پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

درسرقلّه‌های جوان چه می‌گذشت؟


درسرقلّه‌های جوان چه می‌گذشت؟
برای اینکه بتوانیم راهی در این مسئله بگشاییم که آغازگاه تفکر کجاست و بیابیم که نقطه عظیمت خود را از کجا باید آغاز کنیم در ابتدا می‌بایست توجه خود را به سرمنشأهای تاریخ تفکر معطوف کنیم. بدون این توجه پی یابی کوره راهی که هایدگر در نظر داشت ناممکن خواهد بود. به قول هایدگر به جای اینکه به دنبال مقصود باشیم باید توجه خود را معطوف به راهی کنیم که در آن پای نهادیم و این راه راهی نیست جز تفکر. برای ما ایرانیان بسیار حائز اهمیت تر است که این سرمنشأها را هم در تفکر مغرب زمین و هم در تفکر ایرانی-شرقی پی جویی کنیم، بدون توجه به هریک از این سرمنشأها راهی جز به فنا نخواهیم داشت و کلامی نمی‌توانیم بیابیم جز ترجمه صرف متون غربی.
اندیشه فلسفی در تفکر غربی نه به معنای تخصصی آن بلکه در قالب اندیشه‌ای انسانی متعلق و برخاسته از تفکر متفکرانی چون تالس، آناکسیمندر، هراکلیت، نحله فیثاغوریان، پارمنیدس و دیگران است که همگی به دوره پیشاسقراطی متعلق می‌باشند که این دوره بر اساس تقسیم بندی تاریخ فلسفه کاپلستون به متفکران ایونیا (تالس، آناکسیمنس، آناکسیمندر)، جامعه فیثاغوریان، هراکلیت، پارمنیدس و میلسوس، زنون، امپدوکلس، آناکساگوراس و اتمیستها مشتمل است؛ و همچنین تصور بر این است که فلسفه پیشاسقراطی بر محور مسئله وحدت و کثرت تکیه دارد با رجوع به تفکرات اولین متفکران این دوره این مطلب قوت می‌یابد.
تفکر فلسفی و علمی تا قبل از این دوره بر اساس متون الهی و اسطوره‌ای رواج داشت. با پیدایش این دوره باب جدیدی در تفکر گشوده شد که تا امروز ادامه داشته؛ مهمترین نکته‌هایی که می‌توان در سراسر این دوره مشاهده کرد عبارت است از اینکه:
۱) تفکر آن جایگاه برین خود در آسمان‌ها و تقدس خود را از دست می‌دهد و شمایی این جهانی به خود می‌گیرد؛ هر یک از متفکران این دوره به زعم خود و با اندیشه‌ای طبیعی در صدد تبیین علمی از حوادث طبیعی بر آمدند و اسطوره‌ها را به تفکر علمی مبدل کردند، تفکری که در آن انسان محور تفکر قرار گرفت یعنی دست به سوی طبیعت گشود.
۲)دیگر اینکه چون صحبت از این جهان است طبیعت یا فیزیک مورد توجه قرار می‌گیرد و بنابراین ماده‌ای یا امری بعنوان ماده نخستین یا آنچه همه چیز به آن بازمی‌گردد مطرح شد؛ این مادة المواد یا آرخه در ابتدا یکی از مواد طبیعت در متفکران ایونیا بود که البته در این مکتب آناکسیمندر با بیان آپایرون مستثنی است، و در ادامه در فیثاغوریان به عدد و آنچه که انتزاعی تر می‌نمود تغییر یافت.
۳) با توجه به همین نکته می‌توان دریافت که امر واحد و بیان وحدت در عین کثرت دیگر مشخصه این دوره تاریخی است. بنابراین غالب تفکر در این دوره بر وحدت است تنها پارمنیدس از این قاعده مستثنی است؛ وحدت گرایی در این دوره از تفکر، در برابر شکستگی و کثرت تاریخی مردمان این دوره امری بارز است.
۴) همچنین وقتی تفکر در قالب وحدت بیان شود و از امری بیرونی نیز خبر دهد بایستی آن امر بیرونی ثابت باشد؛ به غیر از هراکلیت که بر صیرورت و شدن تکیه دارد سایر متفکران این دوره بر ثابت بودن هر چیز در عالم اذعان داشتند.
۵) نکته حائز اهمیتی که باید مورد توجه قرار گیرد این که در این دوره متفکران سعی در عقلانی نمودن عالم دارند یعنی خواست هر یک از اینان قابل فهم نمودن عالم است؛ یعنی بررسی عقلایی در این که عالم چیست و منشأ آن از کجاست بر این اساس تبیین‌های اسطوره‌ای و دینی مورد سنجش و نقد قرار می‌گیرد.
این پنج نکته بنیادین را می‌توان در دوره‌های بعد حتی در فیلسوفان دوره جدید و معاصر نیز پی جویی کرد؛ برای مثال اندیشه شدن و صیرورت هراکلیت را می‌توان در قالب اندیشه ارسطو، هگل، سارتر و دوره جدید که صیرورت جزو ضروری ترین بدیهیات است پی جویی کرد. متفکران این دوره به درستی کیهانشناس لقب گرفتند زیرا اینان به طبیعت کیهان به مثابه متعلق دانش می‌اندیشیدند زیرا تفکر راجع به خود در پژوهش‌های عینی به مثابه چیزی در عالم لحاظ می‌شود تا در پژوهش‌های سوبژکتیو یا ذهنی به مثابه سوژه‌ای برای دانش یا اراده‌ای اخلاقی و سوژه‌ای عملگرا.
همین توجه پیشاسقراطیان به کیهان و جهان بیرونی است که اینان را از فلسفه سقراطی متمایز می‌کند این توجه و تمایز بین تجربه حسی و عقل است که نقطه اصلی آن را باید در این دوره جست‌وجو کرد؛ حتی باید سر نخ‌های ایده آلیسم را در نوس که در تفکر آناکساگوراس بوده جست‌وجو کرد.
این دوره تاریخ تفکر را باید دوره زایش اندیشه تلقی کرد، دوره‌ای که به نحوی نظام مند اندیشه در قالب سیستم بیان می‌شود؛ دوره‌ای که تفکر از مستوری به نامستوری انتقال پیدا می‌کند، این نکته به این معنا نیست که در قبل از این دوره تفکر وجود ندارد بلکه تفکر خود را درقالب و لباس تاریخ نگاری هزیودی یا نمایش نامه نگاری هومری خود نمایی می‌کرد اما نکته اساسی این است که تنها در این دوره به عقل و تفکر به مثابه چیزی مستقل نگریسته شد؛ پایه و اساس تفکر مغرب زمین بر همین دوره نهاده شد.
در تفکر ایرانی و شرقی ما ایرانیان بر مبنای اندیشه دکتر سید جواد طباطبایی در وضعیت پیچیده‌ای هستیم؛ وضعیتی که در آن با سه نگرش و سه فرهنگ و همچنین سه متن متفاوت روبه‌روییم. یکی متون، فرهنگ و نگرش امروزی که در تعامل با جهان ناچار به پذیرش آنیم، دیگری متون، فرهنگ و نگرش دینی اسلامی و در نهایت متون، فرهنگ و نگرش باستانی که بر گرفته از حکما و اندیشمندان قبل از اسلام است. در این وضعیت پیچیده پی جویی سرمنشأهایی که از آنها صحبت رفت بسیار مشکل است. در اینجا تنها به پی جویی سرمنشأ تفکر در جهان اسلام بسنده می‌کنیم.
با آغاز نهضت ترجمه در قرن ۳ در جهان اسلام متون یونانی به زبان عربی برگردانده شد و با توجه به نگرش اعتقادی فیلسوفان نخستین اسلامی همچون کندی و فارابی آمیزشی از تفکر یونانی و اعتقاد اسلامی پدید آمد که هم تفکر یونانی رنگ و رویی اسلامی پیدا کند و هم اعتقاد اسلامی بهره‌ای از تفکر عقلی یونانی داشته باشد؛ همین نکته در آغازگاه تفکر اسلامی سبب شد تا جایگاه فلسفه و اندیشه فلسفی که داعیه عقلگرایی دارد متفاوت باشد یعنی در میان برخی مذاهب اسلامی مورد اعتنا و در میان برخی فرق مورد بی‌مهری قرار گرفت. با توجه به این که در قرون ابتدایی دوره اسلامی دو فرقه معتزلی و اشعری نیز حضور داشتند که اولی بر پایه تفسیر عقلی از متن مقدس و دومی بر اساس ادای تکلیف فرایض دینی بی هیچ دخل و تصرفی در متن مقدس در برابر یکدیگر قرار داشتند. این نکته نیز قابل بررسی است که دوپارگی تفکر عقلی و اجرای بی‌چون و چرای فرایض دینی با نهضت ترجمه شدت بیشتری یافت؛ نزاعی که بر سر عقل و دین یا رابطه عقل و دین در جهان اسلام انجام گرفته و همچنان ادامه دارد در حقیقت مسئله اساسی در نسبت ما با جهان پیرامونمان است، همچنین قابل ذکر است که سرمنشأهای تفکر در جهان اسلام در قرابت با رفتارهای اجتماعی و عمل به فرایض اعتقادی قرار دارد؛ یعنی در ابتدای تاریخ اسلام تفکر به نحو ملموسی درگیر با روابط اجتماعی است و هرچه به حال نزدیکتر می‌شویم این آمیختگی از بین می‌رود و تفکر روزبه‌روز انتزاعی تر می‌شود و از رفتارهای اجتماعی فاصله می‌گیرد. با این توضیح ناقص، نسبت هر کس در جهان بسته به جایگاه اجتماعی- فرهنگی و جغرافیایی او تعیین می‌گردد و تنها کاری که از انسان برای بهبود نسبتش با جهان بر می‌آید دستیابی و پیگیری روند تفکر عقلانی است.
حیدر معافی

منابع در دفتر روزنامه موجود است
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید