سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

مستأجر - Le Locataire


مستأجر - Le Locataire
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : ماریانه پرودوسیونز.
کارگردان : رومن پولانسکی
فیلمنامه‌نویس : ژرار براش و پولانسکی، برمبنای رمانی نوشته رولان توپور.
فیلمبردار : سون نیکویست.
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیپ سارد.
هنرپیشگان : پولانسکی، ایزابل آجانی، ملوین داگلاس، جو وان فلیت، برنار فرسون، لی‌لا کدرووا، کلود دوفن، روفوس، دومینیک پولانژ و شلی وینترز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۶ دقیقه.


«ترلکوفسکی» (پولانسکی)، کارمند لهستانی تبار و سربه‌زیر بایگانی در پاریس، با دادن رشوه به سرایدار یک مجتمع (وینترز)، موفق می‌شود تا «آقای زی» (داگلاس) را ملاقات کند و سراغ یک آپارتمان اجاره‌ای را بگیرد. اما بی‌رحمانه سؤال پیچش می‌کنند و سرانجام هم می‌گویند که نمی‌تواند آپارتمان را اجاره کند، چون مستأجر قبلی - «سیمون شول» (پولانژ)، که خود را از پنجره پائین انداخته و به‌شدت مجروح شده - هنوز زنده است. «ترلکوفسکی» در بیمارستان به دیدن «سیمون» می‌رود و دوست او، «استلا» (آجانی) را می‌بیند که تلاش می‌کند «سیمون» او را به جا بیاورد، اما تنها پاسخش گریه شدید «سیمون» است. «سیمون» می‌میرد و «ترلکوفسکی» به آپارتمان نقل مکان می‌کند، ولی پس از نخستین مهمانی (و سرقتی که در غیاب او رخ می‌دهد) شکایت همسایه‌ها از سروصدا، بازشدن پای پلیس به ساختمان، و مشکوک شدن خودش به این که تمام اینها توطئه‌ای برای بیرون کردنش از آپارتمان باشد، سرخورده می‌شود. او نه جرآت دارد در آپارتمانش جنب بخورد، نه این که «استلا» را به آنجا دعوت کند، و حالا روز به روز ذهنش بیشتر درگیر «سیمون» می‌شود؛ نه تنها برخی وسایل «سیمون» در آپارتمان مانده است - یک لباس، لوازم آرایش، نامه‌ها، دندانی که در سوراخی پنهان شده - بلکه مجبور می‌شود دل‌باخته قدیمی او را نیز دلداری دهد، نامه‌های او را دریافت کند، و در کافه محله، نوشیدنی و سیگار مورد علاقه او را مصرف کند. این احساس که تمام مستأجران دیگر ساختمان، از جمله «سیمون»، از دست‌شوئی خانه روبه‌روی پنجره‌اش به او زل می‌زنند، آشفته‌ترش می‌کند، و کم‌کم «ترلکوفسکی» پنهانی لباس «سیمون» را می‌پوشد و متقاعد می‌شود که همه می‌خواهند او را هم به‌سوی خودکشی سوق دهند. وقتی می‌فهمد که یک دندانش افتاده (و دندان‌های درون حفره، دوتا شده است) سراسیمه سراغ «استلا» می‌رود؛ ولی با حس این که «استلا» هم در این توطئه شریک است، می‌گریزد، و پس از تصادف با اتوموبیلی، خود را از پنجره به پائین پرت می‌کند. در بیمارستان، وقتی «استلا» تلاش می‌کند تا «ترلکوفسکی» او را به‌جا بیاورد، تنها پاسخش گریه شدید «ترلکوفسکی» است.
* فیلم کافکائی پولانسکی که به‌دنبال گریز او از دعواهای دادگاهی در آمریکا، و در اوج سرگردانی‌هایش ساخته، در واقع نوعی بازسازی فیلم قبلی او، تنفر (1965) است که اینجا پولانسکی خود جای شخصیت کاترین دونوو را می‌گیرد و بار دیگر در عذاب از پارانویای فرساینده ناشی از انزوا به سر می‌برد. در عین حال که فیلم، ذهنیت او نسبت به حادثه‌های دور و برش را نه کاملاً تائید می‌کند و نه یکسره تو هم بار جلوه می‌دهد. فیلمی هوشمندانه، گه‌گاه حتی خنده‌دار درباره غربت مهاجرت و مرز باریک تعادل و جنون که پایان قابل انتظارش به آن لطمه می‌زند.


همچنین مشاهده کنید