پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

انقلاب اسلامی و گسست‌های اجتماعی


انقلاب اسلامی و گسست‌های اجتماعی
در نوشتار حاضر ضمن کالبدشکافی بستر اجتماعی انقلاب اسلامی، از بروز گسست‏هایی در درون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی‏توجهی به آنها، به تدریج زمینه تبدیل آنها از یک‏شکاف ساده به شکافی فعال که به نوبه خود می‏تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد، فراهم می‏آید.
مقاله، بنحو آسیب‏شناسانه به کالبد شکافی شکافهائی بالقوه در جامعه می‏پردازد که درصورت غفلت از آنها، در ایران دهه سوم پس از انقلاب، ممکن است مشکلات حاد اجتماعی‏درپی‏آورد. بطور خاص، به چهارگسست اقتصادی، سیاسی، فرهنگ عمومی و نظری در ابعادداخلی و جهانی واستراتژی امام‏خمینی در هر زمینه، اشاره‏ و عاقبت ‏پیشنهادهائی‏ارائه شده‏است.
«انقلاب اسلامی‏» عرصه تجلی ثابت قدمی مردمی مؤمن به ارزش‏های دینی، به رهبری مردی فرزانه بودکه در نهایت‏به ایجاد حکومت اسلامی به مثابه پاداش الهی برای مؤمنان صادق، منجر شد. بقای انقلاب‏اسلامی مطابق سنن الهی حاکم بر این جهان، قابل تفسیر است و همین بینش است که می‏تواند درآسیب‏شناسی انقلاب ما را یاری رساند.
در نوشتار حاضر ضمن کالبدشکافی بستر اجتماعی انقلاب اسلامی، از بروز گسست‏هایی (شکافهایی) دردرون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی‏توجهی به آنها، به تدریج زمینه تبدیل آنها از یک‏شکاف ساده به شکافی فعال که به نوبه خود می‏تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد، فراهم می‏آید.عصر حاضر با شکل‏گیری جنبش‏های اجتماعی تازه‏ای مواجه است.
برای تحلیل ساخت اجتماعی انقلاب اسلامی و ارزیابی میزان فعالیت گسست‏های موجود در گفتمان‏ انقلاب اسلامی، سیره عملی و نظری حضرت امام خمینی(ره) را ملاک قرار داده‏ایم که به عنوان معمار اصلی‏انقلاب، می‏تواند راهگشای باشد. تحلیل حاضر جنبه آسیب‏شناسی دارد و از لحاظ زمانی ناظر بر آینده است،بدین معنا که نظام، مردم و گروهها را متوجه بروز شکاف‏هایی می‏نماید که معالجه آنها نه متوجه حزب وگروهی خاص، بل رسالت تمام علاقمندان ارزش‏های الهی است که توسط حضرت امام(ره) در دو دهه قبل به شکل جمهوری اسلامی، در ایران تاسیس گردید.
● چارچوب مفهومی و نظری
الف) شرایط گذار از گسست اجتماعی به جنبش اجتماعی
مقوله گسست‏های اجتماعی (Social Cleavages) و نحوه تاثیرگذاری آنها بر جوامع مختلف را باید، موضوع‏اصلی جامعه‏شناسی سیاسی قلمداد کرد:
ـ «قاعده کلی جامعه‏شناسی سیاسی این است که زندگی سیاسی در هر کشوری به شیوه‏های گوناگون تحت تاثیرشکافهای اجتماعی خاص آن کشور و نحوه صورتبندی آن شکاف‏ها قرار می‏گیرد...تنوع جامعه‏شناسی سیاسی‏کشورهای گوناگون ناشی از نوع و شمار این شکاف‏ها و نحوه صورتبندی یا ترکیب آنهاست.»
اختلاف در علایق، نقطه آغازین بروز شکافهای اجتماعی می‏باشد. البته برای اینکه گسست‏ها - که بطورطبیعی در جامعه وجود دارند - منشا اثر قرار گیرند و باصطلاح تبدیل به جنبش شوند، لازم است‏شرایطدیگری نیز فراهم آید که رسالت جامعه‏شناسی سیاسی در عصر حاضر، شناخت و معرفی آنها می‏باشد. پاسخ کلی‏ای که می‏توان به این سئوال مهم داد این است که: «گسست‏های طبیعی طی فرآیندی پیچیده‏موسوم به بسیج اجتماعی از حالت غیرفعال خارج شده، به شکل جنبش در جامعه رخ می‏نمایند که خواهان‏ایجاد تغییر و تحول در ساختار اعمال قدرت و یا روابط اجتماعی، می‏باشند.» بنابراین نفس وجود «گسست‏» درجامعه دال بر خطری برای کانون قدرت نیست‏بلکه مهم فرآیند بسیج اجتماعی است و این که گسست مزبور تاچه میزانی فعال شده است. (نمودار شماره ۱)
ب) تحدید واژگان
۱) گسست (شکاف)
اگر جامعه را به مثابه کلی واحد بدانیم که مرکب است از افراد، مؤسسات و شبکه ارتباطی بین آنها، آنگاه به‏اقتضای طبع و اصل منفعت‏طلبی، افراد در قالب گروههای مختلفی تجمع می‏نمایند که از یکدیگر متفاوت‏هستند. گسست در شکل طبیعی آن، دال بر مرزهای اختلاف بین افراد، گروهها و نهادها دارد. شکافهای‏اجتماعی با عنایت‏به عنصر آگاهی و عمل سیاسی است که به دو دسته تقسیم می‏شوند:
گروه اول ) شکافهای غیرفعال (Non-active Cleavages) که صرفا به وجود اختلاف دو گروه اشاره دارد.
گروه دوم) شکافهای فعال (Active Cleavages) که مبتنی بر گروه‏بندی‏ها و آگاهی سیاسی است.
۲ ) اصل تراکم
شکاف‌های اجتماعی را می‏توان به دو دسته مهم تقسیم کرد:
- گسست‏های متراکم (Reinforcing cleavages) که مبین همسویی شکافها و تقویت پتانسیل عملیاتیشان‏برای‏ایجاد تغییرات
- گسست‏های متقاطع (Crosscatting Cleavages) که مبین برخورد دو یا چند شکاف با هم و تضعیف‏پتانسیل عملیاتیشان است
از نکاتی که در تاثیرگذاری شکافها مؤثر است، این است که شکافهای مزبور از وضعیت تقاطع، خارج شده وبه همسویی‏متمایل شوند که در آن صورت احتمال عمل زیاد می‏شود.
۳) بسیج اجتماعی
بسیج اجتماعی، فرآیند پیچیده‏ای‏است و دلالت‏بر آن دارد که یکی از طرفین شکاف سعی دارد از وضعیت‏موجود - یعنی نحوه استقرار شکافها در جامعه - استفاده نموده، با ارایه یک ایدئولوژی بدیل و با رهبری مردم،در حداقل زمان ممکن بر منابعی از قدرت دست‏یابد. بسیج اجتماعی را می‏توان تلاش برای فعال نمودن‏شکافهای غیرفعال نیز تعریف کرد.
عناصر مهم بسیج اجتماعی عبارتند از:
اول) ارایه ایدئولوژی بسیج : یعنی بینشی که ناظر بر عمل بوده و غرض از آن انگیزش افراد به عمل‏است. ایدئولوژی با نکوهش از وضعیت موجود و تعیین مقصر، زمینه برای ترسیم ایده‏آل جامعه را فراهم‏می‏آورد که مبتنی ارایه تفسیری تازه از جهان و ضرورت اقدام به ایجاد تغییر در جامعه می‏باشد.
دوم) رهبری : به این معنی که با آماده‏کردن اذهان، گروه معارض را به جامعه معرفی می‏کند و او می‏تواندتغییر موردنظر را راهبری کند. اگرچه تحلیلگران توده‏ای به نقش رهبران چندان توجهی ندارند ولیکن تجربه‏عملی خلاف آن را نشان داده است. بدین‏ترتیب در روند بسیج تا انتهای جنبش اجتماعی ما به سه گونه رهبرمحتاج هستیم: «رهبر» فکری که ایدئولوژی لازم را بدهد، «بسیج‏گر» که بتواند توده‏ها را بر گرد آن ایدئولوژی‏گرد آورد و بالاخره «سیاستگذار» که بتواند مدیریت جنبش را بعهده داشته به اهداف غایی‏اش برساند. پس‏فرآیند بسیج، بدون رهبری، ایدئولوژی بدیل و توجه به وضعیت‏شکافها، کارآمد نیست.
۴) جنبش اجتماعی
جنبش اجتماعی را باید محصول عینی فرآیند بسیج دانست، حالتی که باورهای حاصله در دوران بسیج رابه عرصه عمل سیاسی می‏کشاند. در این مرحله، سرمایه به دست آمده در دوران بسیج، هزینه شده و سعی‏می‏شود تغییری در ساختار اعمال قدرت و یا روابط اجتماعی حاصل آید.
ج) جنبش‏های اجتماعی در دهه سوم انقلاب
ایران در دهه سوم از حیاتش تا چه میزانی با چالش‏های ناشی از شکل‏گیری جنبش‏های اجتماعی مواجه‏است؟ شاخص‏های اصلی ارزیابی وضعیت گسست‏های اجتماعی در هر جامعه‏ای به شرح ذیل می‏آید:
۵ ) شناسائی گسست‏ها
اول) نوع: از حیث نوع می‏توان به گسستهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری اشاره داشت. بروز شکاف‏در مبادی اولیه هر اجتماع و نظام را شکاف نظری می‏گویند به عنوان مثال بروز اختلاف در معنای آزادی برای‏ایدئولوژی لیبرالیسم می‏تواند یک گسست تئوریک تلقی شود.
دوم) قلمرو: گسست‏ها از حیث قلمرو فعالیت‏به داخلی و خارجی تقسیم می‏شوند.
سوم) وضعیت‏بسیج اجتماعی: «آیا ایدئولوژی جایگزین (بدیل) ارایه شده یا خیر؟»، «آیا رهبران سه‏گانه‏جنبش وجود دارد یا خیر؟» و اینکه «میزان اقبال و استعداد عمومی برای پذیرش این دیدگاه بدیل چقدر است؟»براساس این پرسشها می‏توان پیشرفت‏بسیج اجتماعی پیرامون هر شکاف را به کم و متوسط و زیاد تقسیم کرد.
چهارم) حالت استقرار شکافها: آیا وضعیت استقرار شکاف‏ها متقاطع‏اند یا متراکم؟
گسست‏های چهارگانه در جامعه اسلامی ایران
۱) توصیف وضعیت گسست‏ها
اول ) شکاف اقتصادی: شکاف اقتصادی را باید مهمترین گسستی دانست که احتمالا در دهه سوم انقلاب‏اسلامی فعال خواهد بود. این شکاف در هر دو حوزه داخلی و خارجی پتانسیل عمل بالایی را دارد که عدم‏توجه به آن می‏تواند خطرساز باشد.
الف) حوزه داخلی:
۱) هزینه‏های فزاینده خانوار و کاهش قدرت خرید:
از سال ۱۳۶۹ به بعد، همواره هزینه خانوار نسبت‏به درآمدهای آن در روستا و شهر، بیشتر بوده و افزایش‏حقوق، جبران‏کننده نبوده است و در بیشترین افزایش حقوق نیز هزینه خانوار همچنان برتری دارد.
۲) بیکاری: میانگین بیکاری در سالهای اخیر به شرح زیر بوده است:
ـ سال‏۱۳۵۸ دولت‏بازرگان، میانگین بیکاری‏۴/۱۱
ـ سال ۱۳۶۱-۱۳۵۹دولت رجایی، میانگین بیکاری‏۰۰/۱۲
ـ سال ۱۳۶۸-۱۳۶۱دولت موسوی، میانگین بیکاری‏۵/۱۳
ـ سال ۱۳۷۶-۱۳۶۸دولت هاشمی، میانگین بیکاری‏۴/۱۱
درصد بالای بیکاری در حالی که ما شاهد چندپیشگی و یا ایجاد مشاغل کاذب پردرآمد می‏باشیم، شکاف‏اقتصادی را به شدت تهییج نموده که به نظر می‏رسد خطرات آن غیرقابل چشم‏پوشی باشد.
۳) رشد اقتصادی آهسته: علی‏رغم کلیه برنامه‏های توسعه، ما از سطح نیازهای اقتصادی عقب هستیم. نرخ‏تورم از کمتر از ۱۰ درصد در سال ۶۹ به بیش از ۳۵ درصد در سال ۷۳ رسید.
۴) کسری بودجه: اقتصاد ایران در سال ۷۷ مطابق محاسبات خوش‏بینانه حداقل ۷/۰۱۹/۵ میلیارد ریال وحداکثر ۸/۱۱۸/۲۳ میلیارد ریال - با توجه به قیمت هر بشکه نفت از ۱۶ تا ۸ دلار - کسری بودجه داشته است!وجود چنین حجمی از کسری بودجه که پیامدهای منفی‏ای چون استقراض، تورم و... رابه دنبال دارد و رو به‏افزایش بوده و به نظر می‏رسد که همین روند را طی خواهد کرد، به معنای تعمیق شکاف اقتصادی در حوزه‏اقتصاد داخلی و فشار بیشتر بر قشر کم‏درآمد است.
۵) تورم: تورم را باید غول مهارناپذیر اقتصاد ایران قلمداد کرد که به شدت در حال تهییج‏شکاف اقتصادی‏است. آمارهای مختلف، درصدهای گوناگونی از تورم را ارایه می‏دهند که رقم خوشبینانه آن در حدود زیر است:
ـ سال‏۱۳۵۸دولت‏بازرگان، میانگین تورم‏۳/۱۱
ـ ۱۳۶۱-۱۳۵۹دولت رجایی، میانگین تورم‏۹/۲۱
ـ ۱۳۶۸-۱۳۶۱دولت موسوی، میانگین تورم‏۶/۱۸
ـ ۱۳۷۶-۱۳۶۸دولت هاشمی،میانگین تورم‏۴/۲۴
ـ دولت‏خاتمی، میانگین تورم‏۷/۱۸
ـ ماخذ: مجله اقتصاد ایران، ش ۶، ص ۴
مطابق محاسبات مراکز دیگر این رقم به ۲/۲۷% در سال ۷۶ رسیده است. لحاظ کردن کسری بودجه دولت،ثبات درآمدها، بیکاری و... منجر به تقویت میزان تاثیرگذاری تورم برای تعمیق گسست و شکل‏گیری جنبشی‏احتمالی می‏شود.
در جدول زیر، روندهای مختلف حوزه اقتصاد ایران مقایسه شده است:
ـ سال شاخص ۳۵۸میانگین رشد سالانه‏۷/۴،میانگین بیکاری‏۴/۱۱،میانگین تورم‏۳/۱۱،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول‏۶۰
ـ سال شاخص‏۱۳۶۱-۱۳۵۹،میانگین رشد سالانه ۲%-،میانگین بیکاری ۰۰/۱۲،میانگین تورم ۹/۲۱،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۱۰۳
ـ سال شاخص‏۱۳۶۸-۱۳۶۱،میانگین رشد سالانه ۸/۰،میانگین بیکاری ۵/۱۳،میانگین تورم ۶/۱۸،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۲۰۱
ـ سال شاخص‏۱۳۷۶-۱۳۶۸،میانگین رشد سالانه ۶/۵،میانگین بیکاری ۴/۱۱،میانگین تورم ۴/۲۴،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۲۹۰
ـ سال شاخص‏۱۳۷۷-۱۳۷۶،میانگین رشد سالانه ۷/۱،میانگین بیکاری ۵/۱۲،میانگین تورم‏۷/۱۸،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۴۰
ـ ماخذ: مجله اقتصاد ایران، ش ۶، ص ۴
علل عدم فعالیت گسست اقتصادی: آنچه این شکاف را از فعالیت‏بازداشته ملاحظات زیر است:
اولا) ایدئولوژیهای ناظر بر این شکاف (بویژه ایدئولوژیهای طبقاتی) به خاطر سابقه تاریکی که در ایران‏داشته‏اند - معروف به دیدگاه توده‏ای - نتوانسته‏اند اقبال نخبگان و توده مردم را به خود جلب نمایند.
ثانیا) رهبران فکری که در این حوزه صاحب‏نظر باشند و بتوانند ایدئولوژیهای مربوطه را در محیط ایران‏طرح نمایند، پیدا نشده‏اند. اگرچه از حیث عملی ما بعضا دوره‏هایی را تجربه کرده‏ایم که بطور غیرمستقیم‏متاثر از دیدگاههای اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و یا اقتصاد دولتی بوده است، ولی به هر حال هنوز شخص یااشخاصی که رهبری این جریانها را بتوانند به دست‏بگیرند، پیدا نشده است
در نتیجه این شکاف علی‏رغم پتانسیل زیاد برای فعالیت، خوشبختانه فاکتور ایدئولوژیک و رهبری خود رانیافته و از فعالیت مؤثر عاجز مانده است: فعال بودن این شکاف ما را نباید از تاثیرگذاری‏های سوء گسست‏غافل سازد چرا که میزان نارضایتی پنهان و نیمه آشکار این شکاف در سیطره جامعه قابل توجه می‏نماید.۲نارضایتی‏هایی که به صورت پراکنده و گاه انفجاری اما محدود، عمل می‏نماید.
ب) حوزه خارجی اقتصاد:
۱) کاهش میزان سرمایه‏گذاری واقعی: پایان جنگ تحمیلی فرصت‏به دولت داد تا اصلاحات بنیادین‏اقتصادی صورت پذیرد، چرا که در سالهای ۵۷ و ۶۷ به ترتیب ۸/۱ و ۶/۶ درصد از تولید و سرمایه‏گذاری واقعی‏ایران کاسته شده بود و در مقابل رقم کل هزینه‏های مصرفی تا حدود زیادی راکد مانده بود و جمعیت‏با نرخ‏سالانه ۲/۳ تا ۹/۳ درصد افزایش یافته بود. در مجموع نرخ سالانه افت تولید، سرمایه‏گذاری و مصرف سرانه به‏ترتیب ۲/۴، ۷/۹ و ۶/۳ درصد محاسبه شده که همگی حکایت از عقب‏ماندگی ایران در عرصه فعالیت‏های‏اقتصادی مفید دارد. کاهش شدید سهم سرمایه‏گذاری تولید از ۲/۲۲ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۸/۱۰% در سال‏۱۳۶۷ با عنایت‏به افزایش میزان مصرف از ۶۶% به ۱/۷۱% در همین دوره به اندازه کافی گویا است و محتاج‏توضیح اضافه‏ای نمی‏باشد.
۲) در چنین وضعیتی در سطح جهانی شکاف بین کشورهای پیشرفته و عقب‏مانده روز به روز افزایش یافته‏و تعداد کشورهای تازه‏ای به جرگه عقب‏ماندگان می‏پیوندد. تقسیم جهان به ۲۰% کشورهای پیشرفته و ۸۰%عقب‏مانده یا در حال توسعه که امکانات جهانی را به نسبت عکس مصرف می‏نمایند، بیانگر مشکلات جدی‏ای‏در فراسوی کشورهای عقب‏مانده - از آن جمله ایران که سعی دارد در جرگه کشورهای در حال توسعه خود رانگاه دارد - می‏باشد.
متاسفانه شکاف اقتصادی فوق در سطح جهانی، مستقل از خواست ما درحال عمل‏کردن است و متفکران و کارگزاران خاص خود را یافته است و ما بالاجبار هزینه‏های آن را می‏پردازیم. نکته‏ای‏که منجر شده تا حدودی تاثیرات این شکاف کاهش یابد، به عدم وجود اجبار بین‏المللی برمی‏گردد که به‏کشورها اختیار آن را داده تا به موافقتنامه‏های مربوط ملحق شده یا سرباز زنند. البته روند آتی چنان روشن‏نبوده و معرف وجود فشارهای غیرمستقیمی است که کشورها را به قبول این موافقتنامه و در نتیجه اعمال‏اصلاحات وادار می‏سازد. به عنوان مثال می‏توان به شرایط تاثیرگذار صندوق بین‏المللی پول اشاره داشت که‏کشورها نهایتا به خاطر بهره‏مندی از وام‏های‏صندوق مجبور به پذیرش آنها - علی‏رغم خواست اولیه‏شان - شده‏و تن به نتایج اصلاحی آنها می‏دهند. در نتیجه امکان فعال‏شدن هر چه بیشتر این شکاف نیز در دهه آینده‏می‏رود که با توجه به بعد داخلی مساله، میزان خطرآفرینی را افزایش می‏دهد.
در مجموع مقوله فقر و مشکلات اقتصادی در دهه آتی به مثابه خطری جدی برای سلامت‏حکومت‏اسلامی تلقی می‏شود. توجه به تاثیرات منفی سیاسی ناشی از شکاف فقیر و غنی، نکته مهمی است که باید دردستور کار دولت جمهوری اسلامی قرار گیرد.
دوم ) شکاف سیاسی:
الف) بعد داخلی: متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی در ایران، شکاف انقلابی /غیرانقلابی در داخل ایران شکل می‏گیرد که منجر به تفکیک نیروهای پیرو امام(ره) از احزاب و دستجاتی‏می‏شد که به نحوی نظریه حکومتی امام خمینی(ره) را نمی‏پذیرفتند. این شکاف در دهه گذشته دو تفسیربارز داشته است.
تفسیر اول متعلق به دوره اول حیات حکومت اسلامی و تقریبا تا اواخر عمر مجلس دوم به طول‏می‏انجامد. در این دوره «غیرانقلابی‏» به گروههایی چون منافقین، توده‏ای‏ها، ... و در نهایت‏به گرایش‏های‏ناسیونالیستی اطلاق می‏شد که به نحوی با اصول مبارزه اسلامی همراه نبوده، اهداف دیگری را دنبال‏می‏کردند.
تفسیر دوم متعاقب یک دوره فترت کوتاه - که حکایت از پیروزی انقلابیون به گروههای ضد انقلابی‏داشت‏شکل می‏گیرد. گروههای ضد انقلابی - اعم از مجاهدین خلق، توده‏ای‏ها، کومله، دموکرات و... به خاطرتوسل به رفتارهای خشن و اقدام‏های تروریستی، سریعا از سوی مردم طرد و انقلابیون طرفدار امام(ره) برفضای سیاسی کشور حاکم شدند. اما با نزدیک شدن به دوره سوم از حیات مجلس شورای اسلامی، درمسائل‏کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو جناح از انقلابیون تفاوت بینش بوجود می‏آید و در نتیجه تفسیردوم از انقلابی / غیرانقلابی شکل می‏گیرد. از این منظر انقلابیون در گفتمان سیاسی تازه به گروهایی همچون‏راست و چپ و گروههای میانه و مستقل تقسیم می‏شوند که گذشته از حت‏یا عدم صحت این الفاظ حکایت‏از شکل‏گیری شکاف تازه‏ای داشت.
شکاف سیاسی داخلی را باید شکافی فعال قلمداد کرد که متاسفانه در حال تهییج می‏باشد و به نظرمی‏رسد که در صورت عدم توجه کافی می‏تواند خطرساز نیز باشد. البته بیشتر تفسیر دوم از انقلابی /غیرانقلابی هم اکنون نقش آفرین است و با توجه به رسوایی گروههای ضدانقلابی در دهه اول انقلاب، بنظرنمی‏رسد که این تفسیر بتواند موجد تاثیر مهمی باشد.
جناح‏بندی‏های ایجادشده در درون نظام سیاسی کشور در یک دهه گذشته، و طی مدت کوتاهی‏توانسته‏اند به بنای ایدئولوژی‏های مناسب حال خود بپردازند و تفاسیر رادیکال و محافظه‏کارانه و... از ولایت‏فقیه ارائه دهند که هریک توسط نظریه‏پردازانی تبلیغ می‏شوند. متاسفانه تضاربات سیاسی به شکل وسیعی‏در جامعه مورد اقبال قرار گرفته و ما شاهد سیاسی‏شدن حوزه‏هایی چون تحقیق، آموزش، صنعت و...می‏باشیم که بعضا بر اصول بنیادینی چون منافع ملی و امنیت ملی هم برتری می‏جویند. نتیجه آن که ما باشکافی سیاسی در حوزه داخلی مواجه هستیم که اعضای دو طرف شکاف اکثرا متعلق به جناح انقلابی دهه‏اول انقلاب می‏باشد! افرادی که به دلیل ارائه معیارها و تفاسیر تازه‏ای از «انقلابی‏» از یکدیگر تمییز یافته‏اند و باالقابی چون راست، چپ، محافظه‏کار، لیبرال و... مشهور شده‏اند بدیهی است که این شکاف تاثیر منفی زیادی‏داشته و نمی‏تواند مورد تایید دلسوختگان انقلاب و بنیانگذاران اولیه آن باشد.
ب) بعد خارجی: انقلاب اسلامی از جمله پدیده‏های سیاسی مهم قرن بیستم می‏باشد که بدون شک درسطح بین‏المللی تاثیرات بسزایی را به جای گذارده است. از این حیث در گستره بین‏المللی می‏توان دو گروه‏عمده را نسبت‏به موضع‏گیری‏شان در قبال انقلاب اسلامی از هم تفکیک نمود:
اول) گروهی که جزو موافقان انقلاب اسلامی به حساب می‏آمدند و درکنار جمهوری اسلامی ماندند. دوم) گروهی که با بی‏تفاوتی و یا مخالفت‏نظری و عملی‏شان، به نحوی در مقابل انقلاب ایران ایستادند. آنچه دردو دهه گذشته تجربه شده، حکایت از صف‏بندی طیف وسیعی از کشورها -اعم از مسلمان و غیرمسلمان، جهان سومی و اولی، شرقی و اروپایی و... درمقابل ایران دارد به گونه‏ای که تجلیات آن را در دوران جنگ تحمیلی و حتی‏دوران سازندگی به خوبی می‏توان دید.
در این دوره است که تعدادی از کشورها به عنوان دشمنان اصلی انقلاب(همچون آمریکا، اسرائیل) و تعدادی به عنوان کشورهایی که ایران را برای حیات بین‏المللی خطرناک‏می‏دیدند (همچون انگلیس، فرانسه و اکثر کشورهای اروپایی) و تعدادی به عنوان اینکه ایران تفسیری ازاسلام ارائه داده که جهان اسلام را دچار شوک ساخته (همچون عربستان، امارات، کویت و...)، در مقام مقابله باایران برمی‏آیند و صف واحدی را علیه جمهوری اسلامی شکل می‏دهند تحریم‏های سیاسی و اقتصادی‏ایران، هشت‏سال جنگ تحمیلی، تهدید نسبت‏به امنیت ملی ایران، ارسال سلاح و حمایت از گروههای‏معارض، اقدامات تروریستی،حملات فرهنگی و... تماما ناشی از شکاف سیاسی بین ایران از یک طرف ودشمنان ایران از طرف دیگر، در سطح بین‏المللی می‏باشد که به شکل تندی در دوران جنگ تحمیلی خود رانشان داد.
اگرچه خاتمه جنگ تحمیلی قدری به تخفیف آثار ناشی از این شکاف کمک کرد ولیکن مهمترین‏تحول در این زمینه با روی‏کارآمدن حجة‏الاسلام خاتمی رخ داده که شاهد به حداقل رسانیدن آثار منفی‏ناشی از این شکاف می‏باشیم.
در مجموع سیاست‏های کلان تنظیمی از سوی نهادهای مؤثر همچون رهبری، ریاست‏جمهوری، مجلس‏شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام توانسته است در ابعاد مختلف به کاهش تنش در عرصه‏بین‏المللی منجر شود. البته نباید فراموش کرد که جبهه مقابل نیز در این ارتباط نقش مؤثری داشته و به‏اقتضای شرایط موجود، مجبور به پذیرش اصول تازه‏ای شده که حکایت از یاس و ناامیدی آنها نسبت‏به‏سیاستهای خصمانه پیشین‏شان دارد.
سوم ) شکاف فرهنگی: انقلاب اسلامی را باید نتیجه احیاء فرهنگ اسلامی دانست قابلیت‏های خود را آشکارساخته است. تفاوت ماهوی این فرهنگ با سایر فرهنگ‏ها، شکاف تازه‏ای را ایجاد می‏نماید:
الف) بعد داخلی: نظر به استقبال گسترده مردم ایران از نظام ارزشی پیشنهاد شده از سوی حضرت امام‏خمینی(ره) و التزام اکثریت مردم به مبانی دینی، متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تاسیس جامعه‏ای‏دینی باشیم که در گذر از زمان حدود و ثغور آن بیش از پیش تعریف و روشن می‏شود، سلطه روحیه انقلابی برمردم مسلمان ایران و فضای معنوی ناشی از حضور گسترده و خالصانه مردم و مسؤولان در صحنه جنگ‏تحمیلی، منجر به آن شد که ما چیزی تحت عنوان شکاف بین طرفداران ارزشهای دینی از یکطرف و افرادضدارزشی از طرف دیگر، در سال‏های اولیه انقلاب را تجربه ننمائیم.
اما با گذشت زمان و بروز مشکلات داخلی‏و هجمه‏های فرهنگی از خارج، کم‏کم جریان‏های تازه‏ای در توده مردم و جمع مسؤولان شکل گرفت که نشان‏دهنده رشد و حیات عوامل ضدارزشی می‏باشد. نارسایی‏های همچون رشوه، بدحجابی، مفاسد اجتماعی،اختلاس و... را باید نمودهای بارز احیاء شکاف فرهنگی در بعد داخلی دانست‏به گونه‏ای که امروزه می‏توان ازآن به مثابه شکافی در آستانه فعالیت‏یاد کرد.
بروز برخوردهایی چند میان بعضی از هواداران هر دو گروه که منجر به شهادت بعضی از آمران به معروف وناهیان از منکر و یا متقابلا لطمه دیدن افرادی شده است که ناآگاهانه از پاره‏ای از ظواهر غربی تبعیت‏می‏نموده، ناشی از بروز همین شکاف می‏باشد. این شکاف اگرچه از حیث نظری پشتوانه‏های محکمی دارد ودر پژوهش‏های اجتماعی از آن به روش‏های ویژه بیان اعتراض به سبک غیرمستقیم یاد می‏شود. اما درداخل کشور ما بومی نشده و عملا رهبر و نظریه‏پردازی برای آن نمی‏توان سراغ گرفت. لذا صحنه سیاسی‏مظاهر فساد اجتماعی اندک بوده، بیشتر ناشی از تبلیغ و یا مشکلات واحله‏ای است که راه بر ازدواج، کار مفید وزندگی سالم جوانان سد کرده‏اند. با اینحال روند فوق از آن جا که حکایت از افزایش میزان جرایم، مفاسداجتماعی، تعداد طلاق‏ها و در کل حاکمیت روحیه‏ای غیر از روح اسلامی برجا دارد می‏تواند مشکل‏ساز باشد واین آمارها از این حیث هشدار دهنده می‏باشند. در مجموع اگر برای جبران کاستی‏های این شکاف‏سیاست صحیحی طراحی و اجرا نشود، شکاف مزبور در دهه سوم حتما در حد نیمه‏فعال ظاهر خواهد شد.
ب) بعد خارجی: با توجه به اصالت ارزش‏های دینی و تفاوت آن با نگرش سکولار این شکاف از همان روزاول تاسیس حکومت اسلامی در سطح منطقه‏ای و جهانی رخ نمود. از این منظر جهان به دو قسمت «خودی‏» و«غیرخودی‏» تقسیم می‏شود که در هر مرتبه‏ای از تفسیر، مصادیق آن تغییر می‏کند. تصویر جهانی عاری ازشکاف فرهنگی، محال می‏نماید و چنین گمانی به سیاست‏های استعمارگرایان و توتالیتر دامن می‏زند که ازبنیان مردود و از حیث تاریخی شکست‏خورده‏اند.
آنچه لازم است، نه امحاء شکافهای فرهنگی، بل نهادینه کردن آنها به شکلی است که به میزان معقولی‏تاثیرگذار باشند. باید به الگوئی از همزیستی دست‏یافت که به بهترین وجهی در حکومت نبوی(ص) به نمایش گذارده شده است. در قالب این الگو امکان همکاریهای متعارف در سطحی پایین‏تر از ارزش‏های‏بنیادین طرفین وجود دارد. بدین صورت که طرفین شکاف با حفظ ارزش‏های خود، در حوزه‏هایی چون‏سیاست، اقتصاد و... با یکدیگر همکاری می‏نمایند. تجربه انقلاب اسلامی از این حیث مثبت ازریابی شده وهمسو با اصول اسلامی می‏باشد.
مهمترین مانع برای گسترش این گفتگوهای فرهنگی، تلاش‏های‏غیرفرهنگی‏ای است که به صورت غیراستدلالی و هجوآمیز، متوجه مبانی فرهنگی شده و در نتیجه با بروزواکنش‏هایی چند فرآیند تعامل را به تعطیلی می‏کشاند. از این منظر، تلاش مذبوحانه سلمان رشدی رامی‏توان مصداق بارز موانع موجود بر سر راه گفتگوهای فرهنگی دانست که غرب با حمایت‏سیاسی خود از او به‏تعمیق شکاف فرهنگی کمک کرد تا تلاش برای امحاء آن.چهارم) شکاف نظری: مبنای نظری حکومت اسلامی در ایران را ولایت فقیه امام خمینی(ره) شکل می‏دهد.با اینحال پس از گذشت‏یک دهه زمینه بروز اختلاف‏نظرهایی در این زمینه فراهم می‏گردد.
الف) بعد داخلی: بعد داخلی شکاف نظری را باید متعلق به دهه دوم انقلاب دانست، اگرچه ریشه‏های آن درسالهای واپسین دهه اول نیز قابل مشاهده است. در دهه اول میان بازیگران اصلی عرصه سیاست و حکومت‏در تفسیر ارایه شده از «ولایت فقیه‏» نوعی انسجام نظر وجود داشت که راه را بر منازعات و ادعاهای احتمالی‏سد می‏نمود. در این دوره سئوالات مطرح‏شده از سوی انقلابیون نسبت‏به نظریه ولایت فقیه، ناظر بر مبانی‏اولیه آن نبوده و بیشتر بر کارکردهای ثانوی آن در مقام حل مسایل سیاسی - اجتماعی دلالت دارد که بااستفتاء از حضور امام(ره) حل و فصل می‏شدند.
لذا ادعای وجود شکاف در این دوره چندان صحیح ومطابق واقع نیست. اما متعاقب ثبات انقلاب اسلامی، روشن شدن زوایای ریز حکومت و طرح ایران در سطح‏جهانی جمهوری اسلامی با پرسش‏های تازه‏ای روبرو می‏گردد که ضرورتا پاسخ‏های یکسانی از جانب هواداران‏نظام نمی‏گیرد.
جریان اول) را می‏توان قائلان به اصالت نظریه ولایت فقیه معرفی کرد. در درون این جریان دو طیف ازافکار مطرح شده است. گروهی که رویکرد توصیفی تشریحی نسبت‏به تئوری امام(ره) دارند و تمام سعی وتلاششان آن است که این نظریه را از ابعاد فقهی - حقوقی شکافته، مستندات و تاییدات شرعی آن را برای‏مخاطبانشان بیش از پیش روشن‏تر سازند.
طیف دوم از این جریان، سعی دارد ولایت فقیه را در قالب گفتمان روز فهم کرده، نسبت آن را با مبادی ومبانی فکری عصر حاضر دریابد. در مجموع دو طیف فوق، نسبت‏به اصالت نظریه ولایت فقیه امام نظرمشترک داشته و سعی بر حفظ آن با طرق استدلالی مختلف دارند.
جریان دوم که از بطن گروههای انقلابی هوادار ولایت فقیه امام(ره) در اوایل انقلاب خارج شده‏اند، بعضا ازهمان اوایل انقلاب وجود داشته و لیکن یا به صورت نهانی اظهار می‏شده‏اند و یا اینکه به خاطر پاره‏ای‏ملاحظات، لحن گفتاری آنها چنان نبوده که مخاطبین را به اغراض اصلی واضعان آن آگاه سازد. به هرحال‏گرایش‏هایی که سعی در تقلیل ولایت فقیه به خواست‏ها و آرمان‏های حزبی و جناحی دارند، یا آنهایی که باتمسک به نظرات متنوعی که در تاریخ فقه سیاسی اسلام وارد شده‏اند، سعی در طراحی الگویی از ولایت فقیه‏دارند که با الگوی امام(ره) به میزان زیادی متفاوت است، یا آنهایی‏که از فرصت‏حاصله بهره جسته دم از نفی‏مشروعیت و اصالت ولایت فقیه می‏زنند، - اگرچه در کنار هم آوردن این گروهها دلالتی بر ارتباط آنها با یکدیگرو یا هم ارزشی آنها ندارد - در مجموع طرف مقابل شکاف موردنظر را تشکیل می‏دهند.
این تفاسیر بعضا باقدرت سیاسی - اجتماعی گره خورده و در چارچوب اهداف حزبی و گروهی تعریف شده‏اند و هم‏اکنون -متاسفانه - نوع تفسیر از ولایت فقیه به یک شاخص تمییز دهنده گروهها درآمده است. الگوی مطلوب آن‏است که جناح‏های سیاسی هوادار امام(ره) حداقل به برداشت‏سیاسی واحدی از ولایت فقیه رسیده و تنوع‏آراء به روشهای اجرایی محدود شود. در ضمن وجود اختلاف در تفسیر اصل ولایت نیز تا آنجا که به شاخصه‏تعیین، تبدیل نشده می‏تواند به عنوان یک بحث علمی، مفید ارزیابی شود چنانکه این مباحث از دیرباز وجودداشته‏اند اما بیشتر از این حد، به معنای اختلاف در سیاست عملی و بروز شکاف اجتماعی است که تاثیرمطلوبی بر جریان انقلاب و حکومت اسلامی ندارد.
ب) بعد خارجی: پیروزی انقلاب و تاسیس حکومت اسلامی در ایران را باید آغازگر راه تازه در عرصه‏سیاست تطبیقی قلمداد کرد. ایران با بنای حکومت عملا اردوگاه تازه‏ای را بنیان نهاد که به «حکومت مبتنی براصول تشیع‏» مشهور می‏باشد. لذا می‏توان چنین گفت که در کنار شکاف‏هایی از قبیل لیبرال / غیرلیبرال، و...مسئله تازه‏ای در حوزه نظام‏های سیاسی در گستره جهانی پدید آمد که از آن به شیعی / غیرشیعی یادمی‏شود.
شکاف فوق‏الذکر، در ابتدای انقلاب اسلامی از سوی مخالفان و معاندان بسیار تهییج و تبلیغ می‏شد وغرض آن بود که ملاحظات نظری را با علایق سیاسی پیوند زده، به نحوی سیاست داخلی و خارجی جمهوری‏اسلامی ایران را تحت فشار قرار دهند. این تلاش مخالفان تا حدودی قرین توفیق واقع شد و در آن دو طیف‏مشخص وجود داشت:
اول) کشورهای غیراسلامی‏ای که جمهوری اسلامی را از حیث نظری برای آرمان‏های‏لیبرال و انسان‏مدارانه خود خطرناک می‏دیدند و از نظر مادی نیز، منافع نامشروعشان را به واسطه طرح‏سیاست استقلال سیاسی - اقتصادی ایران و بسط آن به کشورهای منطقه به جهان سومی، در شرف زوال‏می‏دیدند. لذا بدیهی بود که هیچ‏گونه تعلق خاطری به ایران و خواست مردمش نداشته به جد در پی تضعیف وبراندازی آن برآیند.
گروه دوم) که علی‏رغم اشتراکات کلان دینی با ایران، از ترس منافع مادی به طرف‏کشورهای مخالف ایران متمایل شده، سعی در براندازی نظام اسلامی ایران می‏نماید، به عنوان مثال عربستان‏که از نظر دینی و منافع منطقه‏ای بیشتر به جمهوری اسلامی نزدیک بود تا آمریکا، حاضر می‏شود در جناح‏مقابل ایران قرار گرفته و علیه ما اقدام نماید. این سیاست نادرست نتیجه سیاسی‏کردن شکاف نظری شیعی /غیرشیعی از سوی دشمنان ایران و بهره‏برداری از این فضا می‏باشد.
جمهوری اسلامی طی تجربه‏ای معادل بیست‏سال چهار شکاف عمده را پشت‏سر گذاشته است. این‏شکاف‏ها دارای دو بعد داخلی و خارجی می‏باشند که معمولا با هم در ارتباط نیز می‏باشند. جدول زیر ماحصل‏تاملات جامعه‏شناسانه ما در این فصل می‏باشد.
● استراتژی حکومتی حضرت امام خمینی(ره)
حضرت امام خمینی(ره) از ابتدای انقلاب، تا تاسیس حکومت اسلامی و هدایت جریان امور در جمهوری‏اسلامی ایران، پیرو استراتژی شخصی بودند که در رشد آیه کریمه (فتح - ۲۹) داشت:
محمد فرستاده خداست و یاران او بر یکدیگر بسیار مشفق و بر کافرین سخت‏گیر هستند.
بنابراین امام(ره) یک گسست کلی در گستره جهانی را ترسیم کرده بودند لذا در هر مرحله تاریخی چون‏در مسایل اصولی اتفاق نظر حاصل می‏آمد، امام(ره) از پذیرش همیاری، همکاری سایر گروهها دریغ‏نمی‏ورزیدند. مشاهده می‏شود که سعی اولیه امام(ره) بر از بین بردن شکاف فقیر - غنی، نزدیک کردن هر چه‏بیشتر افراد و گروههای انقلابی به یکدیگر، امحاء شکاف ارزشی با گسترش تربیت اسلامی و نهایتا ارایه جذابی‏از ولایت فقیه که ضمن بهره‏وری از مبانی فقه جواهری، پاسخ‏گوی نیازهای فعلی است، می‏باشد.
در گستره جهانی نیز، امام(ره) به دنبال تقویت مبانی اقتصادی کشور و نیل آن به استقلال لازم برای حفظجایگاه درخوری در معاملات جهانی بودند. از نظر سیاسی به جز چند کشور خاص همکاری‏های متعارف با سایر کشورها را جایز و ضروری دانسته و بویژه بر نفی شکاف‏های تصنعی بین کشورهای اسلامی تاکیدداشتند. همین وضعیت در حوزه نظری (تئوریک) نیز قابل مشاهده است‏به گونه‏ای که شکاف شیعی /غیرشیعی را به‏هیچ‏وجه دامن نزدند. اما در حوزه فرهنگ شکاف غیرخودی / خودی برای امام(ره) اهمیت‏ویژه‏ای داشت که مقتضای زمان تاسیس و معرفی جامعه تازه اسلامی بود.
الف) گسست‏های داخلی: بینش امام(ره) در این بعد کاملا مبتنی بر اصل وحدت و جذب نیروهایی بوده که‏به نحوی می‏توانست‏با جریان کلی انقلاب همراه شوند. امام(ره) قایل به یک گسست‏بودند و آن هم «خودی /دشمن‏» که مطابق نظر ایشان، دشمنان افرادی بودند که در مقام براندازی انقلاب اسلامی برآمده بودند، به‏عنوان مثال در هر چهار محور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری، مشاهده می‏شود که:
۱) در بعد اقتصادی تاکید تمام بر رفع تبعیض و توجه به محرومان داشتند به گونه‏ای که شکاف فقیر / غنی‏در جامعه اسلامی از میان برود. شاید هیچ موضوعی به این اندازه مورد توجه حضرت امام(ه) نبوده که کرارامی‏خوانیم: دولت موظف است‏بیش از همه به طبقات محروم برسد و رعایت‏حال ایشان بکند. ضمنا خوددولتمردان نیز برای راحتی خیال محرومان باید در ساده‏ترین وضع ممکن به سر ببرند تا این شکاف کشنده،بر محرومان بیش از این فشار وارد نسازد. نگرش اقتصادی امام متوجه محرومان بود که در آن شرایط باتایید مهندس موسوی خود را نشان می‏دهد.
۲) در حوزه سیاسی نگرش امام(ره) آنقدر فراخ بود که به هنگام مبارزه، طیف متنوعی از نیروها را برگرداصل اولیه سقوط رژیم پهلوی و تاسیس حکومت اسلامی گرد آورده و به هنگام تاسیس نیز با رعایت چارچوب‏اصلی، بر «جمهوری‏بودن‏» نظام هم تاکید ورزیده در مقابل کسانی که تقاضای تاسیس «حکومت اسلامی‏» و یا«حکومت جمهوری‏» بودند، ایستادند و اظهار داشتند:
ـ حکومت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه‏زیاد. جهت درک این مطلب که امام(ره) با صف‏بندی‏های امروزی در حوزه نیروهای خودی که قصد براندازی‏یک دیگر را ندارند، تذکار یک واقعیت‏ساده و مهم ضروری می‏نماید و آن هم اینکه، ایشان حتی راضی به طردکسانی که در ذیل عنوان «مجاهدین خلق‏» گرد آمده بودند و برای براندازی نظام سلاح برداشته بودند، نبودند.لذا خطاب به این جوانان فریب‏خورده کرارا پیغام می‏دادند که:
ـ من سفارش می‏کنم به این اشخاصی که از این گروهها بازی خورده‏اند، اینها یک مقایسه‏ای بین حکومت‏حالا و کومت‏سابق بکنند... و بعد ببینند واقعا راهشان چه راهی است؟... ما میل نداریم که شما هروقتی گرفتارشدید جوری باشد که اسلام حکمی جزی کرده باشد و دادگاهها نتوانند تخلف بکنند. ما میل‏داریم که جوری باشد که دست این دادگاهها باز باشد برای اینکه شما را عضوتان کنند، شما را رهاتان‏کنند.»
طمع در عضویت مجدد معاندین در جرگه انقلابیون با اوج روحیه جاذبه امام(ره) می‏باشد که در سیره‏عملی امام(ره) نیز تجلی دارد. به عنوان مثال، اقدام انقلابی امام(ره) در تکلیف نمودن مرحوم بازرگان به‏تاسیس دولت موقت آن هم در ابتدای راه، معنای جاذبه را برای پیروان خط امام(ره) تبیین می‏کند. اما آنچه‏که امام(ره) در مقابله با ملی‏گرایی فرموده‏اند، جنبه واکنشی داشته و برای جلوگیری از پخش ایده‏های یکسویه‏در جامعه بوده است. مثلا چون خبرنگار روزنامه آلمانی «دنیای سوم‏» سعی می‏نماید ایرانی‏بودن را در مقابل بااسلامی‏بودن قرار دهد ایشان اظهار می‏دارند:
ـ «اسلامی‏بودن، بیش از ایرانی بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است.»
لذا کلیه گسست‏های سیاسی در حوزه داخلی از منظر امام(ره) مردود بودند و تا آنجا که جنبه اختلاف‏سلیقه داشتند تایید می‏شدند. روحانیت و روحانیون مبارز، به عنوان دو سلیقه سیاسی در درون تفکر سیاسی‏اسلامی از سوی امام پذیرفته شد، اما فعالیتهای صنفی و حذفی را توجیه و مجاز ندانسته شدیدا نهی‏می‏کردند. لذا خارج کردن یاران امام(ره) و انقلاب تحت عناوینی چون راست و چپ، قطعا با سیره عملی ونظری امام(ره) مطابق نبوده و در مقابل آن قرار دارد.
۳) شکاف ارزشی - ضدارزشی البته در جامعه ایران متعاقب انقلاب بسیار نقش‏ساز بود و این اقتضای‏تاسیس حرکت اسلامی بود که با فرهنگش شناخته می‏شد و لذا در اولین بخورد بر نقاد فرهنگی غنی‏اش تاکیدداشت. البته سیاست امام(ره) تهییج این شکاف نبود، بلکه بالعکس خطاء را متوجه متولیان امور فرهنگی -همچون دانشگاهها، سازمانهای تبلیغی، مساجد رادیو و تلویزیون، مطبوعات و کلیه دولتمردان نموده،بروز هرگونه فعالیتی در این حوزه را ناشی از کمکاری آنها می‏دانستند، به عنوان مثال در خطابی‏آسیب‏شناسانه می‏فرمایند:
«از اولی که رادیو و تلویزیون در اختیار جمهوری اسلامی واقع شد، راجع آن نگرانی داشتم برای اینکه این سازمانی‏است که اگر خوب باشد، مملکت ما خوب می‏شود و اگر فاسد باشد ممکن است که بسیار فساد ایجاد کند...»
به همین خاطر است که مشاهده می‏شود با حاکمیت روحیه دینی بر باطن جامعه، ظاهر آن اصلاح شد وجامعه روند اصلاحی خود را طی می‏کند.
۴) بحث از ولایت فقیه اگرچه در دوره امام(ره) چندین بار به تهییج فضای فکری جامعه منتج‏شد ولیکن‏نظر به اکثریت پیروان این دیدگاه و عدم توجه عمومی به نظرگاه اقلیتی، چندان تاثیرگزار نگردید و عملادیدگاه امام خمینی(ره) به اجرا درآمد. استعداد بالای امام(ره) در به نمایش گذاران ولایت مطلقه‏ای که در آن‏مردم، متفکران و اصحاب قلم نیز نقش داشتند، به گونه‏ای که میزان رای مردم می‏شد - بهترین دلیل برای‏خاموش کردن این شکاف بود. لذا امام(ره) به هیچ وجه تفسیری مستبدانه از ولایت را - آن‏گونه که برخی گمان‏می‏کردند - ارایه نکردند و با اعطاء سهم سیاسی هر عنصر به شکاف مزبور فایق آمدند. بحث از ولایت فقیه ونقش و جایگاه مردم، موضوع مستقلی است که پیرامون آن بسیار تحقیق شده است.
ب) گسست‏های خارجی: در گستره جهانی اگرچه نگرش عمومی به جمهوری اسلامی چندان مساعد نبود،اما با اینحال استراتژی کلان امام(ره) در چهار حوزه سابق را می‏توان موفق ارزیابی نمود:
۱) حضرت امام(ره) در زمانی که اذهان متوجه ارزشهای دینی بود و کمتر به مقولاتی چون اقتصاد جهانی‏توجه می‏شد، صراحتا این بعد را مورد تاکید قرار داده به عنوان یکی از اصول اصلی برنامه دولتهای مختلف‏بهبود آن را خواستار شدند. برای این منظور امام(ره) مردم را به قناعت و همکاری با دولت، سیاستگزاران را به‏جدیت، افراد و گروهها را به جهاد اقتصادی و دولت را به همکاری با سایر دول مشابه، دعوت نمودند تا ازاین طریق بنیان اقتصادی کشور رونق گرفته، شکاف بین کشور ما با سیار کشورهای پیشرفته کاهش یابد.
۲) در ارتباط با سیاست جهانی امام(ره) استراتژی صلح و وحدت را خواهان بودند و فقط در موردکشورهایی چون اسرائیل، آمریکا و آفریقای جنوبی (در دوره آپارتید) بود که حکم استثناء خورده بود. حضرت‏امام نیز خود صراحتا اظهار داشته‏اند: «ما صلح می‏خواهیم... ما می‏خواهیم مسالمت‏با همه دنیا داشته‏باشیم.» در مورد کشورهای اسلامی این تاکید بیشتر می‏شود و اصل وحدت عنوان می‏گردد:
برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است اقتدار ممالک اسلامی امت، برادری با جمیع‏مسلمین است در تمام نقاط عالم... پیام من برای برادران عرب و مسلمان این است که بیایید واختلافات را کنار بگذارید و دست‏برادری به یکدیگر بدهید و همگام و هم‏پیمان با همه برادران مسلمان‏غیرعرب، تنها اسلام را تکیه‏گاه خود قرار دهید.
بدین ترتیب در عرصه سیاست‏خارجی امام(ره) سعی داشتند با تاکید بر اصل صلح‏طلبی و اخوت،شکافهای موجود را از بین برده، وحدتی عام را جایگزین سازند.
۳) حضرت امام(ره) بنا به اقتضای حرکت انقلابی‏شان، لاجرم تکیه بر شکاف ارزشی خودی / غیرخودی رابه عنوان یک استراتژی برگزیدند تا بتوانند شان و جایگاه ایران را تثبیت نمایند. لذا شاهد تاکید امام(ره) براین نکته بودیم که جهانیان باید وجود فرهنگ سیاسی تازه را بپذیرند.
بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران بر پایه سیاست نه‏شرقی و نه غربی استوار است و عدول از این سیاست، خیانت‏به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت واعتبار و استقلال کشور ملت قهرمان ایران خواهد بود.
امام(ره) صراحتا می‏فرمایند چنانچه دنیا در مقابل دین ما بایستد ما نیز در مقابل همه آنها می‏ایستیم.
۴) شکاف تئوریک شیعی / غیرشیعی با اینکه ایران اولین کشوری بود که جمهوی اسلامی مبتنی بر فقه‏سیاسی تشیع را تاسیس کرده بود، هیچگاه از سوی امام(ره) به مثابه ابزاری برای سرکوب دیگر حکومت‏های‏اسلامی مورداستفاده قرار نگرفت. امام(ره) اهل تسنن را برادرخوانده حکومت‏های سنی‏مذهب را به‏وحدت با ایران دعوت نموده و در یک کلام معتقد بودند که همگان جزو یک پیکره می‏باشیم:
ـ «الان برسلاطین اسلام، بر رؤسای جمهور اسلام تکلیف است که این اختلافات جزئی و موسمی را که گاهی‏دارند، این اختلافات را کنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد.»
● چشم‏انداز آینده
در مجموع دو خطر عمده متوجه حیات عزیزانه انقلاب اسلامی در آینده می‏باشد:
۱) فعال شدن بعد داخلی شکاف‏های اجتماعی
ارزیابی به عمل آمده در فصل دوم، بیان‏گر این حقیقت می‏باشد که در رهگذر دو دهه از حیات سیاسی -اجتماعی انقلاب اسلامی، ابعاد داخلی شکاف‏های چهارگانه نسبت‏به ابعاد خارجی از تهییج و تحرک بیشتری‏برخوردار بوده‏اند.
در بعد خارجی حضور حکومت اسلامی بسیار خوب بوده و به میزان زیادی‏بر شکاف‏های موجود جمهوری اسلامی ایران توانسته است فایق آید. به جز یک مورد اقتصادی که همچنان‏در حال تعمیق‏یافتن بوده و تلاش‏های به عمل آمده به بهبود وضعیت چندان کمکی نکرده است. البته در این‏خصوص نباید فراموش کرد که برنامه‏های توسعه تا حدودی در کاهش فرآیند رو به تزاید تعمیق شکاف بین‏ایران - به عنوان کشوری در حال توسعه - و جهان صنعتی مؤثر بوده‏اند. اما به علت وجود فناوری مدرن وسرعت‏بیش از حد تحولات اقتصادی در جهان غرب، عملا تلاش‏های کشورهایی همچون ایران تاثیر لازمه رانگذاشته و فاصله اقتصادی همچنان وجود دارد و تاثیرات خود را می‏گذارد.
اما در مقابل حوزه داخلی روندی مخالف با بعد خارجی را طی کرده است. بدین صورت که فضای منسجم وبه دور از تشنجات بنیادین دهه اول، به تدریج گسست‏برداشته و جناح‏بندی‏هایی متولد شده‏اند که در نیمه‏دهه اول اصلا مطرح نبودند. تعبیر صریح درخصوص وضعیت این بعد آن است که در حوزه داخلی ما نه‏تنها به‏کاهش شکافها نپرداخته‏ایم بلکه آنها را تهییج نیز نموده‏ایم!
در نتیجه اگر تهدیدات علیه انقلاب اسلامی را به داخلی و خارجی تقسیم کنیم، دهه سوم دهه طرح‏تهدیدهای داخلی است. متاسفانه هر چهار گسست فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فکری به نحوی تحریک‏شده‏اند و هم‏اکنون در حال تاثیرگذاری می‏باشند. جبهه انقلابیون به علل مختلف به تفاسیر متنوعی دل‏بسته‏اند. تحلیل‏گرانی که از بیرون به عرصه فعالیت‏های سیاسی نگاه می‏کنند، متاسفانه چشم‏انداز پرتنشی راپیش روی خود می‏بینند، انتصاب اوصافی چون «ضد ولایت فقیه‏»، «مخالف رهبری، «لیبرال‏»، «سرمایه‏دار»،«متعصب‏»، «خشونت‏طلب‏»، «دگراندیش‏» و... به افرادی که در بستر تحولات انقلابی رشد کرده‏اند و یاران دوران‏مبارزه و تاسیس حکومت اسلامی بوده‏اند، آن هم توسط افراد و گروههایی از درون جبهه انقلابیون مسلمان،نیتجه نامیمون تهییج‏شکاف‏های داخلی می‏باشد. از این منظر اصل اولیه و ضروری برای دهه سوم انقلاب‏اسلامی وحدت گروههای مختلف انقلاب است. یعنی همان مطالبی که امام امت کرارا بر آن تاکید داشتند که :
ـ «اینجانب با کمال تواضع دست‏خود را به طرف تمام جناح‏ها که در خدمت اسلام هستند دراز می‏کنم و از همه‏استمداد می‏کنم که با هم پیوستگی همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامی که یگانه راه سعادت ملت است، کوشا باشند...اکنون لازم است وحدت کلمه خود را که به حمدالله حاصل است‏با کمال جدیت‏حفظ کنید...»
نکته تامل‏برانگیز دیگر، تهییج‏بیش از اندازه گسست نظری در بعد داخلی می‏باشد که به هیچ وجه مثبت‏ارزیابی نمی‏شود. این که پس از دو دهه، تجربه حکومتی تئوری ولایت فقیه حضرت امام(ره)، اکنون آن نظریه‏معتبر و مشهور - که امام(ره) از فرط بداهت آن را مستغنی از هرگونه استدلالی دانسته بودند و در کمال‏صداقت مردم و نخبگان فکری - انقلابی آن زمان نیز آن را چنین دیده و پذیرفته بودند، به یکباره چنین موردتفاسیر متنوع و مختلف قرار می‏گیرد که در پاره‏ای از موارد قابلیت‏سیاسی‏اش را از دست داده و به برداشتی‏مسیحی از حکومت و سیاست نزدیک می‏شود، نشان دهنده این حقیقت است که افکار عمومی، چه به شکل‏طبیعی و چه به شکل تحمیلی، به هر حال دستخوش تحول شده، برای یقینیات سابق خود و به دنبال‏استدلال است.
از آن جا که ولایت فقیه، رکن حکومت اسلامی به شمار می‏رود، باید نسبت‏به تحول فوق‏حساس بوده، مقدمات لازم برای فایق آمدن بر گسست را فراهم آوریم. چنین به نظر می‏رسد که دهه سوم،دهه ولایت فقیه در ایران بوده و حجم قابل توجهی از تاملات نظری متوجه این کانون مهم باشد. به همین‏خاطر است که باید توفیق در نظریه ولایت فقیه امام(ره) را رسالت علمی تمامی عالمان دلسوز تعریف کرد. تااز این طریق هم نخبگان و هم مردم، پاسخ‏هایی در خور فهم‏شان دریافت کرد. عدم توجه به این مهم، نادیده‏گرفتن توصیه صریح امام(ه) است.
«انشاءالله تعالی کیفیت تشکیل (حکومت اسلامی) و سایه متفرعات آن را با مشورت و تبادل نظر بدست‏بیاورند...»
۲) متراکم شدن شکافها در بعد داخلی
از جمله تهدیدات دیگر نسبت‏به آینده انقلاب اسلامی، متراکم‏شدن شکافهای موجود در بعد داخلی‏می‏باشد، تراکم شکافها منجر به تقویت آنها شده و در نتیجه میزان تاثیرگذاریشان را در جامعه افزایش‏می‏دهد. وضعیت گسست‏های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فکری دربعد داخلی نسبت‏به بعد خارجی نگران‏کننده‏تر می‏نماید.
با لحاظ دو نکته مشخص می‏شود که ترکیب فوق در بعد داخلی از پتانسیل بیشتری برخوردار است و چنانچه‏توجه نشود، چه بسا در دهه سوم جنبش‏هایی را به دنبال داشته باشد:
اولا ) اگر چه حالت تقاطع در ترکیب شکافهای اجتماعی در بعد داخلی به چشم می‏خورد و لیکن از نقش‏واسطه‏ای دو شکاف نظری و فرهنگی نباید غافل شد، دو شکاف مزبور با قرارگرفتن در میانه گسست‏های‏سیاسی و اجتماعی، فاصله آن دو را کاهش داده همچون کاتالیزور عمل می‏نمایند. لذا تجمع چهار شکاف فعال‏در عرصه داخلی آن هم با ترکیبی اینچنینی، مؤید مدعای تراکم گسست‏ها می‏باشد.
ثانیا) در مقایسه با بعد خارجی، معلوم می‏شود که بعد داخلی به خاطر این که چهار گسستش فعال می‏باشد زحساسیت‏بیشتری برخوردار است. در بعد خارجی دو گسست از فعالیت اقتاده‏اند و یکی نیمه فعال است وفقط شکاف اقتصادی است که همچنان نقش ایفا می‏کند. لذا با اطمینان می‏توان اظهار داشت که در دهه آینده‏گذشته از پاره‏ای از تاثیرات ناشی از شکاف اقتصادی در عرصه جهانی، بیشتر تهدیدات صبغه داخلی داشته،بخصوص از مباحثات نظری منسجم می‏شوند.
نویسنده:اصغر افتخاری
منبع:فصلنامه کتاب نقد، شماره ۱۳
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید