چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا

جهان دیگر


جهان دیگر
دكارت، جوهر مادی یا جسمانی را كاملاً مجزا و مستقل از جوهر روحانی و الهی می دانست. كانت جهان پدیدار یا فنومن را در مقابل جهان نومن قرار می داد و نخستین را قلمرو تجربه و شناخت پذیر و دو دیگر را قلمرو ایده های كلی جهان، نفس و خدا یا امور نفس الامری و خارج از قوه فاهمه انسانی می دانست. كانت كه خود یك مسیحی متدین بود، بعدها كوشید تا بنیادهای آزادی انسان، ایمان به خدا و عمل اخلاقی را در سرچشمه ای دیگر كه آن را عقل عملی می نامید جست وجو كند. با این همه كانت كه برخی او را پدر مدرنیته (تجدد) می دانند فلسفه ورزی خود را به هیچ وجه مرجعیت كلیسا یا به استشهاد از آیات كتاب مقدس وابسته نكرد، بلكه در این راه صرفاً نیروی عقلانیت و فهم انسانی را مرجع قرار داد. هم از این رو اروپایی ها كانت را سكولار می دانند. امروزه به ویژه در جامعه ما سكولاریسم اغلب به دین ستیزی یا دست كم از دین بریدگی تلقی می گردد، اما این خطایی است سهوی یا عمدی كه یا از بی دانشی و یا از اغراض خاصی سرچشمه می گیرد، به عنوان مثال در غرب نه تنها فلاسفه نامبرده كه به خدا معتقد بوده اند سكولار نامیده می شدند، بلكه اصطلاحاتی چون روحانیت سكولار و كشیش سكولار نیز مایه تعجب نبوده است. اغلب فرهنگ ها نیز ریشه لغوی واژه را نه به معنای جدایی و نه به مفهوم این جهانی و ناسوتی بلكه به معنای نسل و آنچه مختص یك عصر یا نسل است انگاشته اند. بنابراین سكولاریسم روح حاكم بر تفكر عصر جدید است اما الزاماً به معنای از دین بریدگی نیست. به نظر ما دریافت درست تر آن است كه مشخصه اصلی سكولاریسم را بریدن از هر نوع التزامی كه خارج از ذهنیت انسانی- خواه عقلانی و خواه شهودی- است بگیریم و البته التزام به مرجعیت كلیسا در صدر همه این التزام هاست، چرا كه به نزد كلیسای كاتولیك ملاك درستی و نادرستی یك اندیشه یا گزاره صرفاً كتاب مقدس و متولیان آن، یعنی اولیای كلیسا و در صدر همه پاپ بود. به این معنی كه آنچه از زبان پاپ یا به نقل از كتب مقدس بود، صرف نظر از صحت یا عدم صحت عقلانی آن به نحوی بی چون و چرا می بایست پذیرفته می شد. یكی از عمده ترین دعواهای مدرنیست ها و كاتولیك های رومی تا اوایل قرن بیستم (به ویژه در آلمان) بر سر مسئله خطاناپذیری و معصومیت پاپ بود كه سرنخ آن به اصلاحات مارتین لوتر در قرن شانزدهم برمی گشت و اگر قدری به گذشته تر برویم رد پای سكولاریسم را در منازعات قرون وسطی مثلاً در نزاع عقل و وحی یا نزاع حكمت مشاء و اشراق نیز می بینیم. پس در واقع مسئله سكولاریسم بیش از آنكه به دیانت یا بی دینی راجع باشد، نوعی اختلاف در راه و روش است، اما حق آن است كه این اختلاف روش در اختلاف نتیجه گیری ها نیز بی تأثیر نبوده است. اصلی ترین و كلی ترین اختلافی كه تفكر عصر جدید را از تفكر قدیم جدا می كند مفهوم جهان دیگر است. جهان دیگر به نزد افلاطون و همه ادیان ابراهیمی جهانی آن سویی، متعالی، لاهوتی، اخروی و ملكوتی است. باور به چنین جهانی حتی از دید افلاطون صرفاً و اساساً بر استدلال و تعلیل عقلی متكی نیست، بلكه از راه هایی چون اشراق، مشاهده، تذكر و ایمان به وحی یا ارادت به مقدسین حاصل می آید. جهان دیگر به نزد فلاسفه عصر جدید از عرش به فرش و از ملكوت به ناسوت و از عقل كلی الهی به ذهنیت و عقلانیت انسانی نزول و به بیانی دیگر حلول پیدا می كند. آنچه به نزد شوپنهاور، نویسنده جهان همچون خواهش و نمایش (Die welt als wille und vorstellung)، والاترین قدرت حاكم بركائنات به شمار می آید اراده ای است كه در نهفت همه اعمال ما و حركات و بالندگی های جماد و نبات و حیوان نقش حاكم و اداره كننده دارد.
سیاوش جمادی
منبع : روزنامه همشهری