شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

بیماری و از دست رفتن اعتدال


بیماری و از دست رفتن اعتدال
● بیماری و از دست رفتن اعتدال
درباره ی اینکه چرا بیمار می شویم دو نحوه سخن گفته اند که به ظاهر مختلفند ولی اگر دقت کنیم منافاتی بین آن دو نیست. یکی اینکه مرض را به منزله ی حکمت و مصلحت الهی و امتحان و ابتلاء او بدانیم که بر طبق آن می خواهیم بنده ی خود را آزمایش کند و یا او را بیدار کند و به سوی خود متوجه سازد؛ آقای حکیمی در کتاب اذکیاءالاطباء درباره ی ابتلا به امراض، خداوند تعالی را به منزله ی مربی و ادب کننده و مردم را به منزله ی اطفالی می داند که در تحت تربیت اویند، آنگاه می گوید شأن مربی این است که اطفال را به مقتضای مصلحت ادب کند و سپس نتیجه گیری می کند که امراض، همگی روش های تربیتی هستند که از سوی خداوند حکیم، از روی مصلحت بر مردم عارض می شود.
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: نیز در روایتی زکام را لشکری از لشکرهای خداوند شمرده اند که او می فرستد تا دردهای بدن را برطرف کند.
دیگر اینکه بیماریها را پیامد سهل انگاری و زیاده روی و بی توجهی انسانها بدانیم که اثر سرپیچی از قواعد طبی و خروج از اعتدال و در نظر نگرفتن مصالحشان عارض بر آنها می شود.
حضرت امام صادق علیه السلام عموم درها را نتیجه ی غلبه ی صفرا و سودا و خون سوخته شده و بلغم زیاد می دانند و سپس می فرمایند: « آدمی باید تعهد احوال خود را بکند پیش از این که اینها بر او غالب شود و وی را هلاک کند» و سخن ایشان اشاره به این دارد که همه ی امراض و بیماریها به دلیل زیاده روی و عدم مراقبت انسانها از امور مربوط به جسم و سلامت جسم است به طوری که ممکن است غذاهایی را بیش از حد معمول مصرف کنند و یا در شرایط نامساعدی (از قبیل شرایط آب و هوایی و حتی روحی) قرار گیرند که منجر به تغییراتی در مزاج جسم می شود و غلبه ی یکی از اخلاط چهارگانه به حدی برسد که آنها را مریض کند و یا منجر به مرگ شود. پس انسان خودش باید مزاج خود را شناسایی کند و راههای به تعادل کشیدن آن را بشناسد و بر طبق دستوراتی که درباره ی حفظ سلامتی به او رسیده است عمل و اقدام به پیشگیری کند، آنگاه اگر با وجود این مراقبت ها، عارضه ای بر او تحمیل شد و یا مرضی به سراغش آمد، تمهیداتی را بیندیشد و به توصیه هایی عمل کند که او را بار دیگر به تعادل مزاج بکشاند و بیماریش را مداوا کند.
● آیا دارو و درمان هم لازم است؟
و اما در اینجا ممکن است سئوالی به ذهن آید که اگر ما می گوئیم درد و بیماری به خواست و اراده ی صاحب هستی و پروردگار انسانها، عارض بر ایشان می شود و درمان را هم از او می دانیم و می گوئیم به خواست و قدرت الهی شفا پیدا کردیم، پس نیازی به این است که خود، اقدام به مداوا و رفع بیماری و مرض کنیم؟
جواب این سئوال را می توان در احادیث و سخنان بزرگان جستجو کرد:
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره گفته اند: « پیغمبری از پیغمبران بیمار شد و گفت دوا نمی کنم تا آن کسی که مرا درد داده است، شفا دهد؛ حق تعالی به او وحی فرستاد تا دوا نکنی، شفا ندهم». و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند شما موظفید که دردهای خود را درمان کنید، چرا که خداوند عزّوجلّ مرضی را فرو نفرستاده است مگر اینکه شفای آن را نیز فرو فرستاده است.
در حدیث قدسی آمده است که حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام از پروردگارش سئوال کرد: « خدایا مرض از سوی کیست؟ خداوند فرمود: از سوی من است. حضرت موسی عرض کرد: پس چرا فرموده ای که مریضان به طبیب مراجعه کنند؟ خداوند فرمود: برای اینکه نفوس آنها آرامش یابد».
نکته ی مهمی که در این حدیث باید مورد توجه قرار گیرد این است که ای بسا گاهی در اثر دارویی که پزشک می دهد و یا شیوه ی درمانی که به کار می گیرد، مداوا نمی شود ولی وقتی که به او مراجعه می کند و نفس وی در کنار طبیب به آرامش می رسد، همین سبب می شود تا جسم او بار دیگر بتواند توانایی لازم برای ادامه ی زندگی را کسب کند؛ و این مطلب می تواند باب جدیدی را در این مقاله باز کند که فعلاً وارد آن نمی شویم، ولی همین قدر اشاره می کنیم که نقش اصلی در درمان بیماریها را نفس انسان دارد و اگر همواره بتوان نفس را در یک تعادل و آرامش و عدم اضطراب نگه داشت، به دلیل رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی که با جسم دارد، هرگز جسم دچار بی نظمی و آشفتگی نخواهد شد و در صورتی هم که چنین چیزی رخ دهد بار دیگر، می توان با به آرامش رساندن روح و روان، سلامت جسم را به آن بازگرداند.
ابوبکر محمد بن زکریای رازی از اولین کسانی بود که فهمید مزاج جسمی تابع اخلاق نفسانی است و از سخنان اوست: « بر طبیب است که مریضش را به سلامتی تلقین کند و او را به صحت امید دهد هر چند که خودش مطمئن نباشد، چرا که مزاج جسم تابع اخلاق نفس است».
● اولین درمان، پرهیز است
و اما اگر قرار است دردهای خود را مداوا کنیم از کجا باید شروع کرد؟
در فقه الرضا علیه السلام پرهیز و امساک را رأس هر دوایی و معده را خانه ی هر دردی دانسته اند.
یعنی همان گونه که اساس پیشگیری از بیماریها پرهیز و خودداری از مصرف زیاد غذاهاست، در موقع بیماری هم اولین چیزی که توصیه می شود پرهیز و امساک است.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که می فرمایند: «سرآمد همه ی دواها پرهیز از پرخوری است و سرآمد همه ی دردها، زیاده روی در خوراک است» و نیز فرموده اند: «پرهیز، اساس همه ی درمانها است».
حضرت امام صادق علیه السلام کم خوردن را در همه حال و در نزد همه ی اقوام پسندیده و خوب معرفی می کنند و می فرمایند کم خوری هم برای ظاهر آدمی صلاح است و هم برای باطن او.
و حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام در سخنی که از ایشان نقل شده است در خاتمه می فرمایند هیچ علت و مرضی برای نفس سخت تر از پرخوری نیست.
آنگاه در فرمایشات حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام مشاهده می کنیم که ایشان حداکثر زمان پرهیز و امساک را چهارده روز شمرده اند و همان گونه که قبلاً ذکر شد فرموده اند پرهیز آن است که شخص کمتر چیزی بخورد.
مرتضی احمدی
منبع : سایت شعائر
منبع : مدیرها


همچنین مشاهده کنید