پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


من هرگز به تو نه نگفتم هرگز!


من هرگز به تو نه نگفتم هرگز!
● جسارت دارید جواب منفی بدهید؟
«نه» این كلمه گنجی است كه كمتركسی به ارزشش پی می برد. شاید در بسیاری از روابط این تك كلمه بتواند، انسان را از سختی ها و مشكلات دوركند، البته اگر جسارت گفتن آن در اشخاص وجودداشته باشد!
وقتی كسی به شما پیشنهاد كاری یا مالی خوبی می دهد، بسیاری از جنبه های دیگر ماجرا چشم می پوشند و یا برای احترام طرف مقابل چشم بسته شرایط را می پذیرند.
بعد ازمدتی از انجام آن كار پشیمان می شوند و دنبال كلمه جادویی «نه» می گردند. شما به این موضوع برنخورده اید؟
● حس و حساسیت
زهره دانشجوی رشته كشاورزی است. اما اصلاً آن را دوست ندارد و بعد از سه سال درس خواندن احساس بیهودگی می كند: «بزرگترین اشتباه زندگی ام را با انتخاب این رشته انجام دادم. اما بدتر از آن ادامه درس خواندن در این رشته بود. چون واقعاً هیچ احساسی به آن ندارم. شاید جرأتش را نداشتم كه انصراف بدهم و با خودم روراست باشم و رشته ای را كه دوست دارم را شروع كنم. راستش هنوز هم چنین جسارتی ندارم.
او هنوز با حسرت به دوستانش نگاه می كند كه با شور و اشتیاق فراوان در كلاس های درس دانشگاه حاضر می شوند و با علاقه از درس ها حرف می زنند. علی پوریا در مغازه پدرش كارمی كند.
پدر و برادرش بیش ازدوازده سال است كه كارگاه تولید كفش دارند و او هم بعد از پایان سربازی به جمع آنها اضافه شده، درحالی كه در هنرستان رشته برق خوانده بوده: «وقتی پدرم گفت باید مغازه بیایی، جرأت نكردم جواب رد بدهم. آن وقت ها از بیكاری خیلی می ترسیدم و فكر می كردم كه اگر پیش آنها نروم، دچار مشكل می شوم. اما الآن خودم را بیشتر از همه اذیت می كنم. من می توانستم رشته برق را ادامه بدهم و كاركنم. شاید اوضاع درآمدم از این هم بهتر بود.» نداشتن جسارت گفتن جواب منفی، به پیشنهادها، تنها مربوط به جوان ها نیست. گروه زیادی هستند كه برای درآمد بیشتر كارهای مختلفی را می پذیرند و درطی روز، وقت زیادی صرف می كنند. اما نتیجه اش، نه رغبتی برای كارفرما ایجاد می كند و نه خود آنها را هیجانزده می كند. روزنامه نگاری یكی از این شغل هاست.
هستند خبرنگارانی كه برای نشریات مختلف مطلب و یادداشت می نویسند و وقت سرخاراندن ندارند. اما كیفیت مطالبشان روزبه روز كم می شود و بعد از مدتی خودآنها هم حوصله شان سرمی رود. مجتبی یكی از این روزنامه نگاران است.
«راستش من دوست ندارم به هر پیشنهادی جواب مثبت بدهم. اما به خاطر مشكلات مالی مجبورم. با این همه، هرازچندگاهی به این فكر می افتم كه تمام پیشنهادها را ردكنم. نمی دانم. شاید ترس از واقعیت باعث می شود كه نتوانم نه بگویم.»
اما اینها تنهابه مسائل كاری مربوط نمی شود. خیلی ازما به خاطر دوستی های قدیمی و سابقه طولانی كه درارتباط با هم داریم، از این كه دور از هم به سرببریم ناراحت می شویم. اما نزدیكی به همدیگر هم باعث هیچ خوشی نمی شود.
از اخلاق هم بدمان می آید، از این كه با هم دیده شویم بیزاریم، اما هنوز هم با همدیگر به كافی شاپ و دانشگاه و محل كار می رویم. فكرمی كنیم قطع ارتباط یعنی بی ادبی. یعنی كنارگذاشتن دوستی ها و بی معرفتی. اما هرروز زجر می كشیم و در قلبمان به خودمان لعنت می فرستیم! و می پرسیم، واقعاً نه گفتن این قدر سخت است؟!
شاید زمان درست یا اشتباه بودن انتخاب ما را مشخص كند.
● ترس از قطع رابطه
ما می ترسیم كه با دادن جوابی، همه پل ها را خراب كنیم. هیچوقت نمی خواهیم دوستی ها، رابطه ها و كارهایمان با جواب منفی از بین برود. برای همین دكتر حسن كشاورز، روانشناس می گوید: «ما باید یاد بگیریم كه انتخاب كنیم. حتی در سخت ترین شرایط باید همیشه با درنظرگرفتن شرایط خودمان، تصمیم منطقی بگیریم. شاید جواب منفی در ابتدا ناراحت كننده باشد، اما اگر به درستی گفته شود، از بسیاری از سختی ها و مشكلات آینده جلوگیری می كند.»
بسیاری از ما دركودكی و نوجوانی حق انتخاب نداشته ایم. اما آیا جوانی هم باید به همین شیوه ادامه پیداكند؟
این حرف كه «هیچوقت برای دوباره شروع كردن دیر نیست. » شعار نیست. می شود همیشه اشتباه های گذشته را جبران كرد. می شود در برابر همه چیز كوتاه نیامد و زیربار هر سختی نرفت.
تنها به یك چیز بستگی دارد. ما در وقت مناسب به بعضی از درخواست ها بلند بگوییم: نه!
بهزاد نویدپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید