چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ستارخان ، سردار ملی


ستارخان ، سردار ملی
ستارخان سردار ملی نفر اول مدافع تبریز در مقابل قشون محمدعلی شاه بود. شاه پس از به توپ بستن مجلس و تعطیلی آن عین الدوله را برای طرد و دستگیر كردن مشروطه طلبان به تبریز فرستاد. ستارخان اولین كسی بود كه در تبریز بنای مخالفت را گذاشت و مردم را بر ضد اردوی دولتی تحریك كرد. وی حدود یك سال به همراه باقرخان و دیگر مجاهدین تبریز در مقابل قوای دولتی مقاومت كرده، نگذاشت تبریز به دست آنان بیفتد. ستارخان به مدت یازده ماه ریاست مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازی ها را بر عهده داشت و در مقابل حدود چهل هزار طرفدار محمدعلی شاه مقاومت كرد. بسیاری از روزنامه های خارج از ایران آن زمان دلیری های او را منعكس كرده، برای ثبت شجاعت وی به تبریز تاریخ نگار ارسال كردند. در اواخر كار كه اهل تبریز به واسطه محاصره و نرسیدن آذوقه به شدت در فشار بودند با توافق كنسول روس و انگلیس، عده ای از قشون روس از راه جلفا به تبریز آمده، به مقاومت ستارخان پایان دادند. ستارخان و باقرخان به همراه جمعی دیگر از روسای آزادیخواهان به كنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سردار ملی در مقابل پیشنهاد كنسول روس برای به اهتزاز درآوردن بیرق روس برسر منزلش و وعده سرقراسورانی (ژاندارمری) آذربایجان پاسخ داد: «ژنرال كنسول من می خواهم كه هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نروم.»
ستارخان از اهالی ارسباران ساكن تبریز، در سال ۱۲۸۴ قمری متولد شد. او مردی عامی و كاملاً بیسواد و لوطی مشرب بود. مدتی هم كدخدای محله امیرخیز تبریز شد. وی در فرقه شیخیه بوده، به ثقه الاسلام پیشوای شیخی های آذربایجان ارادت بسیار داشت. ستارخان بنابر عادت لوطی گری یك بار با مامورین مظفرالدین میرزا ولیعهد و حاكم آذربایجان درگیر شد و به زندان افتاد اما از زندان گریخت و برای امرار معاش اقدام به راهزنی كرد. در این مدت نیز چند بار به زندان افتاد اما سرانجام به خدمت ژاندارمری درآمد و با لیاقتی كه از خود نشان داد به تهران آمده و به صف تفنگداران ویژه مظفرالدین شاه وارد شد. اما پس از چندی به تبریز بازگشت و به شغل دلالی اسب و دیگر چارپایان پرداخت. مدتی نیز به عتبات رفت و با توبه از گذشته اش به تبریز بازگشت.
ادوارد براون در كتاب انقلاب ایران می نویسد: ایستادگی ها و مقاومت در نبردهای مختلف، او را به اوج آسمان برد و اگر در این صحنه ها از پای درمی آمد بی شك نام پرافتخاری در صفحه تاریخ به جای می گذاشت. ولی كامیابی، او را بر باد داد.آخرین نشانه های ستارخان دلیر در مقابله با صمدخان شجاع الدوله دیده شد. زمانی كه صمدخان به شهر حمله ور شد و در حال پیروزی بود ستارخان به جمع مدافعان پیوست و شكست را به پیروزی كشاند. كردار وی پس از رفع محاصره تبریز به رسوایی گرایید. مسئولیت شورش شاهسون ها كه سركردگانش برای انقیاد و اطاعت به اردبیل آمده بودند به عهده اوست. ستارخان به آنان ناسزا گفت و آنان را رنجاند تا آنان به سپاه رحیم خان بپیوندند. سردار ملی آن شهر بینوا را ترك كرد و به تبریز گریخت. در تبریز نیز مشروطه خواهان را از خود خشمناك كرد و خدمات او را به فراموشی كشاند. مخبرالسلطنه در مورد او می گوید:اگر ستارخان سواد داشت و آن گرفتاری را نداشت مردی بود كه به كار مملكت می خورد.»
ستارخان همراه باقر خان در سال ۱۳۲۸ قمری تحت فشار روس ها و به دعوت تلگرافی آخوند خراسانی وارد تهران شد و مورد استقبال شدید قرار گرفت. سردار ملی در جریانات سیاسی به سمت اعتدالیون متمایل شد. مدتی بعد نزاع بین اعتدالیون و دموكرات ها بالا گرفت كه دولت مجبور شد با كسب اجازه از مجلس هر دو گروه را خلع سلاح كند. عده ای از اعتدالیون از جمله ستارخان حاضر به خلع سلاح نشدند. در نهایت او در جریان محاصره محل اقامتش در تهران تیر خورده و تسلیم شد. ستارخان باگذشت، راستگو و ساده دل بود اما از آن جهت كه معنی مشروطه را نمی دانست پس از موفقیت مشروطه حاضر به اطاعت از قانون مصوب مجلس و تسلیم اسلحه نشد. با این حال فداكاری های او باعث ادامه مقاومت تبریز شد و همین مقاومت تبریز، سلطنت محمدعلی شاه را متزلزل كرد.
وی در تاریخ ۲۸ ذی الحجه سال ۱۳۳۲ قمری و در اوایل جنگ جهانی اول در حالی كه ۴۸ سال سن داشت در تهران درگذشت.
احسان رشیدی
منابع:
۱- شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، جلد اول
۲- رهبران مشروطه، ابراهیم صفایی
۳- تاریخ مشروطه، كسروی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید