یکشنبه, ۷ خرداد, ۱۴۰۲ / 28 May, 2023
مجله ویستا
معضلات جنسی و نظام آموزشی

شیوع اختلالات جنسی در همسران، تجاوزهای جنسی، حاملهگیهای ناخواسته، افزایش میزان طلاق، آزار جنسی کودکان، شیوع انحرافات جنسی، افزایش مصرف لوازم آرایشی و... از این جملهاند که شیوع بیحد و حصر هریک میتواند به تنهایی بحرانهایی جدی برای یک جامعه به وجود آورد. از سوی دیگر بحث درباره آنها نیز از رویکردهای گوناگونی ممکن است. بحثهایی که روزها و ماهها وقت و بودجههایی بسیار و آدمهایی دلسوز و متخصص میخواهد که مجال آن در اینجا نیست. اما دستکم در اینجا میتوان بر یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر تمامی مسائلی از این دست انگشت نهاد. «آموزش» احتمالا در چنین شرایطی نقشی کلیدی بازی میکند اما نه فقط در مدرسه و دانشگاه، بل آموزش به عامترین معنای ممکن که مدرسه و دانشگاه، رسانهها، خانواده، نهادهای مدنی و امثال آن را در بر میگیرد. این روزها آموزش در ایران حکایت محتضری را دارد که به ضرب و زور دارو و دستگاه هنوز به جهان مردگان گام ننهاده است. وضعیت اسفباری است و هیچ معلوم نیست این راه به کجا میرسد. انگار که نه فرمانی باقی مانده است و نه ترمزی. کاری هم از دست کسی ساخته نیست و امید معجزتی نیز هم. اما برای آنکه زیادهتر از حد این بحث را گشادهتر از آن نکنیم که اختیار از دست برود به همان نظام آموزشی که در مدارس و دانشگاههای فخیمه ما حاکم است اکتفا میکنیم. احتمالاً نکاتی که در ادامه درباره نظام آموزشی میآیند اگر چه تمامی موارد را در بر نمیگیرد اما یکی از سرچشمههای اصلی بسیاری از معضلات امروز و فردای ما در زمینههای گوناگون از جمله معضلات جنسیاند. نگاهی کوتاه به آنچه هماکنون در نظام آموزشی ایران در جریان است ملاحظاتی را در پی دارد:
۱) سنجشگری و توانایی تحلیل یکی از مواردی است که از همان روز اول مدرسه کمتر خبری از آن در نظام آموزشی ایران وجود دارد. کودکان به مدرسه میروند و ده دوازده سالی میگذرد، ذهنشان با انبوهی از اطلاعات رنگارنگ بمباران میشود بیآنکه توان سنجشگری، تحلیل و ارزیابی و مدیریت بحران را تمرین کرده باشند؛ و در نهایت نسبت به موقعیتشان در جهان کنونی، با خودشان و جهان پیرامونشان بلا تکلیفند. با کوچکترین مشکل از پای میافتند و دوباره برخاستن برایشان غیرممکن و دستکم بسبسیار دشوار مینماید. اگر هم پایشان به دانشگاه باز شود همان داستان پیشین با نامی جدید تکرار میشود.
۲) کمیتگرایی نیز یکی از آفات نظام آموزشی ایران است که با توجه به افت کیفیت خطرات و چالشهای بسیاری را در پی داشته است و خواهد داشت. این کمیتگرایی در سالهای پیش از دانشگاه در انبوه مطالب عرضهشده به دانشآموز قابل مشاهده است که همچنان در دانشگاهها نیز ادامه مییابد. اگرچه افزایش عجیب و غریب ظرفیتها تبعات منفی حادتری را نیز موجب میشود.
۳) نظام ارزیابی اساتید، دانشآموزان و دانشجویان نیز معضلات بسیاری را در دل خود دارد که در تمامی مراحل و سطوح تحصیل و تدریس آشکار است؛ از جمله در ارزیابی دانشآموزان در سالهای نخستین تحصیل، انتخاب واجدین شرایط برای ورود به دانشگاهها، ارزیابی میزان یادگیری دانشجویان، ارزیابی پایاننامهها، ارزیابی علمی اساتید، ازریابی واجدین شرایط جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد یا دکتری، ارزیابی مقالات علمی و پژوهشی و... ناکارآمدی نظام ارزیابی به سادگی میتواند سبب فشل و ناکارآمد شدن نظام آموزشی شده و خروجیهایی ناکارآمد را نیز در پی داشته باشد. خروجیهای که خود احتمالاً مسئولیتهای بسیاری در حوزههای گوناگون بر عهده خواهند گرفت و برخی نیز متکفل آموزش نسلهای بعدی خواهند شد. اما چه میتوانند کرد وقتی خود چیزی در چنته ندارند.
۴) هدایت تحصیلی ناکارآمد نیز از جمله معضلات موجود است که سبب میشود دانشآموزان یکی از سرنوشتسازترین دورانهای زندگی خودشان را که میتواند مبنایی برای آیندهای روشن و امیدبخش باشد به بطالت محض بگذرانند و نتوانند راهی را که احتمالا میتواند بهترین گزینه برای آنها باشد برگزینند. در چنین شرایطی است که فرد به راهی میرود که برای وی مناسب نیست، تنها به این دلیل که «بابا، مامان میخوان»، «همه میگن خوبه، پول توشه»، «کلاس و پرستیژ داره» و... و عاقبت آدمهایی را خواهید یافت که در جای و جایگاه و مقام خودشان نیستند و کمتر کسی از آنچه هست و آنچه انجام میدهد رضایت دارد.
۵) مهارتهای زندگی؛ وقتی آن موارد پیشین که همهی موارد هم نبودند لنگ بزنند دیگر چه انتظاری میتوان داشت که چنین نظام آموزشیای به مهارتهای زندگی نیز بپردازد. یکیش هم همین آموزشهای جنسی. حالا دیگر بدیهی است که دوران کودکی در زمینه آموزش اهمیتی بیشتر از نوجوانی و جوانی نداشته باشد کم اهمیتتر هم نیست. اما نه تنها در هیچ یک از این مراحل به ویژه در نظام آموزشی ایران برنامهای جدی و عملیاتی وجود ندارد که بر عکس سخن گفتن درباره مسایل جنسی به تابویی تبدیل شده که تخطی از آن عواقب خوشایندی در پی ندارد و اگر هم کسی پای از مرزها و خطوط قرمز بیرون گذاشت و پرسشی را مطرح کرد که ناخوشایند ماست عواقب خوشایندی در انتظارش نخواهد بود. سایه سنگین این تابو اما تنها بر سر نظام آموزشی گسترده نیست بلکه در بسیاری جاهای دیگر، در میان خانواده، در رسانههای ارتباط جمعی و... نیز اوضاع متفاوتی وجود ندارد.
حالا در نظر بگیرید آدمی را که در نظام آموزشی نه فقط مهارتهای زندگی را نیاموخته است بلکه عوارض منفی کاستیهای آن را نیز باید بر دوش کشد.
وی چه چارهای خواهد داشت جز آنکه نهایتاً برای کسب اندک اطلاعاتی یا حتی از سر کنجکاوی خود سرکی در منابع موجود و عموماً نامطمئن و غیر موثق بکشد یا از هم سن و سالهای چون خودش چیزی بشنود؛ و تا چه اندازه میتواند محتمل باشد که چنین فردی در موقعیت خطرخیز قرار نگیرد؟ آدمی که آموزش درست و کافی ندیده است و اندیشیدن و سنجشگری را نیازموده است، احتمالاً با زور و ضرب جز سرکشی بیشتر از خویش نشان نخواهد داد.
محمد نجفی
منبع : خبر آنلاین
همچنین مشاهده کنید
روزنامه شرقسایت اقتصاد 24سایت اقتصادنیوزسایت نورنیوزسایت فراروسایت اکوایرانسایت نامه نیوزسایت لنداسپاسایت تاپ نازسایت ورزش سه