پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
اهل بیت در نهج البلاغه
«نهج البلاغه» دفتر سترگی است كه گنجهای معرفتی و درسهای بسیاری را در بردارد كه با مطالب اساسی اعتقادات و بسیاری از شاخههای آن آغاز میشود و تا[بیان]بسیاری از قضایای دینی و ریشه دانشها، حقایق تاریخ، آداب نیكو و مكارم اخلاق و [نیز] اصول و مطالب اولیه سیاست، فنون و احكام جنگ، شیوههای اداری و سازماندهی، قانون و قواعد آموزش و پرورش و دیگر گونههای دانش و معارف ادامه مییابد.
افزون بر این، نهج البلاغه فرهنگ نامهای استبی مانند كه متونش با یك دیگر همگون و همخواناندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانشهای دینی و دنیایی این كتاب بزرگ دارد. مهمتر آن كه چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیتعلیهم السلام را آن گونه كه خدا و رسول خواسته است، مینمایاند و با بیش از دهها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان میدهد. در نهج البلاغه از این عبارات كه همه آنها در مورد اهل بیت است زیاد به چشم میخورد، اما یكی از این موضوعات از آن رو كه اهمیتشایانی دارد، به گونهای بارز، مورد تاكید و استواری است و در چارچوبی استدلالی و با پشتوانه برهان میباشد; این موضوع، امامت و حق اهل بیت در این باره است .
نصوص امامت در نهج البلاغه
اهمیت تشریعی - عقیدتی امامت، تنها علت و انگیزه بیان این همه روایت در سخنان و خطبههای امام علیعلیه السلام نیست، بلكه واقعیت تاریخی كه از دو سو - یعنی مفهوم عقیدتی و مصداق واقعی امامت - این موضوع را در برگرفته، نقش بسیاری در تلاش برای كشف این امر و روشن كردن اهمیت و مشخص نمودن مصادیق امامت داشته است; به گونهای كه تمامی ابزار و روشهای استوار كردن مطلب و دقت نظر و تاكید و تمركز به كار گرفته شده و با شرح و توضیح مفصل، از عاقبت غفلت و پیمودن راهی دیگر، بیم و هشدار بسیار داده شده است. نخست آن كه امیرمؤمنان در ایام خلافتش، مقابل گروهی از امت میایستاد[و مسایل را به طور شفاف توضیح میداد ]امتی كه در بسیاری از امور مهم، دچار سر درگمی شده و مفاهیم برای آنها مغشوش و درهم و برهم شده بود، تا آن اندازه كه دچار وحشت و سرگردانی شده بودند. به رغم آن كه زمان چندان[از حیات پیغمبر] نگذشته بود و بسیاری از افراد، پیامبرصلی الله علیه وآله را دیده و سخنان زیادی از او شنیده بودند - كه آنان را از سرگشتگی و سرگردانی در كار خود میرهاند - اما آن روزها، بلكه آن سالها این ویژگی را داشت كه بسیار مهآلود بود و صورت شفاف مسایل را میپوشاند. امام در برابر اینان كه زیر پرچم او میجنگیدند، میایستاد[و ناگزیر به ادای توضیحات بود ]زیرا بسیاری از نیازها و شرایط بودن زیر پرچم امام - كه شایسته بود بدانند - از فهمشان پوشیده مانده بود، آن چنان كه گاه برخی در این امر دچار تردید میشدند، یا با اولویتی دیگر آن را برابر میشمردند.
امامعلیه السلام با تاسف و افسوس فراوان در مقابل آنها میایستاد و برایشان خطبه میخواند و از خود و اهل بیتش سخن میگفت، تا آنچه را از خاطرشان فراموش شده بود، به یادشان بیاورد. آنجا كه میفرمود:
«پس، كجا میروید و كی باز میگردید؟! و حال آن كه علامتها برپا و دلیلها هویدا و نشانهها پا برجاست. گمراهی تا كجا؟! سرگشتگی تا كی و چرا؟ در حالی كه خاندان پیامبرتان میان شمایند كه زمامداران حق و یقین و پیشوایان دین هستند و با گفتار راست قریناند. پس هم چون قرآن، حرمت آنان را به خوبی در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور میروند، روی به آنان آرید!.» (۱)
اینها واژههایی شگفت آور و سخنانی رسا هستند كه معانی آن بی عیب و نقص بوده و از غفلت عموم مردم از مبادی اصیل رسالت اسلام، پرده برمی دارد. بیان امام پر از واژههای تعجبآمیز و ناپسند شمردن [وضع مردمان ]است; زیرا چگونه میشد مسلمانان از مبادیای روی برگردانند كه میبایست نزدشان راسخ و استوار باشد؟! چون شریعتبر آنها بسیار تاكید كرده است. مبادیای كه این متون بسیار از آن پرده بر میدارد، عبارتند از:
۱. اهل بیت و در راس آنان امیرالمومنین علیعلیه السلام از موقعیت صدارت و پیشگاهی شرعی در امور دین و دنیا برخوردار بودند. آنان «زمامداران حق... و پیشوایان دیناند... و زبان و گفتارشان راست است.»
۲. پیروی از آنان و پذیرش راهنمایی شان، امری لازم بر امت است، بلكه با آنچه رسالت اسلامی بیان میكند، در نهایت روشنی است:
«پس هم چون قرآن، حرمت آنان را در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور میروند، به آنان روی آرید!»۳. برای درستی دو اصل اولیهای كه بر شمردیم. دلایلی گویا و زنده در ذهن كسانی بود كه هم چنان به زمان رسول اللهصلی الله علیه وآله نزدیك بودند:
«علامتها برپا... دلیلها روشن...و نشانهها پا برجاست.»
۴. غفلت و فراموشی این اصول اولیه و دلایل آن توسط مسلمانان، امری توجیه نشدنی و بهانهناپذیر است:
«پس، كجا میروید و كی باز میگردید؟! گمراهی تا كجا!».
جنبههای مهمی را[ كه بر شمردیم] در سخنان والایی كه نقل خواهد شد، مورد تاكید قرار میگیرد و به بیانات علوی، رنگ خطابات و بیانیههای عقیدتی میدهد كه در عهد خلفای پیشین، مخفی مانده بود. آن اندازه كه برخی از دانایانشان، خصال و ویژگیهایی را كه نداشتند، بذل و بخشش میكردند و به جایگاه و موقعیتی كه شایستهی آن نبودند گردن میكشیدند. سخنی كه در پی میآید، از این امر پرده برمیدارد:
«كجایند كسانی كه پنداشتند آنان - نه ما - دانایان علم قرآنند؟ به دروغ و ستمی كه بر ما میرانند! خدا ما را بالا برد و آنان را بیرون كرد. آنان راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند و روشنی دلهای كور را از ما میجویند.» (۲)
تعجب و استنكار رسا[یی كه در فرمایش امام هست] پرسشهای بسیاری را در رویارویی بر میانگیزاند كه دشوار است; پرسشهایی كه بسیاری از ذهنها را میگشاید و در پیدا كردن جواب، ذهن حیران میشود، اما جوابی نمییابد و آن چه كه نمایانگر این پرسشها است، عنوان «تحدی» و هماوردطلبی است و هنگام آن رسیده كه امام خطبهاش را بخواند; خطبهای كه راه هر گونه پاسخگویی را میبندد; زیرا خطایی استوار است كه از واژههایش، دلایلی بر میآید كه هنوز در ذهن بسیاری مانده است، گر چه ربع قرن آن را به فراموشی سپرده بودند. پس بنگر چگونه آن مبادی توسط آن «نشانههای پا بر جا» و اشاراتشان [در ذهن] استوار و محكم میگردد:
«به خاندان پیامبرتان بنگرید و بدان سو كه میروند، بروید و دنبال آنان را بگیرید كه هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند كرد و به هلاكتباز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید كه گمراه میشوید و از آنان پس نمانید كه تباه میگردید.» (۳)
این فرمایش، دو حدیثشریف را كه در زمان پیامبر از زبان مبارك ایشان چندین بار بر ذهنها خوانده شد، به یاد میآورد:
«اهل بیت من مانند كشتی نوحاند. آن كه سوار شد [نجات یافت] و آن كه از این كار سرباز زد، غرق شد.» (۴)
و هم چنین «اهل بیت، ستارگان امان بخش زمینیان از غرق شدن هستند و امتم را از اختلات نجات میدهند.» (۵)
بلكه فرمایش امام، حدیثی از پیامبر را كه میان مسلمانان شایع بود و شهرت داشت، خاطر نشان میكند. این حدیث كه همگان را تكان داد، در خطبهای است كه مشهورترین خطبه پیامبر و دارای بیشترین شاهد حاضر است; خطبه «حجهٔ الوداع» كه وصیتی رسا است و دستوری خاص برای آن از خدا رسید و نخستین ماده قانونی در قانون اساسی دولت پس از پیامبر بود:
«من میان شما چیزی باقی میگذارم كه اگر بدان چنگ زنید، پس از من هرگز گمراه نمیشوید: كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم). بنگرید چگونه در نبود من با آنها بر خورد میكنید.» (۶)
امام علیعلیه السلام بارها این اصول را با ذكر مضامین شریف حدیث نبوی و با به كارگیری واژههای ایشان به یاد مردم میآورد، چنان كه در این حدیث هست:
«گواهی میدهیم كه خدایی جز او نیست و محمدصلی الله علیه وآلهبنده فرستاده اوست. وی را فرستاد تا فرمان او را به صورت آشكار برساند و نام وی را بر زبان براند. او وظیفه پیامبری را با حفظ امانت الهی، به جا آورد و با رستگاری جهان را پشتسر گذارد، و نشانه حق را میان ما بر جای نهاد. كسی كه از آن پیش افتد، از دین بیرون است و آن كه پس ماند، تباه و سرنگون است و آن كه همراهش باشد، به رستگاری رسیده است. بدانید مثل آل محمد به ستارگان آسمان ماند. اگر ستارهای فرو افتد، ستاره دیگری بر آید.» (۷)
و بار دیگر خطابی همانند را بیان میكند و در آغاز آن ناخشنودی و شگفتی خود را ذكر مینماید:
«گمراهیتان تا كجا؟! از گرداگرد اهل بیت پیامبرتان به كجا میروید؟! ما همانند پیشینیانی هستیم كه سوار بركشتی نوح شدند. هر كه بر كشتی نشست، نجات یافت. هر كه به اهل بیتبگراید، نجات مییابد. وای بر آن كه از آنان سر برتابد! من برای شما هم چون غار برای اصحاب كهفم [كه بدان پناه آوردند]. من برای شما باب و در حطه [توبه و بازگشت] هستم. هر كه از آن درآمد، نجات یافت و هر كه سرباز زد، هلاك شد. من حجت در حجهٔ الوداعم [كه پیامبر در آن جا فرمود]: «میان نسل اندر نسلتان، كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را به جا گذاشتم. اگر به آنها چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نمیشوید.» (۸)
پینوشتها:
۱) نهج البلاغه، خطبه ۸۷، عترت پیامبر.
۲) همان خطبه، ۱۴۴، فضل اهل بیت.
۳) همان، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۴) مستدرك، ج ۲، ص ۳۴۳، ج ۳، ص ۱۵۱; عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲; المعارف ابن قتیبه، ص ۱۴۶; تفسیرابن كثیر، ج ۴، ص ۱۲۳; تفسیر آلوسی ج ۲۵، ص ۳۲; الصواعق المحرقه، باب ۱۱، فصل نخست، آیه هفتم.
۵) مستدرك، ج ۴، ص ۱۴۹; فضایل الصحابه، احمد بن حبنل، ج ۲، ص ۶۷۱ و ۱۱۴۵ ; الخصائص الكبری، ج ۲، ص ۴۶۶; الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۸ و ۹۳۱۳.
۶) صحیح مسلم، كتاب المناقب، ح ۳۷۸۶ و ۳۷۸۸; سنن ترمذی، ج ۳، ص ۱۴۸; مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴ و ۱۷ و ج، ۵، ص ۱۸۲ و ۱۸۹; مصبابیح السنه، ج ۴، ص ۱۸۵ و ۱۹۰.
۷) نهج البلاغه، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۸) تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۱ - ۲۱۲.
نوشته: صائب عبدالحمید
ترجمه: عبدالله امینی
افزون بر این، نهج البلاغه فرهنگ نامهای استبی مانند كه متونش با یك دیگر همگون و همخواناندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانشهای دینی و دنیایی این كتاب بزرگ دارد. مهمتر آن كه چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیتعلیهم السلام را آن گونه كه خدا و رسول خواسته است، مینمایاند و با بیش از دهها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان میدهد. در نهج البلاغه از این عبارات كه همه آنها در مورد اهل بیت است زیاد به چشم میخورد، اما یكی از این موضوعات از آن رو كه اهمیتشایانی دارد، به گونهای بارز، مورد تاكید و استواری است و در چارچوبی استدلالی و با پشتوانه برهان میباشد; این موضوع، امامت و حق اهل بیت در این باره است .
نصوص امامت در نهج البلاغه
اهمیت تشریعی - عقیدتی امامت، تنها علت و انگیزه بیان این همه روایت در سخنان و خطبههای امام علیعلیه السلام نیست، بلكه واقعیت تاریخی كه از دو سو - یعنی مفهوم عقیدتی و مصداق واقعی امامت - این موضوع را در برگرفته، نقش بسیاری در تلاش برای كشف این امر و روشن كردن اهمیت و مشخص نمودن مصادیق امامت داشته است; به گونهای كه تمامی ابزار و روشهای استوار كردن مطلب و دقت نظر و تاكید و تمركز به كار گرفته شده و با شرح و توضیح مفصل، از عاقبت غفلت و پیمودن راهی دیگر، بیم و هشدار بسیار داده شده است. نخست آن كه امیرمؤمنان در ایام خلافتش، مقابل گروهی از امت میایستاد[و مسایل را به طور شفاف توضیح میداد ]امتی كه در بسیاری از امور مهم، دچار سر درگمی شده و مفاهیم برای آنها مغشوش و درهم و برهم شده بود، تا آن اندازه كه دچار وحشت و سرگردانی شده بودند. به رغم آن كه زمان چندان[از حیات پیغمبر] نگذشته بود و بسیاری از افراد، پیامبرصلی الله علیه وآله را دیده و سخنان زیادی از او شنیده بودند - كه آنان را از سرگشتگی و سرگردانی در كار خود میرهاند - اما آن روزها، بلكه آن سالها این ویژگی را داشت كه بسیار مهآلود بود و صورت شفاف مسایل را میپوشاند. امام در برابر اینان كه زیر پرچم او میجنگیدند، میایستاد[و ناگزیر به ادای توضیحات بود ]زیرا بسیاری از نیازها و شرایط بودن زیر پرچم امام - كه شایسته بود بدانند - از فهمشان پوشیده مانده بود، آن چنان كه گاه برخی در این امر دچار تردید میشدند، یا با اولویتی دیگر آن را برابر میشمردند.
امامعلیه السلام با تاسف و افسوس فراوان در مقابل آنها میایستاد و برایشان خطبه میخواند و از خود و اهل بیتش سخن میگفت، تا آنچه را از خاطرشان فراموش شده بود، به یادشان بیاورد. آنجا كه میفرمود:
«پس، كجا میروید و كی باز میگردید؟! و حال آن كه علامتها برپا و دلیلها هویدا و نشانهها پا برجاست. گمراهی تا كجا؟! سرگشتگی تا كی و چرا؟ در حالی كه خاندان پیامبرتان میان شمایند كه زمامداران حق و یقین و پیشوایان دین هستند و با گفتار راست قریناند. پس هم چون قرآن، حرمت آنان را به خوبی در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور میروند، روی به آنان آرید!.» (۱)
اینها واژههایی شگفت آور و سخنانی رسا هستند كه معانی آن بی عیب و نقص بوده و از غفلت عموم مردم از مبادی اصیل رسالت اسلام، پرده برمی دارد. بیان امام پر از واژههای تعجبآمیز و ناپسند شمردن [وضع مردمان ]است; زیرا چگونه میشد مسلمانان از مبادیای روی برگردانند كه میبایست نزدشان راسخ و استوار باشد؟! چون شریعتبر آنها بسیار تاكید كرده است. مبادیای كه این متون بسیار از آن پرده بر میدارد، عبارتند از:
۱. اهل بیت و در راس آنان امیرالمومنین علیعلیه السلام از موقعیت صدارت و پیشگاهی شرعی در امور دین و دنیا برخوردار بودند. آنان «زمامداران حق... و پیشوایان دیناند... و زبان و گفتارشان راست است.»
۲. پیروی از آنان و پذیرش راهنمایی شان، امری لازم بر امت است، بلكه با آنچه رسالت اسلامی بیان میكند، در نهایت روشنی است:
«پس هم چون قرآن، حرمت آنان را در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور میروند، به آنان روی آرید!»۳. برای درستی دو اصل اولیهای كه بر شمردیم. دلایلی گویا و زنده در ذهن كسانی بود كه هم چنان به زمان رسول اللهصلی الله علیه وآله نزدیك بودند:
«علامتها برپا... دلیلها روشن...و نشانهها پا برجاست.»
۴. غفلت و فراموشی این اصول اولیه و دلایل آن توسط مسلمانان، امری توجیه نشدنی و بهانهناپذیر است:
«پس، كجا میروید و كی باز میگردید؟! گمراهی تا كجا!».
جنبههای مهمی را[ كه بر شمردیم] در سخنان والایی كه نقل خواهد شد، مورد تاكید قرار میگیرد و به بیانات علوی، رنگ خطابات و بیانیههای عقیدتی میدهد كه در عهد خلفای پیشین، مخفی مانده بود. آن اندازه كه برخی از دانایانشان، خصال و ویژگیهایی را كه نداشتند، بذل و بخشش میكردند و به جایگاه و موقعیتی كه شایستهی آن نبودند گردن میكشیدند. سخنی كه در پی میآید، از این امر پرده برمیدارد:
«كجایند كسانی كه پنداشتند آنان - نه ما - دانایان علم قرآنند؟ به دروغ و ستمی كه بر ما میرانند! خدا ما را بالا برد و آنان را بیرون كرد. آنان راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند و روشنی دلهای كور را از ما میجویند.» (۲)
تعجب و استنكار رسا[یی كه در فرمایش امام هست] پرسشهای بسیاری را در رویارویی بر میانگیزاند كه دشوار است; پرسشهایی كه بسیاری از ذهنها را میگشاید و در پیدا كردن جواب، ذهن حیران میشود، اما جوابی نمییابد و آن چه كه نمایانگر این پرسشها است، عنوان «تحدی» و هماوردطلبی است و هنگام آن رسیده كه امام خطبهاش را بخواند; خطبهای كه راه هر گونه پاسخگویی را میبندد; زیرا خطایی استوار است كه از واژههایش، دلایلی بر میآید كه هنوز در ذهن بسیاری مانده است، گر چه ربع قرن آن را به فراموشی سپرده بودند. پس بنگر چگونه آن مبادی توسط آن «نشانههای پا بر جا» و اشاراتشان [در ذهن] استوار و محكم میگردد:
«به خاندان پیامبرتان بنگرید و بدان سو كه میروند، بروید و دنبال آنان را بگیرید كه هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند كرد و به هلاكتباز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید كه گمراه میشوید و از آنان پس نمانید كه تباه میگردید.» (۳)
این فرمایش، دو حدیثشریف را كه در زمان پیامبر از زبان مبارك ایشان چندین بار بر ذهنها خوانده شد، به یاد میآورد:
«اهل بیت من مانند كشتی نوحاند. آن كه سوار شد [نجات یافت] و آن كه از این كار سرباز زد، غرق شد.» (۴)
و هم چنین «اهل بیت، ستارگان امان بخش زمینیان از غرق شدن هستند و امتم را از اختلات نجات میدهند.» (۵)
بلكه فرمایش امام، حدیثی از پیامبر را كه میان مسلمانان شایع بود و شهرت داشت، خاطر نشان میكند. این حدیث كه همگان را تكان داد، در خطبهای است كه مشهورترین خطبه پیامبر و دارای بیشترین شاهد حاضر است; خطبه «حجهٔ الوداع» كه وصیتی رسا است و دستوری خاص برای آن از خدا رسید و نخستین ماده قانونی در قانون اساسی دولت پس از پیامبر بود:
«من میان شما چیزی باقی میگذارم كه اگر بدان چنگ زنید، پس از من هرگز گمراه نمیشوید: كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم). بنگرید چگونه در نبود من با آنها بر خورد میكنید.» (۶)
امام علیعلیه السلام بارها این اصول را با ذكر مضامین شریف حدیث نبوی و با به كارگیری واژههای ایشان به یاد مردم میآورد، چنان كه در این حدیث هست:
«گواهی میدهیم كه خدایی جز او نیست و محمدصلی الله علیه وآلهبنده فرستاده اوست. وی را فرستاد تا فرمان او را به صورت آشكار برساند و نام وی را بر زبان براند. او وظیفه پیامبری را با حفظ امانت الهی، به جا آورد و با رستگاری جهان را پشتسر گذارد، و نشانه حق را میان ما بر جای نهاد. كسی كه از آن پیش افتد، از دین بیرون است و آن كه پس ماند، تباه و سرنگون است و آن كه همراهش باشد، به رستگاری رسیده است. بدانید مثل آل محمد به ستارگان آسمان ماند. اگر ستارهای فرو افتد، ستاره دیگری بر آید.» (۷)
و بار دیگر خطابی همانند را بیان میكند و در آغاز آن ناخشنودی و شگفتی خود را ذكر مینماید:
«گمراهیتان تا كجا؟! از گرداگرد اهل بیت پیامبرتان به كجا میروید؟! ما همانند پیشینیانی هستیم كه سوار بركشتی نوح شدند. هر كه بر كشتی نشست، نجات یافت. هر كه به اهل بیتبگراید، نجات مییابد. وای بر آن كه از آنان سر برتابد! من برای شما هم چون غار برای اصحاب كهفم [كه بدان پناه آوردند]. من برای شما باب و در حطه [توبه و بازگشت] هستم. هر كه از آن درآمد، نجات یافت و هر كه سرباز زد، هلاك شد. من حجت در حجهٔ الوداعم [كه پیامبر در آن جا فرمود]: «میان نسل اندر نسلتان، كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را به جا گذاشتم. اگر به آنها چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نمیشوید.» (۸)
پینوشتها:
۱) نهج البلاغه، خطبه ۸۷، عترت پیامبر.
۲) همان خطبه، ۱۴۴، فضل اهل بیت.
۳) همان، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۴) مستدرك، ج ۲، ص ۳۴۳، ج ۳، ص ۱۵۱; عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲; المعارف ابن قتیبه، ص ۱۴۶; تفسیرابن كثیر، ج ۴، ص ۱۲۳; تفسیر آلوسی ج ۲۵، ص ۳۲; الصواعق المحرقه، باب ۱۱، فصل نخست، آیه هفتم.
۵) مستدرك، ج ۴، ص ۱۴۹; فضایل الصحابه، احمد بن حبنل، ج ۲، ص ۶۷۱ و ۱۱۴۵ ; الخصائص الكبری، ج ۲، ص ۴۶۶; الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۸ و ۹۳۱۳.
۶) صحیح مسلم، كتاب المناقب، ح ۳۷۸۶ و ۳۷۸۸; سنن ترمذی، ج ۳، ص ۱۴۸; مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴ و ۱۷ و ج، ۵، ص ۱۸۲ و ۱۸۹; مصبابیح السنه، ج ۴، ص ۱۸۵ و ۱۹۰.
۷) نهج البلاغه، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۸) تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۱ - ۲۱۲.
نوشته: صائب عبدالحمید
ترجمه: عبدالله امینی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
همچنین مشاهده کنید