پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مشعل‌دار در شمع‌زار


مشعل‌دار در شمع‌زار
زمانی که مرگ چهره می‌نماید، زندگی چهره درهم می‌کشد. گویی مرگ زندگی را ترسانده و زندگی از مرگ ترسیده است. اما وقتی به دقت می‌نگریم و مرز موهوم و پوشالی را که میان مرگ و زندگی به دست انسان کشیده شده است، از میان برمی‌داریم، حقیقتی نو خود را عیان می‌سازد و آن اینکه: مرگ مردن نیست، تداوم زندگی است در افقی دیگر.
مرگ خاموشی نیست، روشن شدن شمع یک جان در شمع‌زاری وسیع است و گسترده شدن وجود در بیکرانه‌ای که راه ابدیت و جاودانگی از آن می‌گذرد. این قلم اینک در رثای استاد بی‌بدیل دکتر سیدجعفر شهیدی چیزی را بهتر از این نمی‌بیند که چشم در چشم زندگی بدوزد که ظلمت نیست.
زندگی ظلمت نیست، زیرا حقیقتی که زندگی در ساحل بزرگ دریای ژرف آن یافت شده و در رود تاریخ به حرکت کمالی درآمده است، از روشن‌ترین حقیقت‌هاست.
بی‌شک زندگی در هر دوره‌ای که برای انسان گذشته، در پی معنایی ارجمند، سوار بر کشتی ارواح آدمیان، تلا‌طم‌های زمین و آسمان را در نوردیده و در خاک‌راه مسیری تازه ایستاده است، تا مگر گام گام انسان‌ها از پی هم رسیده و به منزلی منتهی شود که بتوان آن را بدایت محسوب داشت، رو به نهایت: بدایت تاریخ، بدایت معرفت و بدایت عشق. و فراموش نکرده‌ایم که حتی از نهایت به بدایت می‌رود تاریخ گواه آن است که انسان هرگز به بدایت بدون نهایت رضایت نداده است.
معرفت گواه آن است که انسان در کشف معرفت هرگز به غایت نیندیشیده است و عشق گواه آن است که: زندگی با همراهی وهمگامی انسان‌ها، فراز در فراز باید پیشتاز و تا در فراسوی خستگی‌ها و ملا‌لت‌های طبیعی خویش، نگینی را بر بلندای انگشتر سخت زمین برفرازد که روی آن این نوشته حک شده است: مشعل‌داران و حک شده است: نام‌آوران. آری، زندگی ظلمت نیست، زیرا اگر چنین بود عطش گرم لب‌ها پس از سیراب شدن به عطش بزرگتر منتهی نمی‌شد: عطش قلب با کدامین آب مرتفع می‌شود؟ و آن سوی آب حیات، چه آبی است که وقتی از سکوی اندیشه‌های نازل اندکی فراتر می‌شویم، نظام هستی را می‌نگریم که جوشان و خروشان، تن سپرده به غلغله‌های شورانگیز ظرف کوچک طبیعت را هر لحظه در هم می‌فشرد و قاب درخشان ماوراء طبیعت را می‌نگریم که چترافشان بلندقامتانی شده است که تاریخ در مقابل‌شان به نظاره ایستاده است. و کدامین نظاره به حقیقت افکنده شده که در پس خویش به سکوت نینجامیده است؟
و کدامین سکوت ارمغانی ابدی به ارمغان نیاورده است؟ کاش سکوت روزی به کلا‌م می‌آمد. ‌ زندگی ظلمت نیست، مگر تبلور می‌تواند ظلمت باشد؟ آری زندگی ظلمت نیست زیرا میان ابتدای آن و انتهاب بیکران آن، مشعل‌دارانی میان آسمان و زمین و میان مرگ و زندگی تا به قله‌های سرکشیده امتداد می‌یابد و کاروانیان قافله انسانی را از کم شدن میان هدف‌های کوچک بازمی‌دارد.
آری کم شدن، کم از گم نشدن نیست، ابتدای گم شدن است. ‌ مشعل در دست مشعل‌داران، آیتی است که به تنهایی برای دیگرگون دیدن کفایت می‌کند. مشعل در دست مشعل‌داران، آیت خجسته‌ای است که می‌تواند خاک‌زدگان تبار طبیعت را به افق‌هایی دیرپا رهنمون شود.
مشعل در دست مشعل‌داران، رایت سلم و سلا‌متی است که زندگی در فقد آن به حقیرترین برکه‌ها تنزل می‌کند ولی در سایه‌سار وهم‌ها، اسم آن را <آبشار> می‌نهد. اما مشعل‌داران خود دستی هستند که از گوشه‌گوشه تاریخ سر بر می‌آورند، زمین را در چشم خویش به میعادگاه ابدیت می‌برند، زمان را به کرامت خویش مهمان می‌کنند، به رازها می‌رسند و آنگاه خود راز می‌گردند: رازی در میان رازها.
اینک، دست‌های آدمیان به نشانه نیاز، هر روز به سمت روزگار گشوده می‌شود تا مگر از لا‌به‌لا‌ی قلب حقیقتی به روی زندگی لبخند مهر بزند که بتوان در پناه آن مشعلی را دریافت که آرامش کمترین هدایت آن است.
چه دشوار است زندگی بدون مشعل و مشعل‌داران از آن رو که زندگی بدون زندگی دشوارترین است. ‌ اینک که نهالی دیگر از نهال‌های باغ خداوندی در بیشه‌زار رحمت الوهی آرمیده است، به نام مرگ او، چشم در چشم زندگی می‌دوزیم که از <آن> به <آن> منتقل شده است.
زندگی را تقدیس می‌کنیم که هیچ نفسی از کمند حیات ظاهری به اعماق آن راه نمی‌برد، مگر اینکه از گذرگاه زندگی عبور می‌کند و مرگ خود مشمول زندگی است. ‌ اما در گذر از گذرگاه زندگی، هیچ چیزی چونان جاودانگی خیره‌کننده نیست. مرگ بی‌آنکه بهره و نصیبی از جاودانگی برده باشد، زندگان را به جاودانگی اختصاص می‌دهد و این گفتار به هر شکل که بیان می‌شود، راست می‌آید که: جاودانگی از آن زندگان است و زندگان کسانی هستند که اگر حجم‌شان نیز زمین را ترک کند، مهرشان قلب‌ها را ترک نمی‌کند. استاد دکتر سیدجعفر شهیدی در شمار آن دسته از مسافران هستی است که اگر خود نیز برود، یادش از یادها نمی‌رود.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید