پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

کریم و کریم و کریم


کریم و کریم و کریم
آورده اند که وقتی «کریم خان زند» در شیراز مشغول ساختن «ارگ کریم خانی» بود، روزی برای سرکشی ساختمان رفته بود و مشغول کشیدن قلیان بود که دید کارگری سرش را به طرف بالا کرده و چیزی می گوید. کریم خان دستور داد، آن کارگر را پیش او آوردند. از او پرسید: «چه می گفتی؟» امان خواست. چون به او امان داد، گفت: «ای جهان دار! مرا نیز چون تو، نام کریم است. دیدمت در آن فراز به سایه نشسته ای با غلامان و امیرانت در پس، شربت و قلیان در پیش، به حسرت با خدا گفتم، خدایا تو کریمی و من مزد بگیر نیز و کریم خان زند هم کریم است.» وکیل سخت بخندید و قلیانش را که بسیار مورد علاقه اش بود به کارگر داد و گفت: «این قلیان را ببر و بفروش و به خرج معاش و زندگی خود برسان.» گویند یکی از بزرگان شیراز، آن قلیان را خرید و باز به کریم خان تقدیم کرد.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید