جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آیین­؛ نمایشی در شهر


آیین­؛ نمایشی در شهر
یکی از تعاریفی که مردم­شناسان از انسان دارند، این است که انسان موجودی آیین محور می­باشد. این تعریف و طرز تلقی از انسان بی مورد نیست، چرا که انسان­ها و جوامع از طریق آیین­ها به اساسی­ترین مسائل وجودی خود همچون به دنیا آمدن، رشد و بلوغ و نیز مرگ پاسخ می­دهند. از این رو نمی­توان منکر اهمیت نقش آیین­ها در زندگی خصوصی و اجتماعی شد.
ماهیت مراسم آیینی و نمایش به­گونه­ای است که هر دو را به یکدیگر پیوند می­دهد چرا که هر دو تجربه­های جمعی همراه با پشتوانه سه جانبه بازخورد بازیگر به تماشاگر، تماشاگر به تماشاگر و بازیگر به بازیگر هستند.
انسان به مثابه حیوانی اجتماعی، یعنی حیوانی که قادر نیست در انزوا به سر برد و ناگزیر به تشکیل واحدی از یک قبیله، طایفه، قوم یا ملت است، عمیقا به چنین تجارب جمعی متکی است. زیرا هویت یک گروه اجتماعی عبارتست از مجموعه مشترک آداب و رسوم، اعتقادات، مفاهیم، زبان، اساطیر، قوانین و مقررات رفتاری آن.
بدین ترتیب آیین­ طیف وسیعی از رفتار و اعمال اجتماعی افراد را در جوامع پوشش می­دهد. ولی از همه مهم­تر آن است که این گروه و یکایک افراد آن می­بایست قادر به تجربه نمودن هویت خویش باشند. ماهیت مراسم آیینی به گونه­ای است که هم یک قبیله بدوی و هم یک جامعه بسیار پیشرفته می­تواند این هویت را تجربه کند.
تمام مراسم آیینی شالوده نمایشی دارند. صرفا به این سبب که ترکیبی از تماشاواره (Spectacle)، یعنی چیزی که باید دیده و یا شنیده شود، و تماشاگران است. بنابر این می­توان به مراسم آیینی به عنوان رویدادی نمایشی و به نمایش به عنوان مراسمی آیینی نگریست. جنبه نمایشی مراسم آیینی در این واقعیت متجلی است که تمامی این نوع مراسم ماهیت تقلیدی دارد؛ مراسم آیینی متشکل است از کنشی با ماهیت بسیار نمادین و استعاری، خواه این کنش رقص قبیله­ای نمایشگر حرکات یک نوع حیوان باشد و یا مانند آیین­های مذهبی سیاهپوستان آفریقایی.
بسیاری از باورها و اعتقادات مردم در مراسم آیینی مجسم گشته و مسلما جنبه­های دراماتیکی بسیار قوی دارند که در مطالعه فرهنگ قومی و استفاده از این شعائر و مناسک دینی و دنیوی و اسطوره­ها، به عنوان مثال می­توان درد یک ملت و تاسف آنها را آن زمان که قهرمانی معصوم و محبوب را از دست می­دهند مجسم ساخت و جنبه­های نمایشی بسیار قوی به آن داد. همچنین یکی دیگر از جنبه­های واقعا نمایشی مراسم آیینی این است که؛ نمایش برخلاف شعر روایی، در زمان ازلی و ابدی جریان دارد.
هربار که تعزیه­ای روی صحنه اجرا می­شود، تماشاگر چنان با رویدادهای آن روبرو می­گردد که گویی هم اینک برای نخستین بار روی می­دهد. عین همین موضوع در مورد مراسم آیینی نیز صدق می­کند. مراسم آیینی به وسیله شرکت دادن حضار در وقایع و مفاهیمی که ابدی و بنابر این تا بی­نهایت قابل تکرارند، بعد زمان را از میان بر ­می­دارد.
آیین­ها جزیی از سنت به شمار می­آیند و در جامعه ما که بی­تردید جامعه­ای عمدتا سنتی است، دارای جایگاه خاصی می­باشند. ویژگی اصلی آنها مردمی بودن و احساس ناخودآگاه و هیجانی آن است که شهروندان را به برگزاری آنها تحریک می­کند. حال این مراسم در کجا و در کدامین فضای شهر می­بایست اجرا شود؟
در کشور ما بسیاری از آیین­های جمعی و هیجان­انگیز به خاطر برخی پیامدهای ناخواسته حذف شده­اند. اما هیچ چیز جایگزین آنها نشده است. در واقع آیین چیز غریبی نیست که از جایی دیگر آورده شده باشد؛ آیین در طول تاریخ و در ارتباطی شکل گرفته است که انسان با محیط پیرامونش و با محیط مصنوع و طبیعی برقرار کرده و به تدریج در جامعه پذیرفته شده است. سینماها و پارک­ها توان برآورده کردن بسیاری از نیازها را در جامعه شهری ندارند و خلا برگزاری نمایش ـ آیین­های سنتی (نمایش­های آیینی و آیین­های نمایشی) که مردم را در شهر و در میدان­های بزرگ جمع می­کرد و بسیاری از نیازهای روانی و اجتماعی زیستن آنها را پاسخ می­داد، بی جواب مانده است.
به نظر می­رسد برای برگزاری نمایش ـ آیین­ها لزومی به طراحی فضاهای خاص نیست، باید فضاهای همگانی شهروندان را چنان انعطاف­پذیر و تبدیل­پذیر طراحی نمود که برگزاری هر نوع مراسم جمعی خصوصا نمایش ـ آیین­ها، در آن امکان­پذیر باشد.
● پیاده­راه، فضای عمومی شهری
Pedestrian Way, Public Urban Space
پیاده­راه­ها، محل حضور همه شهروندان و مشارکت آنان در زندگی جمعی­شان می­باشد. این فضاها در مقیاس همه شهر عمل کرده و پذیرای گروه­های مختلفی از شهروندان می­باشد. پیاده­راه­ها علاوه بر نقش ارتباطی و دسترسی، مکانی امن و راحت برای تماس اجتماعی، گردش و تماشا و ... فراهم می­آورد.
در پیاده­راه­ها، آزادی عمل انسان پیاده برای توقف، مکث، تغییر جهت و تماس مستقیم با دیگران بسیار زیاد است. از این رو شهروندان به تدریج به حضور در شهر و انجام فعالیت­های مدنی عادت کرده و زمان بیشتری را در فضاهای شهری می­گذرانند و این به نوبه خود به بهبود و ارتقاء فرهنگ و عادات شهرنشینی؛ از جمله رعایت حقوق دیگران و احساس مسئولیت در برابر جامعه کمک می­کند که به خصوص برای جوانان و کودکان می­تواند نمونه زنده آموزشی محسوب شود.
"سرزندگی" از ویژگی­های اساسی و اصلی پیاده­راه­هاست، از این ­رو می­بایست در پیاده­را­ه­ها همواره زندگی اجتماعی در جریان باشد.
این فضا همچنین می­بایستی بتواند جاذب طیف وسیعی از شهروندان بوده و خود را همواره با رویداد­های درون خود هماهنگ سازد. لذا "انعطاف" نیز از ویژگی­های مهم در پیاده­راه­هاست. در نهایت آنچه که متضمن حضور همه شهروندان و زندگی دایمی در پیاده­راه­هاست "ایمنی" این فضا می­باشد.
در شهرهای قدیم ایران، شکل­گیری راه­ها و فضاهای شهری براساس مقیاس­ و نیاز حرکت پیاده بود. وسعت شهرها و فاصله میان مراکز مختلف آن، چنان بود که شهروندان با پای پیاده از نقطه­ای به نقطه دیگر می­رفتند و هر گاه برای جابه­جایی افراد یا کالایی از چهارپایان استفاده می­شد، سرعت و نحوه حرکت به گونه­ای بود که الزاما نیازی به متمایز بودن راه­ها و فضاهای ارتباطی پیاده و سواره از یکدیگر احساس نمی­شد. این گونه الگوی حرکت در شهر، نه تنها پیوندی حسی و ذوقی میان شهر و شهروندان برقرار می­کرد، بلکه به راه­ها و معابر شهری، خصلتی اجتماعی و فرهنگی نیز می­بخشید.
در شهرسازی معاصر، حرکت پیاده و نیازها و حقوق طبیعی انسانی پیاده، کمتر مورد توجه برنامه­ریزان و طراحان شهری بوده و راه­های پیاده نه به عنوان بخشی مستقل از فضاهای شهری، بلکه به عنوان تابعی از حرکت سواره به حساب آمده است. در واقع در سنت شهرسازی رایج، برنامه­ریزی برای ماشین، همواره مقدم بر برنامه­ریزی برای انسان بوده است. در ایران نیز با سلطه تدریجی حرکت سواره بر فضاها و معابر شهری، برنامه­ریزی و طراحی شهری روز به روز از مقیاس­ و نیاز انسان پیاده دور شده و در نتیجه از ارزش­ها و جاذبه­های اجتماعی و فرهنگی فضاهای شهری کاسته شده است.
در این روند، مفهوم و کارکرد عناصر شهری سازگار و مطلوب شهری مثل محله، خیابان، میدان، گذر، کوی و ... تغییر کیفی و ماهوی پیدا کرده و محتوای غنی انسانی خود را از دست داده است. اما یکی از بارزترین اقدامات ارزشمندی که طی سال­های اخیر در جهت ارتقا کیفیت حرکت پیاده، صورت گرفته احداث پیاده­راه­هایی در شهرهای تبریز، مشهد و بوشهر بوده است. باید توجه نمود که صرف احداث مسیر ویژه پیاده، موفقیت و کارآیی آن را در شهر تضمین نمی­نماید. همچنین احداث مسیر ویژه پیاده در یک شهر نمی­تواند به منزله الگوی اجرایی در شهرهای دیگر به شمار رود. تفاوت­های اقلیمی، فرهنگی و ویژگی­های متفاوت شهرسازی در هر منطقه، رویکرد خاصی را نسبت به مساله پیاده­راه­سازی طلب می­کند.
حرکت پیاده طبیعی­ترین، قدیمی­ترین و ضروری­ترین شکل جابجایی انسان در محیط است و پیاده­روی هنوز مهم­ترین امکان برای مشاهده مکان­ها، فعالیت­ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزش­ها و جاذبه­های نهفته در محیط است. پیاده­روی دارای اهمیت اساسی در ادراک هویت فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیت­های محیطی است. چهره شهر بیشتر از طریق گام زدن در فضای شهری احساس می­شود. به طور کلی می­توان حرکت پیاده را به هفت فعالیت مختلف تقسیم کرد که عبارتند از: قدم زدن، ایستادن، نشستن، درازکشیدن، دویدن، بازی کردن و تماشا کردن.
یکی از تحولات اخیر در گرایش­های جدید شهرسازی جهان، توجه به حرکت پیاده و نیازهای آن به عنوان یک موضوع فراموش شده مهم شهری است. امروزه تاکید بیش از حد بر حرکت سواره و حل مسایل مختلف آن و غفلت از ساماندهی و برنامه­ریزی برای حرکت پیاده، یکی از نقایص شهرسازی معاصر محسوب می­شود.
در دو سه دهه اخیر، در نتیجه اوج­گیری و حاد شدن مشکلات شهری مانند آلودگی محیط، دشواری رفت­و آمد، ناامنی راه­ها، انحطاط مراکز تاریخی شهرها، افت کیفیت فضاهای شهری، افول ارزش­های بصری و ... واکنش گسترده­ای علیه سلطه حرکت موتوری و کاهش تحرکات پیاده در جهان به­وجود آمده است.
در این زمینه، بازیابی و توسعه فضاهای پیاده به یکی از محورهای برنامه­ریزی و طراحی شهری بدل شده که از آن به عنوان "جنبش پیاده­گستری" یاد می­شود.
جنبش گسترش فضاهای پیاده، نه­تنها سیمای کالبدی شهرها را عوض کرده، بلکه تغییرات نوینی در کیفیت زندگی شهری و رفتار اجتماعی و فرهنگ مردم به­وجود آورده است. همچنین الگوها و روش­های جدیدی برای حل مسایل شهری ارایه داده که باعث تحولی عمیق در نظریه­ها و روش­های شهرسازی، به ویژه در عرصه ساماندهی فضاهای شهری شده است.
نخستین اقدام در جهت تفکیک حرکت سواره از پیاده در دنیا، در سال ۱۸۵۸ توسط شهرساز و معمار امریکایی به نام "اولمستد" صورت گرفت. طی این اقدام اولمستد در طراحی پارک مرکزی نیویورک، برای عبور پیادگان پلی از سنگ روی جاده وسایل نقلیه بنا نهاد. در ایالات متحده آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم این نوع خیابان­های پیاده با نام ""Mall شکل گرفتند که بیشتر همسو با مقاصد تجاری در مرکز شهرها بودند و در عین حال هدف­شان ایجاد محیط­های مطلوب برای خرید و گردش در شهرها بود.
معابر پیاده یا پیاده­راه­ها، معابری با بالاترین حد نقش اجتماعی هستند که تسلط کامل با عابر پیاده بوده و تنها از وسایل نقلیه موتوری به منظور سرویس­دهی به زندگی جاری در معبر استفاده می­شود. این معابر می­توانند به صورت کوچه، بازار، بازارچه، مسیری در میدان، پارک یا فضای یک مجتمع شکل بگیرند. پیاده­راه­ها با از میان بردن ترافیک عبوری سواره در بخشی از شهر ایجاد می­شوند، و به دلایل معمارانه، تاریخی یا تجاری شکل می­گیرند.
● فضای نمایش
نمایش در هر کجا که مکان رویارویی بازیگر و تماشاگر باشد به وقوع می­پیوندد. خواه این مکان میدانی در شهر باشد یا خیابان یا سکویی در بازار و یا قهوه­خانه. اما تئاتر بدون معماری معنا ندارد، تئاتر چه به شکل نمایش و اجرا باشد و چه به صورت جشن و مراسم، ماهیتا نباید چنان با طبیعت خود یکی شود که قابل تشخیص نباشد. زیرا در این صورت نمایشی در کار نخواهد بود. چون بنیان تئاتر بر آگاهی دوسویه بازیگران و تماشاگران از وجود یکدیگر است؛ باید از جهان اطرافش متمایز باشد همان­گونه که نمایش و واقعیت با هم تباین دارند. آشکارترین نشانه تئاتر همانا صحنه است که معماری آن در طول تاریخ دستخوش دگرگونی­های فراوان گشته، اما همیشه مکانی کاملا مشخص و متمایز از محیط پیرامون بوده است.
فضاهای اجرای نمایش در شهر غالبا جزو نقاط عطف شهری به شمار می­روند. اما در شهر، علاوه بر مکان­های عمومی، تعداد زیادی فضاهای خالی حاشیه­ای یافت می­شوند که فراموش شده و مطرود و متروک­اند، مکان­هایی که می­توانند محل اجرای رویدادی نمایشی باشند. برخی از این فضاها که در شهرهای ما، خصوصا شهرهای قدیمی، به وفور دیده می­شوند زمانی خود جزو فضاهای پررونق شهری به­شمار می­رفتند.
فراموش نباید کرد که یک فضای نمایشی به تجمعی عادی، اجازه تبدیل شدن به اجتماعی با هویت را می­دهد و می­تواند سکویی باشد برای نیاز مردم به گفتن، شنیدن و داشتن اوقاتی خوش. هیچ لزومی به برپایی ساختمان نیست، شهرها خود می­توانند به تئاتری برای اجرای نمایش تبدیل شوند.
منبع : سایت همکلاسی


همچنین مشاهده کنید