پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مقلد تمام و کمال - Copycat


مقلد تمام و کمال - Copycat
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارک تارلوف و آرنن میلکان
کارگردان : جان آمیل
فیلمنامه‌نویس : دیوید مادسن و آن بیدرمن.
فیلمبردار : لاسلو کوواکس
آهنگساز(موسیقی متن) : کریستوفر یانگ
هنرپیشگان : سیگورنی ویور، هالی هانتر، درمت مالرونی، هاری کانیک جونیر، ویلیام مک‌نامارا، ویل پاتن و جان راتمن.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۲۴ دقیقه.


"دکتر هلن هادسن" (ویور)، روان‌شناس، نتیجه سال‌ها مطالعه و تحقیقاتش را درباره قاتلان زنجیره‌ای در یک کنفرانس اعلام می‌کند. پس از پایان کنفرانس در دست‌شوئی دانشکده مورد حمله مردی به‌نام "داریل لی‌کالم" (کانیک جونیر) قرار می‌گیرد اما جان سالم به در می‌برد. و "داریل" نیز به زندان می‌افتد. "دکتر هادسن" که از آن پس به بیماری ترس از فضای باز مبتلا شده، خود را در منزل حبس می‌کند. "موناهان" (هانتر)، ستوان پلیس اداره آگاهی و "روبین گوتس" (مالرونی) مأمور پرونده یک قتل فجیع می‌شوند. "دکتر هادسن" که ماجرا را از تلویزیون دیده، با تلفن اطلاعاتی به آنان می‌دهد اما آنانن این تلفن را جدی نمی‌گیرند. اما وقتی پیش‌بینی "هادسن" آنانن را راهنمائی می‌کند، اما وقتی می‌شوند که "کالم" قرار است از زندان خلاص شود، ترس دوباره سراغ او می‌آید. روی کامپیوترش علایم و نشانه‌های قتل بعدی را می‌بیند و وقتی صحنه قتل را بررسی می‌کند، درمی‌یابد که این بار با قاتلی روبه‌رو است که قصد دارد جنایاتش را بر اساس بازسازی دقیق قتل‌های قاتلان دیگر قبل از خود و به‌خصوص قتل‌های یکی از مخوف‌ترین قاتلان ترتیب دهد. بنابراین قاتل این بار یک "مقلد تمام و کمال" است...
٭ مقلد تمام و کمال، با طرح داستانی پیچیده و پرپیچ و خمش و به‌خصوص یک گره اصلی که در انتها گشوده می‌‌شود و فیلم را به پایان می‌برد، موفق می‌شود به هیجان و تعلیق برسد و در عین حال، جدا از ترسیم موقعیت موش و گربه‌ای شخصیت‌های خوب و بد، و طعمه‌ای که خود قرار است کاشف همه جنایت‌ها باشد، به حرف‌های جنبی و اضافه درباره شهرنشینی و تمدن و... هم برسد. این موقعیت خیلی دشوار به چنگ می‌آید، چرا که طرح قصه و نویسنده فیلم‌نامه، پیچ اصلی (بیماری ویور: ترس از محیط بیرون از خانه) را همان ابتدا توضیح می‌دهد. مقلد...، شروع بسیار پر ضرب و خوب، تداوم منطقی و یک‌دست و حواشی دل‌پذیر (آشنائی با گشوده شدن گره از طریق کامپیوتر) دارد، و تنها در انتها فیلماست که به یک پایان کلیشه‌ای و معمولی و متوسط می‌رسد. باقی می‌ماند تلف شدن شخصیت (زائد) هانتر که نه تنها به شکل یک شخصیت در نمی‌آید بلکه وجود و حضورش در فیلم نه در گشودن قصه کمک می‌کند و نه تقابل دو زن در قصه و فیلم به باور می‌نشیند و کار نشده باقی می‌ماند.


همچنین مشاهده کنید