شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا

نقدی بر "ما، کجا؟ استاد، کجا؟"


نقدی بر "ما، کجا؟ استاد، کجا؟"
مطلب پیش رو نقدی است بر سر مقاله مجله شهروند امروز منتشر شده در تاریخ ۸/۲/۱۳۸۷ با عنوان ما کجا و استاد کجا؟
● اول
هرگز نباید آزادی از دیدگاه اسلام را با آزادی در لیبرالیسم یکسان انگاشت. این دو تنها مشترک لفظی اند نه مشترک معنایی. شهید مطهری(ره) آزادی در اسلام را عین عبودیت برای خداوند متعال می دانست. یعنی در آن لحظه که فرد به بندگی خداوند در می آید؛ از هرچه غیر او آزاد می شود. پس آزادی در اسلام مساوی است با بندگی و عبودیت برای خداوند متعال.
نکته دیگر اینکه آزادی از دیدگاه شهید مطهری(ره) راهی برای رسیدن به کمال است و ازاین نظر که دالانی برای کمال جویی انسان و تحقق آن است مهم ارزیابی می شود.
" آزادی برای انسان کمال است، ولی آزادی، کمال وسیله ای است نه کمال هدفی. هدف انسان این نیست که آزاد باشد. ولی انسان باید آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد؛ چون آزادی یعنی اختیار و انسان در میان موجودات تنها موجودی است که خود باید راه خود انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق تر خودش باید خودش را انتخاب کند."۱
" آزادی یعنی نبودن مانع، نبودن جبر، نبودن هیچ قیدی در سر راه، پس آزادم و می توانم راه کمال خودم را طی کنم. نه اینکه چون آزاد هستم به کمال خود رسیده ام، آزادی مقدمه کمال است نه خود کمال، یک موجود که باید راهی را طی کند و او را آزاد و مختار آفریده¬اند و تمام موانع را از سر راه او برداشته اند. به مرحله آزادی رسدیه است ولی به مرحله آزادی رسیدن، به مقدمه کمال رسیدن است. یعنی آزاد است که راه کمال خود را طی کند."۲
شهید مطهری(ره) حتی پا را فراتر نهاده و در همان کتاب پیرامون انقلاب اسلامی که از آن اقتباس ناقص شده است؛ صریحاً تفاوت بین آزادی در مکتب اسلام را با آزادی در مکاتب غربی بیان می کند.
" در باب اینکه ریشه و منشأ آزادی و حقوق چیست، گفته اند انسان آزاد آفریده شده، پس باید آزاد باشد و امام در پاسخ این سئوال که ریشه قضیه کجاست و چرا همین پاسخ در مورد مثلاً گوسفند صادق نیست، نظرات متفاوتی وجود دارد. در غرب ریشه و منشأ آزادی را تمایلات و خواستهای انسان می دانند. آنجا که از اراده انسان سخن می گویند. در واقع فرقی میان تمایل و اراده قائل نمی شوند. از نظر فلاسفه غرب انسان موجودی است دارای یک سلسله خواست ها و می خواهد که اینچنین زندگی کند، همین تمایل منشأ آزادی عمل خواهد بود، آنچه آزادی فرد را محدود می کند آزادی امیال دیگران است. هیچ ضابطه و چهارچوب دیگری نمی تواند آزادی انسان و تمایل او را محدود کند. آزادی به این معنی که عرض کردم و شاهد هستیم که منهای دموکراسی غربی قرار گرفته است، در واقع نوعی حیوانیت رها شده است. اینکه انسان میلی و خواستی دارد و باید بر این اساس آزاد باشد، موجب تمیزی میان آزادی انسان و آزادی حیوان نمی شود. حال آنکه مسأله در مورد انسان این است که او در عین اینکه انسان است، حیوان است و در عین اینکه حیوان است، انسان است. آدمی یک سلسله استعدادهای مترقی و عالی دارد که ملاک انسانیت اوست، تفکر منطقی انسان و نه هرچه نامش تفکر است، تمایلات عالی او، نظیر تمایل به حقیقت جویی و تمایل به خیراخلاقی، تمایل به جمال و زیبایی، تمایل به پرستش، حق و... . اینها از مختصات و ملاکهای انسانیت است. بشر به حکم اینکه در سرشت خود دو قطبی آفریده شده، یعنی موجودی متفاوت است و به تعبیر قرآن مرکب از عقل و نفس، یا جان -جان علمی- و تن است. محال است که بتواند در هر و قسمت وجودی از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هریک از هر دو قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی است با محدود شدن قسمت دیگر." ۳
اما اینکه استاد بین بعضی از ارزشهای لیبرالیسم مانند آزادی طبیعی، مالکیت فردی و حقوق بشر با ارزشهای اسلامی همراهی می دید؛ را باید از این جنبه نگاه کرد که استاد درصدد بوده تا نقص این مکاتب را بر شمارد و در عین حال مطالب حقی هم اگر در این مکاتب وجود دارد، بیان کند. این کار او هرگز تأییدی برای مکاتبی مانند لیبرالیسم نبوده بلکه ایشان درصدد نشان دادن درخشش بیشتر اسلام بوسیله مقایسه بین مکاتب غیرالهی با مکاتب الهی مخصوصاً اسلام بوده تا بگوید مکتب اسلام کامل و شامل و سایر مکاتب ناقص و نارساست.
" وقتی مکتب های دیگر را طرح می کنیم و به معنای واقعی نقد می¬کنیم یعنی در محک اسلامی می گذاریم، آن وقت می توانیم خیلی منطقی و مستدل بگوییم که ارزشهای اسلامی در باب انسان و ارزشهای انسانی¬ای که اسلام برای آنها واقعاً ارزش قائل است چیست، وقتی می توانیم درصد هر یک را بیان کنیم؛ یعنی اگر مجموعه ارزشها را صد حساب کنیم، روی حساسیتهایی که خود اسلام در این زمینه ها نشان داده است می توانیم بگوییم فلان ارزش مثلاً پنجاه درصد ارزشهای انسانی را تشکیل داده است و دیگری سی درصد و سومی ده درصد." ۴
● دوم
در مقاله نویسنده مدعی شده که شهید مطهری در اجتهاد خود دموکراسی را پذیرفته بودند. اگر منظور از دموکراسی، مردم سالاری دینی است یعنی رأی مردم و حکومت مردم بر مردم در دایره و چارچوب قوانین اسلامی، نظر شما درست می باشد. هرچند بهتر بود به جای لفظ دموکراسی از ترکیب مردم سالاری دینی استفاده می شد تا جای شک و شبهه باقی نماند؛ اما اگر منظور از دموکراسی، دموکراسی برخاسته از لیبرالیسم می باشد این ادعا با اندیشه آن شهید بزرگوار قابل جمع نیست. استاد در همان کتاب پیرامون انقلاب اسلامی تفاوت دموکراسی از مکاتب غربی مانند لیبرالیسم را با مردم سالاری دینی (دموکراسی موجود در اسلام) بیان داشته است.
" اولاً به مصداق مصرع معروف؛ چونکه صد آید نود هم پیش ماست؛ وقتی که از جمهوری اسلامی سخن به میان بیاوریم به طور طبیعی آزادی و حقوق فردی و دموکراسی هم در بطن آن است. ثانیاً اساساً مفهوم آزادی به آن معنا که فلسفه های اجتماعی غرب اعتقاد دارند، با آزادی به آن معنا که در اسلام مطرح است تفاوت عمده و بنیادین دارد." ۵
استاد مبنای دموکراسی برخاسته از مکاتب غربی را نوعی حیوانیت رها شده می داند.
" اگر تمایلات انسان را ریشه و منشأ آزادی و دموکراسی بدانیم همان چیزی بوجود خواهد آمد که امروز در مهد دموکراسی های غربی شاهد آن هستیم. در این کشورها، مبنای قوانین در نهایت امر چیست؟ خواست اکثریت بر همین مبناست که می بینیم، همجنس بازی به حکم احترام دموکراسی و نقد اکثریت ما قانونی می شود." ۶
● سوم
بهتر بود که منظور از "دیده بان درونگر" بیان می شد. اگر منظور تنها ناظر به اسلام شناس بودن شهید مطهری (ره) است، این برداشت شما مغایر با آثار و حیات علمی آن شهید است. استاد در آثار متعدد خود به نقد مکتب های مختلف انسانی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم،... پرداخته و تمامی مکاتبی که از عقل بشری سرچشمه گرفته را ناقص و نارسا معرفی می کند.
"این مکتب (مکتب اسلام) بر تمام مکتبهای دیگر می چربد. با مقایسه اسلام با مکتبهای دیگر است که ارزش این مکتب آنچنان که باید و شاید روشن می شود.۷"
این نظر استاد؛ یعنی برتری مکتب اسلام بر سایر مکاتب از همه ابعاد در درجه اول مرهون تلاش علمی وی هم در ساحت اسلام و هم در ساحت های غیراسلام و مطالعه غیراسلامی بوده و در درجه دوم ناشی از دغدغه آن مرحوم برای برملاساختن نقص های مکاتب انسانی بوده است.
● چهارم
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در جای جای آثار خود منابع فقه شیعه را قرآن، سنت، اجماع، عقل بیان کرده و خود به عنوان یک فیلسوف و فقیه اصولی، همیشه بر نقش بارز این منابع در فقه شیعی تأکید کرده است. با این وجود آیا می توان ادعای نویسنده مقاله را در مورد اینکه: استاد در پاسخ به این سئوال که "آیا ارزش از آن سرمایه است یا کار؟" با مطالعه آثار هگل و مارکس توانسته به اجتهاد برسد و پاسخ به این پرسش را بر مبنای و اساس آراء هگل بوده، قبول داشت. با مراجعه به جلد ۲۰ از مجموعه آثار شهید مطهری (ره) از صفحه (۱۸۹-۱) (مباحث مربوط به علم فقه و بررسی منابع فقه شیعی) بطلان این ادعای نویسنده مقاله مشخص می شود.
● پنجم
استاد با هر گونه مکتب مادی اساساً مخالف بوده و آن مکاتب را در مقایسه با مکتب اسلام بسیار نارسا و ناقص می دانسته. مطالعه اجمالی آثار استاد حاکی از آن است که سنگ بنای تمامی مباحث ایشان "توحید" می باشد؛ این بنیان با مکاتب انسان محور غربی قابل جمع نیست. هرچند ممکن است شباهت های ظاهری ما بین ان دو مکتب باشد لیکن هرگز به معنای تایید مکاتب مادی نیست. استاد در ابتدای بیشتر مباحث خود جهان بینی های موجود در عالم را به دو دسته تقسیم می کند: الهی و مادی.
و براساس این دو دسته از جهان بینی مطالب خود را ارائه می دهد و با مقایسه بین این دو مکتب چهره درخشان مکتب اسلام را نشان می دهد. هرچند نقد استاد بر التقاط به اقتضای فضای موجود؛ بسیار مشخص است ولی هرگز نمی توان بیان داشت که "شهید مطهری" آن اندازه با التقاط چپ گرایی و اسلام گرایی جنگید با چپ گرایی نبردی نکرد." چرا که استاد بنیان چپ گرایی را بر اساس مکتب مادی دانسته و حتی اگر بدون التقاط هم بود از آن انتقاد می کرد. با مراجعه به کتب "علل گرایش به مادیگری، انسان کامل فلسفه و تاریخ، نقدی بر مارکسیسم،..." نادرستی اظهارات شما مشخص می شود.
● ششم
نمی توان این ادعای نویسنده مقاله را مبنی بر اینکه شهید مطهری(ره) برای پاسخ به این سئوال که ارزش از آن سرمایه است یا کار؟، درصدد بوده تا بین فقه سنتی و سوسیالیسم مدرن راهی بجوید، پذیرفت چرا که آن بزرگوار همیشه بر استقلال مکتبی تأکید داشته است:
" به دلیل همین نگرانی ها است که بر مسئله استقلال و بالاخص استقلال مکتبی تأکید دارم. ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم، ...، ما باید نشان بدهیم، جهان بینی اسلامی، نه با جهان بینی غرب منطبق است و نه با جهان بینی شرق و به هیچکدام وابسته و محتاج نیست. این چه بیماری است که حتی جهان بینی اسلامی را می خواهند با جهان بینی بیگانه تطبیق بدهند." ۸
آن شهید بر مبنای فقه سنتی و با درنظر گرفتن اقتضای زمان به اجتهادی جدید رسید. این اجتهاد جدید درمکتب اسلام و مذهب شیعه هرگز به معنای یافتن راه سومی بین مکتب توحید محور اسلام با مکتب انسان محور مارکسیسم یا سوسیالیسم نیست.
● هفتم
تأکید شهید مطهری(ره) بر اصل مالکیت و ارزش ثروت در جامعه دینی برخاسته از متن اسلام بوده است. نکته قابل توجه اینکه نباید مالکیت در اسلام را با مالکیت در لیبرالیسم (کاپیتالیسم) یکی دانست. مالکیت در اسلام از آن خداوند است. در مرحله بعد از جانب ذات باری تعالی برای انسان اعتبار شد. "و اتوهم من مال الله الذی أتاکم"۹ و "أنفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه"۱۰، آیا در مکتب لیبرالیسم نیز تفسیری اینچنینی از مالکیت شخصی یافت می شود؟ از طرف دیگر هرچند اسلام با مالکیت شخصی در جامعه دینی موافق است و آن را به رسمیت می شناسد ولی از انباشت ثروت در جامعه نهی کرده است "کی لایکون دولة بین الأغنیاء منکم"۱۱ این همان مشکلی است که نظام اقتصادی سرمایه داری امروزه با آن دست به گریبان است "مشخصه اصلی سرمایه داری جدید (کاپیتالیسم) از سرمایه داری قدیم و به طریق اولی از سوسیالیسم این است که سرمایه دار نیروی کار کارگر را برای فروش می خواند برای آنکه شخصاً به آن احتیاج دارد؛ با این نیروی کار، اضافه ارزش ایجاد می کند. اضافه ازرش که مولود نیروی کار کارگر است و طبعاً متعلق به خود اوست همان سودی است که کارفرما می برد. این است که می گویند سرمایه داری جدید عین استثمار کارگر است."۱۲
● هشتم
نویسنده مدعی شده که شهید مطهری(ره) معتقد به انتصابی و آسمانی بودن ولایت فقیه نبوده و استناد نویسنده به کتاب پیرامون انقلاب اسلامی بوده است. اما شهید مطهری (ره) در همان کتاب این نوع برداشت شما را نقض کرده است.
" صلاحیت های هر حاکمی، از این نظر که قابلیت اجرای قوانین ملی اسلامی را دارد یا نه؟ باید مورد تصویب و تأیید فقیه قرار گیرد. لهذا امام(ره) در فرمان خود به نخست وزیر دولت موقت می نویسد. به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده، من رئیس دولت را تعیین می کنم." ۱۳
در این قطعه از سخنان آن شهید بزرگوار کاملاً مشخص است که ایشان قائل به مبحث مشروعیت و مقبولیست و تفاوت این دو مقوله از هم بوده اند. شهید مطهری(ره) طبق استناد به همین سخن نقل شده از ایشان هرگز نمی توانسته معتقد به این باشد که مشروعیت ولی فقیه به رأی مردم است بلکه در ادامه سخن تصریح می دارد که مردم عینیت بخش بوده و به اصطلاح مشروعیت ولی فقیه را رأی مردم از قوه به فعل تبدیل می کند.
● و نهم
بی شک استاد شهید مرتضی مطهری(ره) یکی از متفکرین بزرگ جهان اسلام در قرن معاصر بوده است. پیام امام(ره) به مناسبت شهادت آن شهید بزرگوار گویای این معناست. اما سخن مقام معظم رهبری(دامت ظله) در مورد آن شهید و اینکه آراء ایشان مبنای ایدئولوژیک نظام جموری اسلامی است؛ ناظر به جنبه پایه ای و مبنایی نظام بوده و نمی توان آن را به معنای درستی و صحت تمامی سخنان و آثار آن مرحوم دانست.
میدان اجرای قانون همیشه از وضع قانون سخت تر بوده و روش و بینش خاص خود را می طلبد، اگر در ساحت قانون نقص و نارسایی باشد لزوماً به معنای نقص قانون یا عدم هماهنگی بین نظام فکری شهید مطهری(ره) و نفع نظام نیست. اما در جواب این سئوال نوشته که آیا نظم موجود درنظام با نظام فکری آن مرحوم همخوانی و هماهنگی دارد یا نه؟ باید گفت: اگر نظم موجود را با نظام فکری که ناشی از قرائت نارسا ودرک ناقص آثار و آراء شهید بزرگوار باشد، بسنجیم نمی توانیم هیچ گونه هماهنگی بیابیم؛ ولی اگر آراء و نظام فکری شهید مطهری را به همان شکلی که خود استاد در طی چهل سال تلاش شبانه روزی، برای تحقق نظام فکری مستقل مکتب اسلام، مبذول داشته، بسنجیم در می یابیم که نظم موجود در نظام با نظام فکری شهید مطهری از یک سنخند؛ هرچند راه نرفته بسیار مانده ولی راه یکی است.
منابع و مآخذ:
۱- مرتضی، مطهری/ انسان کامل/ انتشارات صدرا/ مهر ۸۴/ ص ۳۰۶و ۳۰۷.
۲- مرتضی، مطهری/ انسان کامل/ انتشارات صدرا/ مهر ۸۴/ ص ۳۰۶و ۳۰۷
۳- مرتضی، مطهری/ پیرامون انقلاب اسلامی/ انتشارات صدرا/ ۱۳۶۱/ ص ۱۰۲و ۱۰۳.
۴- مرتضی، مطهری/مجموعه آثار- جلد ۲۳/ مبحث انسان کامل/ انتشارات صدرا/ شهریور ۸۵/ ص ۲۱۳
۵- مرتضی، مطهری/ پیرامون انقلاب اسلامی/ انتشارات صدرا/ ۱۳۶۱/ ص ۱۰۲
۶- مرتضی، مطهری / پیرامون انقلاب اسلامی/ انتشارات صدار/ ۱۳۶۱/ ص۱۰۳
۷- مرتضی، مطهری/مجموعه آثار- جلد ۲۳/ انتشارات صدرا/ شهریور ۸۵/ ص ۳۲۲
۸- مرتضی، مطهری / پیرامون انقلاب اسلامی/ انتشارات صدار/ ۱۳۶۱/ ص۱۷۰ و ۱۷۱
۹- قرآن کریم – سوره مبارکه نور- ۳۳
۱۰- قرآ کریم- سوره مباره حدید- ۷
۱۱- قرآن کریم- سوره مبارکه حشر- ۷
۱۲- مرتضی، مطهری/مجموعه آثار- جلد ۲۰/ انتشارات صدرا/ آبان ۸۵/ ص ۴۸۰
۱۳- مرتضی، مطهری / پیرامون انقلاب اسلامی/ انتشارات صدار/ ۱۳۶۱/ ص۸۷.
منبع : رجا نیوز