پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


خنیاگری و موسیقی ایرانی


خنیاگری و موسیقی ایرانی
از آثاری که از تمدن ملل قدیم به یادگار مانده, می توان گفت که ایران در موسیقی, از کشورهای معاصر خود مانند سومر, بابل, مصر و یونان عقب تر بوده است و شاید علت اصلی آن بوده که در ایران برخلاف دیگر کشورها, موسیقی در مراسم مذهبی بکار گرفته نمی شده و در واقع موسیقی خاص مذهبی وجود نداشته است.
«هرودوت» مورخ یونانی, می نویسد: " تشریفات مذهبی در ایران, بدون موسیقی صورت می گرفته است." بعد از حمله اسکندر در زمان سلوکیان و اشکانیان, ایران تحت تاثیر تمدن یونانی واقع شد و به نظر می آید که در موسیقی ایران تحولی صورت گرفت.
در تاریخ کهن ایران, واژه ای به نام «گوسان» و «گوسان نواگر» آمده که به معنی نوازنده و خواننده است. یک مورد در ویس و رامین (ویرایش مجتبی مینوی) آمده و گویای روایتی کوتاه است. در آنجا وقتی که شاه, به همراه برادرش, ویس و همسر خود در بزمی حاضر هستند, یک گوسان نواگر مشغول خنیاگری است. آواز او درباره درخت بلندی است که بر زمین سایه گستره و زیر آن درخت, چشمه ای است درخشان با ریگهای ته آب. یک گاو گیلی در کنار آن می چرخد و گوسان در حال خواندن, آواز خود را اینگونه پایان می دهد: مانا که این درخت همچنان گسترده باشد, آب از چشمه برآید و گاوگیلی همیشه در کنار آن بچرخد. که آواز زیبای او گویای اعتبار موسیقی در آن دوران بسیار کهن بوده است.
اچ. دبلیو. بیلی, مورخ غربی, مورد دیگری از این واژه, که گویای اعتبار موسیقی گذشته است, را می نویسد. بهرام گور معتقد است که احوال جهان, خوب و خوش است در صورتی که مردمان در کنار رامشگران و خنیاگران, روزگار سپری کنند. او از پادشاه هند, گوسان (خواننده) خوب درخواست نمود که حدود دوازده هزار مطرب زن و مرد به ایران آوزد. این مطلب در محمع التواریخ نیز به نحوی آورده شده است. در آنجا آمده که لوریان که هنوز به جایند, از نژاد همان خنیاگران هندی هستند.
گوسان (واژه پارتی) در روایات به خوبی گواه مستقیم وجود خنیاگران و مهمانی های با حضور آنان است و آن نقش مهمی در نگاهداری سنت ملی ایرانیان داشته است. البته گوسانها تنها خنیاگران سرگرم کننده و شادی آفرین بودند که از هند می آمدند و در مقابل خوانندگان باسواد ایرانی, مجال هنرنمایی اصیل نداشتند.
چرا که گوسانها اغلب بدیهه سرایی می کردند و طبق گفته مروی بویس, مستشرق در جستجوی اطلاعات بیشتر, در مورد آنها می توان به سرزمینهای مجاور مانند آذربایجان و ارمنستان سفر نمود و با توجه به نفوذ فرهنگی پرتوان پارتی ها در تمدن های مجاور می توان به اثرات وجود آنها در ایران و انتقال آن به سرزمینهای مجاور دست یافت.
در آن زمان داستانهایی به شعر سروده می شد و به آواز خوانده می شد, اما به کتابت در نمی آمد, بلکه شفاهی و سینه به سینه, از نسلها عبور می کرد. نداشتن علم و صنعت موسیقی نوشتاری از دوران گذشته, گویای اطلاعات بسیار کم ما از موسیقی و خنیاگری این سرزمین کهن می باشد.
در آیه ۳۵ سموئیل نبی آمده, آیا می توانم صدای مردان خواننده (گوسان) و زنان را بشنوم؟ این روایات اشاراتی بر نشاط بخشی مطبوع و اثرگذاری موسیقی در زندگی مردم و بزرگان و شیپور نوزازان بوده اند.
«امیان مارسلین» مورخ انگلیسی نیز می نویسد: آن قتل هنگامی واقع شد که نوای سازهای زهی, بادی و آواز, تمامی آن بنای عظیم را به ارتعاش درآورده بود. البته همیشه تعریف و تمجید در کار نبوده, چون در طی ادوار تاریخی هر کدام از مذاهب گذشته ایرانی تا اسلام, همگی منع کننده عیش و طرب و غنا و خوانندگی بوده اند, به همین دلیل بهترین اهالی موسیقی یا عاریتی بوده اند, از دیگر سرزمینها و یا ایرانیانی بوده اند که ارج و عزت آدمهای شرافتمندانه را نداشته اند.
یکی از نویسندگان قدیمی, از رامشگران بدین گونه یاد می کند: دائم الخمرهای فاسد و همچون گسنهای دیوانه که خود را به هر گونه هرزگی و فسقی تسلیم می دارند و آورده اند که نوه های پسری قابیل, هنر گوسان و نوادگان دختری او سرخاب و سرمه را بوجود آورده اند. از سوی دیگر, گاه گسنها نوحه سرایی می کرده اند و به عنوان خواننده مرثیه ثرا مطرح می شدند.
در اشاره دقیق به فن مداحی گسن ها آمده است که وقتی قهرمان داستان, یک حیوان وحشی را می کشد, گوسنی در چکامه ای قهرمان را می ستاید و اذعان می کند که چگونه زمین از شر آن حیوان و شیطان وحشی رهانیده است. در ادبیات گرجستان (از ایالات ایران قدیم) روایتی آمده است که عیسی مسیح به خانه شریفی وارد شد, آنجا دختری به ظاهر مرده بود و عیسی فلوت نوازان را دید و جمعیت را که در شورش و نوحه بودند, گفت: بگشایید چون این دختر نمرده است.
به هر طریق, مجموعه شواهد روی هم گواهی می دهند که گوسان در زندگی پارتها و همسایگان ایشان تا عصر ساسانی نقش قابل ملاحظه ای داشته اند. این هنرمندان به عنوان سرگرم کننده پادشاه و مردم عادی و در دربار از امتیازات خاص و نزد مردم از محبوبیت برخوردار بوده اند. علاوه بر آن گوسان در مزارها نیز حضور فعال داشته و بر شور و هیجان بازماندگان می افزود.
او نوحه سرا و مرثیه گو بود و همینطور طنزپرداز, داستان گو, نوازنده و رامشگر, انتقال دهنده شادیها و غمهای عهد باستان و مفسر زمانه خود بوده اند.
در جامعه پارتی, شاعر, خواننده بود و به هر گوسان به عنوان شاعر و نوازنده و خواننده و با استعدادهای خود شهرت و اعتبار داشت. هر چند که اینها دو گروه بودند و اولی در خدمت خواص و دربار و گروه دوم که آشکارا زندگی محقرانه ای داشته اند و تنها در میان روستاییان و در اماکن عمومی شهرتی داشته اند.
زرتشتیان نیز دارای نوعی ادبیات روایی و سرگرم کننده بودند که به شکل نظم و آواز خوانده می شده است. در افسانه های سکایی, روایت شده است از ستم بربرها همچون یونانیان در بزرگداشت قهرمانان و خدایان, آواز درخور بخوانند و در متون قدیمی از «انگارس» (خنیاگر بزرگ دوره ماد) سخن می گویند و بر طبق این شواهد گویا, تشخص و ممتازی خنیاگری در نزد مادها و پارتها, به یک میزان وجود داشته است.
در دوره هخامنشی نیز خنیاگری رونق بسیار داشت. «گزنفون» گفته است: کوروش تا آخرین روزهای کیانی اش و در طی روزها توسط داستان و آواز ستوده می شود و این احتمال وجود دارد که علی رغم سنت کتابت, داستان «زریر و هودات» از عصر هخامنشی, از طریق خنیاگری و شیوه داستان گویی روایی و آوازی وسینه به سینه بر جای مانده است تا به وقت رونق صنعت کتابت در دوران ساسانی.
جدای از ادامه سنت خوانندگی گوسانها در شمال, از درخشش خنیاگری در ایران بزرگ, شواهد و مدارکی موجود است. و اصطلاح فارسی «میانه گوسان», «هنیاگر» و «هنیواز» بوده است و بعدها عموما واژه «نواگر» بر جای مانده است.
اما آنچه معمول تر شد, لفظ رامشگر به جای نامهای قبلی است و علاوه بر آن واژه «چامه گو» نیز دیده می شود. در شرحی آمده که در طبقه بندی مملکت, از طرف اردشیر,خنیاگران در طبقه سوم به همراه دبیران, پزشکان,شعرا و اخترشناسان بوده اند.
به طور کلی از مردان دانشمندی بوده اند که در زندگی دنیوی, توانا بوده و به حساب می آمدند. مسعودی می گوید: هارون الرشید به تقلید از ساسانیان و در طبقه بندی افراد جامعه, میان خوانندگان خودش, درجات و طبقه پدید آورد تا خنیاگران برجسته, مقام شامخ خود را داشته باشند.
در تاریخ آمده که بهرام گور, هر نوازنده یا خواننده ای را که موجب خرسندی او بود, ارتقاء درجه می داد و همینطور خسرو انوشیروان نیز با احیای طبقه بندی اشخاص, هنیاگران را به بالاترین طبقه ارتقاء می داد و اینها همگی گویای اعتبار و ارزش هنر موسیقی در آن دورانها می باشد.
آنها در فرصتهای با ثبات کشوری و در ضیافتهای رسمی, مناسبتهای ویژه و جشن مهرگان و نوروز, اشعار و آواز می خواندند که در واقع بهترین زینت دهنده این مراسم بود که تشکیل شده بودند از نوازندگان چنگ, خواننده, نوازنده بربط, شیپور, فلوت و بوق یا شیپور کوچک.
طی روایتی «ثعالبی ندیمی» توضیح می دهد که بهترین موسیقی آن است که با یک ساز زهی پدید آید که صدایش همچون آواز باشد و دوم آوازی باشد که پرده گردانی آن همچون صدای سازی خوش باشد. تمامی پاسخهای بالا گواه می دهند که موسیقی پیشرفته آن دوران, چه به شکل آوازی و چه به شکل موسیقی سازی, اعتبار ویژه وشایسته داشته است.
خسرو پرویز به گونه پرشوری به خنیاگری علاقمند بود و او بود که از «باربد» (بزرگترین خنیاگر عهد ساسانی) حمایت می کرد که عناوین سی لحن او که فهرست بندی شده, مشهور است و از میان آوازهای به یادگار مانده از او, روایت شبدیز و قصر و آوازی که به درخواست شیرین خوانده است و یکی دو قطعه مشهور است و در زمان بسیاری از بزرگان و از زبان آنها, مثل «مزدک خنیاگر», در ردیف هیربدان و اسپاهبدان بوده اند, اما همانطور که ذکر شد, این هنر تنها به دربار و قصر تعلق نداشت و به فراخور وضع مادی و فرهنگی عوام, این هنرمندان در گروههای مختلف, هنرنمایی می نمودند.
منبع : بانک مقالات فارسی


همچنین مشاهده کنید