جمعه, ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ / 4 October, 2024
مجله ویستا

انتظار ظهور یا حرکت به سوی نور آینده درخشان


انتظار ظهور یا حرکت به سوی نور آینده درخشان
قال الله تعالی : و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین . ۱
طبق این آیه اراده حق تعالی بر آن تعلق گرفته که مستضعفان مورد عنایت خاص قرار دارند و سرانجام پیشوایان و رهبران جهان خواهند گردید و پهنای زمین در اختیار آنان قرار خواهد گرفت .
این همان نوید « حکومت صالحان » است که زمام امور را به دست خود خواهند گرفت و برای همیشه بر پهنای زمین سروری خواهند نمود و حکومت عدل الهی به دست آنان اجرا خواهد گردید.
این آیه گرچه درباره بنی اسرائیل و رهائی آنان از چنگ فرعونیان آمده است ولی دلالت آن عام است و بر اراده ازلی خدای سبحان دلالت می کند که گه گاه در عرصه تاریخ تجلی می کند; مثل دوران رسالت موسی علیه السلام که به گونه گذرا رخ داد ولی تحقق کامل آن در دوران ظهور امام زمان (عج ) خواهد بود.
این آیه از اراده ازلی و حتمی حق تعالی خبر می دهد. که هیچ گاه در عرصه تاریخ بروز نکرده و ناگزیر نمود خواهد کرد و آن تنها در دوران ظهور مهدی موعود; خواهد بود.
علاوه بر آن نوعی وعده است و وعده خداوند تخلف ناپذیر است : ان الله لا یخلف المیعاد; ۲ خداوند هرگز از وعده های خود تخلف نمی ورزد.
محمدبن ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبه به سند صحیح از ابو هاشم داود بن قاسم جعفری روایت می کند : نزد امام باقر علیه السلام بودیم و سخن از علائم حتمی ظهور مهدی (عج ) به میان آمد پرسیدیم : آیا ممکن است که در این علائم بدائی حاصل شود و بدون تحقق این علائم حضرت ظهور کند فرمود : آری .
عرض شد : آیا در ظهور خود حضرت نیز بدائی حاصل می شود ! فرمود : هرگز; زیرا قیام و ظهور مهدی موعود وعده است و خداوند خلف وعده نمی کند . ۳
بنابراین تخلف در علائم ظهور از قبیل تخلف در وعید است که فاقد قبح عقلی است ولی وعده به ظهور از قبیل وعد است که تخلف آن از حکیم هرگز سزاوار نیست .
علامه مجلسی رحمه الله در توضیح حدیث یاد شده فرمود : ۴ خداوند صریحا به آن وعده داده آن جا که فرموده : وعدالله الذین امنوا منکم و عملوالصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم . امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئالله ۵
در جاهای متعدد قرآن این نوید به بندگان صالح خدا داده شده که سرانجام حکومت عدل الهی و امامت جهانی به آنان بازمی گردد و برای همیشه ادامه دارد. این نوید طبق گزارش قرآن در کتب گذشتگان نیز آمده است : « و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون . » ۶
در کتاب زبور داود که همان مزامیر است پس از پند و اندرز به نیکوکاران نوید می دهد که وارثان زمین خواهند بود بدکاران ریشه کن شده و نیکوکاران برای همیشه با آرامش و بدون مزاحم در زمین حکومت جهان را به دست می گیرند . ۷
اکنون در دوران غیبت که زمینه ساز تحقق وعده بزرگ الهی است امام عصر در پس پرده غیبت در انتظار آن روز است و به وسیله وکلای عام خود (فقهای شایسته ) سرپرستی مومنان و منتظران را عهده دار شده است .
امام قائم در کنار مرجعیت دینی امور سیاسی امت را نیز رهبری می کند. پیروان مکتب حق چه در مسائل شرعی و چه در مسائل سیاسی ـ اجتماعی به یگانه مرجع شناخته شده و معرفی شده از جانب حق رجوع کرده و در سایه رهنمودهای وی به زندگی دینی ـ سیاسی خود با خاطری آسوده ادامه می دهند.
امامان معصوم از همان دوران حضور فقهای شایسته از اصحاب خود را به مردم معرفی می کردند تا در مسائل حلال و حرام به آنان مراجعه نمایند; مثل محمد بن مسلم زراره و ابان که به آنان دستور داده می شد تا در مسجد نشسته یا به اطراف مهاجرت کنند و عهده دار جواب مسائل مردم گردند ولی در مسائل سیاسی ـ اجتماعی تنها خود امام معصوم عهده دار بود.
بنابراین در دوران غیبت کبری که به کلی دست رسی به امام قائم میسر نیست افرادی را معرفی می کنند تا عهده دار وظیفه رهبری سیاسی شوند.
توقیع شریف نیز به همین جهت فرستاده شده تا فقهای شایسته در شرایط خاص در کنار رهبری دینی و شرعی مردم عهده دار مسائل سیاسی و اجتماعی آنها نیز باشند.
چنان چه در توقیع شریف آمده : « و اماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی لیکم و انا حجه الله علیهم » ۸
این توقیع شریف از لحاظ سند صحیح و کامل است زیرا اسحاق بن یعقوب برادر بزرگ تر کلینی و در زمره شیوخ روایی او قرار دارد . و ابن حجر شرح حال و ترجمه او را نوشته و از این توقیع نیز یاد می کند ۹ که بر شهرت و اهمیت آن دلالت دارد. وثاقت و معروفیت اسحاق نیز روشن است .
این توقیع همواره مورد عنایت اصحاب بوده و آن را دستورالعمل خویش قرار داده اند.
در این توقیع نکاتی وجود دارد که در ذیل بدان اشاره می کنیم :
۱) الحوادث الواقعه : رخ دادها پیش آمدها
این رخ دادها چیست که شخصیتی مثل اسحاق بن یعقوب با اصرار خواهان دریافت جواب صریح از امام قائم شده است
برخی پنداشته اند که مراد مسائل شرعی عبادی معاملی و قضایی است زیرا مرجعیت این گونه امور در زمان حضور برای شیعیان ممیز بوده که در مسائل فتوایی و قضایی باید به صاحب نظران و اصحاب امامان وفقهای برجسته رجوع کرد بنابراین مسئله چیزی جز مسائل اجتماعی و سیاسی نیست زیرا شیعیان در حیرت بودند که در رخدادهای کلان جامعه تشیع و اسلام چه کار کنند و به چه کسی مراجعه نمایند.
علاوه بر آن اساسا « حوادث » به رخدادهای جمعی گفته می شود که به نام « حادثه » خوانده می شود و به پیش آمدهایی می گویند که احیانا در جامعه رخ می دهد و اجتماع را دچار مشکل می کند. بر این اساس نمی توان « حوادث واقعه » را به مسائل مورد ابتلای فردی تفسیر نمود.
۲) رواه حدیثنا
رواه جمع راوی به معنای گزارش گر گفتار معصوم (ع ) است ولی آیا صرفا ناقلین و خبرگزاران مد نظر است در جواب باید گفت : نه ! بلکه مقصود گزارش دهنده گفتار ناب معصوم است که به حقیقت گفتار معصوم پی برده باشد و بتواند به خوبی آن را بازگو کند و این همان « تفقه در دین » است : لینفقهوا فی الدین ولیندروا قومهم ... » ۱۰ و مقصود از آن فقهای شایسته اند زیرا آن ها هستند که می توانند به حقیقت گفته های معصومین پی ببرند و ناب را از سراب تشخیص دهند.
بنابراین در مقبوله عمربن حنظله آمده : « ... ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنالله » ۱۱ یعنی اهل نظر و عرفان در تشخیص صحیح از سقیم و قادر بر تشخیص ارجح در متعارضات .
۳) انهم حجتی علیکم
این فرمان به مثابه حکم است که چنین افراد شایسته ای دارای چنین مقام ارجمندی شده اند.
ولی آیا با این حکم همه افراد شایسته حائز این مقام گردیده و بالفعل منصوب شده اند. یا آنکه تنها بیان شایستگی است یعنی چنین افرادی صلاحیت این مقام را دارند...
البته چون این فرمان در مقام واگذاری مقام زعامت سیاسی است نمی تواند بالفعل جنبه شمولی داشته باشد... بلکه صرفا بیان اوصاف شایستگان این مقام است . تا هر که لایق تر بود به این مقام برگزیده شود البته تشخیص آن با بزرگان قوم و فرهیختگان است که با تشخیص اصلح با او بیعت کنند.
۴) تنصیص یا توصیف با برداشت فوق روشن گردید که فرمان صادره در توقیع شریف جنبه توصیفی دارد نه تنصیص و تنها اوصاف شایستگان مقام زعامت سیاسی بیان شده است که صرفا جنبه بالقوه دارد و هیچگونه تبیین بالفعل نشده است .
لذا واجدین اوصاف تنها شایستگان این مقام اند و هرگز واجد بالفعل مقام زعامت نیستند تا انتخاب و بیعت صورت نگرفته باشد.
در دوران حضور که با تنصیص مقام امامت تعیین می گردید شخص مورد نص بالفعل و تعینا واجد مقام زعامت می گردید و مردم باید به حکم وظیفه با او بیعت کنند و حق انتخاب نداشتند : و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم . ۱۲
مرحوم آیه الله محمدهادی معرفت
پاورقی :
۱ ـ قصص (۲۸ ) آیه .۵
۲ ـ آل عمران (۳ ) آیه .۹
۳ ـ نعمانی الغیبه ص .۳۰۳
۴ ـ علامه مجلسی بحارالانوار ج ۵۲ ص .۲۵۱
۵ ـ نور (۲۴ ) آیه .۵۵
۶ ـ انبیا (۲۱ ) آیه .۱۰۵
۷ ـ مزامیر داود اصماح .۳۷
۸ ـ شیخ صدوق امثال الدین باب ۴۵ ص ۴۸۴ ـ ۴۸۳
۹ ـ ابن حجرعسقلانی لسان المیزان ج ۱ ص .۳۸۱
۱۰ ـ توبه (۹ ) آیه .۱۲۲
۱۱ ـ وسائل الشیعه ج ۲۷ ص .۱۳۷
۱۲ ـ احزاب (۳۳ ) آیه ۳۶
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی