سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

نردبان تردید


نردبان تردید
● پرهیز و تردید
▪ عبدالله جوادی آملی:
موانع اعتقاد به معاد یا شبهه علمی است یا شهوت عملی، و پرهیزكاران، این دو را از حریم اندیشه و عمل خود رانده از زرق ناب یقین كه كمیاب ترین رزق خداوند است، بهره مند شده اند...
شبهه علمی كه در آیاتی مانند «من یحی العظام و هی رمیم» مطرح شده با اندكی تأمل زایل می شود و نگاهی به جهان هستی به آن شبهه پایان می بخشد؛ ... اما شهوت عملی كه عمده ترین عامل انكار معاد است، برای آن كه راه فجور را پیش روی تبهكار بگشاید، قیامت را از ریشه انكار می كند: «بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامه»...
● شك و یقین، ترس ولرز
▪ سورن كی یركگور:
«و خداوند ابراهیم را آزمود و او را فرمود كه یگانه فرزندت را كه سخت دوست می داری برگیر و به وادی موریه شو. پس او را برفراز كوهی كه نشانت خواهم داد، قربانی كن.» به راستی نسل های بی شماری داستان ابراهیم را كلمه به كلمه از بر می دانستند، اما چه تعداد از آنان بی خواب شدند؟ همه ما ابراهیم را سخت ستایش می كنیم و اما در این میان، آنچه كه در داستان وی نادیده گرفته می شود، اضطراب است و شك است.
تعلیق ابراهیم در برابر امر اخلاقی به عنوان تعهد یك پدر در قبال فرزند و در برابر امر عقلانی و امر عاطفی است كه نابودم می كند. هر لحظه آن پارادوكس عظیم را كه جوهر زندگی ابراهیم است كه در نظر می آورم، در هر لحظه وا پس رانده می شوم . همه عضلاتم را برای تجسم منظره ای از آن منقبض می كنم و آنگاه گویی فلج می گردم. آن همه تناقض و تعلق كه ابراهیم را با درك تمامی آنها، به شك نینداخت. او به محال ایمان داشت. اگر ابراهیم لحظه ای شك كرده بود، آن اتفاق عظیم و شكوهمند را انجام نمی داد و دیگر پدر ایمان و راهنمای نجات مضطربان نبود.
به راستی چه كسی در ستایش این شور سخن می گوید؟ این روزها فلسفه فراتر می رود. الهیات، بزك كرده لب پنجره می نشیند و عنایات فلسفه را گدایی می كند در حالی كه جاذبه هایش را به او عرضه می كند. گویا فهمیدن هگل دشوار است، اما فهمیدن ابراهیم امر پیش پا افتاده ای است! من فكر می كنم فلسفه نمی تواند و نباید ایمان بیافریند، بلكه باید خودش را درك كند و بداند كه چه چیزی را بایستی بی كم و كاست عرضه نماید، اما ایمان دقیقاً از همان جایی آغاز می گردد كه عقل پایان می یابد.
● شب و شك
▪ فاطمه اردبیلی :
این شب ها كه می گذرد، با مردمك های گشاده در عمق تاریكی ها خیره می شویم و جز دلهره از حقیقت نصیبی نمی یابیم. همه چیز در هاله ای از تردید و انكار و از اضطراب فرو رفته است. هر چیزی ممكن است همان باشد، یا ناگهان دیگری شود یا اصلاً از اول نبوده باشد.
مانده ایم معلق، در چاهی از بی نهایت تا بی نهایت، تنها، تنها...
● دوگانه باوری
▪ فاطمه سلطانی:
هیچ كس به یقینی كه پس از شك به دست می آورد، نمی اندیشد. همگی ترجیح می دهیم به جای شك كردن طوری بگوییم و طور دیگری عمل كنیم.
اما شك علاوه بر آن كه مقدمه كسب یقین است، خود ریشه در یقین دارد. یقین به این كه نمی توان همه تناقض ها را با هم پذیرفت و حقیقت واحدی ورای همه آنها وجوددارد.
● میان رفتن و ماندن
▪ اكتاویو پاز
▪ ترجمه : حسن فیاد
میان رفتن و ماندن
روز در تردید است
شیفته شفافیت خویش
---
همه چیز پیداست و همه چیز در ابهام
همه چیز بسودنی است و نابسودنی
---
كاغذها، كتاب، لیوان، مداد
در سایه نام هایشان می آرامند
---
تپش زمان در شقیقه من تكرار می كند
همان هجای مستمر خون را
---
نور از دیوار بی حالت
نمایشی شبهه گونه از بازتاب می سازد
---
در كانون یك چشم
خود را كشف می كنم
من خود را
در نگاه مبهوتش می نگرم
---
لحظه ناپیدا می شود، بی جنبش
به جای می مانم و می روم: من درنگی هستم.
● حیرت
▪ سید مرتضی آوینی:
... عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نبرد، عشق را در راهی كه می رود، تصدیق خواهد كرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست.
● شكاكیت به عنوان یك استقرای بدبینانه
▪ یاسر خوشنویس:
فردی را در نظر بگیرید كه مبتلا به اسكیزوفرنی است. او به طور مداوم افراد و رویدادهایی را می بیند. بهترین توضیح برای او این است كه این افراد هستند و این رویدادها اتفاق می افتند. حال فرض كنید كه ناگهان فرد مورد بحث دریابد كه برخی از افراد و رویدادهایی كه مشاهده می كرده، توهم خود او بوده اند و واقعیت ندارند. یك فاجعه برای او روی می دهد: به وجود چیزهایی باور داشته ام كه واقعاً وجود نداشته اند. در این حال به نظر می رسد كه او دلایل خوبی دارد كه «شك» كند كه آیا باقی چیزهایی كه او بدانها باور دارد نیز واقعی اند یا خیر. شك كردن هنگامی آغاز می شود كه ما درمی یابیم برخی باورهایمان درست نبوده اند. اگر كمی دقیق و كمی بدبین باشیم، می توانیم این فرض را جدی بگیریم كه ممكن است دیگر باورهایمان نادرست باشند. شكاكیت یك استقرای بدبینانه است، استنتاج از نادرستی برخی باورهای قبلی مان به امكان نادرستی دیگر باورهایمان.
● سرنوشت گام ها
▪ معصومه روهنده:
دست به دیوار می گیری كه از تلو تلو خوردنت كم كنی، و از سستی گام هایت، دلت نهراسد ... ریسمان زمین و زمانت را وصل كرده ای به جایی كه بی نهایت محكم است ... وصل كرده ای كه كژ و مژ نشوی...!
یادت به زمانی می افتد كه دستانی محكم به وجودت شكل می بخشید... آن موقع ها كه آن دست های بزرگ را حس می كنی چقدر بی تردید زنده ای....
خم می شوی ... دستت را بر زانو می گذاری...
می نشینی، سرو دست و پا، همه ستون هایت می شوند... خب! این طوری دیگر آرامی ... زمان می گذرد و همچنان شك در وجودت رفت و آمد دارد... گاهی، لحظاتی دور می شود... لحظات اطمینان.
تقسیم دردهای جهان عادلانه نیست افتاده است شك به من اما یقین به تو
● لبه تیغ
▪ فاطمه شهیدی:
كاش لااقل می شد در جا زد. ایستاد و از هر تصمیمی طفره رفت . وقتی قدم برندارم، نه ترس لغزیدن هست ، نه خطر پا اشتباه گذاشتن. كاش می شد در جا زد. اما روی پلی به پهنای یك قدم ، ایستادن ، افتادن است.
فقط وقتی روی پل می مانی كه یك پایت روی آن باشد و پای دیگرت بالا رفته باشد تا جایی جلوتر فرود بیاید. اگر ایستاده ای و فكر می كنی چه خوب! چه راحت! چه ثباتی !«سلام! به دره ما خوش آمدی!» چون آن بالا همیشه رعشه های خوف هست، همیشه ارزه های شوق است! آن بالا اسفندوار باید جز بزنی. از شوق از خوف، از خوف از شوق!
● تردید و ارتداد
▪ زكیه السادات طباطبایی:
تردید قبل از فرقان، ایمان و ارتداد پس از نور، فسق است... آن تردید، یقین زاید و این ارتداد، تردید.
«یا ایهاالذین آمنوا، ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا...» (سوره انفال، آیه ۲۹)
«ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم»: آنان كه پس از آشكار شدن راه هدایت، مرتد شدند، شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه گر ساخت و در گمراهی نگاهشان داشت (سوره محمد، آیه ۲۵)
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید