سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت تغییر نگاه


ضرورت تغییر نگاه
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ باعث شکست گفتمان استبدادی رژیم پهلوی شد و به تبع آن، امیدها و انتظارات گوناگونی را در عرصه های داخلی و خارجی به ویژه در میان مسلمانان جهان ایجاد کرد. این گفتمان برگرفته از سیره پیامبر (ص) با ماهیتی رحمانی، توانست تمامی آحاد مختلف مردم ایران صرف نظر و فراتر از ویژگی های قومی، نژادی، زبانی، فرقه یی و مذهبی را در کنار یکدیگر قرار دهد و با شعارهای بلند خود، تقریب و همبستگی مذاهب مختلف اسلامی را در سایه این گفتمان تعین بخشد و مرزهای اختلاف و تفرقه را که ناشی از رسوبات اسلام تاریخی و نه حقیقی و از دسیسه ها و طراحی های دشمنان دین و آئین بود به مرزهای برادری، دوستی و اخوت اسلامی مبدل کند و برخلاف دیگر گفتمان ها و ایدئولوژی ها توانست عنصر غیریت ساز و دگرساز را در میان مسلمانان به شکل قابل ملاحظه یی کم رنگ کند و تا حدودی از بین ببرد.
با نگاهی آسیب شناسانه به روند تحولات ایجاد شده گفتمان انقلاب اسلامی و فراز و نشیب های منبعث از جابه جایی قدرت که در طول سه دهه گذشته به وجود آمده در می یابیم که احزاب، جریانات و گروه های سیاسی مختلفی اعم از چپ مارکسیستی، جریانات لیبرال، مذهبی های لیبرال، عناصر ملی و ملی - مذهبی، گروه های اهل تسامح و عناصر انقلابی که با همراهی طرفداران اصیل گفتمان امام (ره)، در زیر چتر گفتمان انقلابی - اسلامی امام (ره) در ساقط کردن رژیم ستمشاهی، هر یک به تناسب خود نقش داشتند، اما به تدریج و به صورت مرحله یی و گام به گام به خارج از دایره گفتمان انقلاب رانده شدند، برخورد با دولت مهدی بازرگان که نماد تسامح و سیاست گام به گام «غیر انقلابی» در اداره کشور بود، به نظر می رسد نقطه آغازین عنصر غیریت ساز و دگرساز گفتمان انقلاب اسلامی به حساب می آید که نقطه عطفی در آغاز رقابت های سیاسی و فتح سنگرهای قدرت توسط انقلابیون از دولت موقت و به رغم آنان از «دولت غیر انقلابی» بازرگان بود.
استمرار این روند، باعث شد که جریانات و گروه های مختلف سیاسی یکی پس از دیگری به تدریج در معرض این غیریت سازی ها و دگرسازی ها قرار گیرند، به گونه یی که مبنا و محور چرخش و جابه جایی قدرت در ایران پس از انقلاب به دو جریان عمده کشور منحصر شد و تنها دو جریان «محافظه کار» یا «جریان راست» و «اصلاح طلب» یا «جریان چپ اسلامی» اجازه یافتند به ساختارهای قدرت راه یابند، هرچند که سیر تحولات و تداوم دگرسازی ها مانع از ادامه این روند نشد و در اشکال دیگری از جمله اعمال نظارت استصوابی به تولی گری شورای نگهبان در دهه دوم و پس از آن تسری پیدا کرد و دگرسازی های جدیدی را این بار در میان جریانات اسلامی و به طور خاص در جریان چپ اصلاح طلب ایجاد کرد و بخش های زیادی ازآنها را از گردونه قدرت در حوزه اجرا و قانونگذار ی خارج کرد.
به طوری که اوج حذف و دگرسازی جریان چپ را می توان در ساحت رد صلاحیت ها در دوره سوم، چهارم، پنجم و هفتم مجلس مورد ملاحظه قرار داد. در واقع می توان گفت که شکل گیری مجلس هفتم نماد روشنی از وجه تقلیل گرایانه گفتمان انقلاب اسلامی به گفتمان بخشی از یک جریان سیاسی «ردیف جدید یا نو محافظه کار» و نه کلیت جریان راست بازتعریفی نو و انقلابی بود. به نحوی که در دایره تنگ راست جدید، جایی برای نیروهای با سابقه انقلابی راست سنتی هم باقی نگذاشت. با اتکا و چیدمان چنین گفتمانی بود که نهاد قانونگذاری در سیطره کامل این جریان قرار گرفت و به تبع آن، زمینه های فتح سنگرهای اجرایی درقوه مجریه را برای این جریان در پی داشت. طبیعی است که پس از تسخیر دو رکن اجرایی و قانونگذاری، دولت نهم توانست به تسویه و عزل بی سابقه تمامی مدیران در رده های مختلف حتی بعضاً تا رده کارشناسی مبادرت کند و به تعبیر جناب آقای دکتر احمدی نژاد ریاست جمهوری، کنار زدن قدیمی ها و انتصاب چهره های جدید، غیر سنتی و ناشناخته به جای آنان در مدیریت کشور.بدون تردید دولت نهم از مسیر انتخابات در حضور انقلابیون اصیل و ریشه دار، اما با حمایت و کمک های سازمان یافته تحقق یافت و از دیگرسو عملکرد آرایش چندباره اصلاح طلبان در انتخابات و کم توجهی به واقعیت های جامعه ایران در حوزه های غیر روشنفکری و غیر نخبه گرایانه، به ویژه توده های مردم در شهرها و روستاها و مطالبات آنان تاثیر قابل ملاحظه یی در بروز این گفتمان داشته است. بدون شک به هم زدن بازی در انتخابات مجلس هم، رویه دیگر این تاثیرگذاری بوده است. و مسیری پیش روی ملت ایران قرار گرفت که دولت نهم مدعی شود که دولت های گذشته مسیر حرکت کشور را در سه دهه گذشته از گفتمان انقلاب و سیره حضرت امام (ره) منحرف کرده و مآلاً حرکت جامعه باید به نقطه آغازین انقلاب برگردانده شود.
با چنین رویکرد و تصوری بود که همه مدیران و صاحب منصبان دولت های گذشته بدون هیچ ملاحظه یی از صحنه قدرت و حوزه های تصمیم گیری و حتی تصمیم سازی خارج شدند تا راه برای دولتمردان دولت نهم در برگرداندن قطار انقلاب به مقصد اولیه انقلاب فراهم شود، لذا تحقق این مهم و عبور آسان از موانع و فضاسازی ها در گرو تخریب گذشتگان و زدن برچسب های ناچسب به مدیران اصیل، باتجربه و متخصص و انقلابی دولت های گذشته بود تا با برجسته سازی کژکارکردهای مدیران قبلی، زمینه تسویه و عزل آسان آنها فراهم شود، آن هم در قالب یک گفتمان انقلابی و ارزشی. از عجایب روزگار ما به خصوص پس از پیروزی انقلاب، نامیدن نام حماسه یا انقلاب بر پیروزی های یک جریان سیاسی در انتخابات است و گویی که مردم ایران به جای ساختن و آبا دانی کشور و رفع فقر، تبعیض و نابرابری، همیشه درصدد خلق حماسه و انقلاب اند و کمتر به فکر رساندن کشتی رشد، توسعه و پیشرفت به ساحل آزادی، عزت و شرف و ثبات هستند و گویی که تنها با خلق مکرر انقلاب و حماسه و ویران کردن ساخت های گذشته و بی ثباتی در مدیریت، می توان به توسعه و پیشرفت دست یافت، به نظر می رسد که همنشین ساختن دو گفتمان انقلاب و جمهوریت به صورت همزمان و بی توجهی به فلسفه انقلاب و ملاحظه مقتضیات شرایط زمانی و مکانی و ضرورت های جامعه، از مشکلات مزمن مدیریت در کشور ما است.
طبیعی است که غلبه هر کدام از این گفتمان ها، نظامات، ساختارها و الزامات خاص خود را طلب می کند و تاثیرات ویژه خود را در عرصه های داخلی و خارجی در پی داشته و خواهد داشت، لذا در یک گفتمان انقلابی، کلیه عناصری که برخوردار از اندیشه انقلابی نباشند، نمی توانند جایگاهی در ساختارهای قدرت داشته باشند و طبیعی است که عناصر برخوردار از چنین نگره یی، باید از مناصب حکومتی و مدیریتی تسویه و بیرون رانده شوند و عناصر انقلابی باز تولید شده در شرایط جدید جایگزین شوند.
بدون تردید اتکا به چنین گفتمانی، آن هم در یک فضای استعاری و شبیه سازی شده، پیامدها و تبعات خاص خودش را همانند اوایل انقلاب در پی خواهد داشت و گویی عناصر انقلابی که در سه دهه گذشته سکان مدیریت کشور را در دست داشته اند باید همانند عناصر طاغوتی رژیم ستمشاهی از عرصه قدرت و مدیریت کشور به دلیل طی مسیرهای انحرافی، حذف و عزل شوند. در صورتی که تسویه های صورت گرفته در گفتمان اولیه انقلاب، منحصر به عناصر کلیدی رژیم طاغوت بود و هیچگونه وجه تشابهی با برخوردهای گفتمان ناشی از شبه انقلاب جدید با مدیران نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته و ندارد، چرا که این تسویه ها ناظر به برخورد با دستاوردها و تجربه های زیسته و افتخاری نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه های اخیر است که اگر دولت های گذشته آرمان های انقلاب و حضرت امام (ره) را از مسیر اولیه منحرف کرده اند، معنایش این است که دولت های برخاسته از انقلاب اسلامی در دهه های اخیر گلی بر سر ملت و شهیدان راه آزادی و اسلام نزده اند. در غیر این صورت آیا ضرورت ندارد این نگاه های غیریت ساز و فرصت سوز و سرمایه بر باده تغییر یابد؟
محمدعلی مشفق
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید