جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

چرا داروین انگلیسی بود(۱)


او با استناد به استدلال های دیگرانی چون گرشنكرون (Gerschenkron) و فرانك سالووی (F.Sulloway) و دلایل خود در مقایسه وضعیت اجتماعی و علمی این دو ابرقدرت علمی آن زمان، به نكات جالبی اشاره كرده است.
برهان «توسعه یابنده متاخر» كه در تاریخ روانشناسی و اقتصاد رایج است را می توان برای تبیین نوآوری فرهنگی نیز به كار برد. با توجه به این برهان می توان چنین استدلال كرد كه نظریه قرن نوزدهمی انتخاب طبیعی در انگلستان پدید آمد و نه در آلمان، به دلیل آنكه- و نه به رغم آنكه- این كشور نسبت به آلمان از لحاظ علمی عقب افتاده بود. نگاهی دقیق به وضعیت علمی این دو كشور در آن زمان و مقایسه تعداد انستیتوها، اجتماعات و ایده های علمی حاكی از عقب افتادگی نسبی جامعه علمی انگلیس است كه این وضعیت دقیقاً خود سبب شد تا این كشور بتواند پیشرفت های آلمانی ها در روش های نوین را اخذ كند.
•مقدم در مقابل متاخر
در سال ۱۸۵۲ الكساندر گرشنكرون مقاله ای با عنوان «عقب افتادگی های اقتصادی در چشم اندازی تاریخی» منتشر كرد. او در این مقاله استدلال كرد كه آلمان سریعتر و بیشتر از انگلستان صنعتی شده دقیقاً به این خاطر كه از همسایه غربی خود در توسعه اقتصادی عقب افتاده است. درست مشابه یك خانواده كه بچه های كوچكتر تجربیات بزرگترهای خود را به تماشا نشسته و از آنجا یاد می گیرند، ملل جوانتر نیز از تجربیات كشورهایی كه جلوتر از آنها هستند استفاده می كنند. به این دلیل آنها سریعتر تكامل می یابند چرا كه از ناكارآمدی های اسلاف خود درس گرفته و تنها از پربازده ترین ایده ها، انستیتوها و صنایع استفاده می كنند. آنچنان كه گرشنكرون گفته: دیر شكوفنده ها، بهتر می شكفند.
همین اواخر فرانك سالووی تعبیری از این استدلال را در مورد شتاب متغیر نوآوری های علمی به كار برده است. سالووی به استفاده داده های تاریخی و روانشناختی متنوع استدلال می كند كه دانشمندان جوانتر نسبت به همكاران مسن تر خود، بسیار بهتر ایده های نو را می پذیرند. بچه های كوچكتر یاد می گیرند تا بیشتر ریسك كنند به دلیل آنكه این تنها راهی است كه می توانند با برادران و خواهران مسن تر، قوی تر و زیرك تر خود رقابت كنند. عاداتی كه در دوران بچگی آموخته می شوند بیشتر به جای می مانند و در نتیجه جوانترها آمادگی بیشتری برای تشخیص و پذیرش پیشرفت علمی را دارا هستند. در واقع به گفته سالووی، دیر شكوفنده ها بهتر می شكفند.
واقعاً در عقب افتادگی مزیتی وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش نیاز است تا ضعف عمده استدلال های گرشنكرون و سالووی را مورد توجه قرار دهیم. عمده ضعف این افراد آن است كه آنها چه در مورد ملل و چه در مورد افراد چیزی را می پذیرفتند كه امیدوارند تا آن را تبیین كنند و سپس با طبیعی خواندن آن، آن را تبیین می نمایند.
فرض كنید حق با گرشنكرون و سالووی باشد. این فرض ما را به كجا می رساند؟ ساده است، دست كم تبیینی برای علت ظهور نظریه انتخاب طبیعی در انگلستان و نه آلمان را به ما خواهد داد. حال فرض می كنم كه انگلستان از مزیت نوعی عقب افتادگی علمی برخوردار بوده است. آنگاه استدلال من آن است كه این عقب افتادگی بوده كه این امكان را به وجود آورد كه داروین همكاران دانشگاهی خود در قاره را پشت سر بگذارد.
•آماتورهای انگلیس، حرفه ای های آلمان
از روی شمار انستیتوها، اجتماعات و ایده ها است كه می توان به عقب افتادگی های علمی پی برد. انگلستان در قرن نوزدهم در تمامی زمینه ها عقب افتاده بود و به خصوص این وضعیت به وضوح در مورد انستیتوهای علمی مشخص بود. داروین به عنوان یك دانشجو در سه دانشگاه انگلیسی تعلیم یافته بود: آكسفورد، كمبریج و یونیورسیتی كالج لندن و در این میان تنها آخری فاقد جو مذهبی بود. نیمی از دانشجویان در آكسفورد و كمبریج در درس های مذهبی تعلیم می دیدند. اكثر استادان این دانشگاه ها مطابق اوامر كلیسای انگلیكان عهد بسته بودند ازدواج نكنند. كرسی های دانشگاهی كمی وجود داشت كه به موضوعات علمی اختصاص یافته باشد و تا دهه ۱۸۷۰ درجات علمی اعطا نمی شد. آنهایی كه قصد داشتند در رشته های علمی آموزش ببینند چندان نمی توانستند به عنوان یك حرفه به آن اتكا كنند. تعداد بسیار محدودی موقعیت های شغلی در تیمارستان ها، بیمارستان ها، موزه ها و انجمن ها وجود داشت كه تازه به دست آوردن این مشاغل هم بدون پارتی بازی سخت بود و از طرفی با دستمزد اندك. هاكسلی (Huxley) پیش از آنكه جایگاه خود را با سخنرانی ها و مقالاتش استحكام بخشد به عنوان یك جراح در كشتی كار می كرد. والاس (Wallace) نیز به عنوان یك نقشه بردار راه آهن و معلم مدرسه كار خود را آغاز كرد. بخش بزرگی از انگیزه او در تصمیمش برای كاوش در آمازون این بود كه به او پیشنهاد كردند كه می تواند نمونه های جمع آوری شده در این كاوش را به خانه ببرد. داروین به پول نیاز نداشت اما باید مشغول به كاری می بود حتی اگر لازم بود رنج و سختی بیماری های دریایی را بر خود هموار كند و بنابراین پس از اقامت پنج ساله روی عرشه كشتی بیگل شدیداً به دنبال دومین سفر اقیانوسی طولانی مدت می گشت.چشم انداز انستیتوهای علمی در آلمان هم نمی بایست خیلی متفاوت باشد تقریباً هر دانشمندی در یك دانشگاه مشغول به كار بود. البته این افراد سوای كسانی بودند كه در دبیرستان ها، آكادمی های نظامی، بیمارستان های آموزشی و انستیتوهای هنر تدریس می كردند. برخی دانشمندان مثل لایبیگ (libeig) در گیسن یا پوركینژ (Purkinje) در برسلا در آزمایشگاه های خودشان فعالیت داشتند، اما این تسهیلات برای آموزش محققان نیز به كار می رفت.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید