پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


حافظ‌ موسوی‌در جست‌وجوی‌ لحظه‌های‌ تازه‌


حافظ‌ موسوی‌در جست‌وجوی‌ لحظه‌های‌ تازه‌
● یك‌
▪ همیشه‌ كسی‌ در تاریكی‌ هست‌ كه‌ ما را به‌ وحشت‌ می‌اندازد.
▪ همیشه‌ كسی‌ در تاریكی‌ هست‌ كه‌ خودش‌ هم‌ از وحشت‌ می‌لرزد.
▪ همیشه‌ كسی‌ در تاریكی‌ هست‌ كه‌ گلوله‌های‌ ما با صورتش‌ برخورد می‌كند.
▪ همیشه‌ كسی‌ در تاریكی‌ هست‌ كه‌ گلوله‌هایش‌ را به‌ سمت‌ ما شلیك‌ می‌كند.
▪ شلیك‌كننده‌ وقتی‌ شلیك‌ می‌كند شادمان‌ است‌.
▪ شلیك‌كننده‌ وقتی‌ شلیك‌ می‌كند غمگین‌ است‌.
این‌ شعر بر پشت‌ جلد مجموعه‌ «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» تازه‌ترین‌ اثر شاعر توانا و نازنین‌ معاصر «حافظ‌ موسوی‌» است‌ كه‌ «موسسه‌ انتشاراتی‌ آهنگ‌ دیگر» این‌ مجموعه‌ خواندنی‌ را چاپ‌ و راهی‌ بازار نشر كرد.
«حافظ‌ موسوی‌» با سه‌ فصل‌ زن‌ تاریكی‌ و كلمات‌ اشعارش‌ را پیش‌ روی‌ ما می‌گذارد. بدون‌ تجربه‌ شتاب‌زده‌ و با رویكردی‌ خلاق‌ و پیشرو، نوعی‌ كشف‌ و شهود و اینكه‌ می‌خواهد نشان‌ دهد «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» شعر خودش‌ است‌.
و با شعری‌ كه‌ از لحاظ‌ نگاه‌، زبان‌ و فرم‌ معرفی‌ می‌كند «حافظ‌ موسوی‌» در تقسیم‌بندی‌ بررسی‌ شعر تحول‌ دهه‌ ۷۰ كاظم‌ كریمیان‌ شاعر فرامدرن‌ رادیكال‌ است‌:
این‌ چلوار سفید را از روی‌ این‌ مرده‌ پس‌ بزنید / بخار این‌ كلمات‌ نگفته‌ بگذارید رها شود/ و گرنه‌ این‌ دهان‌ سوخته‌ جهنم‌ را می‌سوزاند/ این‌ چشم‌های‌ بی‌رمق‌ مرده‌/ را چرا بسته‌اید؟/ بازش‌ كنید / از كوره‌ راه‌ تاریك‌ این‌ همه‌ آسمان‌/ با چشم‌های‌ بسته‌؟... بی‌انصافی‌ است‌! شعر «این‌ مرده‌» صفحه‌ ۳۷.
● دو
قریب‌ به‌ اتفاق‌ پژوهش‌های‌ ادبی‌ معاصر این‌ نتیجه‌ را در كارنامه‌ قرار می‌دهند كه‌ امروز بحث‌های‌ كهنگی‌، سنت‌، مدرن‌، فرامدرن‌ و اینها در تحلیل‌، بررسی‌ و خوانش‌ شعر مهم‌ نیستند ولی‌ جریان‌ تكوین‌ شعر، آبشخورهای‌ شعر، شان‌ شعر، درخشش‌ شعر، اجرای‌ شعر، ظهور و عبور شعر در زبان‌ مهم‌تر از همه‌ است‌ و بایستی‌ منتقدین‌ ادبی‌ به‌ این‌ فرآیندها توجهی‌ خاص‌ داشته‌ باشند و «حافظ‌ موسوی‌» از دیدگاه‌ من‌ در «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» با زبان‌ خاص‌ می‌خواهد درخشش‌ و توانایی‌ خود را به‌ گونه‌یی‌ نشان‌ دهد كه‌ از جریان‌ تكوین‌ شعر به‌ دور نباشد، با زبانی‌ ساده‌، ملموس‌ و شاعرانه‌، این‌ توفیق‌ در شعر «حیاط‌ خانه‌ پدری‌» خود را نشان‌ می‌دهد.
روزهای‌ گرم‌ تابستان‌ / وقتی‌ كه‌ جیرجیرك‌ها دنیا را روی‌ سرشان‌ می‌گذاشتند/ عمه‌جان‌ زیر این‌ درخت‌ انجیر می‌نشست‌/ و با بادبزن‌ حصیری‌، خودش‌ را خنك‌ می‌كرد/ بعدازظهرهای‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان/ عموجان‌ روی‌ این‌ تخت‌ چوبی‌ می‌خوابید/ و قوطی‌ سیگارش‌ را برای‌ افطار بالای‌ سرش‌ می‌گذاشت‌...صفحه‌ ۹۴
یا در شعر «یك‌ تصویر، در دو زمان‌» همین‌ نگاه‌ تكرار می‌شود: برای‌ من‌ دست‌ تكان‌ می‌دهد/ از پشت‌ شیشه‌ ماشین‌، كودك/ و من‌ برای‌ او/ با دست‌ بوسه‌یی‌ می‌فرستم/ این‌ صحنه‌ را به‌ خاطر بسپارید/ چون‌ ممكن‌ است‌ بعدها/ در شعر شاعر دیگری‌ / عین‌ همین‌ تصویر را/ با فعل‌ ماضی‌ و تغییر منظر راوی‌/ دوباره‌ بخوانید.
● سه‌
م‌. موید، شاعر فرهیخته‌ معاصر كه‌ چون‌ «حافظ‌ موسوی‌» از اهالی‌ سرزمین‌ گیل‌ و دیلم‌ هست‌ نظری‌ شایسته‌ در خصوص‌ شعر دارد و اینكه‌: «به‌ گمان‌ من‌ مخاطبان‌ شعر خاص‌اند، شعر هرچقدر به‌ عمومیت‌ نزدیك‌ شود از شعر بودن‌ دورتر می‌شود.»
و م‌.موید در سه‌ مجموعه‌ شعر مگر با لبخنده‌ ماه‌/ گلی‌ اما آفتابگردان‌/ و تو كجاست‌/ شعر را به‌ سویی‌ برد با ویژگی‌ مخاطبان‌ خاص‌ با بافت‌ فلسفی‌، آگاهانه‌ و رویكرد دینی‌ و اما: در اثر «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» شاعر با زبانی‌ شاعرانه‌ می‌خواهد شعر برای‌ همگان‌ قابل‌ فهم‌ باشد و سعی‌ دارد این‌ فضاسازی‌ راحتی‌ در شعرهایی‌ كه‌ می‌خواهد خودش‌ باشد یعنی‌ توجه‌ به‌ فرم‌، نیز ملموس‌ و نزدیك‌تر جلوه‌ كند. در شعرهایی‌ چون‌ دو قلوها /میدان‌ «و» / باید پناه‌ بگیریم/ توت‌ فرنگی‌ وحشی‌ یا در شعر زیبای‌ «غزالی‌ در خانه‌ سالمندان‌» شاعرانه‌تر:
... بالا بلند بوده‌ است‌ این‌ زن‌/ كه‌ نیمی‌ از خود را به‌ ما بخشیده‌ است‌/ و نیم‌ دیگر خود را / به‌ خاطره‌ مردهایی‌ كه‌ مرده‌اند/ بالا بلند بوده‌ است‌ این‌ زن/ كه‌ این‌ لبخند بی‌اختیار را/ از خاطره‌ یوزپلنگانی‌ كه‌ به‌ دام‌ افتاده‌ بوده‌اند بر لب‌ دارد/ بالا بلند بوده‌ است‌ این‌ زن/ كه‌ به‌ من‌ می‌گوید بنویس‌:/ «غزالی‌ كهنسال‌/ در خانه‌ سالمندان‌/ به‌ دام‌ افتاده‌ است‌». صفحه‌ ۲۰
● چهار
«حافظ‌ موسوی‌» در شعرهای‌ كوتاه‌ به‌ «باغبان‌ جهنم‌» شمس‌ لنگرودی‌ نزدیك‌ می‌شود، به‌ لطافت‌ نوع‌ موسیقی‌ و عاطفه‌یی‌ كه‌ برای‌ «شمس‌» آگاهانه‌ است‌: گلایل‌ را دوست‌ دارم‌ / بخاطر قلبش‌/ كه‌ از پس‌ برگ‌های‌ لطیفش‌ پیداست‌/ دل‌ آدمی‌ پیدا نیست‌/ و سرانگشتانت‌ را سیاه‌ می‌كند چون‌ گردو / اگر بگشایی‌/ و ببینی‌. باغبان‌ جهنم‌ شعر (۳) صفحه‌ ۹ ۲۲/۹/۱۳۷۹
می‌دانستم‌ كه‌ تو می‌آیی‌/ از دوردست‌ها / سوار بر اسبی‌ نقره‌یی‌/ كه‌ یال‌ بلندش‌ نسیم‌ را خوشبو می‌كند/ تو آمدی‌/ نه‌ از دوردست‌ها/ نه‌ با اسب‌/ سوار بر دوچرخه‌یی‌ معمولی‌/ از خیابانی‌ كه‌ هر روز از آن‌ می‌گذریم‌.
شعر ]..[ صفحه‌ ۲۴ حافظ‌ موسوی‌ ۲۲/۶/۸۲
سراسر كوه‌ را برف‌ پوشانده‌ است‌/و پرندگان‌ بی‌دانه‌اند/ پنجره‌ را باز كن‌/ منتظر باش/ پرنده‌یی‌ هست‌ كه‌ به‌ خانه‌ ما پناه‌ آورد/ و سور امشب‌مان/ مهیا گردد.باغبان‌ جهنم‌ شعر ۴۲ صفحه‌ی‌ ۷۵
تمام‌ این‌ مسافرخانه‌/ از عطر دست‌های‌ تو/ پر خواهد شد/ دهان‌ اگر باز كند/ این‌ چمدان‌!شعر ]...[ صفحه‌ ۲۳ حافظ‌ موسوی‌.
و بی‌تردید اگر اشعار مجموعه‌ «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» به‌ گونه‌یی‌ از لحاظ‌ عاطفه‌ و تخیل‌ ساختار زبانی‌ واحدی‌ را پیش‌ روی‌ خواننده‌ می‌گذاشت‌ تحلیل‌ جزیی‌تری‌ ارایه‌ می‌شد زیرا در «باغبان‌ جهنم‌» مجبور نیستی‌ نگاهی‌ كلی‌ بر مجموعه‌ شعر شمس‌ لنگرودی‌ داشته‌ باشی‌.
● پنج‌
پیشتر در همین‌ صفحه‌ «هفت‌ و نیم‌» آوردم‌ كه‌ به‌ تعبیر شاعر نامی‌ معاصر «كریم‌ رجب‌زاده‌» شعر امروز گاهی‌ با طبیعت‌ نثر هم‌آغوش‌ است‌ و این‌ مهم‌ بر كسی‌ پوشیده‌ نیست‌ و اگر كتمان‌ می‌كنند بی‌تردید با مقوله‌ «نقد» آشنا نیستند یا اصلا شعر را نمی‌شناسند. به‌ هر رو «حافظ‌ موسوی‌» گاهی‌ با طبیعت‌ نثر هم‌آغوش‌ می‌شود كه‌ به‌ واقع‌ «ذوق‌» را جریحه‌دار می‌كند هرچند در حس‌ و لطافت‌ شاعرانه‌ بودن‌ اشعار مانای‌ دوست‌ نازنینم‌ جناب‌ موسوی‌ تردیدی‌ راه‌ ندارد ولی‌ اگر قرار است‌ شاعر لحظه‌های‌ «سپید» باشیم‌ تكلیف‌ خواننده‌ اثر باید روشن‌ باشد كه‌ فاصله‌ میان‌ شعر سپید و نثر تا چه‌اندازه‌ است‌، آنچه‌ به‌ عنوان‌ شاهد مثال‌ در آغاز آوردم‌ نثری‌ است‌ شاعرانه‌ به‌ دور از پریشان‌گویی‌ و دارای‌ تصویری‌ آگاهانه‌، ولی‌ نه‌ فرآیندی‌ به‌ نام‌ شعر، این‌ لحظه‌ها را با هم‌ می‌خوانیم‌:
چرا به‌ من‌ نمی‌گویی‌ كه‌ ماه‌ را میان‌ پیرهنت‌ پنهان‌ نكرده‌یی‌؟ / چرا به‌ من‌ نمی‌گویی‌ آن‌ رنگ‌های‌ نقره‌یی‌، مهتابی/ فقط‌ در خیالات‌ من‌ است‌ كه‌ آن‌ همه‌ نقره‌یی‌ یا مهتابی‌ است‌/ چرا به‌ من‌ نمی‌گویی‌ گرد نقره‌ روی‌ آب‌های‌ خزر، ربطی‌ به/ نقره‌ ندارد.شعر «بیا سوار شویم‌» صفحه‌ ۶۴
كه‌ استفاده‌ از «افعال‌» سبب‌ شده‌ تا شعر به‌ نثر نزدیك‌ شود یا در شعر «باد و پرندگان‌» همین‌ فرآیند تكرار می‌شود: نیمكت‌های‌ پارك‌، انتظار ما را نمی‌كشند/باغ‌ها و جنگل‌ها به‌ وقت‌ جامه‌ عوض‌ می‌كنند / سینماها، نوبت‌های‌ نمایش‌شان‌ را / بخاطر ما جابه‌جا نمی‌كنند/ تاریكی‌ سالن‌ برای‌ مخفی‌ كردن‌ خجالت‌ دست‌هایی‌ كه‌ / در هم‌ گره‌ می‌شوند، نیست‌.صفحه‌ ۹۸
و در شعر «فرصت‌ها» نگاه‌ شاعرانه‌ یك‌ طرف‌ و نثر شاعرانه‌ طرف‌ دیگر سكه‌: همیشه‌ فرصت‌ افتادن‌ هست‌ / همیشه‌ فرصت‌ در خاك‌ غلت‌زدن‌ /همیشه‌ فرصت‌ در جوی‌ پرلجن‌ دراز شدن‌ /همیشه‌ فرصت‌ مردن‌/ همیشه‌ فرصت‌ كمی‌ از دست‌های‌ تو اما برای‌ من‌/ صفحه‌ ۳۳
و در شعر «وقت‌ طلاست‌» انگار با شعر ترجمه‌یی‌ روبرو هستیم‌: هیچ‌ دقت‌ كرده‌اید به‌ شاخه‌ پیری‌/ كه‌ باد را بهانه‌ می‌كند/ تا خودش‌ را بچسباند به‌ شاخه‌های‌ جوان‌؟ / یا به‌ وقتی‌ كه‌ عقربه‌های‌ یك‌ ساعت‌ روی‌ هم‌ می‌افتند/و آرزو می‌كنند یا زمان‌ كش‌ بیاید/ یا باتری‌ ساعت‌ همان‌ جا تمام‌ شود؟صفحه ۹۲
● شش‌
«حافظ‌ موسوی‌» پس‌ از مجموعه‌ شعرهای‌ «دستی‌ به‌ شیشه‌های‌ مه‌ گرفته‌ دنیا» /«سطرهای‌ پنهانی‌» /و «شعرهای‌ جمهوری‌» هنوز در جست‌وجوی‌ لحظه‌های‌ تازه‌ است‌ چون‌ شعر «منشی‌» با نماد عددی‌/ شعر «توگراف‌» پروانه‌ /موریانه‌/ شعر «سینمایی‌» جدول‌، كاموا / و شعر «روایی‌» ماجرای‌ یك‌ قتل‌ و...
به‌ هر رو شاعر مجموعه‌ «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» به‌ اشیا و واژه‌ها آگاهانه‌ جان‌ می‌دهد و در پیوند نگاه‌، زبان‌ و فرم‌ برای‌ ساختار یك‌ شعر مقبول‌ موفق‌ است‌.
مجموعه‌ شعر «زن‌، تاریكی‌، كلمات‌» تازه‌ترین‌ اثر حافظ‌ موسوی‌
فرامرز محمدی‌پور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید