پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


مهربان با جبهه بداخلاق با جنگ


مهربان با جبهه بداخلاق با جنگ
«من بیش از خود جنگ آدم هایی که در جبهه ها آن رشادت ها و جان بازی ها را انجام دادند دوست داشتم و دارم، چند بار هم گفته ام، شاید تقدیر این بوده که مثلاً من در آن روزها به جبهه بروم و از نزدیک خیلی از آن اتفاقاتی را که هنوز سینمای ما نتوانسته به تصویر بکشد، ببینم.» (مرحوم رسول ملاقلی پور، اعتماد ملی ۲۳/۱۲/۸۵)
از میان کارگردانانی که درباره جنگ فیلم ساخته اند، آثار دو تن بیشتر به دل می نشیند؛ ابراهیم حاتمی کیا و رسول ملاقلی پور. استقبال مخاطب از آثار جنگی این دو کارگردان بی شک ریشه در حضور ایشان در مقطع جنگ در جبهه ها دارد.
هم حاتمی کیا و هم ملاقلی پور تجربه درک مستقیم فضای جبهه را در انبان خود داشتند و این حضور، در آثار دفاع مقدسی شان به خوبی قابل لمس است. مراد البته آثار متقدم این دو کارگردان است و هیچ جای کتمان نیست که هر دو ایشان این اواخر به ساخت آثار ضدجنگ مشغول بودند. چرایی این تغییر و تحول را در یادداشت «چرا چپ می کنند؟» بررسی کرده ایم و در این مقال، قصد بیان نکات دیگری در میان است.
از یاد نبرده ایم زمانی را که «محسن مخملباف» با ساخت فیلم «عروسی خوبان»، اولین فیلم ضدجنگ را البته با پس زمینه اجتماعی ساخت. هر کس که به جبهه و جنگ تعلق خاطری داشت آن روزها نقدی بر عروسی خوبان می نوشت و چه بسیار صدای اعتراض که به گوش ها می رسید و فریادهای یکسانی که از حلقوم های مختلف بیرون می زد، حاتمی کیا را به ساخت فیلم «وصل نیکان» تهییج کرد.
ملاقلی پور نیز به جای پزهای روشنفکرانه آثاری می آفرید تا خوبی های جبهه را نمایش دهد. «بلمی به سوی ساحل» و بعدها «افق» را ساخت تا بر دوش رزمندگان، ردای قهرمانی بدوزد. با این حال گوش که تیز می کردی، باز هم صدای اعتراض می آمد.
این بار گرچه فیلم ها به مذاق مردم خوش می آمد لیکن منتقدان معتقد بودند در این آثار در بیان اوصاف رزمندگان دوران دفاع مقدس اغراق شده است و قهرمان سازی چاره سینمای بی چاره جنگ نیست. اما ملاقلی پور و حاتمی کیا گناهی نداشتند چرا که شبیه این قهرمانان را در عالم واقعیت نیز دیده بودند. بسیجیان کربلای پنج و بچه های کانال کمیل را با چشمان خود دیده بودند. شیرینی های جبهه همین بچه ها بودند.
بچه هایی که گرچه همه جور آدمی بین شان بود اما انصاف باید داد که برخی شان واقعاً قهرمان بودند. وصف دلاوری همین برخی ها کار سترگی است که به رغم تمام زحمات ماجور کشیده شده هنوز هم به تمامی اتفاق نیفتاده است.
ما در مورد جنگ، فیلم های خوب، کم نداریم اما کدام فیلم جنگی توانسته مظلومیت بسیجیان در والفجر مقدماتی را واقعاً همان طور که بود نشان دهد. این جا پای یک فرض به میان کشیده می شود؛ آیا ناتوانی در نمایش سینمایی رشادت رزمندگان (شیرینی های جبهه)، باعث شد کارگردانان عرصه دفاع مقدس به ویژه ملاقلی پور و حاتمی کیا قید این طرف سکه را بزنند و از آن روی سکه یعنی «تلخی های جنگ» فیلم بسازند؟
به باور نگارنده همه چیز معطوف به این ناتوانی نیست. نیز همه تقصیر این «نتوانستن» برگردن امثال حاتمی کیا و ملاقلی پور نیست و اصلاً بخشی از این نتوانستن، طبیعی است. مگر از سینما تا چه حد می توان انتظار داشت که در نمایش منتهی الیه مردانگی و غیرت، سربلند بیرون آید؟
سینما اما در بیان تلخی های جنگ، هنر بهتر و موثرتری است. هر چه زبان سینما در توصیف شیرینی های جبهه الکن است، در وصف تلخی های جنگ، زبان درازی دارد. چه، تلخی های جنگ، تن رنجوری آدمی است در برابر خشونت و هر چه هست حکایت ضعف آدمی است. سینما هم برای بیان این نقاط ضعف، رسانه رسانایی است.
پس عجیب نیست اگر فیلم های ضدجنگ، معمولاً خوب و اثرگذار از آب درمی آیند، حتی اگر از نظر کیفی، فیلم های قابل اعتنایی نباشند. این اثرگذاری (به خصوص روی مخاطب عام) اتفاقاً وقتی بیشتر می شود که کارگردانان، همچون حاتمی کیا و ملاقلی پور، جنگ را از نزدیک تجربه کرده باشند. به هر حال هر چه باشد گل لاله، گلوله نیز دارد. رایحه تابوت، بوی تلخ باروت نیز دارد. قصه شهادت، یتیمی و غم و غصه نیز دارد و جبهه، جنگ را نیز دارد و این هر دو روی سکه را ملاقلی پور و حاتمی کیا نه اینکه شنیده باشند، دیده اند.
یادم هست وقتی زمزمه ساختن فیلم جنگی توسط خانم ها «رخشان بنی اعتماد» و «انسیه شاه حسینی» درگرفت، گروهی سخت برآشفته شدند که احتمالاً محصول کار این دو، فیلم هایی به غایت ضدجنگ خواهد بود. «گیلانه» و «شب به خیر فرمانده» اما هرچه بودند نیش و کنایه ای به جنگ نزدند. آن کس می تواند بد جنگ را بگوید که خود از نزدیک بدی های جنگ را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده باشد و کارگردانان جبهه رفته از این دسته اند.
اینجا اشاره به نکته ای بسیار لازم است؛ رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس با خرج همت و غیرت و مردانگی وصف ناپذیر خود، جبهه را ممزوج با خاطراتی خوش و به یاد ماندنی کردند. حتی جنگ نیز که فی نفسه ارزشی ندارد حالتی مقدس به خود گرفت.
در این وانفسا همه چیز عزیز شد. نه فقط رزمندگان، که سنگرشان نیز خوب و قشنگ توصیف شد و نیز آن تفنگی که روی دوش بود. به قاعده «شرف المکان بالمکین»، زمین جنگ نیز به خود رنگ تقدس گرفت و فکه و شلمچه و طلائیه زیارتگاه شد. حتی زمان جنگ نیز تداعی گر دوران پرشکوهی بود که دیگر تکرار ناشدنی بود. آدمیان مقدس، کاری کرده بودند که ناخودآگاه، زمین و زمان و توپ و تانک و مین نیز رنگی از معنا به خود گرفت. این اتفاق هر چه بود (خوب یا بد) بود و مع الاسف باعث پاره ای کج داوری ها و کژسلیقگی ها شد.
نه کسی جرات ساخت فیلم ضدجنگ داشت و نه آن کسی که این جسارت را به خرج می داد از گزند نقدهای بی امان در امان می ماند. ملاقلی پور اما پیش از حاتمی کیا خطر کرد و به سینمای ضدجنگ پرداخت. همین مساله باعث کدورت های فراوانی شد و دوستی های بسیاری را به مرز قهر و دشمنی کشاند.
طنز تلخ این جاست، دو طرفی که حرف هم را نمی فهمیدند، در حقیقت داشتند یک حرف می زدند، هیچ یک از آنهایی که به فیلم های ضدجنگ ملاقلی پور معترض بودند، جنگ را به خاطر خود جنگ، مقدس نمی دانستند. در دین ما نیز (با این لحاظ که معترضین این آثار جزء متدینین جامعه فرهنگی هستند) جنگ فی نفسه واجد هیچ ارزشی نیست. با این حال پاسخ حاتمی کیا و ملاقلی پور به این دسته معترضین متدین که عمدتاً در فضایی تند صورت می گرفت، چیزی نبود جز پرسشی دیگر؛ چرا باید از جنگ تعریف کنیم؟ جنگی که به قول ملاقلی پور، نکبتی است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید