جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


انسان‌ها هم مثل میمون‌ها عاشق می‌شوند!


انسان‌ها هم مثل میمون‌ها عاشق می‌شوند!
محققانی که روی «فیزیولوژی» عشق کار می‌کنند، می‌گویند این احساس ریشه در برخی هورمون‌های بدن انسان دارد و روزی می‌توان مثلا ادکلنی ساخت که همین احساس را در فرد القا کند
عشق یک تجربه فوق‌العاده است یا فقط یک واکنش شیمیایی؟ یه عقیده پروفسور لری یانگ، متخصص علوم اعصاب دانشگاه اموری در جورجیای آتلانتا عشق فقط یک دارو و یک فعالیت شیمیایی در بدن انسان است. طبق نظر پروفسور یانگ که در نشریات معتبر علمی ‌ایالات متحده منتشر شده است عشق می‌تواند با یک سری واکنش‌های شیمیایی در نقاط مختلف مغز انسان توصیف شود.
اگر این موضوع درست باشد ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد که بتوان با تست عشق ژنتیکی میزان آمادگی افراد برای تجربه یک زندگی زناشویی شاد را تخمین زد. اما اگر این موضوع درست باشد، شعرهای عاشقانه چه معنایی دارد؟
شاعران سعی دارند به ما بگویند که عشق چیزی فراتر از درک و فهم ماست، اما پروفسور یانگ این مفهوم را فقط برای سروده‌های شاعران درست می‌داند. پروفسور یانگ در این باره می‌گوید: احساسات ما بر اساس رفتار ما تکامل می‌یابد و این همان چیزی است که در قلمروی حیوانات نیز وجود دارد. من فکر نمی‌کنم عشق مادر به بچه خود تفاوتی با عشق مادر در بین شامپانزه‌ها یا میمون‌های رزوس یا موش‌ها داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که در حیوانات یک ماده شیمیایی به نام اکسیتوسین باعث شکل‌گیری و بیشتر شدن پیوند بین مادر و فرزندش می‌شود.
به عقیده پروفسور یانگ به احتمال زیاد یک فرآیند مشابه نیز باعث ایجاد عشق در انسان می‌شود، اما وقتی ما این احساسات را تجربه می‌کنیم آن‌ها آنقدر فوق‌العاده هستند که نمی‌توانیم مجسم کنیم که آن‌ها فقط یک سری واکنش‌های شیمیایی هستند.
محققان دریافته‌اند که اکسیتوسین باعث ایجاد نوعی تعهد و پیوند نزدیک در نوعی موش می‌شود و مانند انسان شکلی از پیوند شدید با فرد دیگری را برای مدت طولانی ایجاد می‌کند. همچنین مطالعات زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد اکسیتوسین حس اعتماد را در انسان افزایش می‌دهد.
پروفسور یانگ امیدوار است که روزی بتواند درک بهتری از چگونگی ارتباط فعالیت‌های شیمیایی و فعالیت‌های نقاط مختلف مغز داشته باشد تا بتواند چگونگی پدیدار شدن این احساسات پیچیده را توضیح دهد.
اما در مقابل نظر پروفسور یانگ، دانشمندان دیگر اعتقاد دارند این تحقیقات تاثیر روان‌شناسی زیادی به دنبال خواهد داشت. پروفسور نیک باستروم مدیر موسسه آینده انسان در دانشگاه آکسفورد درباره این نظرات می‌گوید : نباید فکر کنیم که این دیدگاه می‌تواند به ما درک کاملی از این موضوع بدهد که عشق چیست؟ باید در این زمینه تحقیقات روان‌شناسی‌، جامعه‌شناسی و پدیدارشناسی انچام شود تا نگرش درستی به این موضوع داشته باشیم.
تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد که وجود اکسیتوسین به عواملی در زندگی انسان بستگی دارد. میزان اکسیتوسین در بدن انسان به نوع تربیت و پرورش افراد هم بستگی دارد. همچنین مطالعات نشان می‌دهد زنانی که تجربه سوء استفاده یا بی‌توجهی در زندگی زناشویی را داشته‌اند سطح اکسیتوسین در مغز آن‌ها کاهش پیدا کرده است. بنابراین تجربه‌های ما تاثیرات زیادی روی توانایی ما در شکل ارتباطات ما دارد؛ اما پروفسور یانگ معتقد است که این تاثیرات در نتیجه تغییرات عصبی شیمیایی و حالات ژنتیکی رخ می‌دهد.
حالا اگر واقعا عشق تنها یک واکنش شیمیایی پیچیده است چطور می‌توان احساسات شدید انسان را کنترل کرد؟
پروفسور یانگ می‌گوید اکسیتوسین توانایی ما را در تشخیص احساسات دیگران افزایش می‌دهد و توانایی ما را در شکل ارتباطات بالا می‌برد، همچنین این امکان وجود دارد که بتوان از اکسیتوسین برای درمان و ایجاد پیوند بین یک زوج استفاده کرد.
هم اکنون در بعضی از عطرها ماده اکسیتوسین وجود دارد اما میزان آن به قدری پایین است که نمی‌تواند مانند یک محرک جنسی عمل کند؛ اما در آینده این امکان وجود دارد که با توسعه و پیشرفت داروها نقاط خاصی از مغز هدف قرار گیرد که بتواند چنین تحریکی را در مغز ایجاد کند. البته این کار یک نوع فریبکاری است و می‌تواند معضلات اخلاقی و فرهنگی زیادی ایجاد کند و به همین دلیل نیاز دارد با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.
مثلا وقتی یک بادکنک را پر از باد می‌کنیم باید این بادکنک در حد ظرفیتش باد شود که چنانچه بیشتر از ظرفیت آن باد شود می‌ترکد و حاصلی را جز ضرر و زیان دربر ندارد که در اینجا از یک طرف انرژی خود را مصرف کرده‌ایم و از طرف دیگر بر اثر زیاده‌روی نتیجه منفی گرفته‌ایم، که البته دایره عالم حقیقت ظرفیتی حقیقی دارد و ویژگیهای بارز و حقیقی را در این ظرفیت می‌پذیرد نه موهوم و غیرحقیقی.
مثال دیگر اینکه طبعاً بلند کردن یک وزنه‌ی ۳۰۰کیلوئی در توان یک فرد ۱۰۰کیلوئی نیست چون توانایی باید براساس ظرفیت باشد یا بالعکس و اگر فرد دست به چنین کاری بزند قطعا با مشکل اساسی مواجه خواهد شد.
براین اساس زندگی نه در عالم توهم که در عالم حقیقت است که بشر را به مراحل تکامل انسانی خواهد رساند، البته به شرطی که در مراحل انتخاب راههای درست و منطقی را جهت پیمودن مدنظر داشته و راه معقول نیز همین باشد چراکه هر درختی را نمی‌توان در هر زمینی کاشت چون به شرایط آب و هوائی و شرایط موجود در خود زمین بستگی داشته که باید انتخاب نمود.
بطوریکه حتی جمله‌ی معروف خواستن توانستن را نمی‌توان با اینکه منطقی و معقولانه است برای این موضوع بکار برد. چون در اصل چیزی که طلب می‌کنیم، باید وجود داشته باشد تا منبعد بتوانیم معیارهای توانستن را برای آن خواسته بکار گیریم و در صورتی که در اصل خواسته‌ای وجود نداشته باشد، تعیین معیار به مانند چرخش بدور مداری بسته است و در واقع توانایی ذهنی خویش را بی‌خودی به هدر داده‌ایم.
ترجمه: محمدحسین شریعتمدار
منبع : خبر آنلاین


همچنین مشاهده کنید