جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


سکانس مرگ منوچهر نوذری برداشت آخر!


سکانس مرگ منوچهر نوذری برداشت آخر!
● نگاه اول: مرگ در سینمای مألوف
سه نفر مرگ را و یا مرگ خود را در سینمای مألوف و بر پرده نقره ای مأنوس تمرین کردند که دو نفرشان پر کشیدند و نفر سوم هر چه که خاک آنها است عمرش دراز بادا.
(علی حاتمی ــ منوچهر نوذری ــ بهمن فرمان آرا)
حاتمی در جهان پهلوان تختی در فصل سقاخانه به وقتی که قرار بود پدر تختی (انتظامی) با روشن کردن شمع برای تولد فرزندش (تختی) نذر و نیازی کند به گاه بازی، به عوض دعای فرزند و اجرای نقش با گریه و توسل مقابل دوربین در سه برداشت برای شفای علی حاتمی دعا کرد که این آخرین فصل کارگردانی فیلم در حیات علی حاتمی بود.
بهمن فرمان آرا در فیلم بوی کافور عطر یاس مرگ خود را بازی کرد و روایت نمود.
پس از آن منوچهر نوذری در آخرین بازی خود و در فیلم "چند می گیری گریه کنی"(۱) خود را بر بنز نعش کش بهشت زهرا سوار کرد و عکس خندان خود را چون هر مرده دیگری با روبان مشکی قاب کرد و در بغل گرفت.
● نگاه دوم: سنخیت و صنفیت حاتمی و نوذری
نوذری و حاتمی را سنخیتی و صنفیتی دیگر گونه است، فرش باف سینما و نقاش و معمار رنگ و تاروپود فرهنگ ایران زمین به دار پرده نقره ای، سینماگری عالم که ادبیات فاخرش هنوز بر تارک سینمای ملی هل مِِن مبارز می طلبد در هزار دستانش که به واقع هزار داستان بر سنگ فرش خیابان های پر خاطره تهران قدیم بود، از پس پرده های توری گراند هتل نظاره گر ماشین دودی و گاری اسبی هایی بود که همه آنها خاطرات خطرات را برایش تداعی می کردند و او می ساخت و می بافت.
صدای مخملی ای نیز مزید زیورها و زیور مفاخر هزار دستانش بود و هر شب که بینندگان به گاه تکرار قسمتی دیگر از هزار داستان می نشستند، آن دم که نریشن یا صدای آغازین بر تصویر می لرزید و جمله آنچه گذشت را با لحنی جدی توسط گوینده اش که روایت بر جان و دل و روح بیننده می کرد، هیچکس تشخیص نمی داد این صدا صدای پطروس شاه فیلم امیر ارسلان نامدار مرد قهقهه ساز ( صبح جمعه با شما) باشد که در کنار هنرمندان دیگر برنامه اجرا می کرد و خنده را از ارک(۲) تا عرش می برد.
همین صدای جدی با هدایت علی حاتمی تاریخ را ورق می زد و از لاله زار و جواهرفروشی قازاریان تا شعبان استخوانی و خان مظفر به روایت شخصیت ها می پرداخت و به مفتش شش انگشتی می رسید.
● نگاه سوم: هنرمند چند وجهی
نوذری هنرمند چند وجهی ای بود که زنده یاد حاتمی می گفت: منوچهر هرگز تمام توان خود را به نمایش نگذاشته است. حاتمی یک منوچهر می گفت و صد تاییدش می کرد اما داس اجل نه به فرمان نوذری بود نه به فرمان حاتمی، و بیرحمانه خرمن هنرمندی را چید که طی پنج دهه یکه تاز عرصه هنر بود. حتی روزگاری که سر در گریبان، ساکت و خموش در استودیوهای صدای رادیو پرسه می زد و با نگاهی گویا به انتظار اجازه کار مجدد در دوران پس از انقلاب بود.
نوذری نقطه عطف اجرا و بازی بود که آخرین نقش خود را در فیلم چند می گیری گریه کنی به نحوی اجرا کرد که کات آخر کارگردان به قطعه هنرمندان و گریه تماشاگران انجامید و نوذری از پرده نقره ای رویاها این سکانس را به واقعیت آورد و شاید ملون(۳) هم تن به سیاهی داد و بس.
● نگاه چهارم: روز خارجی ــ قطعه هنرمندان(بهشت زهرا) ــ سکانس مرگ نوذری ــ برداشت آخر
نوذری عکس خندان خود را با روبان مشکی بغل گرفته و در بنز سربی رنگ قبرستان خوابیده است. بنز به آرامی در میان جمعیت به جلو حرکت می کند.
علاقه مندان هنرمند بزرگ پیکرش را تشییع می کنند. نوذری هر چند دقیقه یکبار از زیر ترمه سرش را بیرون می آورد و خیابان را نگاهی می کند گویی که منتظر است.
پیکر نوذری بر سر دست هوادارانش به قطعه هنرمندان می رسد ...
ضرغامی رییس صدا و سیما و ایرج نوذری در جمع حاضران سخنرانی می کنند...
نوذری از زیر ترمه می شنود و نگاه می کند، عکاسان عکس می گیرند و خبرگزاریها عکسها را به نمایش میگذارند. مراسم خاک سپاری تمام می شود و جمعیت کم کم از مزار منوچهر نوذری فاصله می گیرند...
از آن سوی قبرستان یک درشکه می آید. سورچی اسب را متوقف می کند...
بخار نفس اسب در سرمای آذر ماه فضا را پر می کند.
علی حاتمی از درشکه پیاده می شود...
نوذری با دیدن این تصویر بر می خیزد و خود را به حاتمی می رساند ...
یکدیگر را به آغوش می گیرند ...
درشکه به راه می افتد. در تمام طول راه نوذری برای حاتمی نریشن هزار دستان را می گوید ...
حاتمی سیگار بی فیلتری را با دستان حنایی اش آتش می زند، درشکه از مقابل تکیه دولت می گذرد و به لاله زار می رسد...
حاتمی می گوید: منوچهر با چند نفر قرار داریم جلوی سینما متروپل...
درشکه از میان جمعیت و عابران و ماشینها سنگفرش لاله زار را طی می کند و به در سینما متروپل می رسد ...
حاتمی با دست آن سوی خیابان را نشان می دهد.
نوذری سردر سینما را نگاه می کند، سینما سه فیلم نوذری را به اکران آورده است.
فیلم های "ایوالله"، "خیلی هم ممنون" و "خیالاتی"، بر سردر سینما نوشته شده کارگردان منوچهر نوذری.
نوذری عینک ذره بینی اش را می زند و شش نفر را در نگاه اول می شناسد و دستی برایشان بلند می کند.
جری لوئیس، دین مارتین، البرتو سوردی، ویتوریو گاسمان، ویتوریو دسیکا و نورمن ویزدم در کنار سینما متروپل ایستاده اند ... هر شش نفر با صدای نوذری به نوذری سلام می کنند.
تصویر خندان نوذری فیکس می شود و صدای او بر روی این تصویر شنیده می شود:
از راه شب تا صبح جمعه ز حق توفیق خدمت خواستیم، دل گفت پنهانی، چه توفیقی از این بهتر، که خلقی را بخندانیم.
پانویس:
۱ــ چند می گیری گریه کنی: آخرین فیلم منوچهر نوذری به کارگردانی شاهد احمدلو
۲ــ ارک: نام میدانی است در تهران که استودیو اصلی رادیو سراسری در آن قرار دارد.
۳ــ ملون: شخصیت رادیویی محبوب مردم در برنامه چهل ساله صبح جمعه با شما
منبع : پرشیا فیلم کانادا


همچنین مشاهده کنید