سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


۲ افسانه و ۱۰ اسطوره


۲ افسانه و ۱۰ اسطوره
هنگام شنیدن واژه كارآفرینی (ارزش آفرینی) فكر اكثر افراد متوجه اداره یك سازمان، شركت، موسسه و نظایر آن می‌گردد،‌ درحالی كه امروزه در علوم انسانی از كارآفرینی (ارزش آفرینی) به عنوان یك مفهوم انعطاف‌پذیر یاد می‌شود كه می‌تواند در گوشه‌های مختلف زندگانی كارایی خود را آشكار سازد.
كارآفرینی (ارزش آفرینی) از سطح كاملاً فردی آغاز و تا سطوح كلان اجتماعی، خود را نشان می‌دهد. هر انسانی نیازمند اعمال مدیریت به برنامه زندگی خود در زمینه‌های شغلی، تحصیلی، اقتصادی و عاطفی می‌باشد.در این‌باره در متون تازه كارآفرینی (ارزش آفرینی) بر بیان شرح چگونگی حركت این افراد تاكید شده و آورده‌اند كه انگیزه افراد با شنیدن سرگذشت پررنج افراد موفق بسیار افزایش می‌یابد.
بر این اساس نوشته «كارآفرینی در تهران امروز» نخست به بیان سرگذشت دو كارآفرین برتر آسیایی می‌پردازد و سپس ۱۰ اسطوره رایج نادرست را بیان می‌كند.
۱) «یك افسانه فیلیپینی»
«آقای لنگ»،صاحب و مدیر صنایع چوبی pde.los در سال ۱۳۴۱ تصمیم گرفت به علت كافی نبودن حقوق از شغل قبلی خود كناره بگیرد و سپس این موسسه روستایی را تاسیس كرد.
او در یك خانواده روستایی متولد شد و در ۳ سالگی در اثر ابتلا به بیماری، نیمه فلج شد. او با چوب زیربغل راه می‌رفت. با داشتن یك خانواده فقیر، خیلی زود متوجه شد كه برای دستیابی به یك زندگی خوب باید سخت كار كرد. پس از اتمام مدرسه ابتدایی، به منظور تامین مخارج خانواده ترك تحصیل كرد. پیدا كردن شغل مشكل بود و به‌خاطر ناتوانی جسمی و داشتن تحصیلات ابتدایی تنها توانست مشاغل غیرمعمول و كوتاه‌مدت بیابد.
در سال ۱۳۲۶ به عنوان باغبان یك خانواده ثروتمند در مانیل مشغول به كار شد و سپس به كار صنایع چوبی روی آورد. او این شغل را دوست داشت و می‌دانست كه این دست‌ها برای كشت گیاهان و گل‌ها ساخته نشده‌اند.
پس از ۳ سال بدون هیچ نوع ترفیعی شغل خود را ترك كرد و در یك كارخانه كابینت‌سازی مشغول به كار شد و به این ترتیب توانست دانش پردازش چوب را فرا گیرد و سال بعد به عنوان دفتردار، در یك شركت شروع به كار كند. اما او به دنبال كاری بود كه از مهارت و دانش فنی خود در آن استفاده كند. در سال ۱۳۳۹ به استخدام صنایع چوبی شركتی درآمد و مدیریت تولید و فروش را برعهده گرفت.او به عنوان مدیر تولید، در ارتباط نزدیك با سازه‌های چوبی دكوری و ابزار خرده با طرح‌های جالب بود همزمان جوانب بازاریابی كار را نیز آموخت. برای اولین‌بار در طی سال‌ها، او احساس رضایت می‌كرد او به‌خاطر مشكلات موجود با مدیریت مجبور به ترك شغل خود شد.این موجب تشویق او برای برپایی شركت مستقل خود شد.در ابتدا ایده‌های خوبی داشت و با تشویق یكی از مشتریان كه قول داده بود مشتری عمده محصولات او باشد، این ایده‌ها را جامه عمل پوشاند.سپس تصمیم بزرگی گرفت، تصمیمی كه موجب تغییرات كلی در زندگی او شد او تصمیم گرفت موسسه صنایع چوبی خود را تاسیس كند. او می‌دانست كه به این ترتیب اجازه تصمیم‌گیری و ابتكار در كار را خواهد داشت.
▪ موسسه آقای لنگ
با قرض كردن ۲۵۰ پزو از برادرش یك اره‌دستی و لوازم آن را خریداری و خانه كوچكی اجاره كرد و به‌خاطر كافی نبودن سرمایه برای خرید مواد اولیه، ضایعات دیگر موسسات صنایع چوبی را خریداری كرد به این ترتیب «صنایع چوبی لنگ» شروع به كار كرد.
در ابتدا تولیدات او كاسه و بشقاب چوبی بودند. با فروش خوب محصولاتش، تشویق به ساخت چیزهای دیگر شد و آنها را به بازار معرفی كرد. عصاهای چوبی، حلقه‌های دستمال سفره، اشیای مذهبی و حیوانات اهلی از جمله محصولات او بودند.به زودی كیفیت كالاهای او شهره عام شد و میزان تقاضا افزایش یافت.او متقاعد شد كه در تجارت مناسبی شروع به فعالیت كرده است.
از آنجا كه میزان تقاضا بیش از ظرفیت تولید بود، او تصمیم به توسعه كارگاه خود گرفت با استفاده از درآمد حاصل از فروش اول و یك وام دو هزار پزویی به محوطه ۳۰۰ متر مربعی نقل مكان كرد و با بقیه سرمایه نیز ماشین‌آلات و ابزار و مواد لازم برای ساخت كوره را خرید و هشت كارگر نیز استخدام كرد. (البته او همه این كارها را براساس تحقیقات بازاریابی انجام داد) او برای تبلیغ محصولات خود هزینه‌ای صرف نمی‌كرد زیرا مشتریان راضی كه دوستان خود را به كارخانه می‌آوردند، كار تبلیغ را انجام می‌دادند. هر از چندی محصولات خود را به عنوان جایزه برای مسابقات آواز معلولان به رادیو می‌فرستاد. در نمایشگاه‌های بازرگانی محصولات خود را به عنوان هدیه به بازدیدكنندگان رسمی و تجار خارجی اهدا می‌كرد. به همین خاطر محصولات او در بین مشتریان خارجی معروفیت بیشتری داشت.
با نظارت دقیق بر تمایلات بازار، او به محصولات خود بهبود و ابتكار می‌بخشید و همواره محصولات جدید و روش‌های جدید بهبود را آزمایش می‌كرد.
▪ یك مسابقه شغلی ارزشمند
دو دهه كارآفرینی، نه تنها پاداش‌های مالی برای او دربرداشته بلكه احساسی به او داده است كه نمی‌توان بر آن قیمتی گذاشت.علاوه بر ارضای خلاقیت و بهره اقتصادی موفق به ایجاد موقعیت‌های كاری برای خانواده‌های زیادی در حوالی كارخانه خود شده است. دستاوردهای كارآفرینی او نه تنها به وسیله خانواده، دوستان و مشتریان همیشگی‌اش مورد قدردانی قرار گرفته‌اند بلكه انجمن‌های محلی و سازمان‌های دولتی نیز آنها را شناسایی كرده‌اند.تا امروز او صنایع چوبی خود را به تنهایی اداره كرده است. او سخت‌تر از همیشه كار می‌كند و با خطرات مواجه شده و با آنها مبارزه می‌كند و با اعتماد به نفس و جرأت به كارآفرینی (ارزش آفرینی) ادامه می‌دهد.
۲) «یك افسانه ژاپنی»
ماتسو شیتا، موسس و مدیر شركت ناسیونال، شغل اصلی خود را از ۲۳ سالگی آغاز كرد.
در طول ۱۳ سال اول ابتدا به عنوان شاگرد ـ كارگر
ساده ـ و سپس به عنوان برق كار مشغول به كار شد.
پس از مدتی با همكاری همسرش در حومه شهر اوزاكا یك كارگاه كوچك راه‌اندازی كرد، این وضعیت چنان ناپایدار بود كه احتمال ورشكستگی هر لحظه آنها را تهدید می‌كرد. جالب است كه آنها برای شروع كار فاقد هرگونه منبعی برای دریافت كمك مالی بودند.
علاوه بر آن در اغلب اوقات ماتسو شیتا در بستر بیماری بود. در مجموع شرایط به‌گونه‌ای بود كه آنها آماده بودند در صورتی كه با شكست شغلی روبه‌رو شوند، به عنوان یك فروشنده دوره‌گرد ماكارونی مشغول كار شوند، چون از طبقه كارگر محسوب می‌شدند پیش‌گرفتن شغلی جدید، شكستی برایشان تلقی نمی‌شد و در صورتی كه راهی جز این برایشان باقی نمی‌ماند، تصمیم داشتند بهترین دوره‌گرد در سراسر كشور باشند. خوشبختانه چنین اتفاقی رخ نداد و تجارت آنها رونق گرفت و ریشه كرد، به نحوی كه پس از گذشت سالیان متمادی به یكی از شركت‌های عمده ژاپنی تبدیل شدند.
با وجود شرایط نامناسب جسمی ماتسوشیتا برای موفقیت تلاش بسیار كرد. همچنین آنها از نعمت كارگران لایق، تولیدات مرغوب و تحقیقات بازاریابی بهره‌مند بودند. لیكن هیچیك از این عوامل را به تنهایی دلیل اصلی موفقیت قلمداد نمی‌كردند.
مهم‌تر از همه، آنها می‌توانستند خود را در دوران جوانی با وجود خطرهایی كه تهدیدشان می‌كرد در موقعیت مناسبی قرار دهند و هرگز آن را ترك نكنند. به عبارت دیگر در یك ماجراجویی مبهم درگیر شده بودند بدون آنكه بدانند به كجا می‌روند. در تمامی این مراحل تنها تامین معیشت خانوادگی مدنظرشان نبود و در تصمیم‌گیری‌هایشان نیز عاملی محسوب نمی‌شد اما آنها می‌دانستند كه تمایلی به راه‌اندازی یك شركت تجاری باثبات دارند و مصمم بودند كه به هیچ‌وجه اشتباهات پدرشان كه ثروت خانوادگی‌شان را با سفته بازی به هدر داده بود، تكرار نكنند.او به‌خاطر دارد كه حتی قبل از پایان كلاس چهارم ابتدایی در سن ۹ سالگی ناگزیر به ترك مدرسه و رفتن به شهر اوزاكا شد تا شاگردی كند، با وجود تمامی این مشكلات خود را مدیون پدرش می‌داند كه به او اصرار كرد كه تولید را پیشه كند.وقتی در سن ۲۳ سالگی تصمیم گرفت تولید لوازم برقی را آغاز كند، در حال آزمایش شانس خود بود. او در حقیقت به دنبال فرصتی برای آزمودن توانایی‌هایش بود تا اینكه بتواند آنچه را كه داشت در بوته آزمایش قرار دهد و به‌تدریج به این باور رسید كه ماموریت دارد برای رشد و تعالی چنان كوشش كند كه برای خانواده و جامعه خود منشأ آثاری مثبت باشد و در نعمت‌های زندگی آنان سهیم گردد. او قصد داشت دین خود را به اعتلای جامعه خود ادا كند.ثروت، شخصیت و موقعیت اجتماعی ملاك موفقیت نیستند و نمی‌بایست به عنوان هدف نهایی مدنظر قرار گیرند، بلكه آنها به‌طور طبیعی نتیجه یا محصول فرعی تلاش شخصی برای نیل به اهداف خود و جامعه هستند. این اهداف ممكن است ثمره تلاش در زندگی بوده و این امكان نیز وجود دارد كه هرگز به‌دست نیایند. او اغلب از خود می‌پرسید چند نفر از جمعیت ۵ میلیاردی كره زمین موفق به یافتن جایگاه واقعی خود در جامعه شده‌اند. موقعیتی كه كاملا درخور آنها بوده و در حد توان آنها باشد. حدود ۲۰ سال پیش روزی خبرنگار جوانی در مورد رموز موفقیت آنها در مورد تجارت سوالی از وی پرسید. طبق معمول نتوانست به او پاسخ دهد، كمی فكر كرد و سپس در پاسخ به آن سوال از جوان پرسید: شما
در برابر باران و توفان شدید چه واكنشی نشان می‌دهید؟
خبرنگار پس از مكثی پاسخ داد: من به یك چتر پناه می‌برم، این همان پاسخ ماتسوشیتا به جوان خبرنگار بود.
او اطمینان داشت چنانچه بر عقل سلیم متكی باشیم، همواره پیروز خواهیم شد.فكر می‌كنم این توصیه در مورد مدیریت زندگی خصوصی نیز صادق باشد. هرچند اجرای این برنامه همواره به سادگی صورت نمی‌گیرد.
۳ ) «اسطوره‌های كارآفرینی (ارزش‌آفرینی)»
با گذشت سال‌ها اسطوره‌های فراوانی درباره كارآفرینی پدید آمده است. این اسطوره‌ها نتیجه فقدان پژوهش درباره كارآفرینی‌اند. همان‌طور كه بسیاری از پژوهشگران متذكر شده‌اند،‌ مطالعه كارآفرینی هنوز در حال انجام است و از این رو، عامه مردم همچنان به آنها باور خواهند داشت تا اینكه یافته‌های پژوهشی معاصر بر آنها خط بطلان بكشد.۱۰ مورد از مهم‌ترین اسطوره‌ها را با قدری توضیح در رد هر كدام در زیر خواهیم آورد:
ـ اسطوره ۱:
ـ كارآفرین اهل عمل است نه اهل اندیشه
گرچه این نكته كه كارآفرین میل به عمل‌كردن دارد صحت دارد، آنها اهل تفكر نیز هستند. در حقیقت، آنها غالبا افرادی بسیار روشمند‌ هستند كه حركات خود را به دقت طرح‌ریزی می‌كنند. امروزه تاكید بر ایجاد طرح‌های تجاری روشن و كامل شاخصی است كه نشان می‌دهد كارآفرینان اندیشمند به اندازه كارآفرینان «عمل كننده» اهمیت دارند.
ـ اسطوره ۲: كارآفرینی ذاتی است نه اكتسابی
این ایده كه خصوصیات كارآفرینی را نمی‌توان تعلیم داد یا تعلم نمود یا اینكه آنها جزو صفات ذاتی و مادرزادی‌اند، مدت‌هاست كه جا افتاده.این صفات عبارتند از پرخاشگری، ارائه راهكارها، نیروی پیشرانه، اشتیاق در ریسك‌كردن، توانایی تحلیل و مهارت در برقراری روابط انسانی.ولی امروزه، شناخت كارآفرینی به عنوان یك علم به رد این اسطوره كمك كرده است. كارآفرینی همچون كلیه علوم دیگر دارای مدل‌ها، فرآیند‌ها و موارد مطالعاتی است كه مطالعه و بررسی
در خصوص این مبحث را میسر می‌سازد.
ـ اسطوره ۳:
ـ كارآفرینان همیشه مبتكران جامعه هستند
این عقیده كه كارآفرینان مبتكر هستند، نتیجه درك غلط و كوته‌بینی است. گرچه بسیاری از مخترعان كارآفرین نیز هستند، كارآفرینان متعددی انواع فعالیت‌های نوآورانه را انجام می‌دهند. برای مثال، «رای كداك» امتیاز فروش غذای حاضری را ابداع نكرد ولی عقاید خلاقانه وی، مك‌دونالد را بزرگ‌ترین شركت غذای حاضری در سراسر دنیا ساخت.برداشت معاصر از كارآفرینی چیزی بیش از خلاقیت و نوآوری را در برمی‌گیرد. چنین برداشتی نیازمند درك كامل از رفتار خلاقانه در تمام اشكالش است.
ـ اسطوره ۴:
ـ كارآفرینان وصله‌های ناجور علمی و اجتماعی می‌باشند
این باور كه كارآفرینان بی‌لیاقتان دانشگاهی و اجتماعی‌اند، بر اثر مشاهده برخی از صاحبان مشاغل است كه پس از اخراج از محل تحصیل شركت‌های موفقی را تاسیس كرده‌اند، به‌وجود آمده است كه این‌چنین نیست و عمومیت ندارد.
ـ اسطوره ۵ :
ـ كارآفرینان باید ویژگی‌های خاص یك كارآفرین را دارا باشند
بسیاری از كتاب‌ها، فهرست بلندبالایی از خصوصیات كارآفرینان موفق را ارائه می‌كنند. این قبیل لیست‌ها نه تایید شده‌اند و نه كامل. آنها مبتنی بر مطالعات موردی و پژوهش‌های صورت‌گرفته در میان افراد موفق هستند.
امروزه به این مطلب پی برده‌ایم كه تدوین یك
شرح حال استاندارد برای كارآفرین امروز دشوار است.
ـ اسطوره ۶: تمام نیاز كارآفرینان، پول است
این یك حقیقت است كه اقدام به یك كار مخاطره‌آمیز برای بقا احتیاج به سرمایه دارد: این امر نیز درست است كه تعداد بسیار زیادی از شكست‌های شغلی بر اثر فقدان پشتیبانی مالی مناسب رخ می‌دهد اما داشتن پول، تنها محافظ در برابر شكست نمی‌باشد. غالبا ناكامی بر اثر فقدان تامین مالی مناسب نشانگر سایر مشكلات بدین شرح است:عدم صلاحیت مدیران، فقدان درك مسائل مالی، طرح‌ریزی ضعیف و نظیر آن.
ـ اسطوره ۷:
تمام نیاز كارآفرینان، خوش‌شانسی است
همیشه بودن بهنگام، در جایی كه باید یك امتیاز است اما اینكه خوش‌اقبالی هنگامی اتفاق می‌افتد كه فرصت با آمادگی همراه شود نیز یك ضرب‌المثل مناسب است. كارآفرینان آماده‌ای كه در پی فرصت‌ها هستند، در هنگام روبه‌رو نشدن با آنها غالبا خوش‌شانس به‌نظر می‌آیند. در حقیقت آنها برای درگیر‌شدن با موقعیت‌ها و تبدیل آنها به موفقیت از آمادگی بیشتری برخوردار می‌باشند. آنچه كه حقیقتا باعث می‌شود یك فرد خوش‌شانس به‌نظر برسد، عبارت است از آمادگی، عزم راسخ، آمال و آرزو، دانش و خلاقیت.
ـ اسطوره ۸:
ـ برای كارآفرینان بی‌اطلاعی نعمتی است
این اسطوره كه طرح‌ریزی و ارزیابی بیش از حد منجر به یكسری مشكلات دائم می‌شود ـ یعنی تحلیل مفرط به فلج‌شدن منتهی می‌گردد ـ در بازارهای رقابتی امروز كه نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و آمادگی می‌باشد، جایی ندارد. فاكتورهای كلیدی برای موفقیت كارآفرینی عبارتند از شناسایی نقاط ضعف و قوت عمل مخاطره‌آمیز، تدوین یك برنامه زمانبندی شده با در نظر گرفتن احتمال حل مشكلات و به حداقل رساندن این مشكلات از طریق تنظیم یك راهبرد دقیق . بنابراین طرح‌ریزی دقیق
ـ و نه بی‌اطلاعی از آن ـ علامتی از موفقیت یك كارآفرین است.
ـ اسطوره ۹:
ـ كارآفرینان در جست‌وجوی موفقیت، شكست‌های زیادی را تجربه می‌كنند
این واقعیت است كه بسیاری از كارآفرینان قبل از آنكه موفق شوند از شكست‌هایی رنج می‌برند. آنها از این ضرب‌المثل پیروی می‌كنند كه «اگر در اولین بار موفق نشدی، دوباره و دوباره سعی كن.» در حقیقت ناكامی، می‌تواند درس‌های زیادی به آنان كه دوست دارند، بیاموزند و غالبا آنها را به موفقیت‌های آتی رهنمون سازد.
ـ اسطوره ۱۰:
ـ كار آفرینان حد نهایی خطرپذیری‌اند
مفهوم ریسك بخش عمده‌ای از فرآیند كارآفرینی است.بنابراین نگرش عمومی اكثر كارآفرینان از ریسك تحریف شده است.علی‌رغم اینكه ممكن است چنین به‌نظر آید كه یك كارآفرین در حال ریسک‌كردن با یك شانس وحشتناك است، حقیقت این است كه معمولاً كارآفرین
بر اساس یك ریسك معقول یا حساب‌شده عمل می‌كند. كارآفرینان موفق، به‌وسیله برنامه‌ریزی و آمادگی تلاش می‌كند تا به‌منظور كنترل بهتر سرنوشت خودشان میزان ریسك موجود را به حداقل برسانند.این ۱۰ اسطوره، ارائه گردید تا زمینه‌ای برای تفكر جاری معاصر در خصوص كارآفرینی فراهم آورد، امید كه جوانان جویای نام ایرانی در این راه اندیشمندانه‌تر بیندیشند.
منابع:
ـ «مقدمه‌ای بر كارآفرینی» مركز بهره‌وری فیلیپین، برگردان سیامك نطاق، نشر سازمان بهره‌وری ملی ایران
ـ «مدیریت ماتسوشیتا» برگردان زهرا روغنی، نشر رسا
ـ «نگرش معاصر بر كارآفرینی» (ارزش‌آفرینی)‌ برگردان محسن تبرایی و ابراهیم عامل‌محرابی، ناشر دانشگاه فردوسی مشهد
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید