شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


چرا جامعه ایران در مقایسه با سایر جوامع بیشترین معتاد را دارد؟


چرا جامعه ایران در مقایسه با سایر جوامع بیشترین معتاد را دارد؟
یک و نیم میلیون معتاد حرفه ای و سه و نیم میلیون مصرف کننده مواد مخدر، آخرین آمار معتادان ایران است که از قول مقامات ذی ربط در مطبوعات ذکر شده است. اگر همین آمار را مبنا قرار دهیم ایران نه فقط بیش از قبل انقلاب بلکه بیش از همه کشورهای جهان معتاد دارد. لذا یکی از سوالات اساسی پیش روی همه دلسوزان سرنوشت ایران این است که چرا جامعه پساانقلابی ما معتادترین جامعه جهان شده است؟ البته هدف اصلی این نوشته تاکید بر «علل موثر» در ایجاد این پدیده خانمان سوز است. حداقل توجه به چهار نکته ذیل جدی بودن سوال فوق را نشان می دهد:
۱) اول اینکه در سه دهه پیش یکی از اهداف انقلابیون برای شرکت در انقلاب اسلامی (در همه سطوح آن) تحقق جامعه ای اخلاقی و شاداب بود، اکثر انقلابیون اهل ورزش بودند و هیچ یک معتاد نبودند، حتی افراد معتاد به سیگار در میان آنان کم بود. به تعبیر دیگر پدیده رشد فزاینده اعتیاد در ایران از عواقب ناخواسته اقدامات بوده و معتاد شدن جامعه مطلوب هیچ کدام از انقلابیون نبوده است. لذا باید بررسی کرد چرا چنین مصیبتی در سطح ملی گریبانگیر جامعه ایران شده است.
۲) نکته دوم اینکه در بیست و هشت سال گذشته دولت و مقامات مسوول، زحمات زیادی برای مهار اعتیاد کشیده اند. تاکنون بیش از سه هزار و پانصد نفر از ماموران نیروی انتظامی در راه مبارزه با مواد مخدر به درجه شهادت رسیده اند، ده ها هزار نفر زخمی شده اند، شدیدترین مجازات ها علیه قاچاقچیان مواد مخدر - از جمله اعدام- اعمال شده است، ایران اولین کشور در جهان در میزان کشف مواد مخدر بوده است و سیاست های درمانی مستمری برای معالجه معتادان از سوی وزارت بهداری و بهزیستی تدوین شده و می شود. با این همه متاسفانه رشد فزاینده تعداد معتادان همچنان ادامه دارد.
۳) نکته سوم اینکه پدیده اعتیاد یکی از عوامل محوری و بازدارنده روند توسعه و بهبود وضع زندگی مردم ایران است. اگر به جای رقم پنج میلیون نفر، رقم دو و نیم میلیون معتاد را مبنا قرار دهیم و این تعداد را در عدد چهار (یا متوسط تعداد اعضای خانواده های این معتادان) ضرب کنیم، نتیجه این خواهد بود که ده میلیون نفر از مردم ایران مستقیماً از آثار سوء اعتیاد در زندگی روزمره خود رنج می برند و با انواع و اقسام مصیبت ها و بدبختی ها دست و پنجه نرم می کنند. این بندگان خدا دائماً عذاب یک زندگی جهنمی را متحمل می شوند. واضح است که جمعیت مذکور قادر نیست حامل توسعه کشور باشد بلکه مانعی برای این روند محسوب می شود.
۴) نکته چهارم نقش بازدارنده و ویرانگر اقتصادی «بازار مواد مخدر»ی است که در سطح ملی باید هر روزه میلیون ها مصرف کننده را در ایران تغذیه کند. لذا این شبکه عظیم فساد قاچاق که در همه کوچه های شهرها و روستاهای ایران نفوذ کرده است (در کنار سایر عوامل) یکی از موانع عمده شکل گیری اقتصادی شکوفا، رقابتی، سالم و قانونمند در ایران است. به تعبیر دیگر شبکه و بازار بزرگ قاچاق در راه ایجاد اقتصادی اشتغال زا و تولیدی که بتواند برای میلیون ها زن و مرد تشنه کار شغلی شرافتمندانه به وجود آورد، مانع ایجاد می کند.
اینک قبل از اینکه به «علل موثر» رشد فزاینده اعتیاد بپردازیم، شش علتی را که بیشتر در پاسخ به این روند نگران کننده در عرصه عمومی ایران بر آن تاکید می شود، فهرست می کنیم؛ علت اول اینکه رشد فزاینده اعتیاد به یکی از آثار سوء رشد فزاینده جمعیت نسبت داده می شود. در سه دهه گذشته در حالی جمعیت ایران دوبرابر شده که این جامعه آمادگی پذیرایی این همه جمعیت ناخوانده را نداشته است.
به بیان دیگر جامعه باید می توانست سالی ششصد هزار شغل برای اداره این جمعیت ایجاد کند و چون این توانایی را نداشت، زمینه برای جذب میلیون ها نفر در «زندگی، فضا و بازار کار غیررسمی» اعتیاد و قاچاق فراهم شد. علت دوم به «فضای تنش زای زندگی» در جامعه مدرن ایران اشاره دارد.
گفته می شود جامعه ایران اغلب ویژگی ها و تنش های جامعه مدرن را (مثل فشردگی جامعه شهری، تراکم آگاهی ها و انتظارات برآورده نشده، ناامنی و اضطراب فضای کار اقتصادی و...) دارد. در جوامع دیگر بخشی از جمعیت برای فرار از تنش های مذکور به مصرف مشروبات الکلی روی می آورند اما چون در ایران مصرف مشروبات الکلی حرام است و ممنوعیت قانونی دارد، بخشی از جمعیت برای فرار از تنش های زندگی به جای مصرف مشروبات الکلی به مصرف مواد مخدر (و عمدتاً تریاک) که فعل حرامی هم نیست روی می آورند. عامل سوم، فقر دانسته شده است. می گویند تعداد فقرای ایران زیاد شده و چون این فقرا چشم و گوششان باز شده است، مثل اقشار متوسط جامعه برای گذران زندگی نیازمند تفریح هستند.
اما از آنجا که قادر به تحقق شرایط زندگی مطلوب خود نیستند لذا برای رسیدگی به «خوشی»، آنچه می توانند در اختیار داشته باشند یک خوشی موقتی از طریق ورود به جریان و فضای اعتیاد و مصرف مواد مخدر است.
عامل چهارم اینکه گفته می شود چون مصرف مواد مخدر در ایران قدمتی سیصد ساله دارد به یک امر ریشه ای و فرهنگی تبدیل شده است.
لذا این عادت دیرینه فرهنگی باعث می شود مصرف مواد مخدر (برخلاف مصرف مشروبات الکلی) رفتار و فعل مذمومی نباشد و بخشی از جمعیت با آسودگی خاطر آن را مصرف کنند.
۵) عامل پنجم اشاره به همسایگی ایران با کشور افغانستان دارد. می گویند چون تولید و توزیع مواد مخدر در افغانستان، به عنوان مرکز اصلی تولید این مواد، از طریق مرزهای ایران به بخش غربی جهان انتقال می یابد، لذا یکی از آثار این مجاورت جغرافیایی قرار گرفتن جمعیتی گسترده در معرض مواد مخدر است که تعداد آن بیش از سایر کشورها است.
۶) عامل ششم به توطئه کشورهای متخاصم مربوط می شود. گفته می شود چون ایران پایگاه اصلی انقلاب اسلامی است، لذا امریکا از گسترش قاچاق مواد مخدر به ایران و مصرف آن حمایت می کند تا از طریق آن انرژی جوانان انقلابی تخلیه و به جوانانی افیونی و بی خاصیت تبدیل شوند.
آیا واقعاً شش علت فوق توضیح دهنده رشد فزاینده اعتیاد در ایران است؟ پدیده اعتیاد و رشد فزاینده آن مثل هر پدیده اجتماعی دیگر می تواند «n تا» علت داشته باشد و تمام آن علل عدیده هم در تکوین آن نقش داشته باشند.
لذا نه فقط علل شش گانه فوق بلکه علل دیگری را هم می توان به این فهرست اضافه کرد و معتقد بود همه آنها در ایجاد پدیده اعتیاد نقش دارند. اما نکته ظریف این است که در پاسخ به سوال رشد اعتیاد در ایران ما تنها نیازمند ارائه لیستی از علل نیستیم، بلکه آنچه راهگشای درمان پدیده رشد اعتیاد در ایران است کشف «علل موثر» آن است.
ادعای اصلی این نوشته این است که عللی که تاکنون ذکر شد، در رشد پدیده اعتیاد نقش دارند اما در میان آنها علل موثر حضور ندارد. در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه می توان نشان داد علل شش گانه فوق لزوماً علل موثر نیستند؟ مقایسه وضع فعلی ایران با کشورها و وضعیت های تا حدودی مشابه، ما را در تایید یا رد این ادعا، کمک می کند. این مقایسه ها نشان می دهد آنچه تاکنون برشمردیم علل موثری نیستند. زیرا اگر این گونه بود کشورهای مشابه وضعیت ما نیز باید با پدیده رشد اعتیاد فزاینده روبه رو می بودند که نیستند. اینک علل شش گانه را به مقایسه می گذاریم.
اگر عامل اول یا عامل رشد جمعیت، عامل موثری بود در همین دوران جمعیت بنگلادش و پاکستان هم زیاد شده است. اما این دو کشور با رشد فزاینده اعتیاد روبه رو نبودند. اگر عامل دوم یا فضای تنش زای زندگی مدرن عامل موثری بود کشور مالزی باید معتاد بیشتری داشته باشد زیرا مالزی در مقایسه با ایران در دو دهه اخیر بیشتر در معرض اجرای سیاست های نوسازی و مدرنیزاسیون بوده است (تا جایی که هم اکنون این کشور به درجه یازدهم در میان کشورهای صنعتی جهان رسیده است).
همچنین مصرف مشروبات الکلی در میان مردم مسلمان مالزی یک فعل حرام و تابو است. با این حال، مالزی با رشد فزاینده مواد مخدر در دو دهه گذشته روبه رو نبوده است. اگر عامل فقر عامل موثری بود اتفاقاً کارنامه جمهوری اسلامی در مهار فقر، برابر آمار سازمان ملل، پس از انقلاب موفق بوده است و میزان فقرا از سی نفر در صد نفر به ده نفر کاهش پیدا کرده است.لذا باید تعداد معتادان نسبت به پیش از انقلاب کمتر باشد که نیست.
اگر عامل فرهنگی و عادات ایرانی ها در مصرف مواد مخدر عامل موثری بود، چرا پیش از انقلاب با رشد فزاینده اعتیاد روبه رو نبودیم؟ اگر عامل همسایگی با افغانستان عامل موثری بود چرا جمعیت خود افغانستان با رشد فزاینده اعتیاد روبه رو نبوده است؟ یا چرا پاکستان که در مجاورت افغانستان است به طور فزاینده گریبانگیر این معضل نیست؟ اگر عامل توطئه خارجی عامل موثری است، چرا کوبا و فلسطین که حدود نیم قرن با امریکا و اسرائیل دست و پنجه نرم می کنند رشد فزاینده اعتیاد نداشته اند؟ بنابراین علل شش گانه مذکور می توانند در تکوین پدیده اعتیاد نقش داشته باشند اما لزوماً جزء «علل موثر» نیستند.پس «عامل موثر» کدام است؟ به نظر من عامل موثر همان عاملی است که در کشورها و وضعیت های مشابه دیگر نبوده ولی متاسفانه در جامعه ایران پس از انقلاب حضور مستمر داشته است. این عامل را «سیاست های غیرواقع بینانه» در ایران می دانم. بدین معنا که دولت خود را حامل و مجری سیاست هایی می دانسته که آن سیاست ها به لحاظ آرمانی صحت داشته ولی به لحاظ اجرایی غیرواقع بینانه و غیرعملی بوده است. سیاست های مذکور پیامدهای ناخواسته زیان باری داشته است.
از طرفی همین سیاست ها مرتب از سوی کانال های صداوسیما تکرار می شود و گرچه مردم ممکن است آنها را جدی نگیرند اما تبلیغ سیاست ها به «مکانیسمی باورساز» برای سیاستگذاران تبدیل می شود. از طرف دیگر عرصه عمومی در ایران تاکنون آنقدر قوی نبوده است که بتواند به خوبی پیامدهای زیانبار «کارهای غیرواقع بینانه دولتی» را خنثی و مکانیسم های باورساز را اصلاح کند.
من در اینجا تنها به چهار نمونه «سیاست های غیرواقعی» اشاره می کنم. روسپیگری پدیده مذمومی است و تحقق جامعه بدون روسپی آرمانی مطلوب است. پروژه عظیم و سخت جمع آوری روسپی خانه در میدان گمرک تهران در دهه اول انقلاب بر اساس همین هدف بود، که اجرا هم شد. این اقدام منجر به درمان روسپیگری در جامعه ایران نشد. گرچه هیچ وقت در جهت فهم اینکه در جوامع اسلامی دیگر با این پدیده چه کار می کنند تحقیق نشده است.نمونه دوم سیاست مبارزه با مشروبات الکلی است.
جامعه بدون الکل آرمانی دینی و هدفی قابل دفاع است. چون این پدیده مذموم است هیچ وقت در عرصه عمومی امکان طرح این بحث نبوده که آیا سیاست ریشه کنی به پایین آوردن مصرف کمک کرده است یا نه؟ نمونه چهارم سیاست «اسلامی کردن» کشور با ابزار بوروکراسی است. این آرمان که جامعه اخلاقی و اسلامی بشود آرمان همه ما مسلمان هاست.
اما در ایران هیچ وقت این بحث جدی گرفته نشده که آیا ابزار بوروکراسی دولتی ابزار مناسبی برای اسلامی کردن جامعه است؟ آیا امکان ندارد این سیاست به جای اسلامی کردن جامعه فقط دولت را عظیم کند.از این رو وقتی دستگاه عظیم دولتی خود را مجری این سیاست ها فرض می کند، لزوماً این طور نیست که آرمان هایی که پشتوانه این سیاست ها است تحقق پیدا کند. (یعنی جامعه از روسپی و مصرف کننده مشروب تهی شود یا به راحتی اسلامی شود.) بدین معنا که بخش های مختلف جامعه، انواع واکنش ها را بروز می دهد.
اقشار توانگر جامعه اگر بتوانند، تقاضای مهاجرت به بیرون می کنند. در بخشی از اقشار پایین جامعه هم مردم با انواع شرایط زندگی می سازند و بخشی از آن هم با مصرف مواد مخدر دست به مهاجرت به درون می زنند و به نشئگی موقت خود دل خوش می کنند. بخش های میانی و موثر جامعه هم در فرصت های سیاسی که به دست می آورند نظرات خود را در روزهایی چون دوم خرداد ۷۶ و در انتخابات ۸۴ نشان می دهند.
ممکن است خواننده گرامی با معرفی عامل اهداف غیرواقع بینانه به عنوان عامل موثر در رشد فزاینده اعتیاد در ایران همراه نباشد. اما یکی از دغدغه های ضمنی این نوشته این است که اگر عامل معرفی شده در این نوشته عامل موثر نیست، آیا نباید در عرصه عمومی ایران بررسی پدیده خانمان سوز اعتیاد به یک موضوع جدی تبدیل شود تا بالاخره عوامل موثر و تشدیدکننده آن معلوم شود و درباره آن «توافقی» حاصل شود و جامعه امکان پیدا کند در جهت رفع آن عامل بکوشد. اینک اجازه دهید بحث خود را با چهار گلایه به پایان ببرم:
۱) گلایه اول از حکومت است. حکومت در راه مبارزه با مواد مخدر فعالیت های زیادی انجام داده و می دهد ولی تاکنون از بحث درباره علل موثر رشد فزاینده مواد مخدر در عرصه عمومی دفاع نکرده است. بهترین دلیل بر این ادعا کوتاهی و عدم توجه برنامه های صدا و سیما به پدیده مواد مخدر است. شما به انبوه برنامه های کارشناسی و سریال های صدا و سیما نگاه کنید. در اکثر این برنامه ها توجه محوری به اعتیاد خصوصاً ریشه یابی علل موثر آن دیده نمی شود. هم اکنون به عنوان مثال برای مردم عوامل موثر و تشدیدکننده ایدز روشن است (مثل عامل سرنگ های معتادان تزریقی) ولی عوامل موثر رشد پدیده اعتیاد برای مردم ایران روشن نیست. تاکنون صدا و سیما نتوانسته یک شخصیت الگو در راه مبارزه با مواد مخدر در برنامه هایش به جوانان معرفی و ترویج کند.
۲) دلیل دوم توجه به محتوای مطالب برخی روزنامه های دولتی است. این روزنامه ها که از بودجه عمومی تغذیه می کند ، از همه گونه فسادی صحبت می کنند اما مبارزه و افشاگری علیه فساد مواد مخدر در این روزنامه ها رنگ و لعابی ندارد. گویی هنوز این روزنامه ها فرصت نکرده بازار پنج میلیونی مواد مخدر را مورد توجه جدی قرار دهند. گلایه دوم از اصولگرایان است. گویی در این کشور پنج میلیون مصرف کننده مواد مخدر مواد مورد نیاز خود را از کره ماه تهیه می کنند. حتی در شورای شهر اصولگرایان یک بار یک بحث جدی درباره شبکه توزیع مواد مخدر انجام نداده اند. بارها از سوی بالاترین شخصیت های اصولگرا شانزده سال خدمات جمهوری اسلامی زیر سوال رفته است اما یک بار به خطر «شبکه نافذ و همه گیر اعتیاد» اشاره نکرده اند.
۳) گلایه سوم از روشنفکران است. برای روشنفکران پنج میلیون مصرف کننده مواد مخدر در ایران حساسیت برانگیز نبوده است. گویی این پنج میلیون مشغول «قلیان کشیدن» هستند و دیگر ملالی نیست، آنها از ناحیه اعتیاد هیچ خطری برای دموکراسی و اقتصاد سالم و رقابتی در ایران احساس نمی کنند و ظاهراً برای خود در برابر «فاجعه اعتیاد» مسوولیتی جدی قائل نیستند.
۴) گلایه چهارم از فمینیست های ایرانی است. آنان تاکنون از ضعف اصلاح طلبان هزاران شکایت را مکتوب کرده اند اما تاکنون حتی یک بیوگرافی، یک رمان، یک تحقیق، یک فیلم، یک نشست علمی درباره «جهنم زنان» (یعنی همین زنان قربانی در خانواده هایی که از معتادان خود رنج می برند) ارائه نکرده اند. فمینیست ها یک بار گزارش نداده اند که چند گروه خودیاری برای رسیدن به فریاد زنان مصیبت دیده از اعتیاد تشکیل داده اند.
جامعه وبلاگ نویسان ایرانی به لحاظ فراوانی دومین مقام را در جهان دارند. اما در وبلاگ های آنها «توجهی» به پدیده اعتیاد نمی شود. کارنامه اپوزیسیون خارج از نظام نیز در مورد بی توجهی به موضوع اعتیاد بهتر از دیگر نیروها نیست. بنابراین با اطمینان می توان گفت که؛ غفلت از عوامل موثر پدیده خانمان سوز اعتیاد غفلتی مرگبار است؛ جامعه در اعتیاد می سوزد و گویی نهادهای موثر آن هم با آن می سازند،
حمیدرضا جلایی پور
ہگزیده ای از این مقاله روز چهارشنبه ۶ تیرماه در نشست جبهه مشارکت ایران اسلامی ارائه شده است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید