پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

اندیشه افلاطون در حکمت اشراق سهروردی


اندیشه افلاطون در حکمت اشراق سهروردی
تمایلات افلاطونی و تفسیر اشراقی هستی با نقد ابوالبركات از نظریه عقول ده گانه مشاء آغاز شد. حاصل این نقد عبارت است از:
۱ حكمت مشائی مسلمانان آمیزه ای از اندیشه های افلاطونی با منابع دیگر است. البته قرائت آنها از افلاطون براساس گزارش های ارسطو در متافیزیك است. مشائیان مسلمان بعدها برخی از عناصر فكری نوافلاطونیان را از این صورت تلفیقی خارج كردند.
۲ حكیمان مسلمان شناخت كاملی از منشاء تاریخی نظریه عقول ده گانه نداشته و این سبب شد كه شماری از آنها اشتباه كنند، نیز توجه نكردند كه نظریه عقول، ریشه در ریاضیات افلاطون دارد كه این رای بعدها وارد حوزه فلسفی اسكندریه و سپس به فلسفه اسلامی منتقل شد.
۳ نقد ابوالبركات بغدادی موجب احیای اندیشه افلاطون شد.
ابوالبركات به شدت از مفهوم نزول حاصل انطباق با نظریه فیض و صدور مشائی و مبانی ریاضی مثل انتقاد می كند. با این مقدمات راه سهروردی برای طرح نظریه اشراق هموار شد.۴۲
۴ سهروردی با گذر از مبادی اولیه ابوالبركات، دیدگاه های مختلف افلاطون را با یكدیگر جمع كرد. كاری كه برخی پیروان اشراقی او درصدد نقد آن برآمدند. زیرا آنها عقول یا انوار طولی را به عقول ده گانه مشائیان بازمی گرداندند. آنها همچنین از سهروردی انتقاد كردند چون او را در طرح آرای افلاطون موفق ندانستند.۴۳ ملاصدرا كه از اشراقیان متاخر است می گوید: «سخنان سهروردی در نهایت نیكی و لطافت است اما از آنها فهمیده نمی شود كه انوار عقلی از اصنام حسی است. نیز معلوم نمی شود كه فردی از افراد نوع مجرد بوده و بقیه آنها مادی اند، بلكه این انوار، مثال نوع مادی بوده و مثال فرد نیستند.»۴۴
۵ اشراق متجدد و مستمر بوده و خارج از زمان در لمعان است. سهروردی در حكمه الاشراق می گوید: «تجربه صوفیانه و حكمت بحثی، حجاب های انوار قاهره و مدبر عوالم سماوی و ارضی و مثل معلقه ظلمانی و مستنیر را از میان برمی دارد.»۴۵ انوار قاهر طولی در عالی ترین مرتبه تجریدند و او آنها را «عالم امهات» یا «قواهر اعلی» می نامد كه به اجسام، خواه به تدبیر و یا تعلق، وابسته نیستند. ۴۶ انوار قاهر عالی همان مثل افلاطونی هستند.
انوار قاهر ابتدا ده نور بوده و سپس متكثر می شوند و بنابر سخن ابوالبركات بغدادی حصر عددی ندارند. انوار عرضی قاهر، همان ارباب اصنام نوعی افلاطون است كه ضمن اشتمال بر عالم مثل معلقه با اشعه انوار شهودی كامل می شوند.۴۷ نیز انوار عرضی از انواع ارضی و سماوی است كه با پرتوهای اشراقی كمال می یابد. بدون شك وجودشناسی انوار عرضی، منطبق یا مشابه با مثل نوری افلاطون است و شاید از این روست كه جلال الدین دوانی می گوید: «عالم نور همان مثل افلاطونی بوده و ارباب انواع همان مثل هستند.»۴۸ تمایز انوار طولی و عرضی به مرتبه وجودشناسی آنها بازمی گردد زیرا انوار طولی، برآمده از اعداد و مثل افلاطونی هستند و به تدبیر محسوسات علاقه ندارند. اما انوار عرضی ارباب اصنام نوعی اند كه اجسام را تدبیر كرده و پیوند مشتركی میان آنها هست.
سهروردی در تلویحات در اثبات تقارب مثل طولی و عرضی و اینكه ذوات آنها طبیعت واحدی داشته و اختلاف آنها تنها از جهت شدت نورانیت است، می گوید: «به نظر حكما موجودات شبح عالم اعلی هستند و اشباح، اصنام حقایق اصلی، یعنی عقول مجرد مفارق یا مثل هستند.»۴۹ از این سخن دو امر آشكار می شود ابتدا اینكه سهروردی در بحث از عقول مجرد یا حقایق، تمایزی میان انوار طولی و عرضی قائل نیست و همه آنها را مثل افلاطونی نامیده، دوم اینكه او به تفكیك انوار مجرد و به عقول قائل نیست لذا به آسانی از اصطلاحی به اصطلاح دیگر منتقل می شود گویی كه هر دو به یك مضمون دلالت می كنند. تمام سعی اشراقیان ناظر به كشف مضمون های افلاطونی حكمت مشاء است. سهروردی در بحث از حكمت نور افلاطون را از منابع خود دانسته و می گوید انوار مدبر، همان انوار اسپهبدیه انسانی یا سماوی است كه از ارباب اصنام نوعیه صادر شده و مدبر محسوسات اند. این سخن وی مسبوق به تصور نفس كلی نزد افلاطون بوده كه در اقنوم سوم فلوطین یعنی نفس نیز مطرح شده است.
●مثل معلقه
در بررسی مراتب نزولی نور، پیش از نیل به عالم ظلمت محسوس با مثل معلقه۵۰ عالم اشباح مجرد میان معقول و محسوس مواجه می شویم كه عالم خیال و آینه ای است كه ضمن انعكاس صور در آن شامل مثل افراد۵۱ دارای طبیعت بوده و نیز غیرمفارق از ماده هستند. در حقیقت عالم مثال جامع صفات معقول و محسوس بوده و مثل نوری طبیعت معقول دارند. سهروردی می گوید: «صور معلقه، متفاوت با مثل افلاطونی است زیرا مثل، ثابت اند در حالی كه برخی از صور معلقه، ظلمانی و برخی مستنیر برای اهل سعادت بوده و برای اهل شقاوت همانند مردان سیاه پیكر كبودفام است.»۵۲
نویسنده: محمدعلی ابوریان
مترجم: حسن سیدعرب
منبع: omomi.mihanblog.com
پی نوشت ها:
۴۲ المعتبرفی الحكمه، ص ۳.،۴۳ فی المثل العقلیه الافلاطونی، ص ۱۵۵.،۴۴ اسفار، ج ۲، ص ۶۰.،۴۵ حكمه الاشراق، فقره ۲۴۷.،۴۶ همان فقرات ۱۴۲ ، ۱۵۵ ، ۱۸۳، المطارحات، ص ۴۶۳ ،۴۷ همان فقره، ۱۶۳ ،۴۸ شرح هیاكل النور، نسخه خطی برگ ۱۸ ،۴۹ التلویحات فقره ۷۵ ،۵۰ حكمه الاشراق، فقره ۲۴۷۲۴۴ ،۵۱ المطارحات، ص ۴۶۳ ،
۵۲ حكمه الاشراق، فقره ۲۴۶
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید