پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نجواهای منفی درونی را خاموش کنید!


نجواهای منفی درونی را خاموش کنید!
همه انسان‌ها به ساعات، روزها، ‌ماهها و یا حتی سال‌هایی برمی‌خورند كه نمی‌دانند چه طور باید سر رشته امور زندگیشان را دوباره پیدا كنند و حال و اوضاعشان را تحت كنترل یك ذهن منظم و بازسازی شده‌ای گیرند كه مال خودشان است. همه ما چنین احساس تلخی را تجربه كرده‌ایم؛ حسی كه به ما می‌گوید همه چیز در هم ریخته، شكست خورده‌ایم. بیكار هستیم و تا جای ممكن هم به بقیه بدهكار شده‌ایم و بدتر و بدتر از همه این كه نمی‌توانیم این اوضاع را تغییر دهیم.
این حالت ركود، بی‌انگیزه بودن، بلاتكلیفی، ترس و اضطراب در همه افرادی كه دو برتان می‌شناسید و دست بر قضا خیلی هم خوشبخت و سعادتمند زندگی می‌كنند وجود داشته و هیچ تضمینی نیست كه در آینده هم روی ندهد. آن چه كه از همین افرادی كه به بن بست خورده‌اند، انسان‌هایی فعال و سالم را شكل داده، ایده آنان راجع به راه فرار بوده است و این كه برای یافتن راه فرار چه باید كرد. شاید تعجب كنید ولی همین آدم‌ها نیز گاه به خود گفته‌اند: "ببینم اصلا راه خروجی وجود دارد یا نه؟ شاید بهتر باشد دست بكشم و دیگر ادامه ندهم ..." جمله مشهوری هست كه می‌گوید: "وقتی كه بخواهی از جایی بروی، اول باید تصمیم بگیری كه دیگر نمی‌خواهی سر جایی كه هستی بمانی."
زمانی كه امور شغلی و كاری یا مسائل شخصی و خانوادگیمان در هم گره خورند و با مشكلاتی پیچیده مواجه می‌شویم، دو صدای منفی‌‌گوی درون ما شروع به نجوا می‌‌كنند. اولی "او از من بهتر است" نام دارد و دومی را "اگر این طوری شود آن وقت چه؟"... صدا می‌كنند. اولی می‌گوید: "ببین، وقتی كه تو آن‌جا بروی، یك كارمند تازه‌كاری، همه خیلی از تو با تجربه‌ترند، آن‌ها چیزهایی را می‌دانند كه تو باید ده سال كار كنی تا بفهمی ..." بعدی پی حرف دوستش را می‌گیرد: "درست است! اگر كاری را به تو بدهند و نتوانی انجامش دهی چه؟ اگر از تو پرسش‌هایی بپرسند و نتوانی جواب بدهی چه خواهد شد؟ اگر ایده‌هایت قدیمی و غیرعملی بود...؟ همین دو نفر كافی‌اند تا ما را در بن بست‌های زندگی برای همیشه متوقف كنند. به طور مثال می‌بینیم كه مانند دیگر همكاران توانایی و معلومات نداریم. دیگران دانش و مهارت‌هایی را بلدند كه ما بلد نیستیم. حس می‌كنیم هیچ نمی‌دانیم و هر لحظه ممكن است اشتباه جبران‌ناپذیر یا خنده‌آوری مرتكب شویم. لازم به توضیح نیست كه این احساسات نیرویی مخرب‌تر از آن دارند كه صاحبشان فكر می‌كند. رابطه منطقی ساده‌ای حكمفرماست:
گیر افتادن در بن بست = ترس + افكار منفی+ دست روی دست گذاشتن
یافتن راه خروج از بن بست =جسارت + انگیزه+ گزینه+ افكار مثبت+ دست به كار شدن
شرط‌های اساسی یا به عبارت بهتر، پیش شرط‌های آغاز كار، خاموش كردن آن دو نجوای مخرب است. ابتدا كارمان را با "او از من بهتر است" شروع می‌كنیم. به خودتان این نكته كلیدی را بیاموزید كه هر كس در این جهان، توانایی‌ها، امكانات و نقاط ضعف مخصوص به خودش را دارد و به همین دلیل است كه هر شخصی در نوع خود منحصر به فرد است به علاوه "هر كس چیزی گران‌بها در وجودش دارد كه دیگری از آن بی‌بهره است." مدارك و شواهدی كه از موفقیت‌ها و كامیابی‌های گذشته خود دارید را بیرون بكشید و خوب نگاه كنید. لازم نیست كه این‌ها تمام مدارك رسمی دانشگاهی و گواهینامه‌‌های برتری باشند. هر چیزی كه شما را به یاد توانایی‌هایتان بیندازد و خاطره‌ای موفقیت‌آمیز را در ذهنتان زنده كند، ارزشمند و گران‌بهاست. یادداشت كوتاهی كه همسرتان برای تشكر از همراهی‌هایتان نوشته و حفظش كرده‌اید، همان قدر ارزش دارد كه یك دیپلم افتخار و تقدیرنامه برای یك كارمند ترفیع گرفته یا در معرض تنزل رتبه. مهم اینست كه هر دوی این‌ها از رویدادهایی مثبت و انگیزه‌بخش در زندگی خانوادگی و حرفه‌ای سخن می‌‌گویند. با اعتماد به نفس و استوار به خود بگویید كه "من توانایی‌ها و استعدادهای زیادی داشته‌ام و دارم كه توانسته‌ام این موفقیت‌ها را كسب كنم. همه مداركش هم اینجاست!" اگر می‌بینید كه نمی‌توانید از توانایی‌ها و نقاط ضعفتان به تمامی مطلع شوید، از افراد مورد اطمینانتان سوال كنید.
و حالا به سراغ "اگر این طوری شود..." می‌رویم:
زمانی كه می‌‌خواهید گزینه حرفه‌ای جدیدی انتخاب كنید، به منزل جدیدی نقل مكان نموده یا ازدواج كنید، به موقعیتی قدم خواهید گذارد، متفاوت‌تر از قبلی گاه این موقعیت جدید، وجه تمایزاتی قابل ملاحظه دارد و گاه نیز چندان با قبلی، غریب و دیگرگونه نیست. نكته این‌جاست كه باید ببینید آیا آن چیزهایی كه برای كسب این موقعیت جدید، از دست خواهید داد، با حصول شرایط جدید جبران شده سود خواهید كرد یا نه؟
این درست مثل ترازوست كه باید پیش‌بینی كنید در پایان این تغییرات، كدام سو سنگین‌تر خواهد بود؟ اگر كفه ارزش‌ها و معیارهای موردنظر شما سنگین‌تر باشد، انتخاب مطمئن‌تری خواهید داشت. و از یاد هم نبرید كه همه چیز را نمی‌‌توان پیش‌بینی كرد. مسئله‌ای كه در اكثر اوقات پنهان می‌ماند. اینست كه آیا واقعا خطراتی كه راجع به آن‌ها به این اندازه مضطربید، "تا این اندازه" ترسناك و دلهره‌آورند؟ آیا اگر همه پیش‌بینی‌ها، غلط از آب در بیایند و شكست بخورید؟ به قاعده "یك فاجعه" ضرر خواهید كرد؟ گاهی وقت‌ها نیز برعكس است.
منافع و امتیازات بیش از حد برجسته و مهم جلوه داده می‌شوند. شخص نمی‌تواند گزینه مناسبی را انتخاب كند و یا برای حل مشكل و رهایی از بن بست،‌منطقی فكر كند. حواسش به زیبایی كاذب یك مسیر،‌ منحرف می‌شود و جهت اصلی را گم می‌كند. هر كدام از جملات نجواگر دوم را بشنوید ولی بلافاصله، آن را در قالبی دیگر مطرح كنید. او می‌گوید: "اگر از تو خوششان نیاید، آن وقت چه؟ شما پاسخ دهید: "اگر آن‌ها از من خوششان نیامد، ناراحت نمی‌شوم و به كارم می‌پردازم." خوب دقت كنید و اثرات "اگر این طوری شود..." را در خودتان پیدا كنید. این نجوا و تضادهای پیچ در پیچ ذهنی پس از آن، چقدر انرژی شما را تصاحب می‌كنند؟
حال ببینیم چطور می‌توان افكار مخرب و بازدارنده‌ای چون این‌ها را از بین ببریم و تفكری جهت‌دار و منظم را جایگزین سازیم؟ برای روشنی بیشتر مطلب، شرایطی ملموس و قابل تصوری را مطرح می‌كنیم:
شما كارمند لایق و توانمندی هستید كه به تازگی ترفیع گرفته‌اید و قرارست در بخش مهمتر و بزرگتری مشغول به كار شوید. خب هر كسی از ترفیع رتبه خوشحال می‌شود و صد البته كه شما هم خوشحالید ولی از این نگران هستید كه مبادا نتوانید از عهده كارهای جدید برآیید. آن‌ها از من با تجربه‌ترند و ممكن است از ایده‌هایم خوششان نیاید. اگر به طرح‌ها و خودم بی‌اعتنایی كنند،
چه می‌شود... در این باره، همه طرح‌ها، پیشنهادات و گفته‌هایی كه می‌خواهید مطرح كنید را یادداشت نمایید و هر كدام را در فرصتی مناسب و به شیوه حرفه‌ای‌ها به اطلاع دیگران برسانید. وقت‌شناسی و الگوی مناسب و حرفه‌ای بیان یك مطلب، فاكتورهایی هستند كه به تصدیق و تایید آن كمك می‌كنند. اگر از ناتوانی در پاسخ به پرسش‌های همكاران جدیدتان، ‌دلهره و هراس دارید،‌ لازمست كه تلاش و كوششتان را بیشتر كنید و هر روز در پی آموختن مطالب و اطلاعات تازه و مربوط به كارتان باشید. به هر حال این یك مقام بالترست و اگر بخواهید در این هم مثل قبلی موفق باشید، نیاز به سعی و زحمت بیشتری دارید. دست به كار شدن است كه نتیجه بخش خواهد بود نه اضطراب و از دست دادن فرصت‌ها.
اگر قرار است طرح و ایده جدیدتان را مطرح كنید، باید با همه افرادی كه درباره‌ كارتان صاحب عقیده و استادند و مایل به راهنماییتان هستند، مشورت كنید. عده‌ای از آن‌ها در همین مجموعه‌ای حاضرند كه مشغول به كارید. گرفتن وقت ملاقات از آن‌ها و دیگر كارشناسان،‌ تماس تلفنی با آنان و گشت و گذار اینترنتی و مطالعه نظرات و ایده‌های دیگران روش‌های خوبی هستند كه اعتماد به نفستان را بالا خواهند برد. همیشه آخرین مهلت تكمیل یك مجموعه وظایف را بنویسید و مطابق با آن پیش بروید. دیدید كه دور نمای این دلهره‌ها و نگرانی‌ها به این اندازه ترسناك است. زمانی كه اجازه دهید افكار منطقی، مثبت، واقع‌گرایانه و موثر به میان آیند، نمای حقیقی این نگرانی‌ها نیز مشخص می‌شوند و میزان سودآور بودن وجوه مثبت موقعیت و گزینه انتخابی پیش‌رو نیز، دقیق‌تر به چشم می‌آیند.
گفتگوهای درونی و بار مثبت و منفی آنان، نقش بس پررنگ در زندگی ما دارند. افكار، سخنان ما را می‌سازند و سخنان خود را در قالب رفتارها به تصویر می‌كشند. رفتارها هستند كه زندگی شاد، پویا و سلامتی را برایمان شكل می‌دهند یا این كه ما را در بن بستی از امواج منفی‌، ترس، اضطراب و خودكم بینی و احساس حقارت به اسارت درمی‌آورند. انتخاب با خودمان است.
By: Pamela J.Day
مترجم: آذین صحابی
منبع : روزنامه تفاهم


همچنین مشاهده کنید