جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بی‌پولی، انگیزه نو‌آوری و خلاقیت


بی‌پولی، انگیزه نو‌آوری و خلاقیت
بنیانگذار یکی از شرکت‌های شاخص دنیا، یک میلیاردر بی‌اعتنا به مادیات است که همیشه دوست داشته اول یک مهندس کارآمد باشد و بعد به پست ریاست برسد.این مرد، استیو وزنیاک، Steve Wozniak، طراح اولین کامپیوتر شرکت اپل است.
وی در دوران کودکی توسط پدرش با علم الکترونیک آشنا شد و در دوره دبیرستان بود که تصمیم گرفت در آینده یک مهندس موفق باشد.خودش در این مورد می‌گوید: کتاب‌هایی خوانده بودم که در آن یک مهندس جوان همراه پدرش یک شرکتی را بنیانگذاری می‌کند و این سرنوشت، آرزوی من شده بود.
هر وقت که مشکلی پیش می‌آمد، وزنیاک به لابراتوارش پناه می‌برد، هفته‌ها در سکوت کامل در آنجا به کار مشغول می‌شد و زمانی از لابراتوار بیرون می‌آمد که یک ابزار جدید در دست داشت.
وزنیاک می‌گوید: با خودم فکر می‌کردم این مهندسان هستند که امکاناتی را در اختیارمان قرار می‌دهند تا ابزاری بسازیم که مشکلات‌مان را رفع کنند.
● ایده اولیه
همین تجربیات اولیه بود که شوق و شور بسیاری به وزنیاک جوان بخشید و او را به ادامه تحصیل در رشته مهندسی ترغیب کرد.
وزنیاک می‌گوید: هرآنچه که در زندگی به دنبالش هستی، به آن می‌رسی، من دوست داشتم که مهندس شوم و شدم. هیچ گاه دوست نداشتم که یک شرکت راه‌اندازی کنم.وزنیاک برای رسیدن به آرزو‌هایش پول زیادی نداشت، به همین دلیل در Linear Accelerator استانفورد در عرصه ساخت و ساز خانه مشغول به کار شد و در کتابخانه آن به مطالعه کتاب‌های کامپیوتر و نشریات مرتبط پرداخت.وزنیاک معتقد است که بی‌پولی، یک انگیزه قوی برای رسیدن به ایده‌های اصلی و نو‌آوری‌هایش بوده است.وی می‌گوید: به اندازه کافی پول نداشتم و این مساله باعث می‌شد خودم را متقاعد کنم بهترین موقعیت زمانی است که با وجود محدودیت‌های بسیار، بتوانم ایده‌پردازی کنم.
وی می‌افزاید: نبود مراجع و منابع کافی، تو را مجبور می‌کند که بیش‌تر به مسایل پایه و احساسی فکر کنی اما از همان اول، وزنیاک یک هدف اصلی را دنبال می‌کرد و آن درک طراحی کامپیوتر بود تا بتواند کامپیوتری با ایده‌های خود بسازد.وزنیاک می‌گوید: ما کلوپی با نام Homebrew داشتیم که در آن به بحث می‌نشستیم و در مورد این که چگونه روزی فرا خواهد رسید که هر کسی برای خود کامپیوتر شخصی داشته باشد و با آن بر زندگی خود نظارت و کنترل نماید، صحبت می‌کردیم و این مباحث ایده‌های بسیار خوبی می‌داد.
وی می‌افزاید: حس می‌کردم که با ایجاد این کلوپ یک موقعیت جهانی به دست آورده‌ام. با خودم می‌گفتم که باید با استفاده از استعداد‌های فنی‌ام یک کامپیوتر طراحی کنم و به دیگران در ساخت کامپیوتر یاری رسانم.
وزنیاک می‌گوید: از همان ابتدا نیز قصد داشتم به گونه‌ای جهان را متحول کنم و جهانی بسازم که زندگی را برای‌مان راحت‌تر و بهتر کند و ما جزو اولین کسانی بودیم که در صنعت فناوری انقلابی به پا کردیم.
● مهندسی برای زندگی
نو‌آوری‌های وزنیاک به او کمک کرد تا یک شرکت یک میلیارد دلاری تاسیس کند و این شرکت بعد‌ها صنعت کامپیوتر را با آرزو‌ها و ایده‌های وسیع وزنیاک تحت تاثیر قرار داد.بعد‌ها نیز که زمینه آشنایی با استیو جابز فراهم آمد روند این نوآوری‌ها و موفقیت‌ها سریع‌تر شد. این دو نفر به یک زوج شباهت داشتند که یکی از آنها یک مهندس مخابراتی بود و دیگری یک فروشنده و بازاریاب با ایده‌های جهانی.
وزنیاک می‌گوید: ما هیچ شباهتی به هم نداشتیم و این تفاوت در اولین ملاقات ما نمود پیدا کرد. استیو جابز، همیشه آینده‌نگر بود و به این فکر می‌کرد که به یک فرد مهم در جهان تبدیل شود.
وی می‌افزاید: استیو جابز در فکر تاسیس یک شرکت بود، آن هم شرکتی که همواره با ایده‌های در حال پیشرفت باشد و در خیلی موارد ما نقطه مقابل هم بودیم.
من هیچ‌گاه در زندگی‌ام به دنبال پول نبودم و بیش‌تر مایل بودم که یک شغل مهم در زمینه مهندسی داشته باشم. همیشه در حال طراحی ابزار‌های جدید و جالب بودم و بار‌ها پیش آمده بود که پس از طراحی یکی از این ابزار‌ها، استیو جابز می‌گفت: بیا بفروشیمش!وزنیاک تمایل زیادی به راه‌اندازی یک کسب و کار با استیو جابز یا هر کس دیگری نداشت زیرا او رویای طراحی برای شرکت هیولت پاکارد را در سر می‌پروراند.
وزنیاک می‌گوید: من مدتی در HP کار می‌کردم و دوست داشتم برای همیشه در آنجا بمانم، ولی یکی از دوستانم مرا متقاعد کرد که می‌توانم به تنهایی به کار مهندسی بپردازم و برای همیشه پول در بیاوریم و استیو جابز نیز اصرار زیادی به این کار داشت.
این بود که وزنیاک به استخدام شرکت اپل درآمد و به یکی از کارمندان درجه یک این شرکت تبدیل شد و سرانجام زیر بار رفت تا از موقعیت خود استفاده کرده و هر از گاهی از فروشگاه‌های اپل تخفیف ویژه بگیرد. در مدت همکاری با اپل هیچگاه درخواست محصول مجانی نکرد و همیشه مانند افراد دیگر در صف خرید محصولات اپل نظیر iPhone نسل سوم ایستاد. بازگشتن به کلاس درس
دومین هدف و علاقه شدید وزنیاک، ادامه تحصیل بود و رویداد‌هایی باعث شد تا پس از چند سال رها کردن دانشگاه، دوباره در سر کلاس‌های درس حاضر شود.
خودش در این مورد می‌گوید: یک بار هواپیمایم سقوط کرد و دچار ضعف حافظه و فراموشی شدم، استیو جابز را صدا زدم و به او گفتم می‌خواهم به دانشگاه برگردم و ادامه تحصیل دهم.
وزنیاک می‌افزاید: شانس همیشه یک بار در خانه ما را می‌زند و من دوست داشتم فرزندانم به من به عنوان یک فرد تحصیل کرده نگاه کنند و این امر آنها را به ادامه تحصیل تشویق کند.وزنیاک سرانجام با اسم ساختگی «راکی راکون کلارک»، مدرک تحصیلی خود را گرفت. او در هر فرصتی اهمیت تحصیلات را به فرزندان خود گوشزد می‌کرد.
وزنیاک پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تصمیم گرفت که آینده خود را رقم بزند.
وی می‌گوید: من با یک رویا بزرگ شدم، عاشق معلم‌هایم بودم و دوست داشتم که معلم بشوم و به دیگران کمک کنم.
وی می‌افزاید: درون من انگیزه بسیاری وجود داشت که می‌خواستم از جوانان حمایت و پشتیبانی کنم، به آنها درس بدهم و فکر می‌کردم که ذهن آنها مملو از ایده‌هایی است که کلید رفع مشکلات امروزی ما هستند.
این انگیزه وی را ترغیب کرد داوطلبانه به کودکان کامپیوتر آموزش دهد. وزنیاک معتقد است که همین امر باعث شد در زندگی احساس خوشحالی و رضایتمندی کند و به همین دلیل به بقیه افراد نیز توصیه می‌کند که به رویا‌های خود جامه عمل بپوشانند.
● گزینه‌های سخت
وزنیاک با وجود این که یک مهندس موفق است اما خود را بیش‌تر «شیفته فناوری» می‌داند تا «نوآور». وی معتقد است که بدون وجود برخی فناوری‌های روز قادر به ادامه زندگی نیست.وزنیاک می‌گوید: چندین بار اتفاق افتاد که مجبور بودم چیزی بسازم که هیچ وقت آن را دوست نداشتم. چیزی که فراتر از کامپیوتر شخصی و خودروی هیبریدی‌ام بود.وی می‌افزاید: من عاشق تلفن‌های همراهم بودم، عاشق همه‌شان.
او همچنین عاشق Segway (یک وسیله حمل و نقل شخصی شبیه اسکوتر) است زیرا می‌تواند به وسیله آن دور و اطراف «سیلیکون ولی» گردش کرده و یا در زمین چوگان جولان دهد.
با وجود تمام موفقیت‌هایی که وزنیاک تاکنون به دست آورده اما هنوز رویا‌های کودکانه بی‌شماری دارد، مثلا آرزو دارد که روزی با قطعات قدیمی و از کار افتاده ساعتی بسازد که هر گاه مچ دست را می‌چرخانی زمان را نشان دهد.
وزنیاک در مورد ساعت خیالی‌اش می‌گوید: این ساعتی است که دوست دارم یک روزی آن را طراحی کنم، چون احساس خوبی نسبت به آن دارم.
ترجمه: نسترن صائبی
منبع : روزنامه فناوران


همچنین مشاهده کنید