چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

توقع ها و ترقی‌ها


توقع ها و ترقی‌ها
به سی سال پیش بر می گردیم ، روزهای شکوهمند مبارزه و امید که سرشار از یکدلی، همبستگی و شجاعت بود. بر می گردیم تا در آئینه آن روزها، امروزمان را باز ببینیم و تاملی در آن داشته باشیم.
در آن روزهای خوب و سخت جمعیت جوان کشور در خیابان های هر چند شهر، روستا در ایران است، بی پروا برای سقوط نظام شاهنشاهی سینه سپر می کردند و شعار می دادند و جان به کف در مقابل همه احتمالات خطر می ایستادند. به موازات آن، مسن ها، تجربه دیده هاو رهبران مردمی، علی القاعده به دنبال طرح ریزی برای بعد از پیروزی انقلا ب و سقوط رژیم پهلوی بوده اند.
توده های مردم که در خیابان ها و کوچه ها، مبارزه را فراگیر کرده بودند، جز به فرمان رهبر کبیر انقلا ب حضرت امام خمینی راه دیگری را نمی رفتند. نظریه ای برای اداره جامعه پس از حذف شاه و شاهنشاهی نداشتند. جز همان حکومت اسلا می و جمهوری اسلا می که از طرف مقام زعامت نهضت مطرح شده بود.
بر این اساس آنچه در حاکمیت و مدیریت ایران اسلا می از آغاز سال ۱۳۵۸ به بعد استقرار یافت همان جمهوری اسلا می است که توسط رهبری انقلا ب پیشنهاد شده و توسط چهره های موثر جامعه تبیین و تشریح گشت و به آرای عمومی گذاشته شد.
● مبانی فکری نظام
امروز هر سخنی که در موضوع انقلا ب و نظام جمهوری اسلا می پس از ۳۰ سال از تاریخ و آغاز شکل گیری آن گفته می شود، برای دو دسته مخاطب بیان می گردد مخاطبینی که سن آنان بیش از ۴۵ سال است و مخاطبینی که کمتر از ۲۵ سال سن دارند. برای مخاطبین دسته اول باید خاطره گفت: با آنان به یادآوری انبوهی از یادآوری ها به یادگاری های ذهنی به گفت و گو نشست اما برای مخاطبین دسته دوم که آن روزها، در سنین کودکی بوده و یا در دنیا حضور نداشته اند و اکنون هیچ چیزی را به یاد نمیآورند باید تاریخ گفت. خاطره همان تاریخ است که خاطره گویا مخاطبان هم سن وسال او در وقایع و رخدادهای تاریخی شرکت داشته اند. اما من در این نوشته می خواهم برای مخاطبان جوان و نوجوان خود تاریخ بگویم اگر چه از خاطراتم باشد.
همان گونه که گفته شد، طرح جایگزین نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلا می بود. این نظام از کجا آمده و مبانی آن چیست؟ انقلا ب اسلا می در برهه ای از زمان و تاریخ ایران صورت پذیرفت که بسیاری از معادلات و مدل های حکومتگری در جهان تعریف شده و تشکیل شده بود. به همین دلیل تشکیل دهندگان جمهوری اسلا می طرحی ارائه کردند که مورد پذیرش مردم ایران و افکار عمومی جهان قرار گیرد.
این الزام به مفهوم در تنگنا قرار دادن طرح جمهوری اسلا می ایران نبود، بلکه به باور رساندن مقتدای نهضت بود. ایشان با آگاهی وسیعی که از بنیان های فکری اسلا می داشت. این باور را مغایر آنچه که قول آن را به مردم داده بودند ندید. در چند جمله می توان این الزامات را برشمرد و مشروح آن را به وقت دیگری وانهاد.
۱) نقش مردم که با هیچ مناقشه ای در فرو پاشی حاکمیت پهلوی خود را نشان داده بود، در شکل گیری و اداره حکومت جدید، مهم دیده شد. به همین دلیل پس از مدت ها که صحبت از حکومت اسلا می بود، عبارت «جمهوری اسلا می» جان گرفت و به مدل حکومتی رهبران انقلا ب، به ویژه حضرت امام خمینی تبدیل شد. پیش از آن عده ای را بر این باور بود که مردم کوچه و بازار برای تخریب سودمندند نه برای ساختن و ساختن کار عقلا ی قوم و فرهیختگان است. پس از اینکه این تجربه دنیای کهن مورد پذیرش قرار نگرفت ، جمهوری اسلا می که همان مردم سالا ری دینی است، استقرار یافت. لذا یکی از مبانی نظام اسلا می استوار بودن حکومت برخواست مردم ایران است.
۲) داشتن قانون اساسی شاید جوانان و نوجوانان امروز باور نکنندکه در اوائل انقلا ب کسانی بودند که داشتن قانون اساسی را ضروری نمی دانستند و می گفتند که ما قرآن و حدیث داریم و هر چه خواستیم فی البداهه از این دو عزیز و گرامی استخراج می کنیم و با آن جامعه را اداره می کنیم. این تفکر در مقابل نظرات امام خمینی تاب مقاومت نیاورد و به فراموشی سپرده شد. آنگاه نظام ما همانند عموم نظام های مدیریتی در جهان دارای یک قانون اساسی مناسب آن دوره شد.
در قانون اساسی گروهی از عالمان دین به نام شورای نگهبان کلیه قوانین کشور را با آموزه های اسلا می تطبیق می دهندتا خلاف اسلام نباشد این شیوه به اسلا م که یکی از مبانی جمهوری اسلا می است توجه و عنایت دارد.
۳) در دنیای معاصر یک سری مفاهیم اصولی، به درون سیستم حکومت های مدرن راه یافته است که حکومت ایران نمی تواند بدون توجه به آنها به عنوان پدیده نوظهور که سیاستمداران دنیا را محکوم به پذیرش آن کرده است، نظام جدیدی را بنیاد نهد.
این مفاهیم عبارتند از تفکیک قوا، آزادی اندیشه و بیان، آزادی قلم، حقوق بشر، حقوق طبیعت، همبستگی بین المللی، مرزهای جغرافیایی و ... چنین مفاهیمی با تعریف هایی کم و بیش نظیر آنچه در جهان رایج است در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وارد شد و مورد پذیرش بلند پایگان مذهبی و سیاسی نظام قرار گرفت. البته یکی از چالش های بسیاری از فرهیختگان و سابقون در مبارزه با دست اندرکاران امروز اداره جامعه ایران، چالش در چگونگی اجرای این قوانین و اعتنا به این تعاریف است. به ویژه در مقوله آزادی و جمهوریت و حقوق بشروآزادی بیان مشکلا تی وجود دارد.
یادآوری می شود که در جریان مبارزات مردم علیه رژیم حاکم، عده ای گوشه نشین و فاقد روحیه مبارزه بر این باور بودندو آن را تبلیغ می کردند که هیچ نظامی براساس بینش و دستورات اسلا می نباید و نمی توان شکل داد، چرا که چنین سیستم حکومتی فقط وفقط به عهده امام زمان «عج» است و خودش باید آن را تشکیل دهد. توسل به این باور و اندیشه با برخورد همه جانبه امام خمینی(ره) که خود از عالمان دینی و از مراجع تقلید بود، روبه رو شد و به انزوا رفت.
● راهبردها و ره آوردهای انقلاب
شاید برای مخاطبان این نوشته که جوانان هستند، این پرسش از انقلابیون سی سال پیش پرسیده شود: چرا در انقلا بی حضور پیدا کردید که نتیجه اش شرایط امروز است؟ ناباورانه باید گفت شرایط امروز دقیقا منطبق با آنکه برایش انقلا ب شده نیست.
بعضی ها که البته در تکاپوی یافتن راهی برای بی عیب و نقص دانستن مدیریت جامعه امروزی ایران هستند، به برخی پرسش ها توجهی ندارند. در حالیکه ضعف ها و کاستی های امروز هیچ ربطی به اصل انقلاب و اسلام ندارد، بلکه نارسائی های موجود که بسیار هم عمده است، عموما به عملکردهای برخی متولیان امور بستگی دارد و نقد این متولیان امور، نه تنها خلاف اسلام و انقلاب نیست که در بسیاری از موارد، جزو باورهای دینی و اجتماعی ما است.
از این منظر به ضرورت انقلاب اسلامی در سی سال پیش بر می گردیم یا پاسخ پرسش پیش گفته را داده باشم. در سال های اولیه آغاز نهضت امام خمینی(ره)، یعنی در دهه ۴۰، مطالبات اصلی رهبران انقلاب، رفتار حکومتگران آن زمان یعنی شاه و در پایان و قوای سه گانه و ارتش بود. اما به مرور خصوصا در اوائل دهه ۵۰ ، هدف قیام نهضت، متوجه اصل نظام شاهنشاهی شد و تیشه ها به ریشه ها رسید. ریشه ای که بیش از ۲۵ قرن در ایران نفوذ داشت.
وقتی به عملکردهای رژیم گذشته ایراد گرفته می شد، در مقام پاسخگویی مقامات آن رژیم، عده ای قانع شدند و با مشاهده رفع و رجوع بعضی کاستی ها، آن عده خرسند می گشتند، اما وقتی رجال بلندپایه حوزه های علمیه و دانشگاه ها و اندیشمندان و سیاسیون پرسابقه، اشکالات را در بنیان های نظام شاهنشاهی می دیدند و راه علاج را در پایان بخشیدن به موجودیت آن نظام، همین امر باعث شد که توده های مردم گرد رهبران و انقلا بیون و فرهیختگان جامعه حلقه زنند و با جانفشانی و وحدت و از خود گذشتگی طومار نظام شاهنشاهی را در هم پیچیدند و در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ با آمدن رهبر کبیر انقلاب اسلا می از تبعید ۱۵ ساله همه چیز فرو ریخت.
از آن پس فصلی دیگر در تاریخ ایران اسلا می آغاز شد و تاکنون سه دهه است که پیش می رود.
● گرفتاری ها و موانع انقلاب
در این ۳۰ سال مردم ایران گرفتاری های زیادی را تحمل کردند که بسیاری از آنها معلول دشمنی مخالفان نظام اسلا می بوده و بخشی از آن نیز معلول رفتارها و منش ها و برخی سو» مدیریت های داخلی بوده است. بدیهی است که در این مقاله و حتی در مقاله های متعدد، نمی توان به همه علت ها پرداخت، اما می توان چکیده ای از آن را به قلم آورد.
۱) جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در شرایطی که ایران پس از انقلا ب نیروهای نظامی سازمان یافته و مجهزی نداشت، در ایجاد گرفتاری برای مردم و جلوگیری از پیش روی به سمت اهداف انقلا ب نقش اول را دارا بود.
در جریان جنگ هشت ساله که به حق آن را دفاع مقدس از سرزمین و آرمان های ملت مسلمان ایران نامیده اند، دو مصیبت بزرگ بر مردم و تاریخ ایران تحمیل شد:
یکی ویرانه ها، شهادت ها، آوارگی ها و معلولیت های جسمی و روحی ضربات مهم و مهلک اقتصادی، عقب ماندگی صنعتی و تجاری و کشاورزی ... و یکی هم ایجاد شرایط امنیتی و جنگی در کشور که مقامات مملکتی راوادار کرد تمهیداتی بیندیشند و برنامه هایی را پیاده کنند که باعث محدودیت های زیادی در عرصه سیاست و فرهنگ و آزادی بیان تحزب و بالندگی عمومی شود.
البته نمی خواهم با بیان این دو مصیبت عمده، پیشرفت هایی که در صنایع دفاعی و گسترش روحیه مقاومت و جلوگیری از تجزیه ایران توسط صدام حسین و حامیانش داشته ایم را نادیده بگیرم و از آثار مثبت دفاع مقدس چشم پوشی کنم. اما این پرسش که پاسخ غیر قابل پیش بینی دارد، همچنان در ذهن وجود دارد که اگر هشت سال جنگ و دفاع نبود، ایران در عرصه های گوناگون حتی در صنایع دفاعی پیشرفت بیش از این نداشت؟ همچنان که کشورهای شرق آسیا، چون مالزی و سنگاپور و کره و .... نیز ترکیه و دیگر کشورها پیشرفت کردند. ما خود را در جنگ تحمیلی شکست خورده نمی دانیم اما کینه ابدی را از همه کسانی که جنگ هشت ساله را بر ما تحمیل کردند، در دل نسل امروز و فردا داریم.
۲) درگیری های داخلی که متاسفانه از همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب گریبان بسیاری از مردم و جوانان ما را گرفت و انقلاب را به گونه ای محسوس از رسیدن به اهدافش باز داشت. در طول سه دهه گذشته، سه نوع درگیری، اعم از مسلحانه و سیاسی بر مردم و کشور تحمیل شد.
اولین درگیری ها به تضاد بین جریان های سیاسی قوم گرا که عمدتا در شهرها و روستاهای مرزی ایران یارگیری می کردند، بر میهن عزیزمان تحمیل شد.
در این درگیری ها که بین سازمان های مخالف اندیشه اسلامی و دولت مرکزی، جریان یافت، در ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان، بلوچستان و هواداران آنان در شهرهای مرزی ایران، به وقوع پیوست و بخشی از توان اجرایی دولت و انقلاب مصروف پایان دادن به آنها شد.
دومین درگیری ها، به زیاده خواهی گروه های مسلحی که از دوران مبارزه، سازماندهی خود را تا پس از پیروزی انقلاب حفظ کرده بودند، مربوط می شود. اگر چه پشت این درگیری ها و کشت و کشتارها، تضاد فکری و عقیدتی و فرهنگی نیز وجود داشت، اما نیروهای زیادی از بهترین جوانان ایران اسلامی که در دفاع از انقلاب مبارزه می کردند و نیز جوانان شایسته ای که فریب گروهک ها خصوصا منافقین (مجاهدین خلق) را خورده بودند، در درگیری ها شهید یا هلاک شدند.
سومین درگیری های پیش آمده در ایران و انقلاب اسلامی، درگیری ها و چالش های سیاسی بین نیروهای انقلاب بود.
این درگیری ها، اگر براساس روش های شناخته شده، مانند: تحزب، احترام به اندیشه، تنظیم سهم جناح ها در حاکمیت، پرهیز از تنگ نظری ها، پرهیز از خود شیفتگی مفرط جناحی، پرهیز از خود موفق پنداری حق مدارانه، تعریف مخالف و منتقد و دشمن و مغرض و تفکیک بین آنها، غیر ابزاری کردن دین و ارزش های اسلامی، جلوگیری از انزوای نیروهای مبارز، آزادی بیان و مطبوعات و... استوار بود، چندان مشکلی نبور.
اگرچه نمی توان به سادگی از پیشرفت های علمی و تکنولوژی که در این سی سال توسط جوانان فرهیخته ایران حاصل شده است، گذشت و آنها را نادیده گرفت اما نباید فراموش کرد که جبر زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی در دنیای معاصر، این دستاوردهای علمی را ممکن بود برای ما فراهم کند. اما مردم ایران با آن سابقه فرهنگی و علمی کهن و ممتد، (اگر درگیری های جناحی نبود) می توانستند ایران را بیشتر سربلند کنند.
نویسنده : مصطفی ایزدی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید