سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

کلام امام حسین (ع) به عبداللّه بن زبیر


کلام امام حسین (ع) به عبداللّه بن زبیر
((یابن زبیر! لئن ادفن بشاطئ الفرات احب الی من ان ادفن بفنا الكعبهٔ ))[۱] . ((عـبـداللّه بـن زبیر)) از كسانی است كه در مكه معظمه خدمت امام حسین (ع)رسید وعرض كرد شما در مكه بمانید وما هم در خدمت شما هستیم ولی باطنا آرزو داشت كه هر چه سریعتر, حضرت مـكـه را خالی كند تا محیط برای اومساعد بشود حضرت هم كاملا قصد اورا می دانست لذا فرمود: ((او دوست دارد كه من هر چه زودتر از مكه خارج شوم تا به دنیای خودش برسد)). امـام (ع) در پاسخ به پیشنهاد ((عبداللّه بن زبیر)) فرمود: ((اگر در سرزمین فرات دفن شوم برایم بهتراست از اینكه در آستانه كعبه به خاك سپرده شوم )).
ان ابی حدثنی ان بها كبشا یستحل حرمتها, فما احب ان اكون ذلك الكبش )). ((پـدرم بـه من خبر داد كه در مكه , قوچی كشته می شود كه به وسیله او حرمت خانه خدا شكسته می گردد ومن دوست ندارم هتك حرمت الهی به دست من واقع شود)). یـعـنی تو هستی كه برای ریاست چند روزه دنیا, حریم الهی را می شكنی هنگامی كه حضرت (ع) از مكه خارج شد, ابن عباس رو كرد به ابن زبیر وگفت :
یا لك من قبرهٔ بمعمر
خلا لك الجو فبیضی واصفری .
ونقری ما شئت ان تنقری
ورفع الفخ فماذا تحذری .
لا بد من صیدك یوما فاصبری .
ایـن اشـعار از ((طرفهٔ بن عبد))است كه همراه عمویش در سفر در كنار آبی به نام ((معمر)) فرود آمـدند وچند ((قبره ))را كه در فارسی به آن ((چكاوك )) می گویند, دید, دامی گذاشت وهر چه به انتظار نشست , كبوتری نیامد, لذا مایوسانه دام را جمع كرد وموقع حركت این اشعاررا خواند كه : ((مـا رفـتـیم وفضا برای پرواز تو خالی شد, پس تخم كن وآواز بخوان وهر كجا كه می خواهی لانه بساز ))[۲] .
● عبداللّه بن زبیر كیست ؟
((عـبـداللّه )) فـرزنـد ((زبیر بن عوام )) پسر عمه رسول خدا(ص ) ومادرش ((اسما))دختر ابوبكر, معروف به ((ذات النطاقین ))است وی در نزدیكی مدینه متولد شد واولین مولود از مهاجرین است كـه بـا تـولدش , مسلمانان خوشحال شدند, چون یهودمی گفتند ما مسلمین را جادو كرده ایم لذا صاحب فرزند نمی شوند, اما زندگی اوصدمات وخسارتهای زیادی برای مسلمین به بار آورد. امیرالمؤمنین (ع) در اخبار غیبیه خود اشاره به او كرده است آنجا كه می فرماید: ((خب ضب , یروم امرا لا یدركه , ینصب حبالهٔ الدین لا صطیاد الدنیا وهوبعدمصلوب ))[۳] .
((سوسمار حیله گری كه به دنبال كاری می رود ولی به آن نمی رسد, ریسمان دین را پهن می كند تا دنیارا صید كند ودر آخر هم به دار زده می شود)). ((عـبـداللّه )) كـه لـقـب ((عائذ البیت ))را به خود اختصاص داده , از آن بازیگران روزگاراست كه عـمری عبادت می كند تا روزی به خلافت برسد وبه قول عبداللّه بن عمر: ((واللّه ما یرید ابن الزبیر بعبادته غیرهن , یعنی هدف عبداللّه از عبادت , رسیدن به خلافت بود))[۴] .
وی از دشمنان سرسخت امیرالمؤمنین (ع) وبنی هاشم بود, چهل روز درخطبه های نماز جمعه نام مـبـارك پـیـامـبـر(ص )را نمی برد, وقتی كه به او اعتراض كردند,گفت : چون وقتی نام پیامبررا می برم , بنی هاشم به خود افتخار می كنند!!!. سـالی , معاویه به حج رفت وهر چه درهم ودینار با خود آورده بود, تمام شد,لذا شبانه از مكه خارج شد. ((عـبداللّه )) كه از حركت معاویه مطلع شده بود, اورا تعقیب كرد معاویه كه درهودج خوابیده بود صدای سم اسب , اورا بیدار كرد واز صاحب اسب سؤال كرد. عبداللّه گفت : ((من هستم )) واز باب شوخی گفت : ((می خواهی الان تورا تروركنم ))؟
معاویه گفت : ((تو كشنده پادشاهان نیستی , هر پرنده به اندازه خود صید می كند)). عبداللّه گفت : ((با من چنین سخن می گویی در حالی كه در مقابل علی در جنگهاقرار گرفتم )) . معاویه گفت : ((انه قتلك واباك بیسری یدیه وبقیت یده الیمنی فارغهٔ یطلب من یقتله بها)).
عـلـی (ع)تـو وپـدرت را بـا دسـت چـپ از پـا در مـی آورد در حـالی كه دست راست اوبی كار بود ومی گردید كه كسی را هم با دست راست خود بكشد)). عبداللّه گفت : ((تمام این مجاهدتهای من برای نصرت عثمان بود)). مـعـاویـه گـفت : ((خل هذا عنك , فواللّه لولا شدهٔ بغضك ابن ابی طالب لجررت برجل عثمان مع الضبع )). ((اگر نبود دشمنی تو با علی پای عثمان را می گرفتی باكفتار می كشیدی ))[۵] .
● پایان كار عبداللّه
او نـه سال در منطقه حجاز حكومت كرد تا آنكه زمان عبدالملك مروان , حجاج با دوهزار نفر برای سـركـوبی او از ماه ذیحجه تا نیمه جمادی الاخر, سنه ۷۳ مكه را درمحاصره قرار دادند در نتیجه اكـثر سربازان عبداللّه كشته ویا فراری شدند روز آخرعمرش , نزد مادرش آمد وگفت : ((همه مرا تنها گذاشتند حتی پسرم , چه كنم ))؟
مـادرش گـفـت : ((اگـر بـرای حـق جـنـگـیـده ای پس ادامه بده واگر برای دنیا بوده كه خود وسربازانت را هلاك كرده ای )). عبداللّه گفت : ((می ترسم بدنم را مثله كنند)). مـادرش گـفت : ((ان الشعاهٔ لا تتالم بالسلخ , گوسفند بعد از ذبح , از كندن پوست بدنش ناراحت نمی شود))[۶] .
پی‌نوشتها:
۱) كامل الزیارات , باب ۲۳, ۷۲ طبری , ۵/۳۸۴ تاریخ كامل , ۴/۳۸.
۲) طبری , ۵/۳۸۴ نفس المهموم (پاورقی ) ۸۲.
۳) تتمهٔ المنتهی , ۶۵.
۴) الحدید, ۲۰/۱۰۸ الی ۱۴۹ استیعاب , ۳/۹۰۶.
۵) الحدید, ۲۰/۱۲۶.
۶) تاریخ كامل , ۴/۳۴۸.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید