پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سالی پاتر


سالی پاتر
" سالی پاتر " متولد ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۹ بریتانیا است. او در ۱۶ سالگی مدرسه را به هدف فیلمسازی ترک کرد و به گروه فیلمسازان لندن پیوست و شروع به ساختن فیلم های کوتاه تجربی کرد. کم کم به رقص و طراحی حرکات موزون علاقه مند شد و به مدرسه رقص معاصر لندن رفت.
در همین سال ها او توانست جایزه بهترین کارگردانی تئاتر و پرفرمنس را به خاطر اجراهای " کوهنوردی " و " مرگ و دوشیزه و برلین " بگیرد. علاوه بر این او عضو چندین گروه موسیقی نیز بوده است. در گروه هایی چون FIG و ارکستر موسیقی فیلم به عنوان شاعر و خواننده حضور داشته است. فعالیت او در زمینه موسیقی ادامه پیدا کرد و در ساخت موسیقی فیلم " اورلاندو " با دیوید موشن آهنگساز فیلم همکاری کرد. و موسیقی فیلم های " کلاس تانگو " و " Yes " را خودش ساخت.
پاتر در سال ۱۹۷۹ با فیلم کوتاه " تریلر" به فیلمسازی بازگشت و اولین فیلم بلندش " حفاران طلا " را در ۱۹۸۳ بر اساس آن ساخت. او با " اورلاندو " در ۱۹۹۲ توانست موفقیت های جهانی زیادی به دست آورد و فیلم با استقبال زیاد تماشاچیان روبرو شد. " اورلاندو " که بر اساس رمانی به همین نام از ویرجینیا وولف ساخته شده بود علاوه بر این که نامزد دریافت دو جایزه اسکار شد توانست بیش از ۲۵ جایزه بین المللی از جمله جایزه بهترین فیلم اروپایی سال ۱۹۹۳ را از آکادمی فیلم اروپا دریافت کند. " کلاس تانگو " نیز موفقیت هایی را برایش به ارمغان آورد. پاتر در سال ۲۰۰۰ ساختن فیلم " مردی که گریه کرد " را که داستانش در پاریس سال های پیش از جنگ جهانی دوم می گذشت با بازی جانی دپ، کریستیانا و کیت بلانشت به پایان رساند.
" Yes " آخرین فیلم پاتر است که داستان عشقی پرشور را بین یک زن آمریکایی ( یوهان آلن ) و مردی خاور میانه ای ( سیمون اکبریان ) به تصویر می کشد.
سالی پاتر پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شروع به نوشتن فیلمنامه " Yes " کرد. و برای تاکید بر جهانشمول بودن داستان فیلم، اسمی برای دو شخصیت اصلی فیلم در نظر نگرفت و ما فقط آن ها را " she " و " he " می شناسیم. " she " یک میکروبیولوژیست آمریکایی است که ازدواج نا موفقی با یک سیاستمدار آمریکایی داشته است. " He " یک جراح لبنانی است که به آمریکا مهاجرت کرده و در آشپزخانه هتلی مشغول به کار است. بین این دو شخصیت عشق پرشوری شکل می گیرد که داستان فیلم حول این موضوع است.
● به نظرم آخرین اثرتان " Yes " تا امروز جسورترین فیلمتان در رابطه با مسائلی مثل ملیت، جنسیت، سیاست، مذهب و نگرش های زنان به جسمشان محسوب می شود. چرا همه این موضوعات را یکجا بیان کردید؟
▪ سالی پاتر: یه ریسک بود، بعضی از مردم از اینکه می بینند کسی اینقدر بلند پروازه احساس ناراحتی می کنند. این فیلم فقط راجع به ارزش های خانوادگی و یا درامی درباره زنان محجوب خانه دار نیست. حول موضوعات بزرگ جهان صحبت می کند: آیا خدا موجود داره؟ چه ارتباطی بین علم و دین هست؟ مردن مثل چی می مونه؟ و بعد همه اینها را در کنار هم گذاشتم.
ولی فکر می کنم هرکسی با این مسائل به نوعی در ارتباطه. همه ما مدام در حال بررسی افکار و اطلاعاتی هستیم که مخلوقمان در ذاتمان گذاشته است. در لایه های پنهانی مغزمان از خود چیزهایی می پرسیم مثل : اون کسی که باهاش ازدواج کردم را واقعا دوست دارم یا نه یا اینکه می تونم با یه نفر دیگه باشم در حالی که به کش دیگه ای متعهدم؟
● مردم نسبت به این بیان شعرگونه ۵ مضربی چه واکنشی داشتند؟
▪ اکثر مردم اصلا متوجه چنین چیزی نشدند و این از طرفی به نفع من شد. توصیه ام به بازیگرانم این بود که طبیعی رفتار کنند و شعر را نادیده بگیرند و کلماتی را بیان کنند که از قلبشان می آید. برای اینکه چنین چیزی را طبیعی جلوه دهیم سخت کار کردیم. کلمات زیادی در فیلم نداریم فقط زبان عادی و روزمره به نظم در آمده.
شعر ۵ مضربی ایامبیک یکی از قدیمیترین فرم های نضم است و این امکان را به شما می دهد که راجع به مسائل با زبان شعر صحبت کنید و موضوعاتی را که ممکن است چندان قابل فهم نباشد معرفی کنید.
● فیلم با مونولوگی که یکی از شخصیت ها پشت سر فرد دیگری صحبت می کند شروع می شود و با همین مونولوگ هم تمام می شود.
▪ ۱۵ سالم بود که مدرسه ام را رها کردم و اولین شغلی که انجام دادم تمیز کردن منزل بود. و بیشتر شخصیت های اصلیم مستخدم هستند و اغلب به اونها و توهین هایی که بهشون می شه فکر می کنم و واقعیت کارهایی که انجام می دهند را به همه نشان می دهم. آنها در آوار خانه هامان زندگی می کنند و هنوز هم حقشان نادیده گرفته شده است. بنابراین شخصیت مستخدمی که در این فیلم ساختم یه آدم نخبه نیست ولی یه فیلسوف واقعیه. او کسیه که راجع به موجودیت و زندگی مسائل عمیقی را مطرح می کنه. یک ترجیع بند پند آمیز یونانی می گه که: خیلی مهمه که زمانی که با مسائل سنگین فلسفی روبرویید تا می توانید لحظات شاد داشته باشید و از انتقال پیام های جدی دوری کنید.
● مثل سکانس فکاهی در آشپزخانه هتل.
▪ یک سکانس کاملا غیر مذهبی است چون مکالمه ای که آنجا در جریان هست کاملا راجع به مسائل دنیوی است و سرشار از کلمات سوگند آمیزه. شبیه یه موزیکه. ولی این نشون میده که مردم چطور سعی دارند زندگیشون را با رد کردن عقاید دیگران و قبولاندن ایده های متعصبانه خودشان درک کنند. وقتی آخرین سال نوجوانی ام را پشت سر می گذاشتم در آشپزخانه ها کار می کردم و با خودم فکر می کردم آدم هایی که شغل های کاذبی دارند _ مثل بشقاب شورهای همین دنیا _ دنبال کسی می گردند که او را به خاطر اینکه آنها نتوانسته اند زندگی موفقی داشته باشند ، سرزنش و ملامت کنند.
● شما به عنوان یک کارگردان زن شناخته شده اید در حالی که سکانس های قوی برای مردان نوشته اید.
▪ به نظرم یه چیزی اینجا دیده نشده که نمی فهمم چیه. همیشه به عنوان یک کارگردان زن صحبت کرده ام. ممکنه چون شخصیت های اصلیم کمتر زن هستند و این به نظر غیر عادی می رسه. ولی می خوام یه سوال بپرسم، اینکه رمانس یه موضوع زنانه است؟ متوجه نشدید که اکثر شخصیت ها در " Yes " مرد هستند؟ نقش مرد اصلی اهل خاور میانه بود و من زمان زیادی را صرف این کردم که خودم را در موقعیت آنها تصور کنم. سخنرانی شخصیت خاور میانه ای مثل شعر بود و تعداد زیادی از شعرهای خاور میانه را خواندم و به آنها علاقه مند شدم.
● چرا هر دو شخصیت اصلی فیلم دانشمند هستند؟
▪ این ایده به تدریج رشد کرد، چون یک میکروبیولوژیست جهان را به شکل چیزهای کوچک می بیند_ درست مثل مستخدم با ذرات گرد و غبار وسائل ارتباط برقرار می کند. و این نکته وجود داره که هر چیز کوچکی به یه چیز بزرگ ختم می شه ، به سوالاتی در رابطه با خدا و زندگی. مباحثی که مقدار را مشخص می کنند همیشه یک زیر متن بوده اند. همچنین دوست داشتم شخصیت زن خرد گرا باشه کسی که به علم و دنیای مادی اعتقاد داره و یک کاتولیک ملحد است. مذهبش همیشه در پس زمینه ذهنش حضور داره و اون را به سمت خودش می کشه.
● آیا سکانس هایی داشتید که خیلی مشکل باشند؟
▪ همه افراد از انرژی و شوق زیادی برخوردار بودند ولی لحظات دشواری هم داشتیم. مهم ترین بخش فیلم سکانس پارکینگ بود. اونجا یک محیط شهری دلگیر بود که برای ماشین ها و سایر وسائل نقلیه ساخته شده بود. یک محیط خشک و سخت بود. اگر کمی می خواستید به اون فضا لطافت بدید، یه زن چاق با تمام ضعف هاش در اون مکان یک تضاد شدید داشت. وقتی چنین اختلافی بین بازیگر و موقعیتش می بینید بهتره که یک موقعیت به شدت دراماتیک اینجاد کنید. ولی این سکانس همه را خسته کرد، هرگز فکر نمی کردیم این صحنه خیلی خیلی بهتر از اون چیزی بشه که در تمرین بود. از طرفی حرکت ها در این فیلم زیاد بود و ناچار بودیم برای یوهان تمرینات زیادی داشته باشیم که بتواند بدود.
● مانع اصلی شما برای ساختن این فیلم چه بود؟
▪ پول! یه فیلمنامه نوشته شده به زبان شعر با وجود کاراکترهایی که خاور میانه ای بودند دلایل خوبی برای جلب نظر تهیه کنندگان نبودند. ولی هیچ وقت پولی را همینجوری مصرف نکردم. و علتش هم اینه که هر یک از فیلم هایم یه نوع ریسکه. قبل از ساختن " اورلاندو " گفتند تو نمی تونی این فیلم را بسازی. بعد از اینکه فیلم نمایش داده شد، همه می گفتند سالی نمی خوای درامی بسازی که در اون تغییر جنسیت را نشون بدهی؟ بعد از " کلاس تانگو " آنها انتظار فیلم دیگری راجع به تانگو را داشتند. توقع داشتند همون مسائلی که همیشه درباره تانگو مطرح شده را بیان کنم. نمایلم به ریسک پذیری کارم را برای رسیدن به آنچه که می خواهم دشوارتر می کند، و " Yes " از نظر فرم یک ریسک بود. از طرفی با انتخاب بازیگر هیچ مشکلی نداشتم. بازیگرانم همه با استعداد و قوی بودند.
نوشته شده توسط مینا کشاورز
مصاحبه از مجله اینترنتی Reverse Shot.
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید