دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا

ورزش کشتی در ایران


ورزش کشتی در ایران
از تاریخ ایران مشهود و آشکار است که کشتی از روزگاران بسیار دور در ایران رواج داشته و از ورزش‌های ملی محسوب می‌شده است.
مردم ایران به علت سوابق طولانی در این ورزش، صاحب اطلاعات وسیع و دقیقی هستند، کشتی و کشتی‌گیران را دوست می‌دارند و به سنتهای نیکوی پهلوانی حرمت فراوانی می‌گذارند. پدران و اجداد ما به خاطر زیستن و پیروزی بر مشکلات زندگی و بخاطر حفظ خویش در درگیریهای حیات به نیرومندی توجه فراوان داشتند و کشتی‌ گرفتن را یکی از راههای رسیدن به قدرت و توانایی موردنظر می پنداشتند. در روزگاران خیلی دور، کشتی بیشتر حالت جنگ و ستیز داشته و برای پیروزی بر حیوانات و یا غلبه بر دشمن بکار می‌آمده است. بعدها بر اثر تعالیم دینی زرتشت جنبه روحانی و مقدس پیدا کرده و اندک‌اندک هم‌پای سواری و تیراندازی بصورت ورزشی ملی و میهنی درآمده است.
از خلال آثار به جا مانده از کشتی و کشتی‌گیران به صفات و سجایای انسانی و درخشانی بر می‌خوریم که نشان‌دهنده روحیه پاک و عالی پهلوانان ایران است و از رادمردی و جوانمردی آنان حکایت‌ها دارد.
فردوسی حماسه‌سرای نامی و بزرگ ایران در شاهنامه بارها از کشتی و کشتی‌گیری پهلوانان ویلان ایران سخن گفته که برترین آنها رستم بوده است و در عین حال قدمت تاریخی این ورزش را نیز نشان داده است.
به موجب کتاب‌هایی که پیش از شاهنامه فردوسی به رشته تحریر درآمده، کشتی در ردیف اول ورزشهای باستانی ایرانیان بوده است. کشتی بهترین ورزشی بوده که افراد را برای مبارزه و زورآزمایی آماده می‌کرده است. از فنونی که در تعلیمات کشتی به افراد یاد می‌دادند چیزی به جای نمانده، اما شک نیست که اصولی که برای زمین زدن و برخاک افکندن حریف متداول است از زمانهای باستان تا امروز ادامه یافته است. در زورآزمایی و کشتی گرفتن دوران باستان وزن افراد ملاک نبوده و هر مبارزی، هم‌آورد خود را بر می‌گزیده است.
در جنگ‌های باستانی از هر لشگر پهلوانی به میدان می‌آمده و حریف می‌طلبیده و از لشگر مقابل کسی که خود را هم آورد می‌پنداشته با او به جنگ می‌پرداخته است. اگر از اسلحه‌وآلات کاری ساخته نمی‌شد، به کشتی گرفتن می‌پرداختند. کسی که حریف خود را زمین می‌زده حق کشتن یا بخشیدن را داشته است. در هنگام صلح هم مسابقات کشتی اهمیت داشته و پهلوانان امرا و دربار سلطنتی ارج و قرب و منزلت بسزایی داشته‌اند.
گزنفون درباره کشتی گرفتن ایرانیان می‌نویسد: «ایرانیان به علت علاقه به کشتی و نیرومندی، همواره در میدانهای کارزار به جنگ تن‌به‌تن روی می‌آوردند.»
پارتی‌ها چون از بعضی اسلحه‌های جدید مثل شمشیرهای بلند و یک‌دم و ارابه‌های جنگی و ... بی‌بهره بودند و تمدن آنها به پای تمدن هخامنشیان نمی‌رسید، به ورزش و تقویت قوای بدنی و مقاومت در برابر مشکلات و سختی‌ها پرداخته، این نقایص را جبران می‌کردند و با زور و قدرت شخصی می‌جنگیدند. در حقیقت اسلحه و هنر پارتی‌ها، تیراندازی، اسب‌سواری، کشتی در جنگ و سختی‌ها بوده است.
گویند، در زمان سلطنت بهرام گور در جنگی که بر ضد روم در سال ۴۲۱-۴۲۰ میلادی درگرفت، شهر ارزروم مدت یک ماه محاصره شد و جنگ در داخل و خارج شهر به شدت ادامه یافت. «موسی خودن» ارمنی می‌نویسد: «بهرام با سردار رومی قرار گذاشت که هر کدام پهلوانی به میدان فرستند، تا باهم نبرد تن‌به‌تن کنند و در صورت لزوم کشتی بگیرند و پهلوان هر طرف که زمین خورد یا کشته شد، سپاهیان آن طرف مغلوب اعلام گردند.»
سعدی در مورد کشتی در کتاب گلستان (در باب سیرت پادشاهان) چنین می‌نویسد: «یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمد بود، سیصد و شصت بند فاخر بدانستی و هر روز به نوعی از آن کشتی گرفتی، مگر گوشه خاطرش با جمال یکی از شاگردان میلی داشت. ۳۵۹ بندش آموخت، مگر یک بند که در تعلیم آن دفع انداختی و تاخیر کردی، فی‌الجمله پس در قوت سرآمد و کسی را در زمان او با امکان مقاومت نبود، تا به حدی که پیش ملک آن روزگار گفته بود، استاد را فضیلتی که بر من است از روی بزرگی است و حق تربیت، وگرنه به قوت کمتر از او نیستم و به صنعت با او برابرم. ملک را این سخن دشوار آمد، فرمود تا مصارعت کنند، مقامی متسع ترتیب کردند و ارکان دولت و اعیان حضرت و زورآوران روی زمین حاضر شدند. پسر چون پیل مست اندر آمد بصورتی که اگر کوه رویین بودی از جای برکندی. استاد دانست که جوان به قوت از او برتر است، بدان بند غریب که از وی نهان داشته بود، با او در آویخت، پسر دفع آن ندانست، بهم بر آمد، استاد به دو دست از زمینش بالای سر برد و فرو کوفت، غریو از خلق برخاست.
ملک فرمود استاد را خلعت و نعمت دادن و پسر را از جر و ملامت کرد که با پرورده خویش دعوی مقاومت کردی و پسر نبودی.
گفت: ای پادشاه روی زمین، استاد به زور آوری بر من دست نیافت بلکه مرا از علم کشتی دقیقه‌ای مانده بود، و همه عمر از من دریغ همی داشت، امروز بدان دقیقه بر من غالب آمد گفت از بهر چنین روزی، که زیرکان گفته‌اند: دوست را چندان قوت مده که اگر دشمنی کند تواند، نشنیده‌ای چه گفت آنکه از پرورده خویش جفا دید؟
یا وفــا، خود نبود درعالــــم یا، مگر کسی در این زمانه مکرد
کسی نیاموخت علم تیر ازمن که مـــــرا عاقبت، نشــــانه نــکرد
دیلمیان برای خرید و فروش در بعضی از روزهای هفته بازارهای مخصوص ترتیب می‌دادند و ضمن خرید و فروش به ورزش می‌پرداختند و با یکدیگر کشتی می‌گرفتند و زورمندان هر قبیله، پهلوانان قبیله دیگر را به مبارزه می‌طلبیدند.
پهلوانان و کشتی‌گیران در عین حال که برای احراز مقام قهرمانی در مقابل پادشاهان کشتی می‌گرفتند، در مواقع جنگ با لباس جنگاوران برای دفاع از وطن به میدان‌های کارزار می‌رفتند. اگر شکست نصیبشان می‌شد به لباس عیاری درآمده و به یک جنگجوی غیرنظامی مبدل می‌شدند و با شیوه عیاری، پنهان و آشکار به مبارزه می‌پرداختند. پس از حمله مغول‌ها، عملیات پهلوانی و کشتی‌گیری که مدتی تعطیل شده بود، مجدداً رایج گردید و پهلوانان و کشتی‌گیران پرآوازه‌ای به ظهور رسیدند.
رواج مجدد کشتی توجه او کتای تا آن (۶۳۹-۶۳۴ هجری) را به خود جلب کرد، او به تقلید از پادشاهان ایران دوباره کشتی را در حضور شاه برقرار ساخت. از این تاریخ به بعد نام و اصول کشتی‌گیران و پهلوانان بطور مشخص در تاریخ‌ها آمده است. در قرن هشتم هجری ورزش باستانی و کشتی با ظهور پوریای ولی که از پهلوانان و پیشوایان تصوف بود، رنگ تازه‌ای به خود گرفت و از آن پس شخصیتی به نام مرشد وارد زورخانه شده است.
در قرن نهم یوسف عادلشاه سرسلسله سلاطین بیجار از پهلوانان بوده است. در قرن دهم، کشتی و پهلوانی رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد، جنبه‌های شعر و شاعری هم به آن افزوده می‌شود، در این زمان پهلوانانی پیدا شدند که ذوق شعر هم داشته‌اند. در اواخر عهد صفویه چندصد نفر پهلوان ظهور کردند که در کتابی به نام «رسم‌التواریخ» نامشان ذکر شده است. در دوران قاجاریه، کشتی و پهلوانی رواج روزافزون می‌یابد و دربار سلطنتی قاجار برای پهلوانان مقام و منصب معین منظور و در روزهای معینی در حضور تماشاچیان مسابقه کشتی برگزار می‌شود.
پهلوانان برجسته‌ای که از زمان فتحعلی شاه قاجار به بعد صاحب زنگ و ضرب و بازوبند بوده‌اند، به ترتیب عبارتند از:
ـ عسگر یزدی
ـ شعبان سیاه
ـ ابراهیم یزدی بزرگ
ـ پهلوان اکبر خراسانیش
ـ مشهدی ابوالقاسم قمی
ـ محمد یزدی (یزدی کوچک)
ـ پهلوان اصغر نجار
ـ حاج سیدحسن شجاعت
ـ حاج محمدصادق بلورفروش
تا پایان دوره قاجاریه، تمرینات کشتی در زورخانه‌ها انجام می‌شده،‌ در زورخانه به کسی که تعلیم کشتی و ورزش می‌داده است، کهنه‌سوار می‌گفتند. منظور از کهنه‌سوار، مرد جنگی و کهنه‌کار و باتجربه در رزم است و شک نیست که این اصطلاح مربوط به دوران پیش از اسلام است. مرشدها یا کهنه‌سواران مسئولیت تعلیم در زورخانه را داشته‌اند و اصطلاح کهنه‌سوار تا حدود ۱۰۰ سال پیش در زورخانه‌ها بکار برده می‌شد. کهنه‌سواران،‌ کشتی و سایر تمرینات ورزشی را در زورخانه‌ تعلیم می‌دادند و در موقع آموزش چوب تعلیم به دست می‌گرفته‌اند. در این مورد میرنجات سروده است:
آفرین باد به گفتار خوش کهنه ‌سوار آن پسر خوانده پر پای ولی در همه کار
لنک بر دوش چـو آید به میان میـدان چوب تعــلیم به کف وای به حـــال رندان
دارد آن جهانــدیــده در فـــــــن ماهـر هر فنـــی را بلدی همچـو فلک در خاطـــر
کهنه‌سواران از بین پهلوانان کهن سال و آزموده و باتجربه انتخاب می‌شدند. بعد از خاتمه ورزش پهلوانی، کهنه‌سوار، یکی از نوچه‌ها را برای کشتی گرفتن فرا می‌خواند، نوچه جلو می‌آمد و دست پهلوان را می‌گرفت و می‌بوسید و از جای بلند می‌شد، سپس با پهلوان گلاویز می‌گردید. پهلوان خود را به اختیار نوچه می‌گذاشت. نوچه به زورآزمایی مشغول شده و پهلوان معایب کارها و فنون کشتی را به وی می‌آموخت و بدل فنون را آموزش می‌داد و بدین ترتیب تعلیم‌های پهلوان از نوچه‌ها پهلوانان دیگری می‌ساخت.
منبع : سایت پارس اسپورت