جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بازیگری بی چشم و دهان


بازیگری بی چشم و دهان
بهناز جعفری یک سال گذشته را بیشتر روی صحنه های تئاتر سپری کرد. آنچنان که از پرکارترین بازیگران زن تئاتر بود. اما این بار به بهانه حضورش در یک سریال تلویزیونی با او به گفت وگو نشسته ایم. از دیروز بازی او در سریال «بیداری» آغاز شد که قرار است از شخصیت های تاثیرگذار و مهم این مجموعه تلویزیونی باشد. او پیش تر از این در سریال های پربیننده یی همچون «دوران سرکشی» و «خاک سرخ» حضور داشته است. این روزها فیلم سینمایی «از دوردست» نیز با بازی او در حال اکران است. او در این سریال در نقش دختری ثروتمند به نام «شادی» ظاهر شده است. درباره سریال بیداری، حضورش در تئاتر و سینما با او به گفت وگو نشسته ایم.
▪ چندی پیش در گفت وگویی تاکید داشتید که به عنوان بازیگر تئاتر خود را معرفی کنید اما حالا با شما به عنوان بازیگر تلویزیون گفت وگو می کنیم...
ـ در این یک سال، تئاتری وجود نداشت، مگر در مجموع چند نمایش روی صحنه رفت؟، با این حال در همان شش ماهه اول که تالاری برای اجرا وجود داشت، دو بار روی صحنه رفته ام. نمایش های «آنتیگونه در نیویورک» و «عشقه» برای من تجربه های مهمی بودند. تئاتر ما امسال حیات طبیعی نداشت. این سکوت برای خیلی ها دردناک بود؛ چند روز پیش به بهانه تماشای نمایش آقای سمندریان «ملاقات بانوی سالخورده» به تئاتر شهر رفتم، مدام دنبال تغییرات و تعمیرات انجام شده بودم، تعویض صندلی ها و سیستم عجیب رنگ آمیزی کف سالن به چشمم آمدند. معمولاً برای مهار کردن صدا در کف سالن های تئاتر و موسیقی از موکت استفاده می کنند. اما اینجا و احتمالاً به خاطر تولید سر و صدا موکت ها را برداشته بودند و به جای آن کف سالن را رنگ کرده بودند. قبل تر شنیده بودم که وجود شوفاژخانه در نزدیکی یکی از تالارها خطرناک است و امنیت تماشاگران و گروه ها در خطر است و... خیلی دوست دارم بدانم بعد از این پروژه تعمیرات این خطرات و امثالهم برطرف شده یا نه؟، نمی خواهم بی انصافی کنم. اما خود مدیران هم بارها اعلام کردند که این تعمیرات بیشتر از حد لازم به طول انجامیده و دردناک هم اینکه اعلام این تاخیر در بازگشایی و اعتراف به کم کاری به عنوان یک اتفاق عادی اعلام می شد. انگار طبیعی است که کارها با تاخیر انجام شود و کسانی هم که اعتراضی داشته باشند احمق جلوه می کنند. این دردناک نیست؟، به هر حال تئاتر، خانه اول من است.
در همین مدتی که تئاتری برای اجرای عمومی تولید نمی شد، دو نمایش را برای جشنواره فجر تمرین کردیم که هر دو در بازبینی رد شدند. دقیق نمی دانم اما انگار از میان چهل و چند گروه، شش یا هفت نمایش انتخاب شد. این همه انرژی صرف شده به بهانه کیفیت رد شد، در این مدت حضور در فضاهای هنری متوجه شده ام که هیچ گاه بهانه «کیفیت» را برای رد یا قبول کاری در جشنواره ها باور نکنم. به هر حال باز هم مجبوریم قضاوت را به تاریخ بسپاریم. بیچاره تاریخ که مجبور است تاوان سکوت ما را بپردازد. در هر صورت تا آنجا که ممکن بود و مسائل اقتصادی زندگی اجازه می داد سعی کردم آلوده تله فیلم نشوم.
▪ چرا علاقه یی به حضور در تله فیلم ها ندارید؟
ـ انگار این تله فیلم ها ساخته می شوند که دیده نشوند، مورد قضاوت و نقد قرار نگیرند، حتی انگار ثبت هم نمی شوند. بعضی ها حتی می گویند مثل خوره افتاده به جان سینما، در فضای هنری ما این تله فیلم ها فقط تبدیل به یک فعالیت اقتصادی صرف شده اند. همه عوامل بدون انگیزه، البته گاهی سر این تله فیلم ها حضور پیدا می کنند. سهل انگاری و ساده گیری چاشنی پروژه های کوتاه مدت تله فیلمی شده، «آقا بگیریم بره،» تبدیل به جمله تکرار شونده یی شده که مدام سر این کارها می شنویم، معمولاً همه گروه ها باور دارند که به منظور یک فعالیت اقتصادی قرار است چند روز دور هم باشند و چون این کارها دیده هم نمی شوند قرار نیست کسی در این چند روز خلاقیتی جذاب و به یاد ماندنی از خود نشان دهد.
▪ به سریال «بیداری» بپردازیم، چگونه در این پروژه حضور پیدا کردید؟
ـ همان روال معمول، فیلمنامه را پیشنهاد دادند، خواندم و قبول کردم، به همین سادگی.
▪ چه چیزی برایتان در فیلمنامه جالب بود؟
ـ مشخص بود که فیلمنامه نویس، کارگردان می داند دنبال چه چیزی است. فیلمنامه با زبان روان و شسته رفته یی نوشته شده بود، چیزی که در خیلی از فیلمنامه ها نمی بینیم و انگار نویسندگان آنها دغدغه ادبیات ندارند و از همه مهمتر اینکه هنگام خواندن فیلمنامه سوال خاصی در ذهنم ایجاد نشد، منظورم این است که انگیزه کنش ها و پاسخ به چراها در خود متن آمده بود. هنگام خواندن خیلی از فیلمنامه ها به خصوص سریال های تلویزیونی مدام با سوال های بی جواب و اتفاقات تکراری بی دلیل روبه رو می شویم که مشخص است نتیجه عجله و ساده گیری فیلمنامه نویس است، اما فیلمنامه بیداری چنین نبود.
▪ کار با کارگردانی که تجربه اول خود را پشت سر می گذارد، به نظرتان دشوار نیامد؟
ـ نه قبلاً با بهرام عظیم پور به عنوان بازیگردان سر سریال خاک سرخ کار کرده بودم. سابقه کاری او در تئاتر و مستندسازی هم برایم مشخص بود، به هیچ عنوان از این جهت نگرانی نداشتم. در طول کار هم اصلاً احساس نمی کردم که با کارگردانی تازه کار روبه رو هستم. تجربه های متفاوت او در حوزه های مختلف، شناخت ایشان از ادبیات و فیلم باعث شده بود او در همان تجربه اول کارگردان مسلطی نشان دهد، از همه مهمتر اینکه سخت گیری های او در حیطه بازیگری را دوست داشتم، خیلی از مواقع آسان گیری ها و کم اطلاعی کارگردان از بازیگری باعث می شود که تنبلی مثل یک ویروس به بازیگر هم منتقل شود، اما عظیم پور چنین نبود و برای بازیگر سخت می گیرد. این سخت گیری و به تحرک واداشتن بازیگر برای من لذت بخش بود.
▪ شما در چهار قسمت اول این سریال حضور ندارید، این به نظرتان ریسک نیامد؟
ـ خیلی از سریال ها در همان چند قسمت اول تکلیف شان با مخاطب مشخص می شود، یعنی ممکن است زمانی که قسمت های مربوط به شما پخش می شود، ارتباط مخاطب با سریال قطع شده باشد و...
خب، اینکه طبیعی است، معمولاً همین طور است،
▪ بازیگری که در چند قسمت اول حضور نداشته باشد در اصل امکانی برای دیده شدن نداشته ...
ـ خب هیچ کس به تنهایی نمی تواند تکلیف یک سریال را مشخص کند، نه کارگردان، نه بازیگر، نه فیلمنامه نویس و... سریال های زیادی بوده اند که با توجه به ترکیب بازیگران آن احتمال داده می شد کارهای سوپر موفقی باشند، اما نتیجه برعکس و چیز دیگری از آب درآمد. همین طور کارگردان های باتجربه و موفقی را دیده ایم که وقتی در کنار عوامل دیگر قرار گرفته اند کارشان به اثر درخشانی ختم نشده است. هیچ کاری به خاطر داشتن چند بازیگر مطرح یا شناخته شده به موفقیت دست پیدا نمی کند. نام های آشنا ممکن است باعث شوند مخاطب چند قسمت اول یک سریال را برای دیدن انتخاب کند اما در ادامه کار باید بتواند چیزی فراتر از چند نام آشنا در اختیار مخاطب قرار دهد وگرنه مخاطب به راحتی کانال را عوض می کند. دستگاه کنترل در دست مخاطبان، وسیله بی رحمی است. تماشاگری که بعد از یک روز خسته کننده و طولانی پای تلویزیون نشسته است با هیچ نام آشنا و چهره آشنایی تعارف ندارد. خوشبختانه در مورد سریال «بیداری» هم این اتفاق رخ نداد. این طور که من می بینم رفته رفته سریال مخاطبان خود را دارد پیدا می کند. برخلاف تصور شما این مورد هم می تواند به سود بازیگر باشد. به هر حال اسم در تیتراژ اول آمده و همین غیبت چند قسمتی باعث ایجاد کنجکاوی برای مخاطب می شود، که پس فلانی کی می آید و کجا قرار دارد و چه می کند و منفی است یا مثبت؟ و... من چند باری در تجربه های خودم ریسک کرده ام، چیزهایی مثل قبول کردن نقش های کوتاه یا گریم هایی که دیگر در پس آن چهره بازیگر قابل تشخیص نیست، اما موردی که شما می گویید به نظر ریسک نیامد.
▪ در اکثر سریال های تلویزیونی شخصیت زن ثروتمند به یک کلیشه تبدیل شده است، برای اینکه در دام این کلیشه ها نیفتید چه ایده یی داشتید؟
ـ این تصویرهای کلیشه یی بیشتر از آنکه نتیجه کار بازیگران باشد، نتیجه ماده خامی است که توسط فیلمنامه نویسان در اختیار بازیگران قرار می گیرد. در این کار خود فیلمنامه هم مستعد آن تصویر کلیشه یی از زن ثروتمند نیست و نکته دیگر اینکه وقتی برای بازی در نقش زن ثروتمند به سراغ من می آیند یعنی می خواهند از آن تصویر کلیشه یی دور شوند. این اولین باری بود که در نقش یک زن ثروتمند به این شکل بازی می کردم. پس گروه از انتخاب من به دنبال یک تصویر آشنا نبود چون اصلاً این تصویر آشنا در کارنامه کاری من به شکل های دیگر وجود داشت مثل پریسای «دوران سرکشی.»
▪ شما قبلاً در تجربه تلویزیونی پربیننده یی همچون «خاک سرخ» حضور داشته اید، فکر می کنید «بیداری» هم بتواند آن موفقیت را تکرار کند؟
ـ مقایسه این دو کار با هم کار درستی نیست. به هر حال ابراهیم حاتمی کیا چهره شناخته شده و تثبیت شده یی در حوزه هنرهای تصویری است. موضوع خاک سرخ هم یک موضوع ملی بود، طبیعتاً اکثریت جامعه را می توانست درگیر خود کند.
▪ خود شما به عنوان بازیگر چطور فکر می کنید بتوانید موفقیتی را که با خاک سرخ به دست آوردید در اینجا هم تجربه کنید؟
ـ به هر حال خاک سرخ باعث شد که تصویر من مردمی تر شود و اکثریت درباره آن قضاوت کنند. اما همان طور که گفتم مقایسه این دو کار با هم برایم عاری از جذابیت است.
▪ گفته می شود که چهره شما به گونه یی است که ناخودآگاه خشونت را به شخصیت تحمیل می کنند...
ـ هر چهره یی یک تصویر اولیه دارد، شاید در مورد چهره من هم به خاطر ترکیب استخوانی صورت یا خطوط چهره، آن تصویر اولیه با واژه خشونت تعریف می شود، اما کار بازیگر غلبه به همین تصویر اولیه است. چهره یکی از ابزارهای بازیگر است اما کسی می تواند یادی از خود بر جای بگذارد که امکانات پنهان این ابزار را کشف کند و آن تصویر اولیه را زیر پا بگذارد. به گذشته که نگاه می کنم فکر می کنم در چند جا این کار را کرده ام و با نقش هایی درافتاده ام که شاید در برخورد اول چندان با چهره من تناسبی نداشته اند (یکی از بدی های مصاحبه کردن این است که مدام مجبوری برای اثبات خودت از خودت تعریف کنی) چیزی که شما می گویید برای همه بازیگران حرفه یی، آماتور و ستاره وجود دارد حتی در چهره هایی که قابلیت تصویرهای متفاوت تری دارند هم یک تصویر بر دیگر تصاویر می چربد، اما همان طور که گفتم بازیگری که بتواند بر این تصویر آشنا غلبه کند، جایی برای خود در ذهن ها ایجاد خواهد کرد، اما تعریفی که شما از چهره من ارائه می دهید چیزی است که من از دیگران می شنوم، من خودم تقریباً تعریفی از چهره خودم ندارم، گاهی احساس می کنم چهره یی ندارم و بازیگری هستم بی چشم و دهان،
▪ در سریال بیداری در همکاری با بقیه بازیگران مشکلی نداشتید؟
ـ در مصاحبه ها رسم است که در پاسخ به این سوال باید از سختکوشی، صمیمیت و همراهی همکارانتان بگویید اما وقتی یک گروه در کنار هم قرار می گیرند همیشه مشکلاتی وجود خواهد داشت که نفی صمیمیت و همراهی این حرف های خوشگل است، اما دلیلی ندارد من در مصاحبه فهرستی از این مشکلات ارائه دهم، غلبه بر مشکلات اینچنینی یکی از وظایف و بایدهای بازیگر حرفه یی است. اما علاقه یی هم به ساختن تصویری غیرطبیعی و سانتی مانتال برایتان ندارم، هرچند در سریال «بیداری» به خاطر حضور پررنگ بازیگران تئاتر که تعریف درست تری از کار گروهی دارند، مشکلات کمتری وجود داشت.
▪ خودتان از کارتان در سریال «بیداری» راضی هستید؟
ـ باید منتظر قضاوت نهایی تماشاگر بمانم، به هنگام پخش سریال، خود بازیگر هم یکی از مخاطبان آن است، هم باید منتظر قضاوت خودم بمانم و هم منتظر قضاوت تماشاگران، اما هر وقت به هنگام بازی در یک نقش دچار عذاب وجدان می شوم، نتیجه کار بهتر از آب در می آید. به قول خودم یک دوره زجر شیرین، کلنجار خصوصی، شناسایی نانوشته های نقش و... در بیداری هم این اتفاقات افتاد.
▪ متوجه منظورتان از زجر شیرین نشدم
ـ خیلی نمی توانم تئوری پردازی کنم، شرمنده، علاقه یی هم به این کار ندارم، که مثلاً در نقش زندگی کردم یا نقش در من جان گرفت و با هم پرواز کردیم و... مکاشفه درونی و شخصی هر بازیگر با نقش قابل احترام است و راز آنهاست، گاهی هنگام بازی در نقش «شادی» احساس می کردم گوشم را می گیرد و شروع به خندیدن به تلاش های من می کند.
▪ مدتی است از سینما فاصله گرفته اید...
ـ نه، چندان هم از سینما دور نیستم، این روزها فیلم «از دور دست» به کارگردانی آقای «رامین محسنی» در حال اکران است. اما انگار شرایط سینمای مورد علاقه من و آن نوع سینمایی که تاکنون در آن فعالیت داشته ام مناسب نیست، گویا فیلم «از دور دست» تنها در یک سینما اکران شده است بدون هیچ نوع تبلیغات ویژه یی، شرایط این سینما به گونه یی است که درست در روزهایی که فیلمی از من روی پرده است، شما می گویید از سینما فاصله گرفته ام، ذهن اکثر مردم درگیر گرانی و قیمت مسکن و بنزین و... است، خب طبیعی است در این شرایط کسی اگر هوس سینما رفتن هم کند، می رود که چند ساعتی فکر نکند و بی دلیل شاد باشد، در این شرایط خیلی عجیب نیست سینمایی که نیازمند مخاطبی اندیشمند است به حاشیه رانده شود، در این میان تاثیر مدیریت فرهنگی هم بی تاثیر نیست. چندی پیش هم در فیلم آقای فروزش بازی کردم، بعد از مدت ها فیلمنامه خوبی پیشنهاد شد که آن را دوست داشتم و بی محابا و ذوق زده، خنده دارترین قرارداد ممکن را بستم و از خوشحالی حق خودم را فراموش کردم.
▪ انگار کار در تئاتر و سینما را به کار در تلویزیون ترجیح می دهید؟
ـ نه به این سادگی که شما دسته بندی و تعریف می کنید، من لحظات دلچسبی را در صحنه تئاتر و یا جلوی دوربین سینما تجربه کرده ام، اما تلویزیون چیزی نیست که بتوان آن را نفی کرد، تلویزیون ابررسانه زمان است. رسانه یی متکثر و کاملاً از جنس زمانه تکثرگرا، نفی تلویزیون نفی یک امکان مهم است، هنرمند نیاز به دیده شدن دارد، این یکی از انگیزه های اصلی افراد است برای جذب شدن به سوی هنر. وسوسه تلویزیون، اتفاق ساده یی نیست که هنرمند خواهان دیده شدن از آن بگذرد، آن هم در این سرزمین که هنوز سینما رفتن و تئاتر دیدن جزء آداب اصلی زندگی افراد نیست و جعبه تلویزیون خانگی تر، اهلی تر و لذا عامی تر است.
▪ تصمیم ندارید در حوزه های دیگری هم وارد شوید، این روزها خیلی از بازیگران را در حوزه های دیگر هم می بینیم، مثل طراحی لباس و صحنه، مستندسازی، کارگردانی و...
ـ بازیگر همیشه انتخاب می شود، حتی آن دسته از بازیگران قدرتمند هم که می توانند سلیقه خود را بر اثر تحمیل کنند، این روزها احساس می کنم، این حضور به شرط انتخاب شدن، مقداری تا خلاقیت ناب فاصله دارد. اگر بخواهم ساده تر بگویم این فرآیند باعث می شود احساس مفلوک بودن کنم. ایده هایی برای کارگردانی در تئاتر دارم، مدتی است که دارم روی نمایشنامه «خانومچه و مهتابی» اکبر رادی ایده پردازی می کنم. در کنار این، کار در حوزه کودک چه در تلویزیون و چه در تئاتر، برایم دغدغه شده، با این تولیدات فعلی تنها داریم کودکی، سطحی نگری و آسان پسندی را به کودک مان تجویز می کنیم.
منبع : سایت بی نقاب


همچنین مشاهده کنید