چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کنجکاوی ممنوع!


کنجکاوی ممنوع!
«پاهات چی شده؟ تصادف کردی؟ مادرزادی هستی؟ چند وقته این جور شدی؟» این سوالا ت و سوالا ت مشابه آن شاید برای شما خواننده محترمی که دچار معلولیت جسمی حرکتی نیستند (و خدا را هزاران مرتبه شکر که دچار نیستند) کمی تازگی داشته باشد; اما قطع به یقین این پرسش ها نه تنها برای هیچ معلولی در ایران تازگی ندارد، بلکه آن را هر روز در اتوبوس، پارک، مترو و... می شنود.
کافی است به یکی از سوالا ت پرسشگر محترم و کنجکاو درباره علت ضعف جسمی ات پاسخ دهی، آنگاه صدقطار سوال دیگر نیز زوزه کشان به سمت شما می آیند و تا چشم باز می کنی، می بینی نه تنها درباره وضع جسمی و نوع بیماری ات همه چیز را گفته ای، بلکه دیگر تقریبا چیزی از زندگی شخصی ات باقی نمی ماند که بازگو نکرده باشی.
آنگاه در پایان این کنکور سخت و پاسخ به سوالا ت رنگارنگ، تنها چیزی که عاید یک معلول ایرانی می شود; آه سرد و ترحم آمیز پرسشگری است که توانسته کنجکاوی اش را با سوالا ت شخصی درباره وضعیت جسمی یک فرد معلول ارضا کند.
آری، معلول ایرانی تنها از ضعف جسمی رنج نمی برد. پرسش های آزار دهنده در باب وضع جسمی آنها و کنجکاوی های بی جای برخی از عابران، صد برابر بیشتر از درد جسمی، معلولا ن را آزار می دهد.
حتی اگر معلول هم نخواهد به این سوال ها جواب دهد، متاسفانه دوباره سوالا ت را تکرار می کنند. اگر هم با کمال احترام به پرسشگر بگوید که: «مشکل جسمی من یک موضوع شخصی است و لطفا در این خصوص سوال نپرسید» باز هم به طرف مقابل برمی خورد.
البته مشکل این گونه سوال ها تنها به نادیده گرفتن حریم شخصی معلولا ن ختم نمی شود; در بسیاری از موارد این نوع پرسش ها، تعادل روحی فرد معلول را برهم می زند. به عبارت دیگر، برخلا ف تصور بسیاری از مردم، یک معلول همیشه به ناتوانی فیزیکی اش نمی اندیشد بلکه حتی گاه آنقدر در جریان زندگی غرق می شود که کلا معلولیت اش را فراموش می کند.
اما متاسفانه نگاه های سنگین برخی از عابران یا پرسش های نابجای آنها درباره وضعیت جسمی شان، معلولا ن را وادار می کند که به خاطر بیاورند یک معلولند. این برخوردهای نادرست، همه مشکلا ت، رنج ها و محدودیت ها را در ذهن توان یابان زنده می کند. گویی این نوع سوالا ت مدام به آنها گوشزد می کند که یک معلول با دیگر افراد جامعه فرق اساسی دارد و هرگز قادر نخواهد بود به راحتی و بدون دغدغه در اجتماع ظاهر شود. از این روست که می گوییم در صورتی که یک معلول از سعه صدر بالا یی برخوردار نباشد، این سوالات به راحتی می تواند تعادل روحی او را بر هم بزند.
البته نوع برخورد با این اشخاص کنجکاو و نیز با روحیات و خلق وخوی شخص معلول رابطه مستقیم دارد.
مثلا دوست معلولی داشتم که می گفت برای مقابله با این پرسش های آزار دهنده، فرمول جدیدی ابداع کرده است که می خواهد آن را در اختیار همه معلولا ن ایران قرار دهد!! او می گفت هرگاه در اماکن عمومی فردی درباره وضع جسمی ام سوال می کند، من هم بلا فاصله از وضعیت خانوادگی و مسائل شخصی طرف مقابل سوال می کنم.
پرسش های من به قدری طرف مقابل را عصبانی می کند که اصلا یادش می رود چه سوالی پرسیده بود و با این شیوه به او می فهمانم همانطور که او از ورود یک فرد غریبه به حریم شخصی اش ناراحت می شود، من هم از سوال درباره وضع جسمی ام که از شخصی ترین امورات زندگی ام به حساب می آید ناراحت می شوم.
دوست دیگری داشتم که می گفت هرگاه سوال و جواب ها، نکیر و منکرها و بازجویی درباره وضعیت جسمی ام شروع می شود، من هم با زبان طنز می گویم: «روزی من هم مثل شما درباره زندگی خصوصی دیگران خیلی کنجکاو بودم چنین بلا یی بر من نازل شد. حالا اگر می خواهی تو هم مبتلا نشوی، دیگر سوال نپرس.»
اما واقعا دلیل این پرسش ها، حریم شکنی ها و کنکاش های بیهوده چیست؟ چرا هر معلولی که وارد یک محیط جدید می شود در اغلب موارد اولین سوالی که از او پرسیده می شود، پرسش از وضعیت جسمی اوست؟ واصلا آیا اگر یک فرد معلول به تمام سوالا ت پیرامون بیماری اش پاسخ داد، وضعیت جسمی اش بهتر می شود؟
شاید اصلی ترین جواب به این سوال و سوالا ت مشابه را باید در فرهنگ خودمان جستجو کنیم.
در این که حریم های شخصی در ایران خیلی محترم شمرده نمی شود و احتمال دارد مورد تاخت و تاز هر کسی قرار گیرد، شکی وجود ندارد. (آمار بالا ی تکثیر فیلم های خصوصی، جشن تولد، مراسم عروسی و... خود دلیلی بر این مدعاست) همچنین این حریم شکنی ها نیز تنها مختص به معلولا ن نیست و هجمه به دنیای شخصی فرد، گویی رفته رفته به امری عادی در ایران تبدیل شده است; اما نباید از نقش رسانه ها و خصوصا صدا و سیما در این امر چشم پوشی کرد.
با نگاهی به برنامه های رسانه ملی در باب مسائل معلولا ن، پرواضح می بینیم که الگویی که از معلول ایرانی به تصویر کشیده می شود، الگویی ضعیف، سست، نیازمند کمک و دائم الترحم است. وقتی چنین تصویری از یک معلول ایرانی به نمایش گذارده شد و از توانایی ها و قابلیت های او سخنی به میان نیامد، آنگاه جامعه نیز به معلول ایرانی با دیده ترحم نگاه می کند. وقتی از نکات مثبت آنها چیزی گفته نشد و برای جمع آوری کمک ها و مساعدت های مالی، مدام از بدبختی های معلولا ن گفتیم، آنگاه افراد جامعه هم به محض دیدن یک معلول به یاد ضعف های او می افتند و خیلی عجیب و بعید نیست که در چنین وضعیتی اولین سوال پرسیده شده از آنها، پرسش از چرایی ضعف فیزیکی او باشد و نه پرسش از موفقیت هایش.
در هر حال باید بپذیریم که به طور عام، احترام به حریم خصوصی دیگران و به طور خاص، حفظ حریم شخصی معلولا ن وسوال نکردن از وضعیت جسمی آنها نشانه بلوغ فکری و انعکاس فرهنگ والا ی یک شهروند است.
به بیان دیگر، روزی که به حوزه های شخصی زندگی معلولا ن تعرض نشود و حقوق شهروندی آنها محترم انگاشته شود، به طور قطع آن روز دیگر یک معلول ایرانی، شهروند درجه دو لقب نخواهد گرفت.
نویسنده : امین جلا لوند
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید