سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا


منریســم


منریســم
اواخر قرن ۱۶ – یكسری تحولاتی صورت می‌گیرد . این تحولات را فلاسفه با استهزاء و مسخرگی نام منریسم را بر آن گذاشتند . اولین بار كه منریسم اعاده حیثیت شد قرن ۱۸ بود و با نگاه دیگری به آن نگاه شد . در حقیقت منریسم آن جنبه‌های استهزاء را داشت و هم نداشت . در اواخر قرن ۱۶ هنرمندان جوان فضایی برای جولان خود نمی‌دیدند . برای این كه این عصر - عصر نابغه پروری بود ( عصر تیسین -‌‌ رافائل ) جنبه غالبی كه وجود داشت الگوهایی بود كه این هنرمندان نابغه به جا‌گذاشته بودند و دید عمومی گرایش به این الگوهها داشت . اما هنرمندان جوان كه می‌خواستند بودن خود را ثابت كنند با این الگوها جایی برای خلاقیت خود نمی‌دیدند .سپس بعضی هنرمندان پیشروتر مثل فیورنتینو Fioretinor و پونترمو Pontermo آمدند و شیوه‌های شخصی و برداشت شخصی خود رادرموضوعات رایج ( مذهبی ) با نگاهی عاطفی و ذهنی مورد توجه قرار دادند . این هنرمندان تفسیری خاص خود را از جهان و طبیعت ارائه دادند و به عبارت دیگر از طبیعت اخذ كردند . اما آنچه آفریدند همانند طبیعت نبود . به این ترتیب خودشان را از قید و بند الگوهای عصر رنسانس رها كردند .
این هنرمندان در فلورانس و رم بیشتر فعالیت می كردند و شروع منولیسم با این دو هنرمند است . فیورنتینو ( ۱۴۹۴-۱۵۴۰ ) پونترمو در ( ۱۴۹۴-۱۵۵۷ ) یكی از دلایل برای اطلاق این نام برای این دوره هنر این بود كه تعدادی از هنرمندان فعالیت می‌كردند كه كارشان كپی آثار بزرگان بود .
در قرن ۱۸ بود كه مكتب واقعی منریسم رو شد و به عنوان یك مكتب مستقل از منریسم نام برده شد، كه در قبل از قرن ۱۸ از منریسم به عنوان یك انحطاط نام برده می‌شد .
به این ترتیب هنرمندان پیشرو این شیوه قوانین ، الگوها ، دقت در كالبد شناسی ، فضا سازی و احوال استادان پیشین خود را زیر سوال بردند . یكی دیگر از هنرمندان این شیوه شخصی است بنام پارمیجیانو Parmigianino – ( ۱۵۰۳-‌ ۱۵۴۰ ) پار‌میجیانو تفاوت اساسی كه دارد این است كه عواطف شخصی خود را در نظر نمی‌گیرد و كمتر درون‌نگری دارد . اما همچنان با طبیعت گرایی عصر رنسانس مخالفت می‌كند . تابلوی معروف و مشهور این هنرمند ( مریم گردن بلند ) است .
بعد از پارمیجیانو هنرمندی بنام ( تینترتو ) اهل ونیز است . Tintoreto ( ۱۵۱۸-۱۵۹۴ )
كاری كه این هنرمند می‌كند این است ؛ هنر استادان قبلی را در هم می آمیزد . كمپوزیسیونهای ( تیسین ) را تغییر می‌دهد و حركت ایجاد می كند . این هنرمند عناصر هنری پشینیان یعنی میكل آنژ‌وتیسین را به هم آمیخت و با استفاده از سایه روشن و خطوط مورب به عناصر تابلو شدت بخشید . در مقایسه با تیسین كارهایش پرحركت است و در مقایسه با میكل آنژ كارهایش رنگ‌آمیز‌تر است . این هنرمند موضوعات مذهبی را با دیدی انسان گرایانه مطرح می‌كند . به عبارتی او طبیعی و فوق طبیعی را به مرز مشترك می‌رساند و تعادلی بین برداشت فوق طبیعی مذهبی و امانیسم ( انسان گرایی ) برقرار كرد .
یكی دیگر از هنرمندان این دوره ( ورنزه ) Veronese است ، این هنرمند بین ( ۱۵۲۸-‌۱۵۸۸ ) فعالیت كرده است . خصوصیت این هنرمند برخلاف تینترتو موضوعات اساطیری را با برداشت زنده وشاد مورد بررسی قرار می‌دهد . انتقال شادی و شعف هدف ورنزه است . یكی از برجسته ترین هنرمندان منریسم كه در خارج از ایتالیا پرورش پیدا می‌كند ال گره گو است كه در یونان متولد شده است . ( دركرت ) جزایر یونان در سال ( ۱۵۴۱ ) در واقع آخرین و برجسته ترین هنرمند منریسم است . در محیطی كه ال گره كو رشد می‌كند محیطی است كه ریشه‌هایش بیزانسی است .
ال گره كو در یكی از دیرها تحت تعلیم راهبه ها نقاشی بیزانسی را یاد می‌گیرد و خصوصیات بیزانسی را در كودكی یاد می‌گیرد . در جوانی به ایتالیا می‌آید و شاگرد تینترتومی‌شود و با انسانگرایی رنسانس روبرو می‌شود . بعد از ونیز به رم می‌رود و مجذوب جنبه های عاطفی ( فیورنتینو و پونترمو ) می‌شود .
ال گره كو، یك روح شرقی دارد . (بیزانس ریشه در شرق و سایه بر غرب داشته است . )
بعد از سالها مطالعه به اسپانیا می‌رود و نقاش دربار اسپانیا می‌شود . هنرال گره كو آمیزه‌ای است از فضاها ، نمادها و رنگ‌آمیزیهای بیزانس و انسان‌گرایی هنر رنسانس ایتالیا ، انسان‌گرایی را با نماد آفرینی بیزانس تلفیق می‌كند . در زمانی كه در اسپانیا فعالیت می‌كند كارش متفاوت با آن زمان و به عنوان هنرمند نوگرا شناخته می‌شود .
یكی از هنرمندان این دوره كه با هیچ یك از هنرمندان این دوره همساز نیست و به علت عدم پیروی از اصول كلاسیك جزء منریست ها به حساب می‌آید پیتر‌بروگل ارشد (‌پدر ) است .
باریك بینی ، ظرافت ، پیچ و تابها و تلاطم كه در منریست است در كارهایش نمی‌بینیم و چیزی كه دیده می‌شود عدم پیروی از اصول كلاسیك است و در قالب و محتوا نیز كارش با كار منریستها تفاوت اساسی دارد . پیتر بروگل ارشد هنرمند فلاندری است و هنرمند خاصی است و در دوره‌ای زندگی می‌كند كه دوره اصلاح دینی است -‌ دوره تحت تعقیب قرار گرفتن به دلیل عقاید .
این شخص فرار ، قحطی ، بدبختی ، تحت تعقیب بودن را در كنار هم می‌بیند و با دید طنز آلود و غمناك موضوعات را می‌بیند و علی‌رغم تمام مسائل بدی و بدبختی و دید طنز آمیزش، به طبیعت توجه نشان می‌دهد و با دید ظریف و دقیق به طبیعت نگاه می‌‌كند . به روابط اشیا ء با تیز بینی توجه دارد . فاجعه و درد را در كنار طبیعت و زیبایی نشان می‌دهد( تراژدی با كمدی ) در كارهایش به یك فرد خاص توجه ندارد . به آدمها از یك دید كلی توجه می‌كند . آدمهای فقیر و بدبخت ، به انسانها از دریچه مصنوعی نگاه می‌‌كند و بالاخره منریسم با این افراد تمام می شود.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان