جمعه, ۱۰ آذر, ۱۴۰۲ / 1 December, 2023
مجله ویستا
زندگی زیر لایههای خشم

از این شاخه به آن شاخه
ادهریس برای توصیف و توجیه خشونتی که امروز بیش از هر زمانی در جوامع بشری ریشه دوانده و در ”تاریخ خشونت“ لاجرم مورد توجه و تأکید قرار گرفته است، چه حرفهائی برای گفتن دارد؟ در جشنواره اخیر تورنتو هریس دست کم ۱۵ دقیقه در این خصوص برای خبرنگاران و سایر حاضران سخن گفت و با این وجود هیچکس به درستی نفهمید که او چه میگوید! شاید این به خاطر گستردگی موضوع بود و شاید هم به این دلیل که خود او دائماً از این شاخه به آن شاخه میپرید و دست از پراکندهگوئی برنمیداشت. با این حال میزان دانش و اشراف هریس بر مسائل روز هم از همین طریق مشخص میشد. هریس به رغم گذر از مرز ۵۰ سال و پیوستن به جمع پیشکسوتهای هالیوود کاملاً با مسائل سیاسی روز و موضوعات مورد توجه جوانان آشنا بوده و معلوم است که مطالعات زیادی دارد و خوب میداند که خشونتورزی در جهان بیداد میکند. همین سواد زیاد باعث شده است هریس گاه از فرط هیجان در سخنگوئی منفجر و سپس سرد شود و دقایقی بعد، بهخودش به خاطر آن همه سختگیری و جدیت بخندد و از خود بپرسد دلیل این همه تکاپو چیست. اما این خشم برای ایفای نقش بتهوون جان میداد، زیرا موسیقی سرای افسانهای آلمان که ناشنوا بود همیشه خشمی آشکار را به سبب مشکل داشتن در برقراری ارتباط با جامعه در وجودش حس میکرد و این را در نتهای موسیقی وی و آنچه از جانب او روی پدالهای پیانو میدوید، میتوانستید حس کنید. اگر هریس برای ابراز وجود بهعنوان یکی از نماهای اصلی فیلم جدید کرانن برگ کانادائی مناسب داشته، میتواند در قصهسرائیهای حقیقی درباره بتهوون نیز ”عین جنس“ باشد و بهترین تصور و تجسم ممکن را از بتهوون ارائه بدهد.
قرائتنامههای بتهوون
جالب است بدانید اخیراً به هنگام برپائی یک کنسرت موسیقی گرامیداشت بتهوون در لسآنجلس او نیز در محل حاضر شد و متن نامههای وی خطاب به برخی نزدیکانش را طی این کنسرت و در خلال اجراء برنامههای متفاوت موسیقی برای حاضران قرائت کرد. در این مراسم ارکستر فیلارمونیک لسآنجلس به اجراء چند سمفونی بتهوون پرداخت، اما این هریس بود که با قرائت پرشور نامههای آن آهنگساز توانست خشونت جاری در وجود وی و زندگی پر دردسرش را بر حاضران روشن و حس و حال ارکستر فوق را کامل کند.حقیقت آن است که هریس بهدلیل ماهها فرو رفتن در قالب بتهوون در فیلم جدیدی که آگ نیشرکا هولند کارگردان لهستانی درباره این آهنگساز ساخته و نام آن را ”کپی کردن بتهوون“ گذاشته است، کاملاً با سوژه و کارهای بتهوون آشنا است و انگار خود او است. فیلم بیشتر بر سالهای آخر زندگی بتهوون متمرکز است. ایامی که آن آهنگساز با ناشنوائی فزاینده خود مبارزه و بهتر بگوئیم آن را تحمل میکرد و چون به نتیجه نمیرسید، خشم بیش از گذشته بر وجودش مینشست و او را عصبانیتر میساخت.
از قوم و خویشهای او
هریس در پائیز ۲۰۰۵ میگوید: ”در ماههای اخیر به قدری با بتهوون زندگی کردهام که احساس میکنم او از قوم و خویشهای من است. البته رفتنم به کنسرت اخیر گرامیداشت او در لسآنجلس ایده و پیشنهاد خودم نبود. نشستند و طرحی ریختند و پیشنهاد کردند و من نیز پذیرفتم. ولی اگر این هم نبود، من در فیلم هولند چنان در این قالب فرو رفته بودم که از آن هیچ جدائی سریعی برایم متصور نبود. وقتی در زندگی این هنرمندان متفاوت تفحص و بررسی میکنید، به حیرت در میآئید، زیرا همیشه نوعی ناشناختگی در زندگی و کارهایشان وجود دارد که نشانگر نارضایتیشان از شرایط موجود است. آنها نمیتوانند زندگی عادی دیگران را درک و فلسفههای آن را لمس کنند، در نتیجه خشمگین میشوند و آثار این قضیه در زندگی و کارهایشان آشکار و عیان میگردد. زندگی آنها همیشه زیر لایههائی از خشم مدفون است.“ به اعتراف هریس بازی کردن نقش بتهوون برای او یک افتخار بوده است. او در ارتباط با فیلم غیرمتفاوت هولند که هنوز در انتظار یک توزیعکننده جهانی میگردد و فقط قرارها و زمانهای پخش آن در امریکا تعیین شده است. میگوید: ”هیچوقت فکر نمیکرد روزی این نقشها را به من بسپارند و ۲۰ سال پیش برایم چنین روزی غیرقابل باور و تحقق ناپذیر مینمود. شاید سنم بیش از حد بالا رفته باشد و شاید همان احساس گنگی را پس از حرکت به سمت پیری دارم که برای ایفای نقش هنرمندان سرگشته به آن نیاز است. حقیقت و بنیان کار و دلیل رویکرد هولند به من هر چه بوده باشد، بر آن ارج میگذارم زیرا مرا قادر ساخت که با زندگی این هنرمند بزرگ از بیش از پیش آشنا شوم.“
درس موسیقی
مهتم اینکه پس از بازی در نقش بتهوون به موسیقی کلاسیک هم که پیشتر به آن نمیپرداخت، دل باخته و هروز نیم تا یک ساعت به آن گوش میسپرد. او حتی شروع به زمان دائمی پیانو کرده، و اگر یادگیری نواختن این ساز به قصد اجرای نقش بتهون در فیلم هورتلند برای او الزامی و اجباری بود، حالا هم که اجباری در کار نیست او براساس سلائق شخصی آن را تعیقب میکند. ”بله“، پیانو میزنم و درس آن را میخوانم، ولی اینکار را میکنم تا خشونت جاری در وجودم را سرکوب و آرامش را کشف و لمس کنم.“درست بر خلاف بتهوون.
وصال روحانی
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
سایت نامه نیوزسایت چیدانهخبرگزاری برناسایت چی بپوشمسایت دیدبان ایرانسایت جهان صنعت نیوزسایت فرادیدسایت رویداد 24سایت تجارت نیوزسایت نورنیوز