جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان


شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان
رضاخان به همراه سید ضیاء در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ وارد عرصه‌ی قدرت شد و توانست در مدت کوتاهی مخالفین را از سر راه بردارد و زمینه حکومت خود کامه‌ی پهلوی را پایه ریزی نماید. اما اولین قدرت‌نمایی رضا خان ،‌در کسب منصب نخست‌وزیری آشکار شد.
رضاخان از مدتها قبل برای رسیدن به مقام نخست وزیری تلاش می‌کرد . از اسفند ۱۲۹۹ و کابینه‌ی سیاه سید ضیاء تا آبان ۱۳۰۲ ، ۶ دولت بر سر کار آمد ولی پست وزارت جنگ در همه‌ی این دولتها در قبضه‌ی رضاخان سردار سپه قرار داشت . در طول این سه سال ، رضا خان زمینه‌ی براندازی قاجار را فراهم کرد و قدم به قدم به سوی قبضه کردن قدرت پیش رفت. کسی تصور نمی‌کرد که یک قزاق بی‌سواد با خانواده‌ای گمنام و بی نام و نشان بتواند به مقامی بیش از وزارت جنگ و سردار سپهی ترقی کند. اما پادشاهی رضا میرپنج در آن زمان به یک شوخی بیشتر شبیه بود اما این شوخی به واقعیت پیوست و حدود ۱۸ سال سایه‌ی شوم خود را بر بالای سر مردم گستراند.
احمدشاه، آخرین پادشاه قاجار اگر چه فردی تحصیل کرده و با سواد بود اما به علت جبن ذاتی و تزلزل اراده نتوانست در مقابل این قزاق تاب بیاورد و میدان را به سرعت خالی نمود. اگر چه مخالفان رضاخان و کسانی که از قدرت یابی رضاخان هراسان بودند، به صورت کامل از احمدشاه حمایت نمودند اما وارث تخت آقا محمدخان قاجار ،‌ خود را حریف رضا پالانی نمی‌دید.
احمد شاه مستأصل بود و از میان چند گزینه معدودی که توان تشکیل کابینه را داشتند به تناوب نخست وزیر بر می گزید. سلیمان بهبودی ،‌ پیشکار مخصوص رضاخان می‌گوید:‌" فقط چند نفر بودند که تشکیل دولت می‌دادند قوام السلطنه ، مستوفی الممالک و مشیرالدوله . هم چندماه یکی می‌رفت و یکی می‌رفت و یکی می‌آمد ،‌اما به حال حضرت اشرف [رضاخان ]‌ فرق نمی‌کرد . هر کس می‌آمد و می‌رفت ایشان کار خودش را می‌کرد . اواخر هر یک از آنان کاندید می‌شد ، در واقع با موافقت حضرت اشرف می‌آمدند"‌
آخرین دولت قبل از ریاست وزرایی ،‌ رضاخان ، دولت مشیرالدوله بود. او " پس از چهار ماه نخست‌وزیری استعفا داد یا به قول مخبر السلطنه هدایت ،‌ عذر مشیرالدوله را خواسته خود کابینه تشکیل داد. "
احمد شاه در این زمان ،‌ سعی داشت به اروپا مسافرت نماید و از هیاهوی حاصل از جریانات سیاسی خود را کنار بکشد . بمبی که در کنار خوابگاه احمد شاه منفجر شد و گفته می‌شود توسط رضاخان ترتیب داده شده بود،‌ شاه ترسو را به رفتن مصمم‌تر نمود. رضاخان حضور این شاه بی‌خاصیت را نیز در اجرای برنامه‌های خود مخل میدانست . برعکس، شهید مدرس و‌ مشیرالدوله ماندن شاه در ایران را به نفع مردم و آزادی می‌دانستند . اما احمد شاه تصمیم خود را گرفته بود.
وقتی مشیرالدوله از تلاش خود برای منصرف ساختن احمد شاه از مسافرت نتیجه‌ای نگرفت ، با مشورت مدرس به شاه پیشنهاد کرد قبل از مسافرت به اروپا ،‌ قوام السلطنه را به جای او به رئیس الوزرایی تعیین کند ،‌زیرا در آن شرایط "تنها کسی که می‌توانست با رضاخان دست و پنجه نرم کند قوام السلطنه بود. شاه هم این پیشنهاد را پذیرفته بود،‌ ولی رضاخان پیش از استعفای مشیرالدوله و انتصاب قوام السلطنه از این نقشه آگاه شد و روز ۱۶ میزان (‌مهرماه )‌ ۱۳۰۲ با توقیف قوام السلطنه این نقشه را نقش بر آب کرد . قوام السلطنه متهم به شرکت در توطئه‌ای برای ترور سردار سپه شده بود و بیم آن می‌رفت که به همین اتهام در یک دادگاه نظای محاکمه و محکوم به اعدام شود. با میانجیگری شاه ، سرانجام رضاخان به تخفیف مجازات قوام‌السلطنه و تبعید او از ایران راضی شد. "
"بعد از استعفای مشیرالدوله در روز سی‌ام مهر ماه ۱۳۰۲ و تبعید قوام السلطنه که همان روز تحت الحفظ به مرز عراق فرستاده شد ‌، ‌میدان برای رضاخان خالی ماند و اگر کسی هم آمادگی قبول مسئولیت داشت با زهرچشمی که سردار سپه از رقبا و مخالفین خود گرفته بود جرأت اظهار وجود نداشت زیرا با تصمیم احمد شاه به مسافرت و تعطیل مجلس ،‌ رضا خان هر بلایی که میخواست بر سر رقبا و مخالفین خود می‌آورد از طرف دیگر سردار سپه طوری بازی کرده بود که نه تنها انگلیسی‌ها بلکه روسها هم از او برای احراز مقام رییس الوزاریی حمایت میکردند و نگاهی به یادداشتهای روزانه‌ی سلیمان بهبودی ،‌ منشی و پیشخدمت مخصوص رضاخان در یک ماهه‌ی میزان (‌مهر) ۱۳۰۲ "از ملاقاتهای مکرر مقامات سفارت شوروی با رضاخان حکایت می‌کندکه نشانه‌ی روابط نزدیک او با شورویهاست ،‌ زیرا رضاخان در مقام وزیر جنگ نمی‌توانست نقشی در روابط سیاسی بین دو کشور داشته باشد."‌
احمدشاه اما در این میان،‌ به عاقبت کار فکر نمی‌‌کرد. "احمد شاه هنگامی که دید ناچار است فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر کند و ریش و قیچی را به دست او بدهد سعی کرد حق‌العملی هم دریافت کند. وزیر مختار انگلیس را واسطه قرار داد تا از سردار سپه تعهد بگیرد که وسایل مسافرت او را به فرنگ فراهم سازد و تا سرحد همراه او باشد و جان او را حفظ کند و پس از رفتن او احترامات ولیعهد را محفوظ بدارد ،‌ پرسی لورن وزیر مختار انگلیس نزد رضاخان رفت و تعهد نامه زیر را از او گرفت و به احمد شاه داد: "‌من تعهد می‌کنم که همه وسایل خروج اعلیحضرت را برای اروپا فراهم کنم که هیچگونه تأخیری در انجام این ممنظور رخ ندهد . علاوه بر این از هر گونه مخالفت ؛ مسافرت اعلیحضرت جلوگیری کنم . اعلیحضرت را تا مرز ایران همراهی خواهم کرد تا سلامتی جان اعلیحضرت تأمین باشد و همه احترامات لازم را نسبت به مقام ولیعهد رعایت می‌کنم.
" قابل توجه است که دو سال قبل از آن ماجرا ، در زمان نخست وزیری سید ضیاءالدین طباطبایی بود که احمد شاه خواست به اروپا برود ، سید ضیاء آن را موکول به موافقت دولت انگلیس کرد. "‌ اما لندن با درخواست احمد شاه و سید ضیاء مخالفت کرد و شاه ایران مجبور شد از سفر خود چشم‌پوشی نماید. اما در مورد رضاخان جریان برعکس بود. انگلیس از جانب رضاخان مطمئن بود و بنابراین در رفتن احمدشاه هیچ مشکلی مشاهده نمی کرد. او حتی رفتن احمد شاه را به سود تحکیم قدرت رضاخان می‌دانست با این توصیف ،‌وزیر مختار انگلیس از رضاخان می‌خواهد که وسایل سفر احمد شاه را فراهم کند و رضاخان نیز این دستور را اجرا میکند. رضاخان نیز به انگلیس اطمینان دارد و می‌داند که با اجرای دستورات لندن راه را برای قدرت یافتن هر چه بیشتر خود فراهم می‌سازد.
"سردار سپه چند روز پس از دریافت حکم رئیس الوزارایی احمد شاه را که عازم مسافرت به اروپا بود تا مرز قصر شیرین بدرقه کرد این اقدام احمد شاه ضعیف النفس و ظاهرا خوش قلب و دموکرات که مملکت را در آن دقایق سرنوشت ساز رها میکرد و می‌رفت، بیش از همه یک مرد بسیار روشن بین و دقیق را نگران و عصبانی گردانید. او سید حسن مدرس نماینده‌ی سرسخت و یکدنده‌ی مجلس بود که علیه سردار سپه شمشیر را از رو بسته بود."
شهید مدرس به دشمن شماره‌ی یک رضاخان تبدیل شده بود. در داخل ایران رضاخان دشمنانش را با تهدید یا تطمیع ساکت کرد. در خارج از ایران هم رضاخان از حمایت انگلیس برخوردار بود. همزمان در همسایگی ایران ،‌وقایعی رخ می‌دد که نشان داد روی کار آمدن رضاخان قزاق بی‌برنامه نبوده است ، بلکه در کل منطقه یک طرح خاص در حال اجرا بود . قدرتهای فرا منطقه‌ای سعی می‌کردند با تغییر آرایش قدرت در اروپا و منطقه ،‌مناسبات داخلی کشورها را تغییر دهند . اتفاقی نبود که ژنرال مصطفی کمال پاشا در ترکیه و رضا میرپنج در ایران به قدرت رسید . برنامه این بود که در کشورهای منطقه تمرکز قدرت صورت گیرد با حذف سسلسله‌های پادشاهی سنتی،‌رژیم‌های دیکتاتوری نظامی به وجود آید تا منافع حیاتی ابرقدرتها بهتر حفظ شود . "‌آتاتورک ،‌که نقشه‌ی تقسیم امپراطوری عثمانی و گذشتن از قسمت جنوبی این خاک – عراق فعلی – را به نفع حکومت انگلستان با چنان تدبیری عملی کرد که فرانسه و شوروی هم به او کمک مالی دادند نمونه‌ی امیدوار کننده‌ای برای رضاخان بود.
سوسیالیستها به ریاست سلیمان میرزا که نخستین کمونیست ایرانیش می‌خوانند بیشترین مدافع رضاخان شدند. در بیرون از دایره‌موافقان رضاخان ، گروهی از رجال وجیه المله‌ای ماندند همچون مشیرالدوله و برادرش مؤتمن الملک و مستوفی الممالک که هیچکدام اهل مبارزه و جنجال نبودند . تنها یک تن در میدان بود:‌ مدرس . " البته برخی از علما به خطر رضاخان پی برده بودند و میان روشنفکران نیز مخالفانی یافت می‌شد . اما عموم ملت از خطر رضاخان غافل بودند و قاطبه‌ی روشنفکران نیز رضاخان را پیام آور تجدد می‌دانستند . شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزوی علمیه‌ی قم از کسانی بود که خطر رضاخان را درک کرده بود. " احمد شاه چند روز بیش از آخرین سفر به اروپا، به قم رفت و در محل دارالحکومه قم ،‌ با آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری ، مرجع بزرگ دیداری داشت که در آن نهایت احترام را به پیشوای شیعیان مدعی داشت. رضاخان نیز در این جلسه در بالای سرشاه ایستاده بود.
از همان زمان این سخن از آقای حائری نقل شد که خداوند مملکت را از تعرض آن قزاق حفظ کند. "‌ شاید مرحوم مؤسس زمانی را می‌دید که در سالهای سلطنت این قزاق ،‌علما مورد اهانت قرار می‌گیرند. از جمله صدماتی که در سالهای بعد از جانب رضاخان به علما وارد شد، قضیه‌ی ضرب و شتم مرحوم شیخ محمد تقی با فقی بود. ایشان به زن و دختران رضاخان که با حجاب ناقص در بقعه‌ی متبرکه‌ی حضرت معصومه(سلام الله علیها) حاضر شده بودند اعتراض نموده و از آنها خواست تا حجاب کامل را رعایت کنند. این اعتراض ساده به قدری رضاخانی را عصبانی کرد که با یک گردان زرهی به سمت قم حرکت کرد و در حالی که با چکمه وارد حرم مطهر می‌شد تمام افراد ملبس به لباس روحانیت را مورد ضرب و شتم قرار داد. سپس "‌شاه در منتهای درجه‌ی عصبانیت فریاد زد : شیخ ... ( از همان فحشهای آبدار و مخصوص منحصر به فرد خودش نثار شیخ محمدتقی بافقی نمود.)‌ به اشاره‌ی شاه ، شیخ محمدتقی را دمر خواباندند. شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می‌نواخت و شیخ بافقی فریاد می‌زد‌ (یا امام زمان به فریاد برس! )‌ شیخ محمد تقی خزانه دار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود که تمام وجوه بریه نزد او جمع‌آوری و حقوق علما و طلاب را شخصا می‌پرداخت و درمواقع غیبت حاج شیخ عبدالکریم به جای او به امامت جماعت می‌ایستاد. "‌
افرادی مثل شهید مدرس از همان ابتدای قدرت گیری رضاخان و ریاست الوزرایی او ، متوجه بودند که فردی چون رضاخان چگونه می‌تواند برای ایران مضر باشد بنابراین از هر وسیله‌ای برای متوقف کردن رضاخان استفاده میکردند. "‌مدرس هر عملی را برای جلوگیری از استقرار کامل دیکتاتوری رضاخان درست می‌دانست در خدمت گرفتن نصرت‌الدوله و قوام‌الدوله از همین رو بود. "‌ شهید مدرس ابتدا سعی کرد با استفاده از قوام السلطنه و احمدشاه مانع قدرت‌گیری رضاخان گردد . اما زمانی که رضاخان توانست با کمک حمایتهای خارجی و ایادی داخلی به نخست‌وزیری برسد ، سعی کرد از روشهای دیگری برای مبارزه با سردار سپه استفاده کند. شهید مدرس از حربه‌ی پارلمان استفاده کرد تا با مقاصد رضاخان مقابله نماید. "مدرس از همان روز افتتاح مجلس پنجم تیغ کشید ترکیب مجلس و نماینده‌هایی که از صندوق و لایات توسط نظام و نظامیها بیرون می‌آمدند نشان می داد که سردار سپه دارای اکثریت قاطع است. مدرس که در همان روزها با فرستادن دو پیک به فرانسه از احمد شاه خواسته بود که یا به فوریت برگردد و یا با استعفا دادن محمد حسن میرزا [ولیعهد]‌ را بر تخت بگمارد ،‌چاره را در عقب انداختن شروع کار مجلس می‌دید او با تمام اعتبارنامه‌ها حتی اعتبار نامه خودش و مؤتمن الملک رئیس مردمی مجلس هم مخالفت کرد تا نقشه‌ی سردار سپه به تأخیر بیفتد. در این کار موفق بود. " اما کار به همینجا ختم نشد شهید مدرس با استیضاح رضاخان باعث ترس و وحشت دیکتاتور شد . در این زمان رضاخان تصمیم گرفت از شر شهید مدرس خلاص شود و با ترور صدای رسواکننده‌ی او را خاموش نماید اما در این کار موفق نشد و مدرس ماند و تا پای جان با ظلم مبارزه کرد.
زمانی که رضاخان از نمایندگان مجلس برای انقراض قاجار و تأسیس سلطنت پهلوی درخواست رأی نمود مرحوم مدرس آخرین تلاش خود را به کار بست و با بیان ایرادات قانونی و اخطار قانون اساسی، ‌به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد. اما رضاخان اصولا به قانون و مجلس اهمیتی نمی‌داد ."‌رضاشاه مجلس شورای ملی را طویله خطاب می‌نمود و هر کس را میخواست مورد تفقد و عنایت قرار دهد دستور می‌داد که او را هم وارد طویله نمایند. کنایه از اینکه آن شخص باید به نمایندگی انتخاب شود." سرانجام رضاخان میرپنج به رضا شاه تبدیل شد و توانست با قدرت بیشتری دشمنان خود را سرکوب کند . او ابتدا افراد روشنفکر و آگاهی مانند مدرس را به شهادت رساند رضاخان حتی دوستان قدیمی خود مانند تیمورتاش را نیز از دم تیغ گذراند . زمانی که بیشه‌ی ایران از شیران خالی شد،‌او شروع به غارت و چپاول نمود . چنین غارتی از سوی اشغالگران ایران نیز بی‌سابقه بود. "‌ نوت (‌ نماینده‌ی پارلمان انگلیس )‌ پس از مسافرت به ایران و مطالعه‌ی احوال ایرانیان نوشته بود :‌ رضا شاه دزدان و راهزنان را از سر راههای ایران برداشت و به افراد ملت خود فهماند که من بعد در سرتاسر ایران فقط یک راهزن باید وجود داشته باشد." ثروتی که رضاخان در مدت سلطنت خود به دست آورد افسانه‌ای است.به نقل از حسنین هیکل روزنامه نگار مصری ،‌ رضاخان صاحب " دو هزار ده بود که دویست پنجاه هزار نفر رعیت مستقیما بر روی زمینهای او کار میکردند. "‌ سپرده‌ی رضا شاه در بانکهای خارجی مبلغ سیصد و شصت میلیون دلار حدس زده می‌شد. توضیح رضاخان در مورد ثروت هنگفتی که بلای خود به هم زده بود خواندنی است :‌هفت هزار میلیون تومان (‌ هفت میلیارد تومان به پول آن روز )‌ جمع کردم و امروز هم که از ایران خارج می‌شوم هیچ ندارم [؟!] این تمول را برای آن جمع کردم که به ملت یاد بدهم که با جدیت همه کار می‌شود کرد و تنها به نان و گوشت نباید قناعت کرد." مبلغی که رضاخان به اندوخت آن اعتراف کرده یک میلیون و ششصد و بیست هزار کیلو طلاست. "
اینکه چگونه یک فرد توانسته در مدت کوتاهی ۰۰۰/۶۲۰/۱ کیلوگرم طلا جمع نماید،‌ جای شگفتی است ،‌ اما از طرفی هم می‌توان حدس زد که چگونه مردم ایران تحت فشار قرار داشتند. سرانجام رضاخان مجبور شد تمام اموال و ثروت خود را رها کند و به تبعیدگاه برود. در تبعید رضاخان دچار فلاکت و خواری شد و آخر عمر خود را با رنج فراوان به سر برد و سرانجام در تنهایی مرد. "‌علی ایزدی در خاطرات خود می‌نویسد که رضاخان " در حال برخاستن از جای خود دچار حمله‌ی قلبی شدیدی می‌شوند و به زحمت خود را تا نزدیک تخت خواب می‌رسانند و در آنجا به سختی زمین میخورند. به طوریکه یک دست و صورتشان مجروح می‌شود از هوش می‌روند ... "‌ یقینا روح شهید مدرس در چنین موقعیتی حاضر و شاهد بوده است و ناظر یکی از خفت‌بارترین مرگها می‌شود . سرانجام رضاخان ساعت شش صبح روز چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۲۳ با مرگ ملاقات میکند. در اینکه مرگ سرانجام به سراغ هر کسی می‌رود بحثی نیست . اما به دو صورت میتوان با مرگ ملاقات کرد آن طور که شهید مدرس به لقاء خدا رسیده و اینگونه که رضاخان مرد و آنچه باید عبرت آموز باشد این است که : سیاستمداران کدامین راه را انتخاب می‌کنند ؟ "
پی نوشتها:‌
احمدشاه در حدود ۳۰۰ کتاب به زبان فرانسه خوانده و در حواشی آنها اظهار عقیده هم کرده است به علاوه به خواندن تاریخ ایران و همسایگان ایران هم علاقه مند بوده است بعضی از کتب ایشان را در کتابخانه سلطنتی مشاهده کرده‌ایم (‌مکی ،‌حسین ، تاریخ بیست ساله ایران ، جلد دوم انتشارات علمی ۱۳۷۴ صفحه ۴۰۴ )‌
- نیازمند ، رضا ،‌رضا شاه از تولد تا سلطنت ،‌ نشر جامعه ایرانیان ۱۳۸۱
- طلوعی ،‌محمود ،‌پدر و پسر نشر علم، ۱۳۷۲
- نجمی ،‌ناصر ،‌از سید ضیا تا بزرگان ،‌نشر نویسنده ،‌ ۱۳۷۰
- بهنود ،‌مسعود : از سید ضیا تا بختیار ،‌ انتشارات جاویدان ،‌ ۱۳۷۷
- صنعتی ،‌ محمد حسن ،‌پایان پادشاهی ،‌شرکت چاپ و نشر بین الملل ، تهران ، ۱۳۸۳ - صادق کار ،‌مرتضی ،‌ روانشناسی رضاشاه،‌ نشر ناوک ، ۱۳۷۶
پژوهشگر: محسن ردادی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید