چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

دیو - DAVE


دیو - DAVE
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : ایوان رایتمن
فیلمنامه‌نویس : گاری راس
فیلمبردار : آدام گرین‌برگ
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد
هنرپیشگان : کوین کلاین، سیگورنی ویور، فرانک لانگلا، کوین دان، وینگ رامس، بن کینگزلی، چارلز گرودین، فیت پرینس
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه


ـ ̎دیو کاویک̎ (کلاین) که یک آژانس کوچک کاریابی را می‌گرداند، شباهت غریبی به رئیس جمهور ایلات متحد دارد و هر از گاه در جشن‌های خیریهٔ محلی، برای خنده، ادای او را در می‌آورد. وقتی ̎رئیس جمهور بیل میچل̎ (کلاین) به دلیل مشغله زیاد، می‌خواهد کسی دیگر به جایش در یک مهمانی بزرگ شرکت کند، از ̎دیو̎ می‌خواهند جایش را بگیرد و نقش رئیس جمهور را بازی کند. تا اینکه رئیس جمهور سکته می‌کند و از ̎دیو̎ خواسته می‌شود که این نقش را ادامه دهد. ̎باب الکساندر̎ (لانگا)، رئیس دفتر ریاست جمهوری از فرصت استفاده می‌کند تا با توطئه‌ای معاون رئیس جمهور را از وجهه بیندازد و خودش در جایگاه ریاست جمهوری بنشیند. ̎الکساندر̎ و همدستش، مدیر ارتباطات کاخ سفید، ̎ آلن رید̎ (دان) آنچنان ̎دیو̎ را آموزش می‌دهند و راهنمائی می‌کنند که نقش‌بازی‌اش همه را ـ از مدیران کاخ سفید و رسانه‌ها گرفته تا ̎الن̎ (ویور)، همسرش ـ فریب می‌دهد. ̎دیو̎ که با دلهره و نگرانی قبول کرده خدمتی به کشورش بکند، خیلی زود وظایف محولهٔ ریاست جمهوری را به عهده می‌گیرد و به خاطر معصومیت و شخصیت صمیمی و دلچسبی که دارد، رفته رفته در قالب ̎رئیس جمهور میچل̎ فرو می‌رود. ̎الن̎ که قبلاً ̎میچل̎ را تحقیر می‌کرده، در کمال تعحب متوجه می‌شود که شوهرش به تازگی، نسبت به آدم‌های بی‌خانمان نگرانی پیدا کرده ولی بعداً وقتی ̎الکساندر̎ پروژهٔ کمک به بی‌خانمان‌ها را رد می‌کند، ̎الن̎ پی می‌برد که اشتباه می‌کرده و شوهرش هنوز هم به همان زدوبندها و کلک‌های گذشته‌اش ادامه می‌دهد. اما ̎دیو̎ در این زمینه با دوست حسابرسش، ̎مورای بلوم̎ (گرودین) تماس می‌گیرد تا به او در زمینهٔ خرج و دخل‌های دولتی کمک کند. ̎دیو̎ و ̎مورای̎ بودجهٔ دولتی را مورد بررسی قرار می‌دهند و ̎الکساندر̎ در کمال تعجب متوجه می‌شود که ̎دیو̎، گردهمائی بعدی کابینه‌اش را به تجدیدنظر در ارقام بودجه تخصیص داده که به او اجازه می‌دهد تا برنامهٔ کمک‌های رفاهی و اجتماعی را دوباره به وضع اول برگرداند. ̎الن̎ به ̎دیو̎ رودست می‌زند تا از او اعتراف بگیرد که یک شیاد است و می‌خواهد شوهرش را ببیند. آنان به زیرزمینی می‌روند که ̎میچل̎ با دم و دستگاه‌های پزشکی در اطرافش، در آنجا بستری است.
ـ فانتزی راس در مورد یک سلطان یک روز ه موضوع شایسته‌ای برای فیلمنامه‌نویسی صاحب سابقه و فعال سیاسی به نظر می‌رسد (راس حامی جان ف. کندی و دوکاکیس بوده و متن نطق‌های انتخاباتی نوشته است). لحظاتی هست که دیو آماده می‌نماید که ما را بر حقایق انسانی ساده آگاه کند. همان‌ کاری که ̎ آقای اسمیت̎ و ̎ آقای دیدز̎، قهرمان‌های فرانک‌کاپرا، می‌کردند. اما حس و حال فیلم در نهایت کمیک از کار در می‌آید و لایه‌های تمثیلی ناچیزند. در انتها، ادارهٔ مملکت به دست حرفه‌ای‌ها می‌افتد (سیاستمدارن و کارگزارانی که در نقش خودشان بازی می‌کنند) و تازه وارد، که فقط ثابت کرده با بلوف زدن می‌توان راه خود را به هر جائی باز کرد، به پائین نردبان ترقی بر می‌گردد تا اینبار ازروش متعارف‌تری برای صعود استفاده کند. دیو با تحکیم این باور متداول که دولت به دست افراد بی‌صلاحیت افتاده (افرادی مثل قهرمان خود فیلم)، به طرزی چاپلوسانه مخالف‌خوان باقی می‌ماند.


همچنین مشاهده کنید