سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

موسیقی قلب - MUSIC OF THE HEART


موسیقی قلب - MUSIC OF THE HEART
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ماریان مادالنا، آلن میلر، سوزان کاپلان و والتر شویئر
کارگردان : وس کریون
فیلمنامه‌نویس : پالما گری
فیلمبردار : پیتر دمینگ
آهنگساز(موسیقی متن) : میسن دارینگ
هنرپیشگان : مریل استریپ، ایدان کوئین، گلوریا استفان، آنجلا باست، جین لیوز، کلوریس لیچمن، جی ساندرز، آرنولد اشتان‌هارت و کیران کالکین
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه


نیویورک، زمان حال. ̎روبرتا گوئاسپاری̎ (استریپ)، همسر یک افسر نیروی دریائی و ویولونیستی بااستعداد است که شوهرش او را با دو بچه‌اش تنها گذاشته و رفته است. دوستش، ̎برایان̎ (کوئین) که بعدها دل‌باخته‌اش می‌شود، تشویقش می‌کند برای تأمین مخارج زندگی خودش و دو پسرش، به‌عنوان معلم ذخیره در یک دبیرستان شرق هارلم موسیقی درس بدهد. و بالاخره هم ̎روبرتا̎ مدیر دبیرستان (ریاست) را متقاعد می‌کند که شغلی دائمی به او بدهد. پس از چند جلسهٔ پرآشوب اولیه، او معلم موفقی از آب در می‌آید. خانه‌ای در هارلم می‌خرد، ولی رابطه‌‌اش را با ̎برایان̎ قطع می‌کند، چون حس می‌کند آدم وفاداری نیست. ده سال بعد ̎روبرتا̎ که هنوز مجرد است در دبیرستان‌های مختلف سه برنامه‌ٔ آموزش ویولون اجرا می‌کند و عکاس/ خربنگاری به نام ̎داروتیا̎ (لیوز) مقاله‌ای در این مورد می‌نویسد. دو پسر ̎روبرتا̎ سعی می‌کنند از طریق ستون ̎آدم‌های تنها̎ در روزنامه، برای مادرشان همدمی پیدا کنند. ̎دان̎ (ساندرز) که در یک مدرسهٔ خبرنگاری کار می‌کند به او پاسخ می‌دهد، ولی ̎روبرتا̎ چندان روی خوشی نشان نمی‌دهد. وقتی بودجهٔ کلاس‌های ̎روبرتا̎ قطع می‌شود، او به تشویق ̎داروتیا̎ و کمک‌های همسر او، ویولونیست مشهور، ̎آرنولد اشتاین‌هارت̎ (اشتاین‌هارت) کنسرت خیریه‌ای به نام ̎جشنوارهٔ ویولون̎ ترتیب می‌دهد. از طرفی ̎دان̎ نیز با کمک دوستانش سعی می‌کند مقالاتی در این‌باره در روزنامه‌ها چاپ کند. وقتی محل اولیهٔ برگزاری کنسرت زیر آب می‌رود، ̎داروتیا̎ با استفاده از آشنایانش ـ تالار کارنگی را برای کنسرت می‌گیرند و قرار می‌شود چند ویولونیست سرشناس نیز در کنارشان باشند. کنسرت موفقیت فوق‌العاده‌ای به‌دست می‌آورد...
● فیلم تلاش شکست‌خورده‌ٔ کریون برای ̎آب و هوا̎ عوض کردن بود. کارگردان متبحر در ترسانیدن، این‌جا داستان زن رها شده، متزلزل ولی جویای استقلال را در برابر پس‌زمینهٔ مشکلات و نابهنجاری‌های زندگی در محلات پست نیویورک روایت می‌کند و موفق می‌شود یک فیلم ̎زاید̎ بسازد که قبلاً اسمش پنجاه ویولن بوده است. حسن نیت یا هر چیز دیگر نتوانسته توجیه حاصل کار باشد که شبیه بازیافت ناقص قصه‌ای مکرر گفته شده است: خانم معلم با صبر و حوصله به بچه‌های نه‌چندان آماده یا علاقه‌مند، ویولن یاد می‌دهد و آن‌قدر در کارش ممارست به خرج می‌دهد که سرانجام موفق می‌شود همراه شارگردانش کنسرتی در کارنگی هال برگزار کند و مخارج لازم برای تداوم این دورهٔ آموزشی در مدارس را تأمین کند (و پیام قصه را به کرسی بنشاند: ̎ویولن برای بچه‌های فقیر غیرضروری نیست!̎. در طول راه بچه‌ها هر کدام می‌آیند، احیاناً قصهٔ کوچک و نیم‌بندی را مطرح می‌کنند و خیلی زود فراموش می‌شوند. خود خانم معلم هم باید رابطهٔ خود با بچه‌هایش را حفظ و در صورت لزوم اصلاح کند و ضمناً گرفتاری‌های عاطفی مختصرش را هم از سر باز کند. فیلم قطعاتش را سرهم‌بندی می‌کند و نمی‌تواند یک مسیر پیوسته و منطقی در پیش‌روی قهرمانش درست کند. انگار که داریم تکه‌هائی از قسمت‌های متوالی یک مجموعهٔ بی‌ضرر و آموزندهٔ تلویزیونی را تماشا می‌کنیم. فقط می‌ماند خانم استریپ که تکلیف آدم با او ناروشن باقی می‌ماند. آیا او دارد بازی محشری می‌کند یا این‌که نقش انگِ او و اصلاً خود او است؟ آیا قبلاً به‌قدر کافی این زن بی‌ریا و یاور صبور در حال دست و پنجه نرم کردن با موانع و نامرادی‌ها را ندیده‌ایم؟ و آیا ̎پاساژ̎ های معمول بازیگری او می‌توانند یک قصهٔ نحیف را نجات بدهند یا اعتلا ببخشند؟ اشک و آه و بحث‌های قراردادی و ویولن عمدهٔ نصیب او از این فیلم بوده است و کریون اصلاً نمی‌داند چگونه از این زندگی سخت‌گیرانه و عاری از تفریح چیزی جز یک ماراتن ملال‌آور بسازد.


همچنین مشاهده کنید