پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ارتباط‌ درمانی‌


ارتباط‌ درمانی‌
امروزه‌ به‌ قدری‌ بحث‌ ارتباط‌ و مخاطب‌ را مهم‌ شمرده‌اند كه‌ این‌ موضوع‌ در حد یك‌ نظریه‌ جدیدی‌ تحت‌ عنوان‌ «ارتباط‌ درمانی‌» صورت‌بندی‌ شده‌ است‌. یعنی‌ می‌گویند همین‌ كه‌ با مخاطب‌ یك‌ ارتباط‌ خوبی‌ داشته‌ باشید و این‌ ارتباط‌ خوب‌ البته‌ اگر با شناخت‌ خوب‌ از مخاطب‌ همراه‌ باشد به‌ امر درمان‌ و تربیت‌ او كمك‌ می‌كند.
لذا اگر فقط‌ ارتباط‌ خوب‌ برقرار كنیم‌ بخشی‌ از فشارهای‌ روانی‌ مخاطب‌ یا مشكلات‌ و ناهنجاری‌های‌ رفتاری‌اش‌ تقلیل‌ می‌یابد. واقعاً مساله‌ تربیت‌ را ما بعضاً خیلی‌ ساده‌ و عامیانه‌ نگاه‌ می‌كنیم‌ و فكر می‌كنیم‌ هر كسی‌ هرچیزی‌ به‌ ذهنش‌ رسید می‌تواند به‌ دانش‌آموزان‌ تحمیل‌ كند بدون‌ اینكه‌ پیامد آن‌ رفتار یا حرف‌ را بسنجد، در حالی‌ كه‌ اگر ما یك‌ گلدانی‌ را بخواهیم‌ پرورش‌ بدهیم‌ باید بدانیم‌ در چه‌ زمانی‌ آب‌ بدهیم‌، چقدر در خاك‌ كود اضافه‌ كنیم؟ و خاكش‌ چگونه‌ باشد؟... تا تخصص نداشته‌ باشیم‌ جرات‌ دستكاری‌ این‌ گلدان‌ را نداریم‌. ولی‌ برای‌ بچه‌هایمان‌ براحتی‌ ممكن‌ است‌ یك‌ چنین‌ جراتی‌ را به‌ خرج‌ بدهیم‌ و این‌ مصیبتی‌ را هم‌ كه‌ ما در نظام‌ تعلیم‌ و تربیت‌ می‌بینیم‌ كه‌ روز به‌ روز فاصله‌ می‌افتد بین‌ آنچه‌ ما قصد می‌كنیم‌ و آنچه‌ بچه‌ها كسب‌ می‌كنند ناشی‌ از همین‌ ساده‌نگری‌ به‌ مساله‌ تربیت‌ و به‌ ویژه‌ تربیت‌ درونی‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ است‌.
آنچه‌ كه‌ در رفتارها بروز داده‌ می‌شود و آنچه‌ كه‌ در كتاب‌های‌ درسی‌ و در برنامه‌ریزی‌های‌ درسی‌ طرح‌ می‌شود بعضاً نه‌ تنها همخوانی‌ ندارد گاهی‌ اوقات‌ می‌بینیم‌ نتیجه‌ آن‌ برعكس‌ می‌شود. «هرچه‌ كردند از علاج‌ و از دوا، گشت‌ رنج‌ افزون‌ و حاجت‌ ناروا، از هلیله‌ قبض‌ شد اطلاق‌ رفت‌، آب‌ آتش‌ را مدد شد همچو نفت‌»... ما به‌ قصد خاموش‌ كردن‌ آتش‌، آب‌ می‌ریزیم‌، اما گویا این‌ آب‌ خاصیت‌ نفت‌ پیدا كرده‌ و آتش‌ را بیشتر شعله‌ور می‌كند.
اگر ما به‌ خواسته‌های‌ درونی‌ و نیازهای‌ واقعی‌ دانش‌آموزان‌ توجه‌ نكنیم‌ و صرفاً یك‌ سویه‌ باشیم‌، همین‌ وضع‌ را می‌بینیم‌ كه‌ اقدامات‌ تربیتی‌ ما گاهی‌ به‌ ضد آن‌ تبدیل‌ می‌شود، چقدر گویا و شگفت‌انگیز مولای‌ متقیان‌ علی‌(ع) در حدیث‌ كوتاه‌ ولی‌ با معنای‌ بلند این‌ موضوع‌ را بیان‌ می‌فرمایند: «پایین‌ترین‌ درجه‌ دانش‌ آن‌ چیزی‌ است‌ كه‌ در حد زبان‌ و گفتار متوقف‌ بشود و رفیع‌ترین‌ درجه‌ دانش‌ آن‌ چیزی‌ است‌ كه‌ در اركان‌ و جوارح‌ انسان‌ نفوذ كند. در چنین‌ شرایطی‌ دانش‌ به‌ منش‌ تبدیل‌ شود آنگاه‌ این‌ تحول‌ به‌ معرفت‌ درونی‌ تبدیل‌ می‌شود.
تصور نشود كه‌ اگر اطلاعات‌ زیادی‌ را به‌ مخاطبان‌ دادی‌ پس‌ تكلیف‌ تربیتی‌ تمام‌ است‌. اطلاعات‌ موادی‌ به‌ صورت‌ خام‌ است‌ كه‌ به‌ خودی‌ خود ارزشی‌ ندارد مگر توسط‌ مخاطب‌، با باوری‌ درونی‌ پردازش‌ شود و زمانی‌ به‌ بینش‌ تبدیل‌ شود. ولی‌ اگر تصور شود كه‌ با انباشت‌ صرف‌ اطلاعات‌ كسی‌ به‌ بینش‌ می‌رسد، می‌توان‌ گفت‌ كامپیوتر و رسانه‌های‌ الكترونیكی‌ و رایانه‌های‌ دیجیتالی‌ قوی‌ترین‌ و وسیع‌ترین‌ اطلاعات‌ را دارند.
از همین‌ روست‌ كه‌ شهید مطهری‌ فرموده‌ است‌: من‌ ستایشگر معلمی‌ هستم‌ كه‌ نه‌ اندیشه‌ها بلكه‌ اندیشیدن‌ را به‌ من‌ آموخت‌. اگر من‌ اطلاعات‌ را گرفتم‌ و این‌ اطلاعات‌ را در ذهن‌ خود پرورش‌ دادم‌ و پردازش‌ كردم‌ و بعد یك‌ ایده‌ جدید خلق‌ كردم‌ آنگاه‌ تاحد زیادی‌ می‌توانم‌ به‌ بینش‌ برسم‌ وگرنه‌ می‌شود انبار اطلاعات‌، می‌شود یك‌ كامپیوتر. به‌ همین‌ سبب‌ است‌ كه‌ سقراط‌ گفته‌: هدف‌ آموزش‌ نیاز به‌ دانستن‌ است‌. یعنی‌ همه‌ كارهایی‌ كه‌ باید در آموزش‌ و پرورش‌ انجام‌ دهیم‌ فقط‌ برای‌ این‌ است‌ كه‌ مخاطب‌ را به‌ شوق‌ برسانیم‌. شور دانستن‌ و اشتهای‌ دانستن‌ خیلی‌ مهم‌ است‌، چیزی‌ كه‌ امروزه‌ در مدارس‌ ما یا در دانشگاه‌ها متاسفانه‌ رعایت‌ نمی‌شود.
دانش‌آموز از همان‌ ابتدا منتظر است‌ كه‌ چه‌ زمانی‌ زنگ‌ بخورد، بنابراین‌ در امر تعلیم‌ و تربیت‌ باید ارتباطی‌ موثر با جوان‌ و نوجوان‌ برقرار كرد، گفتار بدون‌ كردار اثر تربیتی‌ و تبلیغی‌ ندارد، در واقع‌ گفتن‌ باید با عمل‌ باشد، بنابراین‌ كلمات‌ خود به‌ تنهایی‌ كاری‌ نمی‌كند، بلكه‌ روحی‌ كه‌ در این‌ كلمه‌ها نهفته‌ با دل‌ و قلب‌ انسان‌ها سروكار داشته‌ و دارد. در امر آموزش‌ ارتباط‌ با نسل‌ جوان‌ باید مربیان‌ گرایش‌ عاطفی‌ ایجاد كنند، گرایش‌ عاطفی‌ نه‌ با اجبار، نه‌ با جایزه‌، نه‌ با التماس‌ بلكه‌ با صلاحیت‌ رفتاری‌ و اخلاقی‌ ایجاد می‌شود باید واجد صلاحیت‌ خلق‌ ظریف‌ و لطیف‌ باشیم‌ تا مخاطب‌ (جوان‌ و نوجوان‌) جلب‌ شود، اگر بخواهیم‌ با مكانیزم‌های‌ بیرونی‌ او را جذب‌ كنیم‌، اتفاقا دفع‌ می‌شود یعنی‌ درست‌ برعكس‌.
مریم‌ صالح‌پور


همچنین مشاهده کنید