پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

کدام توسعه؟


کدام توسعه؟
بهمن‌ماه سال جاری،‌ انقلاب بزرگ ملت ایران سومین دهه حیات خود را پشت‌سر گذاشته و ورود خود به دهه چهارم را آغاز می‌کند. پس از گذشت ۳۰ سال از پیروزی انقلاب و درسالیانی که مقارن با پایان اولین دهه از هزاره سوم میلادی است، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که نقش‌آفرینی ایرانیان چگونه باید باشد و در کدام عرصه انتظار می‌رود بالندگی و پویایی خود را به منصه ظهور برسانند. نگاهی گذرا به نقش‌آفرینی ایرانیان در آستانه هزاره اول و دوم میلادی می‌تواند ما را در جواب به پرسش فوق‌الذکر یاری نماید. در این باره نکات زیر قابل توجه است.
۱ ) هنوز بنیان‌گذار هزاره‌های میلادی- عیسی‌بن‌مریم- متولد نشده بود که رومی‌های فزون‌خواه برای یکدست کردن حاکمیت روم برجهان آن روز، لشکرکشی خود را به سمت شمال آفریقا، غرب خاورمیانه و ایران آغاز کردند. «ژولیوس سزار» یکی از سه سردار رومی درشمال آفریقا به پیروزیهای قابل توجهی رسید که مهمترین آنها فتح سرزمین مصر به ریاست ملکه «کلئوپاترا» بود.
دیگر سردار رومی – پمپیوس- عزم غرب خاورمیانه کرد و با به راه انداختن حمام خون در فلسطین و دیگر نقاط پیروزیهای چشمگیری برای رومیان به ارمغان آورد. و اما آن کس که به سمت ایران آمده کسی نبود جز سردار پرقدرت روم «کراسوس» که برخلاف دو همتای خود به شدت از ایرانیان شکست را پذیرا و در کنار نام خود اسم «سورنای» ایرانی را هم ماندگار کرد.
در آستانه آغاز هزاره اول میلادی، ایران آن روز از جهت نظامی- سیاسی یک قطب مهم،‌ مستقل و نقش‌آفرین در عرصه سیاست جهانی محسوب می‌شد. ایرانیان سالیانی پیش از این هم موفق شده بودند جانشینان اسکندر مقدونی- سلوکیان- را شکست داده و رویای اسکندر مبنی بر «یونالیزه» کردن ایران را باطل سازند. نقش‌آفرینی ایرانیان در سالهای آغازین هزاره اول میلادی بیشتر رویکرد سیاسی- نظامی داشت.
۲ ) هنوز هزاره دوم میلادی شروع نشده بود که آوازه دانشمندان و حکیمان ایرانی در اروپای آن زمان، طنین‌انداز و دانشمند اروپایی مفتخر به آن بود که همانند «حکیم ابن‌سینای ایرانی» باشد و مثل او جامه به تن کند.
ایرانیان زمانی، قدم به هزاره دوم میلادی گذاشتند که تمدن اسلامی در اوج شکوفایی خود بود و ایرانی افتخار آن را داشت که ستاره درخشان این تمدن باشد. محققان و مورخان، اکثر فرزانگان و فرهیختگان تمدن اسلامی را ایرانیان معرفی کردند. «ابن‌خلدون» گفت: «آنان که سرآمد تمدن اسلامی شدند عجم بودند».‌
ابن‌سینا، خوارزمی، رازی، طبری،‌ فارابی و دهها فیلسوف و حکیم ایرانی از این نمونه بودند. آنچه در اوج تمدن اسلامی قابل توجه بود، اول وجود روحیه علم‌اندوزی و دوم حضور منطق گفتگو در موضوع اندیشه و تفکر بود. امام «محمد غزالی» در شرق تمدن اسلامی کتاب «تهافت‌الفلاسفه» را در رد و طرد فلسفه می‌نوشت و در آن سوی تمدن اسلامی «ابن‌رشداندلسی» درنقد او کتاب «تهافت‌التهافت» را تحریر می‌نمود. تکاپوی علمی و اهتمام به علم و دانش،‌ ویژگی بارز ایرانیان در آغاز هزاره دوم میلادی و ایرانیان به جهت نقش‌آفرینی علمی و فرهنگی جایگاه ممتازی در آن مقطع داشتند.
۳ ) هنوز دو دهه به آغاز سومین هزاره میلادی باقی‌مانده که وقوع انقلاب بزرگ ایران، تمامی معادلات سیاسی جهان را که بر اساس منطق دوقطبی غرب و شرق به محوریت آمریکا و شوروی سابق پایه‌ریزی شده بود، به هم ریخت وایرانی توانست پس از ۲۰۰ سال نفوذ بیگانه، استقلال سیاسی خود را بازآفرینی کند. مقوله‌ای که پس از گذشت سه دهه از انقلاب، همچنان تداوم و تاثیرات خود را درجهان سیاست گذاشته است.
همچنین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و موج بیداری اسلامی در منطقه استراتژیک خاورمیانه،‌ و تداوم انقلاب سی‌ساله، جمهوری اسلامی هم اکنون به یک قدرت منطقه‌ای به لحاظ سیاسی تبدیل شده است، موضوعی که دوست و دشمن به آن اذعان دارند. اما حفظ این موقعیت بیش از گذشته به ارائه یک الگوی موفق نیاز دارد. الگویی که در مقوله توسعه کم از دیگران نباشد بلکه بتواند پابه‌پای آنان رقابت و با دارا بودن شاخص معنویت بر دیگران هم برتری داشته باشد. در غیر این صورت برتری سیاسی و سابقه تمدن این آب‌وخاک در موضوع فرهنگ و علم هم خدشه‌دار خواهد شد.
توسعه همه‌جانبه، -توسعه دموکراتیک- یا به تعبیر دیگر توسعه‌ای که هم به رشد اقتصادی بیاندیشد و هم به آزادیهای سیاسی ارزش قائل شود نه تنها نیاز کشور بلکه ضرورت آن است. «آفتاب آمد دلیل آفتاب» با توسعه همه‌جانبه هم برتری سیاسی ما محفوظ می‌ماند و هم می‌توانیم همچنان به سابقه تمدنی خود مفتخر باشیم.
غلامعلی دهقان
عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
منبع : خبرگزاری آفتاب


همچنین مشاهده کنید