پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت حسینی


اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت حسینی
نهضت عاشورا هنگامی آغاز شد كه مردم كوفه از ناروایی ها، نامردمی ها و خودسری های دستگاه بنی امیه به ستوه آمده بودند و حمایت خود را با هزاران نامه اعلام داشتند. امام با این كه بی وفایی و سست عنصری مردم عصر خلافت پدر و امامت برادر خود را تجربه كرده بود، اما «وی برای تعلیم امت جدش رسول الله و اتمام حجت و حاكمیت فرمان الهی امر به معروف و نهی از منكر، دعوت آنان را پذیرفت و مسلم بن عقیل را با نامه ای روانه كوفه كرد.»
ایرانیان همچون دیگر ملتها دین اسلام را به این دلیل پذیرفتند كه دینی آسمانی است و فرامین آن خدایی و پیام آن با پیام فطرت سازگار است. در این مكتب است كه ارزشهایی نظیر شهادت و جهاد معنی می دهد و شهید قداست و ظمت خاصی می یابد و شهادت به كام مجاهد شیرین تر از عسل می گردد. و به كوشش كنندگان راه حق مژده هدایت داده می شود: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (بقره /۱۳۲) و مظاهر این مكتب ارج می یابند و شایسته ترین خویهای آسمانی: ایثار، بیداردلی، ثبات بر طریق حق، فداكاری، مروت، وظیفه شناسی تجلی می نماید. نظر به این كه در این مقال سخن از اسوه های تربیتی و اخلاقی است.
نخست تربیت و اخلاق را به اجمال تعریف می كنیم سپس به معرفی مظاهر و نمونه های تربیت و اخلاق در نهضت حسینی می پردازیم: تربیت عبارت است از پرورش و تقویت استعدادهای مثبت و كاهش استعدادهای منفی و ایجاد هماهنگی لازم بین آنها. «اخلاق جایگزینی عادتهای شایسته به جای ناشایسته است عادتهایی كه شرع مقدس اسلام جزئیات آن را مشخص كرده است » (۱) اخلاق بخشی از حكمت عملی است كه در حوزه فرهنگ اسلامی عبارت از این است كه امور مربوط به خود و خانواده و جامعه و سیاست برنامه ریزی شود و چنین اخلاقی را كتاب و سنت می سازد. و در رفتار بزرگان تبلور پیدا می كند.» (۲) در زندگی امامان شواهد بسیاری داریم كه آنان در عین حال كه تعالیم انسان دوستانه را یاد می دادند «خود نیز در مقاطع مختلف: در گرمای ظهر و سرمای سخت نیمه شب، دست به عمل زده در هر مقیاس كه ممكن بوده است خوراك و وسیله زندگی برای بینوایان حمل می كرده اند.» (۳)
و پیروان خود را عملا تعلیم می داده اند. خاندان ولایت و یاران باوفای حسین علیه السلام در قضیه كربلا نیز همان طور كه در رعایت آداب و دستورات اخلاقی و انجام امور شایسته مظاهر اخلاق بودند و در تدبیر و سیاست و اجرای احكام عبادی و تربیتی نیز بهترین سرمشق به شمار می آمدند. آنان به جهانیان آموختند كه فرامین قرآنی تنها برای گفتن و نوشتن و شنیدن نیست بلكه برای اجرا و عمل است.» (۴) آنان در صحنه پیكار حضور یافتند و با آفریدن حماسه ای عظیم تعهد خود را به انجام رسانیدند.
نهضت عاشورا هنگامی آغاز شد كه مردم كوفه از ناروایی ها، نامردمی ها و خودسری های دستگاه بنی امیه به ستوه آمده بودند و حمایت خود را با هزاران نامه اعلام داشتند. امام با این كه بی وفایی و سست عنصری مردم عصر خلافت پدر و امامت برادر خود را تجربه كرده بود، اما «وی برای تعلیم امت جدش رسول الله و اتمام حجت و حاكمیت فرمان الهی امر به معروف و نهی از منكر، دعوت آنان را پذیرفت و مسلم بن عقیل را با نامه ای روانه كوفه كرد.» (۵) سلم سفیر امام حسین علیه السلام مسلم مؤمنی است كه در قبال مولایش برای خود تعهداتی قایل است و ماموریت خود را یك تكلیف شرعی تلقی می كند و آن را با عشق می پذیرد و روانه كوفه می شود به محض ورود، شیعیان دسته دسته با وی بیعت كردند.
مسلم، مسلمانی پرهیزكار و پاكدل بود كه به حقیقت برای این نام برازندگی داشت; آن چنان معتقد بود كه رعایت مقررات دین و سیره پیغمبر را از هر چیز مهمتر می شمرد و در دینداری او همین بس كه چون پیغمبر ترور ناگهانی را نهی كرده بود، وی بهترین فرصت را برای قتل ابن زیاد از دست داد و از نهانخانه شریك بن اعور بیرون نیامد تا حرمت این حكم را زیر پا ننهاده باشد و «نخواست كه به خاطر سلامت خود و پیروزی در ماموریتی كه به عهده داشت حكمی از احكام دین را نقض كند.» وی با این حركت ثبات بر طریق حق و پایبند بودن به سنت پیغمبر و احكام دین و مردود بودن ترور را به پیروان حسین علیه السلام تعلیم داد. مسلم پس از مرگ «شریك » به خانه «هانی » رفت. هانی مردی سرشناس، محترم و معتقد به حقانیت راه و رسم حسین علیه السلام بود وقتی ابن زیاد از ورود مسلم به خانه «هانی » آگاهی یافت، «هانی » را احضار كرد و به او گفت تا مسلم را تسلیم نكنی رها نخواهی شد.
تسلیم كردن مسلم برای شیخی سرشناس و محترم غیرممكن بود. وی هرگز نمی توانست مهمان خود را به دشمن تسلیم كند. «پس از گفتگوهای بسیار... ابن زیاد عصبانی شد و با عصا چهره هانی را زخمی كرد. خبر به قبیله مذحج رسید آنان قصر را محاصره كردند.
ابن زیاد بسیار ترسید به شریح قاضی گفت برو «هانی » را ببین كه زنده است و به مردم بگو. شریح او را خون آلوده دید و برگشت و گفت وی زنده است. با شهادت ناقض قاضی دین به دنیا فروخته فرصتی دیگر از دست هواداران مسلم و هانی رفت.» (۷)
هانی یك مؤمن واقعی بود و به هیچ قیمتی حاضر نبود تغییر جهت دهد، و ابن زیاد پس از نجات از مهلكه برای دستگیری مسلم نیرو فرستاد. دلاوریها و كظم غیظ مسلم «مسلم در خانه «طوعه » بود وی در چنین شرایطی وظیفه داشت كه نخست صاحب خانه را از گزند مهاجمان برهاند لذا با شمشیر كشیده تاخت و آنان را از خانه «طوعه » بیرون ریخت و پس از دلاوریهای زیاد... [با تامین دادن محمد اشعث] دست از مقاومت برداشت. «مسلم را به قصر آوردند... ابن زیاد برای این كه احساسات حاضران را بر ضد مسلم برانگیزد گفت: مسلم، مگر تو نبودی كه در مدینه شراب خوردی؟ جناب مسلم با خونسردی گفت: پسر زیاد، من شراب بخورم؟! سزاوارتر از من به شرابخواری كسی است كه از نوشیدن خون مسلمانان و كشتن بی گناهان و دستگیری و شكنجه آزاد مردان به صرف تهمت و گمان باكی ندارد... وی پس از این كه در برابر هر تهمتی و بی شرمیی پاسخی مستدل می شنود و شكست می خورد همچون جاهلان سفاهت آغاز می كند...» (۸) و دستور قتل وی را می دهد.
مسلم در آن لحظه به اجرای سنت وصیت می پردازد و عملا آن را به پیروان حسین علیه السلام تعلیم می دهد. وصیتنامه مسلم وصیت در اسلام امری مستحب و مقبول است و برای وصی پاداش اخروی منظور شده و پذیرفتن وصایت نیز ستوده شده است.
مسلم مقید است كه این سنت را به جای آورد. وقتی حاضران در مجلس را از تصمیم خود باخبر ساخت. «از میان آن همه نامردم احدی وصیت او را بر عهده نگرفت، مسلم ناچار به انتخاب پرداخت، عمر سعد را مخاطب ساخت و گفت: ما و تو خویشاوندیم بیا وصیت مرا بشنو. وی امتناع كرد اما به اشاره پسر زیاد پذیرفت... مسلم نخست درباره وام خود وصیت كرد و گفت هفتصد درهم در كوفه مقروضم، آنچه دارم بفروش و بپرداز.
دوم تن مرا در گوشه ای به خاك بسپار، سوم این كه به حسین علیه السلام نامه بنویس كه به كوفه نیاید.» (۹) وصی امین است و موظف است آنچه به وی سپرده می شود بی كم وكاست بر طبق وصیتنامه عمل كند; اما عمرسعد خیانت كرد همه آنچه شنیده بود با ابن زیاد در میان گذاشت و با این كار دنائت، خباثت و سستی ایمان خود را بیشتر از پیش آشكار كرد.
مسلم پس از این كه تعهدات خود را با اعمال و رفتار و گفتار به پایان برد پذیرای شهادت گردید، و به دستور ابن زیاد كشته شد. «ابن زیاد پس از اجرای حكم به قاتل وی گفت: وقتی او را برای كشتن می بردید چه می گفت: پاسخ داد.
مسلم در آن هنگام «تكبیر و تسبیح و تهلیل می گفت و استغفار می كرد» (۱۰) ضمن ایفای نقش، صفات برجسته ای از مسلم به ظهور رسید كه هر كدام در جای خود برای پیروان حسین علیه السلام درسی آموزنده می باشد از آن جمله است: حفظ حرمت حكمی از احكام دین، حمیت، دلاوری، فرونشاندن خشم، پایداری، وفای به عهد و ذكر حضرت باری تعالی. بازتاب شهادت مسلم خبر مرگ مسلم پس از اعلام حمایت اهل كوفه برای امام حسین علیه السلام بسیار گران آمد و اشك بر دیدگانش حلقه زد; اما بی درنگ هدف خود را دنبال كرد، جمله ای گفت كه نشان داد، مقصود بالاتر از این است: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب /۲۳) «بعضی از مؤمنین به پیمان خودشان با خدا وفا كردند و در راه حق شهید شدند و بعضی دیگر انتظار می كشند كه كی نوبت جانبازی آنها برسد. ولی مسلم وظیفه خودش را انجام داد. نوبت ما است » (۱۱) حسین علیه السلام در عصری است كه انحراف، ضعف ایمان، فساد و ناامیدی مردم را فراگرفته و شمار وفاداران به امام اندك و پارسایان گوشه گیرند. «وی به عنوان یك رهبر مسؤول می بیند، اگر خاموش بماند تمام اسلام به صورت یك «دین دولتی » درمی آید... نه می تواند خاموش بنشیند كه مسؤولیت جنگیدن با ظلم را دارد... حسین برای این كه در اندام مرده این نسل خون تازه حیات و جهاد تزریق كند جز مردن و انتخاب مرگ سرخ خویش سلاحی و چاره ای ندارد و برای جهاد جز «بودن خویش » هیچ ندارد. آن را برمی گیرد و به سمت قتلگاه خویش می آید.» (۱۲) آری امام در قبال امت و میراث جدش تعهد دارد و نمی تواند كعبه را در تسخیر بنی امیه ببیند و بی عدالتی، پلیدی و قساوت دستگاه جابر را تحمل كند.
«در چنین شرایطی [از انجام اعمال حج خودداری می كند] یعنی من اعتراض دارم... وی عدم رضایت خویش را به این وسیله و به این شكل اعلام می كند. یعنی حجی كه گرداننده اش یزید باشد برای مسلمین فایده ای ندارد [این كه امام كعبه را ترك كند] و بعد بگوید من برای رضای خدا رو به جهاد می كنم... یك دنیا معنی داشت. كار كوچكی نبود، ارزش تبلیغاتی داشت، اسلوب، روش و متد كار در این جا به اوج می رسد.
سفری را در پیش می گیرد كه همه عقلا... آن را ناموفق پیش بینی می كنند». (۱۳) آنان كه تنها به مصالح خویش می اندیشند و هر امری را با میزانهای مادی می سنجند سفر حضرت را بدون نتیجه می پنداشتند و به بهانه خیرخواهی و دلسوزی برای انصراف وی از رفتن به عراق تلاش می كردند و نزدیكان نیز به صورتهای مختلف اظهار نگرانی می كردند. وعده و وعیدهای حاكم مكه و پیشنهاد امان نامه نیز هیچ گونه تاثیری بر جای نمی گذارد و كار به جایی می رسد كه حاكم می نویسد: «از خدا می خواهم از تفرقه افكنی بپرهیزی، چه بیم دارم كشته شوی... امام پاسخ می دهد: كسی كه به پیروی از دستورات حق و فرستاده اوست و به نیكی و نیكوكاری مقید است، با خدا و پیغمبر خدا مخالف نیست و بهترین امان هم امان خداست.» (۱۴) سرانجام امام حركتی را آغاز می كند كه از انگیزه های درونی بسیار توانایی منشا گرفته و با معیارهای مادی قابل محاسبه نیست.
«در عین حال حسین علیه السلام نظر دوستاران و خیرخواهان را تصدیق می كند. می گوید: خودم می دانم. ایشان می گویند: پس چرا اهل بیت را با خودت می بری؟ می گوید: آنها را باید ببرم... در واقع امام یك عده مبلغ را بعد از شهادتش با دست و نیروی خود دشمن تا قلب حكومت دشمن (شام) فرستاد این خودش تاكتیكی عجیب و كاری فوق العاده است همه برای این است كه صداها بیشتر به جهان آن روز برسد، بیشتر ابعاد تاریخ و ابعاد زمان را بشكافد.» (۱۵) و فساد و پلیدی و انحرافهای اخلاقی یزیدیان را برملا سازد و چهره كریه آنان را آشكار كند. «آری ركت حسین علیه السلام از حجاز و رفتنش به سوی عراق جنبش نیرومندی بود كه از انگیزه های درونی بسیار توانایی منبعث می شد.» (۱۶) وصیتنامه اباعبدالله الحسین علیه السلام امام حسین علیه السلام در خطبه هایی به پایمال شدن قوانین الهی و پیدایی مفاسد اجتماعی تصریح می كند و اصلاح امت جد بزرگوار و تحقق فریضه الهی امر به معروف و نهی از منكر را در جامعه می خواهد. «وی در وصیتنامه ای به محمدبن حنفیه می نویسد: «انی ما خرجت اشرا ولابطرا و لامفسدا و لاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنكر» در بین راه هر چه خبرهای مایوس كننده تر از كوفه می رسید خطبه ای داغتر از خطبه قبلی می خواند... از آن جمله است: آیا نمی بینید قوانین الهی پایمال می شود؟ آیا نمی بینید این همه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمی كند و احدی هم بازنمی گردد؟ در چنین شرایطی یك نفر مؤمن باید از جان خود بگذرد و لقای پروردگار را در نظر بگیرد» (۱۷) امام زندگی با ستمگران را مایه ملامت و مردن را شهادت در راه حق می بیند و سكوت در برابر حاكم جابر را گناهی نابخشودنی می شمارد... و برای جلوگیری از نقض و جابجایی احكام الهی و حفظ حرمت خون مسلمانان خود را سزاوارتر از دیگر افراد می شناسد. و «می گوید: «وانا احق من غیری » و من از تمام افراد دیگر برای این كه دستور جدم را عملی سازم شایسته ترم.
وقتی انسان حسین علیه السلام را با این صفات و خصایص می شناسد می بیند حق است و سزاوار است كه نام او زنده بماند.» (۱۸) و این كه هر انسان آزاده ای حسین علیه السلام را دوست می دارد به خاطر این است كه وی خود را در راه حق و عدالت و اجتماع انسانی فدا كرد. جلوه هایی از حقیقت اسلام رفتار امام در هر زمینه بیانگر ارزشهایی نظیر: انسانیت، جوانمردی، شفقت و محبت بود لذا وقتی از دور متوجه حركت نیروی مهاجم می شود، با این كه از موقعیت و فرصت مناسبی برخوردار است به روش پدر بزرگوار خود علی علیه السلام در صفین علیه آنان حركتی انجام نمی دهد و در مسیر انسان دوستی و جوانمردی و محبت تا آن جا پیش می رود كه تشنگی سپاهیان مزاحم را تحمل نمی كند در سیراب كردن افراد و روش سیرآب شدن اسبان مراقبت می نماید. «در كربلا در نهایت شدتها و فشارها نیز مراقب است كه ابتدای به جنگ نكند» (۱۹) چنان كه به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ یكی از همراهان كه به وی پیشنهاد می كند برای از میان بردن این مانع وقت مناسبی است می گوید: «وظیفه من در حال حاضر جنگ نیست.» (۲۰) اندرز و خیرخواهی یاران امام در دل غافل سپاهیان كوفه سودی نمی بخشد و آنان به زشتی كار خود واقف نمی گردند و شب عاشورا فرا می رسد.
شب عاشورا در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان كه در راه حق و اعتلای كلمه توحید و احكام قرآن یك دل و یك جهت شدند ماندند و وفاداری خود را اعلام كردند و چنین گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، ما هرگز از راه حق كه تو پیشوای آن هستی روی برنخواهیم تافت و تا رمقی در تن داž[حسین علیه السلام با خطبه هایی كه ایراد فرمود برای رستگاری اسیران هوی و هوس و فریب خوردگان تا جایی كه می توانست تلاش كرد و برای آنان بجز آزادی، خیر و عزت و سعادت نمی خواست.] وی به آنها گفت كه این آخرین فرصتی است كه برای انتخاب زندگی آزاد به آنها داده می شود... اگر به این عزت پشت پا زنند به دنبال آن زندگی پر از خواری و مذلت در انتظار ایشان است.» (۲۴) امام در یكی از خطبه ها مردم را از سویی به تحمل شنیدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامی خواند و از سوی دیگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهیز از شتابزدگی و نگهداری جانب عدل و انصاف دعوت می كند و به این وسیله بالاترین درجه دلسوزی و انسان دوستی خود را به نمایش می گذارد.
خطبه های امام حسین علیه السلام خطبه در اسلام جایگاه ویژه ای دارد. خطبه بهترین راه نشر احكام دیانت و اخلاقیات است. حسین علیه السلام در روز عاشورا خطبه های آتشینی ایراد فرمود. «این خطبه ها سندهایی گرانبهاست. سندهایی كه بیش از آن كه نشان دهنده روح آزادگی و شرف و پرهیزكاری باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزی بر مردم گمراه و تلاش انسانی برای نجات چنین مردم است. حسین علیه السلام در یكی از خطبه ها می گوید: مردم شتاب مكنید سخن مرا بشنوید.
من خیر شما را می خواهم... اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست می گویم. این جنگ از میان برخواهد خاست... و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. می دانید من كیستم؟... مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصی و پسرعموی پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟... اگر گمان می كنید من دروغ می گویم هنوز از اصحاب محمدصلی الله علیه وآله چند تن زنده اند می توانید از آنها بپرسید: جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری... آنها به شما خواهند گفت كه آنچه می گویم درست است... در خطبه دیگر امام حسین علیه السلام می گوید: مردم من خیرخواه شما هستم من برای تفرقه افكنی نیامده ام همه مرا می شناسید، می دانید كه دروغگو نیستم... در اینجا بود كه فتنه جویان و جنگ طلبان ترسیدند مبادا این سخن سراسر خیرخواهی در دل سنگ مردم كارگر افتد و آنان بدانچه می خواهند دست نخواهند یافت... سرانجام آنچه باید روی دهد آغاز گردید.» (۲۵)
حضرت سیدالشهداعلیه السلام اگر به اصل و نسب خود و برشمردن تعدادی از اصحاب جد بزرگوارش می پردازد و به عنوان گواهانی بر صداقت سخنان خود یاد می كند و هدف خود را از سفر بازمی گوید به این دلیل است كه فریبكاران برای عملی ساختن نیات پلید خود افكار عمومی را منحرف كرده حقیقت را وارونه جلوه می دادند و ایراد چنین خطبه هایی علاوه بر بیدار كردن وجدانهای خفته در القای خصلتها و ارزشهای والای انسانی ضرورت داشت. از خصلتهای حسینی آنچه در روز عاشورا بیشتر جلوه گر است آرامش و پایداری حسین علیه السلام است، از رفتار امام با مسائل و شرایط می توان دریافت كه وی «آینده روشن و آثار نورانی نهضت خود را به چشم می بیند.» (۲۶) با توجه به آنچه یاد شد، سخنان محبت آمیز حسین علیه السلام نشانگر آن است كه وی علاقه ای به جنگ نداشت و تا آن جا كه توانست كوشید به فریب خوردگان تفهیم كند كه طریق ناصوابی برگزیده اند و پایان مطلوبی در انتظار آنان نیست.
امرا برای جلوگیری از شورش سپاهیان و ضعف روحیه آنان فرمان حمله می دهند «از این لحظه همراهان امام علیه السلام نام «سپاهی » گرفتند و حملات وی عنوان «جهاد» یافت.» (۲۷) روحیه اصحاب حسین علیه السلام شهادت برای یاران حسین علیه السلام مفهوم ویژه ای داشت. انگیزه آنان رسیدن به آزادی و كمال و حفظ ارزشها و باورها و نفی زندگی ذلت بار بود لذا آن را بدون چشمداشتی از سر اخلاص و اعتقاد و رغبت برگزیدند و از فرط اشتیاق «خودشان را قبل از حضرت و بنی هاشم به شهادت رساندند... آنان در هیچ جا در مقام عذر و توجیه برنیامدند.» (۲۸) و با بصیرت كامل به حكم وظیفه در تعظیم حق از خود گذشتند و درس فداكاری و ظلم ستیزی به بشر آموختند، این ارزشهای انسانی از جمله منشهایی است كه در كربلا به نمایش گذاشته شد. اصحاب حسین در گیرودار نبرد روحیه ای بسیار قوی داشتند.
«آنان با این كه می توانستند با برداشتن یك قدم یا نگفتن یك سخن برهند; اما مرگ را ترجیح دادند. برای سنجش اخلاق قائد آنان همین بس كه امام را در میان خود نگریستند و او را آماده دریافت شهادت در راه خدا و برای دعوت یافتند. » (۲۹)
از جمله این یاران «عابس بن ابی شبیب شاكری و ابوثمامه صیداوی... و جابربن عروه غفاری بودند. ابوثمامه شیرمردی است كه دخول وقت نماز ظهر را به امام یادآور شد و دعای خیر حضرت: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» بدرقه راهش شد آنان در بحبوحه جنگ نیز به برگزاری نماز اول وقت مقید بودند و جابربن عروه غفاری پیرمرد سالخورده ای است كه در جنگ «بدر» و «صفین » شركت داشت. محضر مبارك پیغمبرصلی الله علیه وآله را درك كرده بود.
كمر را با عمامه و ابروهای آویخته خود را با دستمالی بست و به دشمن حمله ور شد و شربت گوارای شهادت نوشید و به نگاه و كلام محبت آمیز «شكر الله سعیك یا شیخ » امام خود سرافراز گردید. دگر عمروبن جناده انصاری فرزند شهید جنادهٔ بن كعب انصاری بود كه مادر، وی را با سخنان «پسرم از كنار مادر برخیز به میدان برو و در برابر چشمان پسر پیغمبر بجنگ » به جنگ با كفار تشویق كرد. جوان در حالی كه دهانش به عبارت: «پیشوای من حسین علیه السلام است. این بهترین پیشواست... معطر شده بود جنگید تا به درجه رفیع شهادت رسید.
رشادتهای دیگر یاران امام و بنی هاشم فرزندان علی و عقیل و امام حسن و امام حسین و مسلم و عبدالله جعفر... و دلاوریهای عباس بن علی علیه السلام نیز همین گونه بود.» (۳۰) این شیرمردان با بصیرت و اطمینان كامل قدم به صحنه نبرد گذاشتند و چنان شجاعانه جنگیدند و جان خود را در راه حق نثار كردند «كه ایمان به آنان آفرین گفت.» (۳۱) در آن روز خونین از سپاه امام بجز حضرت سجادعلیه السلام و طفل شیرخوارش كسی زنده نماند.
امام علی اصغرعلیه السلام را با خود به صحنه نبرد برد و او را نیز فدا كرد. و «بدین طریق عواطف جهانیان را بیداری بخشید و فهماند كه در این قوم نه تنها دیانت نیست از انسانیت هم بویی نبرده اند.» (۳۲) ارزشهای اخلاقی در حادثه كربلا حادثه كربلا یك صحنه نمایش اخلاق اسلامی است كه به اختصار به توضیح ارزشهایی نظیر مروت، ایثار و فداكاری كه برجستگی بیشتری دارند می پردازیم. مروت حسین علیه السلام با دشمنان به شیوه پدرش علی علیه السلام رفتار می كرد.
سیراب كردن آنان به هنگام تشنگی و پرهیز از ترور و غافلگیری، نمونه های روشنی از مروت است. حسین علیه السلام نیز با این كه از فسق و فجور و خباثت شمربن ذی الجوشن، و اهانت وی به حریم ولایت آگاه است پیشنهاد حمله ناگهانی سپاه خود را رد می كند و می گوید: «ما هرگز شروع به جنگ نمی كنیم ولو به نفع ما باشد. (۳۳) » ایثار ایثار عاطقه ای است اخلاقی، انسانی و اسلامی كه در حادثه كربلا به اوج خود رسید.
از خودگذشتگی ابوالفضل العباس علیه السلام در ننوشیدن آب تجسمی از ایثار بود. وی پس از دفع مزاحمان به شریعه فرات رسید هنگامی كه مشك را از آب پر كرد با این كه خود نیز تشنه بود به یاد تشنگی مولایش از نوشیدن آب منصرف شد. آن را ریخت و آنچه بر دلش گذشت، بر زبان جاری كرد (رجز خواند) و چنین گفت «عباس! حسین علیه السلام در خیمه تشنه است و تو می خواهی آب گوارا بنوشی! به خدا قسم... رسم برادری، رسم امام داشتن، رسم وفاداری چنین نیست؟ ابوالفضل مظهر وفا بود. نمونه دیگر عمربن قروی انصاری بود كه خود را به هنگام نماز در برابر پیكانهای كفار سپر اباعبدالله علیه السلام قرار داد و از پا درآمد... وی در عین حال تردید داشت كه وظیفه اش را انجام داده و به عهدش وفا كرده است.» (۳۴) مساوات اصحاب حسین علیه السلام تركیبی از آزادگان و بردگان آزاد شده بود و شیوه رفتار امام هم نسبت به نقش آفرینان و ایثارگران یكسان بود رنگ، قومیت، موقعیت و نژاد آنان در نظر و قضاوت وی تاثیری نداشت و مساوات حاكم بود چنان كه دو نفر از عده معدودی كه امام خود را به بالین آنان رسانید برده آزاد شده بودند.«جون » یكی از آنها بود كه وقتی به شهادت رسید امام خود را به بالین وی رسانید و حشر او را با «ابرار» كه مقامی برتر از متقین است از خدا درخواست كرد «خدایا در آن جهان او را با «ابرار» محشور كن. دیگر مردی رومی است كه وقتی از اسب بر زمین افتاد اباعبدالله علیه السلام خون را از جلو چشمانش پاك كرد و صورتش را بر صورت وی گذاشت.
این صورت بر صورت نهادن منحصر به همین غلام و فرزندش علی اكبر بود «فوضع خده علی خده... متبسم الی ربه...» صحنه خونین كربلا متضمن پیامهای اخلاقی، اجتماعی، توحیدی، اعتقادی، عرفانی، اندرزی و پرخاشگری است كه با جانبازیهای كم سال ترین (طفل شیرخوار اباعبدالله علیه السلام) تا كهنسالترین مرد (جابربن عروه غفاری) و زن (زوجه عبدالله بن عمر كلبی) تجسم پیدا كرد و هر یك عهده دار نقشی بودند.» (۳۵) در آن روز هیچ كدام از اصحاب حسین علیه السلام در برابر دشمن ضعفی از خود نشان ندادند، فرار نكردند و به سپاه دشمن نپیوستند.
انتخاب انقلابی حر برعكس نیروی جاذبه، ایمان و شیوه رفتار امام در امر به معروف عملی سبب شد كه «حر» را كه نامزد امارت بود وادار به توبه كرد و در زمره «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر» (توبه/۱۱۲) قرار گرفت [و در بروز حال توبه و توجه تام به خدا و اولیای او و قطع علاقه دنیوی عاقبت بخیر شد و سرمشق دیگران گردید وی پس از توبه با اجازه امام در مقابل مردم ایستاد و گفت: شما همان كسانی هستید كه وسیله نامه به وی وعده یاری دادید، پیمان شكنی آنان را زشت و ننگین شمرد و پس از اتمام حجت ها جنگید تا به شهادت رسید و این چنین مورد تفقد حضرت اباعبدالله علیه السلام واقع شد] «ونعم الحر حر بنی ریاح » «این حر ریاحی چه حر خوبی است.» (۳۶)
قدردانی و ارج نهادن به عمل شایسته مؤمنی كه برای حاكمیت فرمان اساسی «امر به معروف و نهی از منكر» تا پای جان می ایستد خودش امر به معروف است و موجب می گردد كه دیگران نیز به انجام امور شایسته راغب گردند. از جمله كسانی كه حسین علیه السلام خود را به بالین آنان رسانید ابوالفضل العباس بود وی یادگار شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام است و مورد علاقه شدید ابی عبدالله علیه السلام كه عبارتهای عباس جانم، بنفسی انت (ای جان من به قربان تو) نشانگر درجه محبت اوست.
عباس علیه السلام در آن هنگام كه سرگرم پیكار است; برادر به حال انتظار ایستاده است كه ناگهان فریاد مردانه ابالفضل را شنید. خود را به بالین او رسانید از دیدن پیكر قطعه قطعه شده عباس و كشتار بی رحمانه یزیدیان به قدری منقلب گردید كه «چهره حسین علیه السلام شكسته شد (بان الانكسار فی وجه الحسین) از میان كسانی كه حسین خود را به بالینشان رسانید هیچ كدام وضعی دلخراش تر و جانسوزتر از ابالفضل العباس علیه السلام نداشت.» (۳۷) هنگامی كه فرزندان و اصحاب امام وظیفه خود را انجام دادند و دعوت حق را پاسخ گفتند و به درجه والای شهادت رسیدند.
امام در حالی كه ارواح پاك آنان را مورد خطاب قرار داد پیروزی معنوی سپاه اسلام را به آنان نوید داد و نفرت و انزجار دایمی جهانیان را یادآور گردید: «ای ارواح پاك برخیزید، ستمگران و ناكسان را بنگرید كه چگونه در عین غلبه متلاشی و مغلوب گشته اند و برای همیشه شكست خورده اند و برای ابد منفور گشته اند.» (۳۸) ظاهرا از اصحاب و فرزندان امام بجز حضرت سجادعلیه السلام كه در بیماری به سر می برد، كسی باقی نماند لذا خود حسین علیه السلام آماده رفتن به قربانگاه شد «حضرت اباعبدالله علیه السلام در دقیقه های آخر زندگانی خود آنان را از چنین پایانی بیم داد:
«به خدا اگر مرا كشتید به جان یكدیگر می افتید و خون یكدیگر را می ریزید اما خدا به این كیفر بر شما بسنده نخواهد كرد، عذابی سخت برای شما آماده خواهد ساخت.» (۳۹) امام به خاطر پاسداری از حریم مقدس اسلام و ارزشهای گرانبهای آن در هیچ شرایطی جزع و بی تابی نكرد و تسلیم قدرت طلبان و زورگویان جائر نشد و كشته شدن و اسارت خاندان را به جان خرید و به عهد خود وفا كرد و شهادت را عاشقانه پذیرا شد و به سوی محبوب شتافت. حسین علیه السلام با شهادت خود از یك سو راه مبارزه با بیدادگری، فساد و ناجوانمردی ... را نشان داد و از سوی دیگر با خصلتهای عالیه انسانی راه وصول به كمال و تقرب به حق را آموخت و پرچم حقانیت و عظمت تشیع را به خواهرش زینب كبری علیهاالسلام سپرد.
بانوی كربلا زینب كبری علیهاالسلام زینب علیهاالسلام كاروان سالار است. وی نمونه اعلا و الگوی تمام عیاری از چگونگی حركت انسان به سوی كمال است و پس از برادر مسؤولیت ادامه نهضت پرخروش حسین را برعهده دارد، پرستاری از حجت خدا، امام زین العابدین علیه السلام نیز با اوست.
هنگامی كه اهل بیت را در بدترین و نامناسب ترین شرایط به كوفه می آورند در مدخل كوفه زینب علیهاالسلام دختر با فضیلت علی و فاطمه می درخشد. وی در حالی كه شجاعت و عفت و پاكی زنانگی درهم آمیخته بود ضمن القای خطابه ای برای اهل كوفه تلخكامی و غم و اندوه دایمی را می طلبد (نفرین می كند) و آنان را متوجه این واقعیت می كند كه چگونه تحت تاثیر نفس پرفریب قرار گرفتند و بازیچه امیال جنایتكاری شدند و ننگ كشتن فرزند پیغمبر را بر دوش كشیدند و برای همیشه به عذاب الهی گرفتار شدند. زینب علیهاالسلام خطابه خود را بدین گونه آغاز می كند: «هرگز اشكهای شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد... ننگ كشتن نواده خاتم پیغمبران و سالار فرستادگان را چگونه می توانید بشویید؟» (۴۰) آری اسرای دودمان رسول اكرم صلی الله علیه وآله با تبلیغات سوء عمال یزید به عنوان خارجی به كوفه وارد شدند اما «آنها هرگز به صورت یك جمعیت شكست خورده درنیامدند و دنبال همان هدف حسینی بودند.» (۴۱) زینب علیهاالسلام بانوی خردمند بنی هاشم با تكیه به نیروی معنوی و عظمت روحی اش ترسی به خود راه نداد و با كمال شجاعت كوفیان عهدشكن و ابن زیاد پلید بی رحم سركش و یزید مقتدر مستبد تبه كار را رسوا كرد.
رسالت امام سجادعلیه السلام امام زین العابدین علیه السلام در نابسامانترین دوره امامت ائمه اطهارعلیهم السلام می زیست. پس از واقعه عاشورا و آغاز خلافتش همراه اسرا به اسیری برده شد. در مدخل كوفه زینب علیهاالسلام خطبه ای ایراد فرمود كه به بیداری و آگاهی اهل كوفه و كارگزاران یزید انجامید و موجب تاثر، سرافكندگی و پشیمانی آنان گردید و زمینه درخشش امام چهارم علیه السلام را در مسجد شام فراهم ساخت وی در حضور یزیدبن معاویه با سخنرانی خود درباره تصحیح فرهنگ سیاسی جامعه و تبیین اسلام و رهبر اسلامی و پیشوای قرآنی موضع خود را تشریح كرد. امام در مدت سی وچهار سال امامت خود مسائل مختلف مربوط به جامعه را در قالب صحیفه سجادیه نشر داد و خاطرات عاشورا را زنده كرد.
امام از موضع حق حراست نمود و در مراقبت بر جریانهای داخلی جامعه اسلامی همت گماشت و به پرورش فرزندی كه پس از وی به امر خدا امام خواهد بود توجه داشت و «از تربیت فرزند دیگر خویش زیدبن علی بن الحسین علیه السلام كه به عنوان پرچمدار انقلاب خونین دیگر زیرنظر امام خود باید بپاخیزند تا تبلور عاشورا كاستن نگیرد غافل نبود.» (۴۲)
حادثه عاشورا و نهضت امام حسین بسان خورشیدی سرچشمه فیض بخشی در عرصه ها و سطوح مختلف برای آزادگان بویژه شیعیان گردید خون «مطهر حسین علیه السلام و یارانش بر زمین ریخت، اما از آن خون درخت آزادی و آزادگی رویید... و این نهضت سرچشمه صدها نهضت دیگر شد كه در تاریخ اسلام پدید آمد مانند نهضت توابین، مختار ثقفی، زیدبن حسن، شهدای فخ... و تا هم اكنون نیز هر نهضتی كه علیه ستم و تباهی و روشهای بیدارگرانه در دنیای اسلام و شیعه پامی گیرد.» (۴۳) و نهضتی كه از سال ۴۲ به لطف و عنایات حق و زعامت حضرت آیت العظمی امام خمینی قدس سره پی ریزی شد و در سال ۱۳۵۷ به انقلاب شكوهمند اسلامی پیوند خورد و هم اكنون حلاوت ثمرات آن را به جان می چشیم نیز از بركات نهضت عاشورای حسینی است. بر ما است كه از سیدالشهداعلیه السلام و اصحاب باوفایش الگو گیریم و در حفظ و حراست ارزشهای معنوی و منشهای آسمانی و حقایق بسیاری كه در عاشورا درخشیدند بكوشیم و این راه را به پایان برسانیم.
منبع: سایت شاهد
پی نوشت ها و مآخذ
۱) عبدالكریم عثمان، روانشناسی از دیدگاه غزالی، ترجمه و نگارش محمدباقر حجتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۳۳۰.
۲) محمدرضا حكیمی، دانش مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ
۳) محمدرضا حكیمی، شرف الدین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۰، ص ۱۶۳.
۴) همان، ص ۱۶۳.
۵) سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۴۹.
۶) همان، ص ۱۳۶.
۷) همان، ص ۱۴۰-۱۴۱.
۸) همان، ص ۱۴۶.
۹) همان، ص ۱۴۶.
۱۰) ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج ۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص ۴۷، ۶۴.
۱۱) مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، تهران، انتشارات صدرا، بی تا، ص ۱۷۸.
۱۲) علی شریعتی، شهادت، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۵۰، ص ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۶۰.
۱۳) سیدجعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، صص ۱۴۹، ۱۵۰.
۱۴) حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۳۸.
۱۵) همان، ص ۲۳۸.
۱۶) عباس محمود عقاد، ابوالشهدا الامام حسین علیه السلام، ترجمه كاظم معزی، تهران، نشر كتابفروشی علمیه اسلامیهٔ، بی تا، ص ۱۳۸.
۱۷) حماسه حسینی، ج ۲، صص ۱۲۲،۱۲۳، ۱۳۴.
۱۸) همان، صص ۱۳۴ و ۱۳۵
. ۱۹) حماسه حسینی، ج ۱، صص ۲۳۸ و ۲۳۹.
۲۰) پس از پنجاه سال، ص ۱۷۲.
۲۱) علامه محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، مطبوعاتی دارالتبلیغ،۱۳۴۶، ص ۱۳۵.
۲۲) محمدرضا حكیمی، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، بی تا، ص ۱۵۱.
۲۳) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۴۷.
۲۴) پس از پنجاه سال...،صص ۱۷۲ و۱۷۳.
۲۵) همان، ص ۱۷۳.
۲۶) همان، ص ۱۸۱.
۲۷) رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، تهران، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، ۱۳۶۲، ص ۴۱.
۲۸) حماسه حسینی، ج ۳، ص ۱۵۹.
۲۹) ابوالشهدا الامام حسین علیه السلام، ص ۱۳۸.
۳۰) بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص ۱۵۵ تا ۱۶۱.
۳۱) همان، ص ۱۵۱.
۳۲) رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، ص ۴۲.
۳۳) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۶۲
۳۴) همان، ص ۲۶۱ تا ص ۲۶۷.
۳۵) همان، ص ۲۶۸.
۳۶) همان، ص ۱۱۲ تا۱۱۶.
۳۷) همان، ص ۱۱۸.
۳۸) محمدباقر محقق، قرآن و امام حسین، تهران، انتشارات بعثت، ۶۴، ص ۹۴.
۳۹) پس از پنجاه سال،...، ص ۱۸۲.
۴۰) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۹۲.
۴۱) بنت الشاطی، بانوی كربلا، ترجمه سیدرضا صدر، تهران، نشر چاپ جدید، ص ۶۱، ص ۱۶۷.
۴۲) ابوالشهدا الامام حسین، ص ۲۲۲.
۴۳) بعثت، غدیر ،عاشورا، مهدی، ص ۱۶۲
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید