جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آیا موسیقی ایرانی علمی است؟


آیا موسیقی ایرانی علمی است؟
ابتدا با بهره گیری از فرهنگThe American Heritage Dictionaryعلم را تعریف می کنیم و سپس به تعریف علم در موسیقی می پردازیم. علم عبارت است از: " مشاهده تعیین هویت تشریح توصیف بررسی تجربه آزمایش تدوین مطالعه و بررسی هوشمندانه ی هر پدیده ی طبیعی و یا هر فعالیتی که به نظرمی آید نیاز به مطالعه و جمع بندی و ایجاد متد دارد و یا شناخت آن چیزی که از طریق تجربه به دست آمده است."
با توجه به تعاریف فوق هنگامی که موسیقی و قوانین و قواعد آن مورد بررسی قرار می گیرد و جمع بندی می شود و به صورت یک روش در می آید علم آن موسیقی (شناخت از آن موسیقی) بیان می شود. شناخت چنین پدیده ای بر پایه ی تعاریف بالا احتیاج به روش تحقیق دارد.امروزه اگر موضوع این تحقیق موسیقی غربی باشد به آن موزیکولوژی می گویند و اگر موسیقی غیر غربی ( مانند ایران) باشد اتنوموزیکولوژی خوانده می شود.
حال این سوال مطرح می شود که آیا موسیقی ایرانی ( ردیف و حواشی آن)مورد مطالعه ی عمیق قرار گرفته است یا خیر؟ جواب بسیار مشخص است نه! چرا که روش مطالعه پیرامون موسیقی ایرانی و قواعد و قوانین گذشته و حال آن احتیاج به روش علمی اتنوموزیکولوزی دارد که کشور ایران هنوز به چنین روشی دست نیافته است. ما در دوران معاصر موسیقی دانانی که به این روش علمی آشنا باشند خیلی کم داشته ایم. به ویژه که خود این علم بیش از ۵۰ سال نیست که مرسوم شده است.(تنها دکتر مسعودیه اقدام به انتشار چند اثر ارزشمند کرده است که آن هم چندان مورد استفاده اهل فن قرار نمی گیرد.)
نخستین کسی که در دوران معاصر بدون داشتن روش علمی درست به مطالعه ی موسیقی ردیف روی آورد استاد وزیری است. او به جای مطالعه ی مواد موسیقی با روشی روشن ابتدا به طرح یک نظریه می پردازد و انگاه به دنبال فاکتورهای آن در موسیقی می گرددو این روش مغایر است با تعریف علم که ابتدا به مشاهده ی واقعیت ها می پردازد و سپس آنها را دسته بندی کرده و قوانین آن را تعیین می کند.ذر واقع او پیش از تحقیق پیرامون موسیقی ایران زمین به تعریف تعیین شده ای از قبل می زسد که متاثر از تعاریف علمی شده ی موسیقی اروپا است و همین امر کار او را به بیراهه می کشاند.
شاگردان او نیز که می بایست جلوتر از او می رفتند به این امر توجه نکردند و همان تعاریف نیمه درست را دقیق پنداشته و به بسط و گسترش آن پرداختند.
پس از این مرحله بود که جمله نادرست در فرهنگ موسیقی دانان و تحصیل کرده های زمان رایج شد و مانند ویروس جان موسیقی را ذره ذره خورد. آن جمله نادرست این است : " موسیقی ایرانی "علمی" نیست و موسیقی اروپایی "علمی" است."
سوال نگارنده این است که چرا موسیقی ایرانی علمی نیست و موسیقی اروپایی علمی است؟ مگر نه این که با روش علمی می شود قوانین علمی هر پدیده ای (چه محصول طبیعت و چه محصول انسان) را یافت و در اختیار مردم گذاشت؟
بیان این نکته که آب در ۱۰۰ درجه به جوش می آید آب را علمی یا غیر علمی نمی کند یکی از تعاریف علم این است که به چگونگی قوانین و مدون کردن پدیده ها می پردازد. آیا با این توضیح موسیقی ایرانی می تواند علمی نباشد؟ و آیا پدیده ای در طبیعت یافت می شود که قوانین و قواعد مرتب نداشته باشد؟ و آیا روابط انسان های روی زمین قواعد و مقررات علمی ندارد؟ مثالی می آورم:" گروهی از علمای جامعه شناس و موسیقی شناس به منطقه آمازون می روند تا آن منطقه را مورد مطالعه قرار دهند و قوانین اجتماعی و موسیقایی این قوم را مدون کنند و در اختیار مردم دنیا قرار دهند. ابتدا پس از مشاهده و جمع کردن مدارک از طریق تست های مختلف و گرفتن آمارهای عینی با متدولوزی ((Methodology درست به برسی آن می پردازند. از این جا کار علم شروع می شود. این گروه پس از سالیان دراز نظریه های خود را بر پایه ی این مشاهدات تدوین می کنند و سپس آن را در یک جمع بندی به صورت یک تئوری منسجم ارائه می نمایند. پس از این مرحله است که می گویند : نظام مردم آمازون مثلا قبیله ای است و مالکیت بر بزار تولید هنوز عمومی است."
موسیقی شناسان نیز با متدولوزی های مختلف با مشاهده عینی فواصل سازها اصوات آنها و فرم های موسیقی و همه ی این مسائل با مطالعه بر روی خود موسیقی از طریق انطباق و ساختمان موسیقی هایشان مثلا به این نتیجه می رسند که موسیقی آمازون مانند موسیقی آفریقا دارای تحرک ریتمیک است و پایه ی ساختمانی نغمات از ارزش های این گونه و یا آن گونه بر خوردار است. پس از طی این مرحله و مراحل تکامل یافته تر اگر این نظریه ها با واقعیت موسیقی آمازون یکی باشد و در هر پدیده ی موسیقی شان این قواعد تکرار شود و دقیق باشد مردم آمازون خواهند گفت که علم موسیقی ما چنین یا چنان است. پس از آن است که می شود این موسیقی را به دیگر مردم دنیا درس داد. چرا که با روش علمی تحقیق شده و به صورت یک علم در آمده است.
پس سوال دوباره من این است که: آیا در دوران معاصر روی موسبفی ایرانی- که هزار مرتبه پیچیده تر از موسیقی آمازون است- این مطالعه انجام یافته است؟ خیر ! حال چگونه است که بعد از زمان طولانی باز همان اشتباه دوران وزیری تکرار می شود و عده ای می گویند موسیقی ایرانی علمی نیست؟ حتی اگر موسیقی کشوری با متد جدید تحقیقی مورد بررسی قرار نگرفته باشد مجریان آن انتقال دهنده ی آن هستند و بسیار دقیق توانسته اند این هنر را به دیگران منتقل کنند و به همین دلیل هنوز باقی مانده است و مردم از آن سود می برند. همان گونه که می دانیم یکی دیگر از تعاریف علم بدین صورت است که" علم: آن چیزی است که باز گرفته شده از تجربه باشد." این تعریف درست در مورد میرزا حسینقلی استاد بی نظیر تار صدق می کند. نامبرده این علم را نزد عمویش – که استاد مسلم آن رشته بود – فرا گرفت و از طریق علم تجربی ( تسلط بر نوازندگی و ردیف و حواشی آن) این علم به او منتقل شد.
انتقال علم یک پدیده- به صورت سینه به سینه- سابقه ای بسیار قدیمی دارد و علم آزمایشگاهی روش بسیار نوینی است. به راستی اگر این روش وجود نداشت ما امروزه از گذشته ی موسیقی خود چه داشتیم؟(با توجه به آتش سوزی در کتابخانه های ایران به وسیله عرب و مغول و .....) ارزش راویان علم های گونهگون از جمله موسیقی در همین ایثار آنها است.بیشتر علوم گذشته تجربی بودهاند بر پایه ی آنها علم آزمایشگاهی مدون شده است.
پرسش دیگر اینکه : اگر علم موسیقی کشوری با علم موسیقی اروپا یکی نباشد و یا متفاوت باشد باید بر سر آن زد و آن را تحقیر نمود؟ و یا اگر کسی به علم موسیقی اروپایی وارد نباشد باید او را بی سواد دانست و گفت که موسیقی اش غیر علمی است؟ اگر سنتی نوازان بگویند که موسیقی دانان راه وزیری علم موسیقی ایرانی را نمی دانند درست گفته اند.اما این گروه نیز حق ندارند آنان را به این دلیل به باد مسخره بگیرند.
کسانی که نوک حمله شان را بر این پایه قرار می دهند- یا از تعریف علم بی خبرند-یا علمی بودن موسیقی ایران را نمی شناسند و یا آن قدر در فرهنگ موسیقی و قوانین غربی گرفتار مانده اند که نمی خواهند غیر از نظریه ی وزیری – که پایه ی تئوری اش بر ۲۴ ربع پرده بنا شده و با واقعیت موسیقی ایرانی مطابقت نمی کند- ببینند و موسیقی ایرانی را با قیاس با موسیقی اروپایی غیر علمی می دانند که جای تعجب دارد. در روزگاری که همه ی این مسائل در همان جوامع غربی که این گروه به معیارهای آن زیاد تکیه می کنند مورد بررسی قرار گرفته و دانشگاه های مهم شان در مورد آن تحقیق می کنند و سالیانه صدها کتاب در مورد موسیقی های غیر غربی انتشار می دهند.... جای اقسوس است که موسیقی شناسان ما از آن اطلاع کمی دارند.
مقالاتی که در این زمینه در مطبوعات ایرانی منتشر می شود تکرار سخنانی است که همان افراد(به جز تنی چند از جوانان) در مجلات موسیقی و موزیک ایران گفته اند. نام های آشنای این افراد را می توان در این مجلات دید. جای تعجب است که پس از هفتاد سال و عبور از دو انقلاب هنوز اطلاعات و دانش و برخورد ما شبیه مخاطبین دوره ی بازگشت وزیری به ایران است.(یعنی حدود یک قرن پیش!)
دوستان ما نمی خواهند به خود انتقاد کنند و بپذیرند که موسیقی دانان ما بیشتر اهنگساز هستند تا محقق..و از آنجا که تنها در بستر طرز تلقی مکتب وزیری یافته اند صرفا ساختار تئریک او را دارند همه ی ارزش های موسیقی ایرانی را تنها با متری اندازه می گیرند که آن مکتب به آنها آموزش داده است. در صورتی که باید به نام نامی همان علمی که این گروه از آن زیاد سخن می گویند اعلام کنم که: وزیری و خالقی و دیگر پیروان این راه خیلی طبیعی است که در آن روزگار (که علن شناسهیی موسیقی در کشور ایران نو بوده) اشتباهاتی را مانند هر عالمی کرده باشند و جا داشت و دارد که با گذشت زمانی طولانی آن مباحث تئریک قبل از وارد شدن مجدد در سیستم آموزشی دولتی مانند هنرستان ها و کلاس های آموزشی موسیقی مورد ارزشیابی دقیق تری قرار گیرد و یک بار برای همیشه این مسئله روشن شود تا بازما به قول معروف پس از گذشت یک قرن نگوییم:" چنین شد و چنان شد".
در کشوری که آقای بیگلری نوازنده ی موسیقی غربی (ترومپت) مسئول مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی باشد و بخشنامه کند که دیگر روش سینه به سینه تدریس نمی شود و تنها ردیف صبا – که تازه او هم شاگرد میرزا عبدلله بوده- از روی نت تدریس می شود باید وضع موسیقی کشور چند هزار ساله ی ایران این گونه باشد.
امروز موسیقی ایرانی نیاز دارد با روش درست عینی با دادن دلایلی محکم راه آیندگان را در رابطه با تک نوازی آهنگ سازی در فرم های ایرانی و آهنگ سازی جدید ایرانی هموار نماید. با تعیین این تعاریف است که ما به راه علمی شدن یعنی یافتن قوانین موسیقی خود بر پایه ی آنچه که امروز داریم نزدیک می شویم.
حدود صد سال است که موسیقی دانان از فرنگ بر گشته از علم موسیقی صحبت می کنند.طرح اولیه ی این طرز تفکر که موسیقی اروپایی علمی است و موسیقی ایرانی علمی نیست با تاسیس دسته ی موزیک نظامی در مدرسه دارالفنون (دوران ناصرالدین شاه) شروع شد و با آمدن لومر فرانسوی و تربیت شاگردان موسیقی و به دنبالش سالار معزز رئیس موزیک ارتش این طرز تلقی به میان گروه های کوچک روشنفکری و اهل موسیقی نفوذ کرد.
بخش موسیقی نظام دارالفنون با فرستادن افرادی مانند" حسین خان هنگ آفرین " شاگرد میرزا عبدالله به فرانسه برای آموزش موسیقی نظام به این طرز نگرش کمک کرد تا جایی که اسم حسین خان هنگ آفرین به"حسین خان ر " معروف شد که علت آن زدن ساز ویولن بود که به اجبار افراد موسیقی نظام باید می نواختند.
این مختصر نشان می دهد که چگونه این " تز" {یعنی موسیقی ایرانی علمی نیست}(انگار که تا آن دوره نبوده؟!) ورد زبان بیشتر موسیقی دانان ایرانی شد و تا به آن جا کشیده شد که اساتید بنام موسیقی ملی ایران مانند میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی(پدران موسیقی جدی ایرانی) به خاطر علمی نبودن موسیقی شان مسخره می شوند و حتی این زمزمه آغاز می شود که کسانی که نت موسیقی فرنگی نمی دانند نباید موسیقی ایرانی تدریس کنند.
به دنبال همین باور غلط بود که به هنگام تصدی " سالار معزز پسر" در هنرستان عالی موسیقی سازهای ایرانی در انبار ضبط شد و عذر چند معلم آن را نیز خواستند!!
علم- موسیقی یک کشور را علمی یا غیر علمی نمی کند بلکه آن را مورد مطالعه قرار می دهد و سپس قوانین آن را می یابد و به صورت یک نظریه مدون در اختیار دولت یا محققین قرار می دهد. اگر نتیجه ی این تحقیقات با عمل موسیقی منطبق باشد و با همه ی سازها و محتوای موسیقی ایرانی(که انتخاب شده است تا علم روی آن تحقیق کند) منطبق شود می تواند ادعا کند که علم آن موسیقی را یافته است.
حال سوال نگارنده این است که : چرا موسیقی ایرانی علمی نیست و موسیقی فرنگی علمی است؟ و چرا معماری ایران علمی نیست( بنا به گفته ی طیفی از اهل اندیشه) و معماری اروپا علمی است؟ و باز چرا نظریه صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی و فارابی علمی نیست و موسیقی تدوین شده اروپاییان علمی است؟مگر نه این است که اگر قوانین و قواعد یک پدیده را مورد بررسی قرار دهیم و نتایج آن را حاصل نماییم یک پدیده ی علمی می شود؟
موسیقی علمی ایران که این همه دوستان در طی صد سال در اشاره به آن کنایه ها زده اند به چه نوع موسیقی اطلاق می شود؟ آیا موسیقی ایرانی چون محققین ما در مورد آن کم تر تحقیق کرده اند غیر علمی مانده؟! آیا به ناچار باید تعریف آنها را در مورد خودمان بپذیریم؟
شاید هم موسیقی غربی علمی باشد چرا که بیش تر موسیقی دانان کنونی به ناچار آن را فرا گرفته اند. اگر موسیقی دانان ما برای موسیقی ایرانی ارزش کمتری قائل هستند چرا از علم و علمی بودن یا نبودن بهانه می اورند؟ درست مثل این است که بگوییم بسم الله خان چون با علوم موسیقی غرب آشنایی ندارد علم موسیقی ندارد. می دانید که هندیان علم خودشان را دارند و با زبان علمی خودشان سخن می گویند و قوانین موسیقی خودشان را از این طریق به شاگردان انتقال می دهند.اما برای معرفی نظری از خط بین المللی استفاده می کنند و ما هم باید از آن استفاده کنیم. حال زمان آن رسیده است که دیگر ارزش یابی های غلطی را که در گذشته به ما تحمیل شده اند کنار بگذاریم و باز موسیقی ایران زمین را دچار این الفلظ فرنگی که تعاریف خودش را دارد نکنیم.
روزگاری به خاطر عدم درک درست از علم و فرهنگ ملی بلایی بر سر ما آمد که هنوز داریم خسارت آن را می دهیم.امروزه دیگر موسیقی دانان به نت خوانی و نظریه موسیقی غربی تا حدود زیادی آشنا هستند و به همین دلیل است که دیگر حنای این گونه سخن ها رنگی ندارد." بر خلاف دوران وزیری " متاسفانه بعضی از دوستان ما نیز که وارد این بازی مثلا علمی شده اند هنوز درک درستی از علم ندارند و کمان می کنند که موسیقی علمی یعنی فقط هارمونی و کنترپوان و ارکستراسیون! نه دوستان! موسیقی تنها این نیست. موسیقی های دنیا همه با ارزش اند. حال دیگر نمی شود آقای کسایی و یا هزاران دانشجوی موسیقی ایرانی را به دلیل ندانستن نت یا نظریه موسیقی غربی در بست نفی کرد. کاری که نزدیک به صد سال با دست یازی به یک کتاب نظریه کوچک(که بیش تر موسیقی نوازان امروزی آن را می دانند) به تحقیر موسیقی ایرانی پرداخت که راهیان آن برای حفظ و حراست و رشدش خون دلها خورده اند. آیا جای تاسف نیست که علم علم موسیقی غربی را این گونه بر پیکره ی موسیقی ملتی فرود آورند؟ غم انگیز است که کتاب موسیقی الکبیر فارابی در دانشگاه تل آویو اسراییل تدریس می شود و به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه می گردد اما در ایران موسیقی دانان ما ( جز شادروان دکتر مهدی برکشلی ) حتی این کتاب را تنها به دلیل اینکه به زبان عربی بوده نمی توانند درک کنند. نگارنده همواره مانند خیلی از جوانان ایرانی غبطه خورده است که چرا وقتی نظریه غربی را در هنرستان موسیقی ملی فرا می گرفته به دلیل نبودن حتی یک استاد در این زمینه نتوانسته نظریه نظری پردازان ایرانی را هم فرا بگیرد. عمر ما که در این زمینه به بطالت گذشت. اما امیدواریم دانشجویان جدید محیطی درست تر برای آموزش فرهنگ ایران زمین بیابند.
شاید در آینده ای نه چندان دور محققانی پیدا شوند که موسیقی ایرانی و تئوری های آن را بهز و قابل استفاده تر نمایند تا شاید آ هنگ سازان ما نیز که بیش تر از نظریه غرب متاثر هستند به راه های نوینی دست یابند که تکرار مکررات نباشد.
محمد رضا لطفی
منبع : نت آهنگ


همچنین مشاهده کنید