پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
زن افسونگر - FEMME FATALE
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : طارق بن عامر و مارینا گفتر
کارگردان : برایان د پالما
فیلمنامهنویس : برایان د پالما
فیلمبردار : تیری آربوگاست
آهنگساز(موسیقی متن) : ریوایچی ساکاموتو
هنرپیشگان : ربکا رومین ـ استاموس، آنتونیو باندراس، پیتر کایوت، اریک ابوآنی، ادوار مونتوته، ری راسموسن، تیری فرهمون و گرگ هنری
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه
سال ۲۰۰۱. ̎لور اَش̎ (رومین ـ استاموس) سارقی است که به اتفاق شرکایش، ̎بلک تای̎ (ابوآنی) و ̎راسین̎ (مونتوته)، نقشه جسورانهٔ سرقت جواهراتی را در جریان جشنوارهٔ فیلم کن کشیده است. نقشه از این قرار است که ̎لور̎، یکی از شرکتکنندگان در جشنواره به نام ̎ورونیکا̎ (راسموسن) را اغوا و جواهراتی قلابی را جایگزین جواهرات گرانقیمت او کند. اما یکی از مأموران حراست جشنواره، سرقت را عقیم میگذارد و اوضاع به خشونت میگراید و ̎لور̎ همراه با الماسها میگریزد. او فکر میکند که به دیگران رودست زده ولی ملاقات دیگری با ̎راسین̎، سروکار ̎لور̎ را به دهلیزی میاندازد که در آنجا بیهوش و زندانیاش میکنند. سپس، زوجی مُسن که او را بهجای دخترشان، ̎لیلی̎ ـ که تازه شوهر و فرزندش را از دست داده ـ عوضی گرفتهاند، ̎لور̎ را تعقیب میکنند. اینجاست که ̎لور̎ تصمیم میگیرد هویت آن زن را از آنِ خود کند و عازم آمریکا شود. در چنین موقعیتی، با ̎کایوت̎، یک کارمند دولتی آمریکائی خوشرو آشنا میشود. ̎لور̎ تصور میکند که راه فرار مناسبی به آمریکا پیدا کرده ولی هفت سال بعد وقتی ̎واتس̎ بهعنوان سفیر آمریکا در فرانسه انتخاب میشود، ̎لور̎ نیز به فرانسه برمیگردد. به ̎نیکولا باردور̎ (باندراس) عکاسِ پاپاراتسو، مأموریت میدهند تا از همسر گمنام سفیر عکس بگیرد. اعمالی که این عکاسی انجام میدهد، در نهایت، پای ̎سرا̎ (فرهمون) بازرس پلیس فرانسوی، ̎لئونارد شیف̎ (هنری)، رئیس گروه محافظان ̎واتس̎ و ̎بلک تای̎ و ̎راسین̎ را به میان میکشد که هنوز دنبال الماسهایشان هستند. ̎لور̎/ ̎لیلی̎ نقشهای پیچیده میکشد تا مشکلات متعددش را حل کند.
● فیلم را میتوان در عرصههای مختلف بصری، ساختاری و ... از جسورانهترین تجربیات یکی از فنسالارترین سینماگران معاصر قلمداد کرد. فیلمسازی که همواره فیلم ساختن دربارهٔ شیوههای بیانی سینما، در پوشش قالبهای آشنای ژانری، جزو دغدغههایش بوده و اینبار با شهامتی مثالزدنی تمام ملاحظاتی را که فیلمی از جریان اصلی هالیوود، در رعایت اصول داستانگوئی بهمنظور جلب نظر مخاطب عام، باید در نظر گیرد به کناری مینهد و با بازی هوشمندانهای حول محور دستمایهٔ بهظاهر آشنا و تکراریاش، فیلم را بدل به اثری دربارهٔ تیپهای آشنای سینمای (زن افسونگر و ...) و شگردهای بیانی، حرکت دوربین، کارگردانی، میزانسن و در یک کلام، روایت سینمائی میسازد. د پالما به تأسی از آلفرد هیچکاک، در شیوهٔ روائی نهچندان سرراستی که به کار میگیرد، از احساس آشناپنداری بهصورت عاملی ساختاری برای پیوند دادن شخصیتها، زمانهای مختلف و پارههای داستان استفاده میکند. به تعبیر منتقدی، این فیلم هذیانیترین و سودائیترین ستایش د پالما از سرگیجه (هیچکاک، ۱۹۵۷) است که همچون بدل (۱۹۸۴)، به لحاظ مضمونی جزو شخصیترین آثار فیلمساز به شمار میرود و با الگو قرار دادن دوبارهٔ سرگیجه، دلمشغولیهای او در این زمینه را به نمایش میگذارد. شخصیت اصلی مرد، اینجا هم همچون بدل با وسوسهٔ روانی ̎تماشا کردن̎ دست به گریبان است و د پالما اینجا از حرفهٔ او(عکاسی) در پررنگ ساختن این مضمون، یعنی گرایش درونی شخصیت به تماشا، با مهارت سود میجوید. فیلمساز همچنین در قالب شخصیت اصلی زن، همچون ملانی گریفیث در بدل، هراس روانی/ جنسی شخصیتهای مرد مقابلش در برخورد با این شخصیت غالب و مسلط فیلم را به نمایش میگذارد؛ تصویری تازه و متفاوت از زنی اثیری که به راحتی به انقیاد تصورات ذهنی و رویاهای مردان درنمیآید و در مقابل، در مسیر غرق شدن تدریجی آنها در توهمات رمانتیکشان، آنان را بهسوی تباهی سوق میدهد. مضمون آشنای نقشآفرینی در آثار د پالما، اینجا هم به مدد پررنگ ساختن این وجه شخصیت زن میآید: او به شخصیتهای مقابلش وانمود میکند که میتواند تجسم رویاهای آنها باشد، ولی در نهایت تصویر ذهنی و رویای هیچکس جز خودش نیست. در این میان، رومین ـ استاموس در نقش شخصیت دوگانه و پیچیدهٔ اصلی بینقص بهنظر میرسد و با پرداخت خاص د پالما به مراتب از تصویر آشنای زن افسونگر در سینما فراتر میرود و در عین حال که تصویری نو از این تیپ قدیمی سینمائی بهدست میدهد (به مدد اغراق آگاهانهٔ فیلمساز)، هجوی از آن هم به شمار میآید. در مقابل، تصویری که باندراس از عاشق پر شور و سرگشتهٔ اینگونه آثار ارائه داده، تکبعدی، خالی از نو آوری و بیبهره از نگاه نکتهیاب فیلمساز به اینگونه شخصیتهاست. آربوگاست که پیش از این بیشتر به خاطر مجموعه کارهایش با لوک بسون شناخته میشد، با توجه به جاهطلبی بصری د پالما و وسواس خاصی که او در انتخاب فیلمبردارانش دارد، همراهی مناسب برای به ویژه در خلق حرکتهای پیچیدهٔ مثالزدنی دوربین در صحنههای آغازین بهنظر میآید. موسیقی ساکاماتو، همچون ساختهٔ قبلیاش برای د پالما ـ بدبیاری (۱۹۹۸) ـ وامدار آثار برنارد هرمن برای فیلمهای هیچکاک و در عین حال همچون کلیت فیلم نمایندهٔ برداشتی امروزی از این آثار است. رژی وارنیه و ساندرین بونر، کارگردان و بازیگر فیلم شرق ـ غرب (۱۹۹۹)، در فصل آغازین فیلم که طی آن فیلمشان در جشنوارهٔ فیلم کن به نمایش درمیآید، حضوری کوتاه دارند.
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا حجاب کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی پاکستان رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم مجلس
کنکور سیل حقوق تهران شهرداری تهران فضای مجازی هواشناسی پلیس سلامت قتل فراجا زنان
قیمت خودرو دولت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی بازار خودرو ایران خودرو سایپا بورس تورم
نوید محمدزاده ترانه علیدوستی تلویزیون سریال کتاب سینمای ایران تئاتر سینما شعر مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل آمریکا رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین طوفان الاقصی اتحادیه اروپا ترکیه عملیات وعده صادق
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا رئال مادرید لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ وزیر ارتباطات تبلیغات همراه اول ایلان ماسک ناسا فناوری اپل نخبگان
سلامت روان کمبود پرستار یبوست سرکه سیب دوش گرفتن