جمعه, ۲۳ آذر, ۱۴۰۳ / 13 December, 2024
مجله ویستا


پاکدشت را فراموش کن


وقتی از آن نقطه به شهر نگاه می كنی با خود می اندیشی كه این همه آدم چگونه با یكدیگر و در كنار هم زندگی می كنند؟ جالب آنكه از این همه ازدحام و امتداد هیچ نشانه ای نمی یابی كه شهر را فاقد نظم نشان دهد. اما وقتی روزنامه ای به دست می گیری و حوادث روز را می خوانی، آن تصویر ساكت و صامت محو می شود. قتل ها و جنایات سریالی سال های اخیر هر بار كه از پرده برون می افتد موجی از افكار عمومی را ایجاد كرده و در نهایت با مجازات جانیان پایان می یابد. معروف ترین جنایات سال های اخیر با اسامی ای مانند خفاش شب، كركس، قتل های روسری، قتل های محفلی و امروز جنایت پاكدشت بوده است. در همه این جنایات یك یا دو نفر به عنوان متهم وجود دارند و در مقابل چندین قربانی هست كه اغلبشان تنها زمانی كه به كام مرگ رفته اند برای ما شناخته می شوند. در مواردی این چنینی تلاش می شود تا با تقلیل یك امر اجتماعی به موضوعی فردی و به دنبال آن امری روانشناختی، تحلیلی از جانیان با مختصات محرومیت، نابسامانی شخصی و احیاناً شرایط نامناسب پیرامونی ارائه شود. وقتی حول یك پدیده اجتماعی جنایت آمیز نوعی افكار عمومی احساسی شكل می گیرد، جامعه در درجه اول نیازمند پاسخ به برخی سئوالات است. این سئوالات از یك سو سئوال از امكان تكرار پذیری این نوع جنایات و از سوی دیگر از ماهیت جانیان است. پلیس و روانشناس زبده ترین عوامل پاسخگویی به این سئوالات هستند. پلیس اطمینان می دهد كه این وقایع تنها یك حادثه بوده و روانشناس هم به جامعه اطمینان می دهد كه جانیان متفاوت از ما انسان های سالم و خردمند بوده اند. بدین ترتیب افكار عمومی به وجود آمده تنها اندكی پس از مجازات جانیان خاموش می شود. مدتی می گذرد مجدداً واقعه دیگری رخ می دهد و باز هم پلیس و روانشناس به میدان آمده و به جامعه اطمینان می دهند. «بیجه از كودكی دچار نوعی عقده بوده است»، «منطقه فاقد امكانات بوده» و... آنكه در شهرستانی دیگر و دور است به مختصات سنتی شهر خود می بالد و آنكه در تهران است، با یادآوری امكانات موجود در شهر، مطمئن می شود چنین خطری برای او چندان محتمل نیست، چراكه قربانیان جنایات اخیر یا كودكانی در حاشیه محروم شهر بوده و یا زنان بخت برگشته ای كه یا تنها بوده اند و یا فاحشه. «ما نه كودكیم، نه زن تنها و نه فاحشه». بدین ترتیب همكاری نانوشته میان پلیس و روانشناس، كه البته برآمده از نیك خواهی آنان است، احساس امنیت از دست رفته ما را بازسازی می كند. اما واقعیت این امر اجتماعی كه به امر روان شناختی تقلیل داده شده چیست؟ آیا این پدیده ها هر روز با درجات مختلفی مقابل چشمان ما رخ نمی دهد؟اگر جانیان و قربانیان را با یكدیگر مقایسه كنیم، نكته جالبی وجود دارد. هیچ یك از جانیان جنایات اخیر، قربانی ای قوی تر از خود برنگزیده اند و البته هیچ یك از آنها فرد آموزش دیده و زبده قدرتی هم نبوده اند. بیجه از میان كودكان، حنایی از میان زنانی كه مدعی بود فاحشه اند و خفاش شب از میان مسافران زن تنها، به انتخاب قربانیان خود می پرداختند. یعنی یك رابطه قوی- ضعیف از نظر فیزیكی وجود دارد كه جانی و قربانی را در یك رابطه طولی قرار می دهد. بیجه اگر انتقامجو بود، حداقل می بایست از یكی از هم سنان خود نیز انتقام گیرد، حنایی اگر دغدغه فاحشه ها را داشت می توانست برخی مردان را نیز شامل قتل های خود كند و...اما هیچ كدام از جنایات اخیر چنین قاعده ای نداشته اند كه قربانی خود را متفاوت از افراد ضعیفی كه انتخاب كرده اند برگزینند. یعنی همگی تلاش كرده اند تا با اطمینان از استیلا بر قربانی خود به «سركوب» آنها اقدام كنند. حال می توان پرسید آیا این پدیده همه روزه در نقاط مختلف شهر با مراتب مختلفی رخ نمی دهد یا آنكه جریان استیلا برای سركوب را می توان همه روزه در نقاط مختلف شهر مشاهده كرد. برای مثال خودروهایی كه در مقابل زنان می ایستند و یا جریان متلك گویی به زنان را در نظر بگیریم. كارشناسان به ما می گویند كه این دو پدیده بیانگر نوعی انحراف جنسی است، اما واقعیت آن است كه این دو پدیده و پدیده های مشابه پیش از آنكه حاصل انحراف جنسی باشد، بیانگر میل به سركوب است. در گوشه خیابان دختری منتظر تاكسی است. سه جوان در اتومبیلی نشسته و اصرار بر سوار كردن این دختر دارند. دختر برای خلاصی از آنها چند قدمی پایین تر می رود، آنها دنده عقب می گیرند و مجدداً مقابل او می ایستند، او چند قدمی جلو می رود، آنها نیز. در این ماجرا آنها قهقهه می زنند، دختر می ترسد. یا متلك گویی را در نظر بگیریم. بیان تهاجمی چند كلمه به فردی كه از نظر فیزیكی ضعیف تر است چگونه می تواند صرفاً یك انحراف جنسی باشد. اگر در نمونه اتومبیل و یا در نمونه متلك گویی، برای مثال افراد بدانند كه طرف مقابل دارای قدرت بدنی و مهارت و امكان دفاعی بیشتری است، آیا امكان وقوع این وقایع وجود دارد؟ واقعیت آن است كه جنایاتی مانند جنایات سریالی مواردی مانند دو نمونه پیش گفته و بسیاری از رفتارهای اجتماعی ما (مانند نوع رانندگی، روابط همسایگی، روابط معلم و شاگرد، روابط خانوادگی، رفتار سیاسی و ...) همگی بیانگر نوعی اراده سركوب در وجود ما ایرانیان است كه در نقطه استیلا و برتری اعمال می كنیم. حال تا زمانی كه جامعه از این میل به سركوب تخلیه نشود و راه دیگری برای تحقق و ابراز خود نیابد، پدیده های اینچنینی چه به گونه فجیع مانند قتل و چه به گونه ای عادی شده مانند ده ها رفتار اجتماعی روزمره ما همچنان بروز خواهد كرد.پاكدشت فقط یك شهرك حاشیه ای در اطراف تهران نیست، پاكدشت تصویری از ما و جامعه است. این تصویر پاكدشتی جامعه به ما می گوید كه «نهادهای رسمی را فراموش كن» دفاع از شهروندان در مقابل شهروندان نیازمند یك سازماندهی مدنی است.