پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نانوتکنولوژی در مسیر تعمیر مغز آسیب دیده


نانوتکنولوژی در مسیر تعمیر مغز آسیب دیده
اگر در زندگی یک چیز وجود داشته باشد که ما از روی دادن آن مطمئن باشیم، این است که نهایتاً یک روز همه ما خواهیم مرد، البته ما دقیقاً نمی دانیم که مردن یعنی چه. شرح دادن مرگ بسیار پیچیده تر از آن است که به نظر برسد.
حدود یک قرن پیش این کشیش ها بودند که تشخیص می دادند کسی مرده است یا نه و دکترها هیچ کاره بودند. آنها هنگامی که شک می کردند، به دنبال علائم فاسد شدن بدن و گندیدگی می گشتند تا اینکه علم پزشکی پیشرفت کرد و مشخص شد که مرگ یک اتفاق لحظه ای نیست، بلکه یک روند مرحله به مرحله است.
در ابتدا مرگ را توقف قلب از پمپاژ در نظر می گرفتند. سپس در حدود سال ۱۹۶۰ مبحث مرگ مغزی مطرح شد، که در آن زمان کشف بزرگی بود. برای مدتی این امر بدون اشتباه در نظر گرفته می شد، یعنی اگر فعالیتی در مغز متوقف می شد شما دیگر نمی توانستید هوشیاری خود را به دست آورید و بدون تعلل شما مرده تلقی می شدید.
کار آمدترین وسیله ای که در عرصه تکنولوژی اختراع شده، دستگاه های تنفسی است که حتی پس از آسیب شدید مغز ، به ریه ها قدرت تنفس و به قلب قدرت پمپاژ کردن خون می دهد. این اختراع سؤالی را در اذهان بر می انگیزد که آیا انسان را پس از مرگ مغزی، می توان مرده در نظر گرفت و یا اینکه باید مرده در نظر گرفت.
توافقی که با عنوان «مرگ کامل مغزی» به صورت قانون در بیشتر مناطق صنعتی دنیا نوشته شده می گوید که یک شخص را فقط زمانی می توان به عنوان مرده محسوب کرد که تمام مغز آن به طور کامل و برگشت ناپذیر از کار افتاده باشد.
از آنجایی که تکنولوژی تشخیص مرگ پیشرفت کرده است، تصمیم کلی و برگشت ناپذیر مرگ بسیار پیچیده شده است. چه خوب می شد اگر دکترها، مرده ها را رها کرده و به بیماران زنده می پرداختند، اما تکنولوژی این اجازه را نمی دهد. در حدود سال ۱۹۹۰ به کمک پیشرفت های علمی، پزشکان توانستند در مغزهای مرده فعالیت هایی را تشخیص دهند.
رشد علم کمبود کنترل مغز روی بدن را جبران می کند یعنی دکترها قادرند به مدت نامحدود بدنی را که دچار مرگ مغزی شده، نگه دارند. ما همچنین اطلاعات زیادی را در مورد مکانیسم خودسازی مغز و گسترش سریع راه های بازسازی مغز های آسیب دیده، به دست آورده ایم. به زودی پزشکان می توانند بافت های عصبی جدید را از سلول های بیمار بردارند و به مناطق آسیب دیده پیوند زنند. پیشرفت در نانوتکنولوژی و ساخت ابزارهای ریز کامپیوتری نیز نهایتاً توانایی تعمیر مغز آسیب دیده از سوی کاشت دستگاه های کوچک را می دهد.
تمام این پیشرفت ها موجب می شود که تشخیص مرگ مغزی مشکل و مشکل تر شود و بازسازی مغزهای از کار افتاده نیز نهایتاً ما را مجبور خواهد کرد تا یک تعریف جدید از مرگ بر اساس فعالیت مغز به جای هویت شخصی ایجاد کنیم. آیا شما همان شخص خواهید بود اگر تمام مغزتان به همراه تمام خاطرات و شخصیت تان از بین رفته و سپس دوباره رشد کند
● مردن چگونه است
به نظر می رسد که این مرگ به خودی خود نیست که اکثر مردم را می ترساند. هنگامی که شما مردید، دیگر چیزی از آن نمی فهمید. چه چیزی به نظر می رسد که مردم را از مردن می ترساند و آیا مردن دردناک خواهد بود. آیا کسی از ما می داند که مردن چگونه است، البته منابع زیادی برای پاسخ به این سؤال وجود ندارد.
● مبارزه با فقدان یکی از یاران
یکی از اتفاقات ترسناک دیگر مرگ محبوب ما است که بسیار ناراحت کننده و دردناک خواهد بود. ۵ مرحله دردناک وجود دارد: ناباوری، آرزو، عصبانیت، افسردگی و در نهایت قبول حقیقت. تلخ ترین تجربه در این لحظات احساس تنهایی است. از دست دادن یک دوست به عنوان پراسترس ترین تجربه ای شناخته شده است که مردم با آن مواجه می شوند. ازدواج چنان پیوند محکمی است که اگر یکی از طرفین فوت کنند فرد باقی مانده در یک خطر بسیار جدی قرار خواهد گرفت با عنوان تأثیر بیوه گی.
تحقیقات در زمینه بیماری های ناشی از تأثیرات غم و اندوه بر بدن انسان، هنوز در مرحله رشد است، اما چنین استدلال می شود که از طریق استرس عمل می کنند. نبود دلگرمی اطرافیان نیز همچنین موجب بروز رفتار های خطرناک از سوی فرد غم دیده می شود، مانند زیاده روی در مصرف داروهای متفاوت. البته خطرات بسته به مرگ طرف مقابل متفاوت هستند. به عنوان مثال اگر یکی از زوجین به بیماری شدیدی مبتلا باشد که مستلزم مراقبت سنگین همراه با درد و اندوه باشد و بعد بمیرد طرف دیگر شانس بیشتری برای زندگی دارد و احتمال بروز رفتارهای خطرناک از وی کمتر است.
تأثیرات بیوه گی در مردم سفید پوست بیشتر از مردم سیاه پوست است که این امر بسیار عجیب و شاید به خاطر این است که بزرگسالان سیاه پوست نسبت به بزرگسالان سفید پوست از حمایت بیشتری در خانواده برخوردارند.
● حیوانات نیز احساس اندوه می کنند
به نظر می رسد که فقط انسان ها نیستند که احساس غم و اندوه می کنند، حیوانات نیز چنین هستند. ثابت شده است که فیل ها برای مرگ اعضای خویش عزاداری می کنند و گوریل ها به یاد مرگ اعضای خود گرد هم جمع می شوند.
وقتی مسئله مرگ مطرح می شود ما از چه چیزی بسیار مطمئن هستیم خب ما می دانیم که بلافاصله پس از مرگ برای بدنمان چه اتفاقی می افتد. بدن ما، مگر در موارد انجماد و یا مومیایی، بلافاصله پس از مرگ تجزیه و متلاشی می شود.
به محض اینکه قلب از کار بیفتد، پوسیدگی شروع می شود. گاهی فقط چند دقیقه بعد از مرگ در پائین ترین قسمت بدن، جایی که خون به خاطر توقف چرخش جمع می شود، یک لکه بنفش ظاهر می شود. پوست و ماهیچه ها شل و بی جان، بدن سرد و در عرض ۲ الی ۶ ساعت بدن سفت و خشک می شود.
روند سفت شدن بدن از ماهیچه های پلک ها شروع و به تمام بدن منتقل می شود. سفت شدگی بدن بین یک الی چهار روز ادامه دارد که البته به فاکتورهای متفاوتی بستگی دارد بخصوص دمای محیط.
دو یا سه روز پس از مرگ، بدن شروع به گندیدن و متعفن شدن می کند. باکتری هایی که به طور طبیعی در بدن زندگی می کنند، بویژه باکتری روده، بدن را در کنترل خود می گیرند. اولین نشانه گندیدگی، یک سبزی بسیار کمرنگ است که نهایتاً در تمام بدن پخش می شود و کم کم بدن را ابتدا بنفش و سپس سیاه می کند.
باکتری روده یک گاز بد بو را تولید می کند که موجب پف کردن بدن و باد کردن چشم ها می شود. یک هفته بعد از مرگ، تاول های همرنگ خون در پوست ظاهر می شود که کمترین فشار موجب کنده شدن آنها می شود. بعد از ۳ الی ۴ هفته مو، ناخن ها و دندان ها شل می شوند و سپس اجزای داخلی بدن قبل از اینکه تبدیل به مایع شوند متلاشی می شوند.
در آخر چیزی به جز اسکلت باقی نمی ماند. آیا این حقیقت دارد که مو و ناخن بعد از مرگ رشد می کنند جواب منفی است. این تصور به دلیل چروک و خشک شدن بدن پس از مرگ است.
تجزیه بدن بعد از مرگ اغلب برای متخصصان تشخیص جرم مفید بوده است، زیرا آنها زمان مرگ را با میزان تجزیه بدن تشخیص می دهند. حشره شناسان حتی می توانند با نگاه کردن به مرحله رشد نوزادان کرم در اجساد، زمان مرگ را تشخیص دهند که البته این تشخیص نمی تواند به اندازه قبلی دقیق باشد.
همچنین شیمیدان ها در حال اختراع یک وسیله با عنوان«کارگاه بوکش» هستند که می تواند از طریق استشمام گازهای تولید شده از اجساد، مرحله تجزیه بدن را تشخیص دهد که امیدوارند این کار به تشخیص جرم ها کمک بیشتری کند.
به هر حال این سؤال پیش می آید که ما با بدنی که دیگر در آن زندگی نمی کنیم چه کنیم راه های بسیاری وجود دارد. شما می توانید خود را با تابوت دفن کنید و یا سوزانده شوید و امروزه راه های دوستانه تری وجود دارد. شما می توانید بدنتان را منجمد و سپس خشک کنید و سپس آن را خرد کرده و از آن پودر تقویت کننده خاک بسازید، یا می توانید یک خاکسپاری جنگلی داشته باشید به این ترتیب که بدن شما را در پارچه پیچیده و آن را در خاک می گذارند تا تبدیل به کود آلی شود. شاید شما بخواهید که در یک مکان عمومی دفن شوید و خاکستر شما را در یک کار هنری مورد استفاده قرار دهند یا شاید دلتان بخواهد که بدنتان وقف علم شود تا دانشمندان روی آن تحقیق کنند. برای آنهایی که می خواهند یک بازی طولانی را انجام دهند، همیشه گزینه منجمد کردن وجود دارد. لازم به ذکر است که محققان توانسته اند اعضای منجمدشده را احیا کنند.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید