پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

اهل بیت در نهج البلاغه


«نهج البلاغه‏» دفتر سترگی است كه گنج‏های معرفتی و درس‏های بسیاری را در بردارد كه با مطالب اساسی اعتقادات و بسیاری از شاخه‏های آن آغاز می‏شود و تا[بیان]بسیاری از قضایای دینی و ریشه دانش‏ها، حقایق تاریخ، آداب نیكو و مكارم اخلاق و [نیز] اصول و مطالب اولیه سیاست، فنون و احكام جنگ، شیوه‏های اداری و سازماندهی، قانون و قواعد آموزش و پرورش و دیگر گونه‏های دانش و معارف ادامه می‏یابد.
افزون بر این، نهج البلاغه فرهنگ نامه‏ای است‏بی مانند كه متونش با یك دیگر همگون و همخوان‏اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش‏های دینی و دنیایی این كتاب بزرگ دارد. مهم‏تر آن كه چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت‏علیهم السلام را آن گونه كه خدا و رسول خواسته است، می‏نمایاند و با بیش از ده‏ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می‏دهد. در نهج البلاغه از این عبارات كه همه آنها در مورد اهل بیت است زیاد به چشم می‏خورد، اما یكی از این موضوعات از آن رو كه اهمیت‏شایانی دارد، به گونه‏ای بارز، مورد تاكید و استواری است و در چارچوبی استدلالی و با پشتوانه برهان می‏باشد; این موضوع، امامت و حق اهل بیت در این باره است .
نصوص امامت در نهج البلاغه
اهمیت تشریعی - عقیدتی امامت، تنها علت و انگیزه بیان این همه روایت در سخنان و خطبه‏های امام علی‏علیه السلام نیست، بلكه واقعیت تاریخی كه از دو سو - یعنی مفهوم عقیدتی و مصداق واقعی امامت - این موضوع را در برگرفته، نقش بسیاری در تلاش برای كشف این امر و روشن كردن اهمیت و مشخص نمودن مصادیق امامت داشته است; به گونه‏ای كه تمامی ابزار و روش‏های استوار كردن مطلب و دقت نظر و تاكید و تمركز به كار گرفته شده و با شرح و توضیح مفصل، از عاقبت غفلت و پیمودن راهی دیگر، بیم و هشدار بسیار داده شده است. نخست آن كه امیرمؤمنان در ایام خلافتش، مقابل گروهی از امت می‏ایستاد[و مسایل را به طور شفاف توضیح می‏داد ]امتی كه در بسیاری از امور مهم، دچار سر درگمی شده و مفاهیم برای آنها مغشوش و درهم و برهم شده بود، تا آن اندازه كه دچار وحشت و سرگردانی شده بودند. به رغم آن كه زمان چندان[از حیات پیغمبر] نگذشته بود و بسیاری از افراد، پیامبرصلی الله علیه وآله را دیده و سخنان زیادی از او شنیده بودند - كه آنان را از سرگشتگی و سرگردانی در كار خود می‏رهاند - اما آن روزها، بلكه آن سال‏ها این ویژگی را داشت كه بسیار مه‏آلود بود و صورت شفاف مسایل را می‏پوشاند. امام در برابر اینان كه زیر پرچم او می‏جنگیدند، می‏ایستاد[و ناگزیر به ادای توضیحات بود ]زیرا بسیاری از نیازها و شرایط بودن زیر پرچم امام - كه شایسته بود بدانند - از فهمشان پوشیده مانده بود، آن چنان كه گاه برخی در این امر دچار تردید می‏شدند، یا با اولویتی دیگر آن را برابر می‏شمردند.
امام‏علیه السلام با تاسف و افسوس فراوان در مقابل آنها می‏ایستاد و برایشان خطبه می‏خواند و از خود و اهل بیتش سخن می‏گفت، تا آنچه را از خاطرشان فراموش شده بود، به یادشان بیاورد. آنجا كه می‏فرمود:
«پس، كجا می‏روید و كی باز می‏گردید؟! و حال آن كه علامت‏ها برپا و دلیل‏ها هویدا و نشانه‏ها پا برجاست. گمراهی تا كجا؟! سرگشتگی تا كی و چرا؟ در حالی كه خاندان پیامبرتان میان شمایند كه زمامداران حق و یقین و پیشوایان دین هستند و با گفتار راست قرین‏اند. پس هم چون قرآن، حرمت آنان را به خوبی در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور می‏روند، روی به آنان آرید!.» (۱)
اینها واژه‏هایی شگفت آور و سخنانی رسا هستند كه معانی آن بی عیب و نقص بوده و از غفلت عموم مردم از مبادی اصیل رسالت اسلام، پرده برمی دارد. بیان امام پر از واژه‏های تعجب‏آمیز و ناپسند شمردن [وضع مردمان ]است; زیرا چگونه می‏شد مسلمانان از مبادی‏ای روی برگردانند كه می‏بایست نزدشان راسخ و استوار باشد؟! چون شریعت‏بر آنها بسیار تاكید كرده است. مبادی‏ای كه این متون بسیار از آن پرده بر می‏دارد، عبارتند از:
۱. اهل بیت و در راس آنان امیرالمومنین علی‏علیه السلام از موقعیت صدارت و پیشگاهی شرعی در امور دین و دنیا برخوردار بودند. آنان «زمامداران حق... و پیشوایان دین‏اند... و زبان و گفتارشان راست است.»
۲. پیروی از آنان و پذیرش راهنمایی شان، امری لازم بر امت است، بلكه با آنچه رسالت اسلامی بیان می‏كند، در نهایت روشنی است:
«پس هم چون قرآن، حرمت آنان را در دل نگه دارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور می‏روند، به آنان روی آرید!»۳. برای درستی دو اصل اولیه‏ای كه بر شمردیم. دلایلی گویا و زنده در ذهن كسانی بود كه هم چنان به زمان رسول الله‏صلی الله علیه وآله نزدیك بودند:
«علامت‏ها برپا... دلیل‏ها روشن...و نشانه‏ها پا برجاست.»
۴. غفلت و فراموشی این اصول اولیه و دلایل آن توسط مسلمانان، امری توجیه نشدنی و بهانه‏ناپذیر است:
«پس، كجا می‏روید و كی باز می‏گردید؟! گمراهی تا كجا!».
جنبه‏های مهمی را[ كه بر شمردیم] در سخنان والایی كه نقل خواهد شد، مورد تاكید قرار می‏گیرد و به بیانات علوی، رنگ خطابات و بیانیه‏های عقیدتی می‏دهد كه در عهد خلفای پیشین، مخفی مانده بود. آن اندازه كه برخی از دانایانشان، خصال و ویژگی‏هایی را كه نداشتند، بذل و بخشش می‏كردند و به جایگاه و موقعیتی كه شایسته‏ی آن نبودند گردن می‏كشیدند. سخنی كه در پی می‏آید، از این امر پرده برمی‏دارد:
«كجایند كسانی كه پنداشتند آنان - نه ما - دانایان علم قرآنند؟ به دروغ و ستمی كه بر ما می‏رانند! خدا ما را بالا برد و آنان را بیرون كرد. آنان راه هدایت را با راهنمایی ما می‏پویند و روشنی دل‏های كور را از ما می‏جویند.» (۲)
تعجب و استنكار رسا[یی كه در فرمایش امام هست] پرسش‏های بسیاری را در رویارویی بر می‏انگیزاند كه دشوار است; پرسش‏هایی كه بسیاری از ذهن‏ها را می‏گشاید و در پیدا كردن جواب، ذهن حیران می‏شود، اما جوابی نمی‏یابد و آن چه كه نمایانگر این پرسش‏ها است، عنوان «تحدی‏» و هماوردطلبی است و هنگام آن رسیده كه امام خطبه‏اش را بخواند; خطبه‏ای كه راه هر گونه پاسخگویی را می‏بندد; زیرا خطایی استوار است كه از واژه‏هایش، دلایلی بر می‏آید كه هنوز در ذهن بسیاری مانده است، گر چه ربع قرن آن را به فراموشی سپرده بودند. پس بنگر چگونه آن مبادی توسط آن «نشانه‏های پا بر جا» و اشاراتشان [در ذهن] استوار و محكم می‏گردد:
«به خاندان پیامبرتان بنگرید و بدان سو كه می‏روند، بروید و دنبال آنان را بگیرید كه هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند كرد و به هلاكت‏باز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید كه گمراه می‏شوید و از آنان پس نمانید كه تباه می‏گردید.» (۳)
این فرمایش، دو حدیث‏شریف را كه در زمان پیامبر از زبان مبارك ایشان چندین بار بر ذهن‏ها خوانده شد، به یاد می‏آورد:
«اهل بیت من مانند كشتی نوح‏اند. آن كه سوار شد [نجات یافت] و آن كه از این كار سرباز زد، غرق شد.» (۴)
و هم چنین «اهل بیت، ستارگان امان بخش زمینیان از غرق شدن هستند و امتم را از اختلات نجات می‏دهند.» (۵)
بلكه فرمایش امام، حدیثی از پیامبر را كه میان مسلمانان شایع بود و شهرت داشت، خاطر نشان می‏كند. این حدیث كه همگان را تكان داد، در خطبه‏ای است كه مشهورترین خطبه پیامبر و دارای بیشترین شاهد حاضر است; خطبه «حجهٔ الوداع‏» كه وصیتی رسا است و دستوری خاص برای آن از خدا رسید و نخستین ماده قانونی در قانون اساسی دولت پس از پیامبر بود:
«من میان شما چیزی باقی می‏گذارم كه اگر بدان چنگ زنید، پس از من هرگز گمراه نمی‏شوید: كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم). بنگرید چگونه در نبود من با آنها بر خورد می‏كنید.» (۶)
امام علی‏علیه السلام بارها این اصول را با ذكر مضامین شریف حدیث نبوی و با به كارگیری واژه‏های ایشان به یاد مردم می‏آورد، چنان كه در این حدیث هست:
«گواهی می‏دهیم كه خدایی جز او نیست و محمدصلی الله علیه وآله‏بنده فرستاده اوست. وی را فرستاد تا فرمان او را به صورت آشكار برساند و نام وی را بر زبان براند. او وظیفه پیامبری را با حفظ امانت الهی، به جا آورد و با رستگاری جهان را پشت‏سر گذارد، و نشانه حق را میان ما بر جای نهاد. كسی كه از آن پیش افتد، از دین بیرون است و آن كه پس ماند، تباه و سرنگون است و آن كه همراهش باشد، به رستگاری رسیده است. بدانید مثل آل محمد به ستارگان آسمان ماند. اگر ستاره‏ای فرو افتد، ستاره دیگری بر آید.» (۷)
و بار دیگر خطابی همانند را بیان می‏كند و در آغاز آن ناخشنودی و شگفتی خود را ذكر می‏نماید:
«گمراهی‏تان تا كجا؟! از گرداگرد اهل بیت پیامبرتان به كجا می‏روید؟! ما همانند پیشینیانی هستیم كه سوار بركشتی نوح شدند. هر كه بر كشتی نشست، نجات یافت. هر كه به اهل بیت‏بگراید، نجات می‏یابد. وای بر آن كه از آنان سر برتابد! من برای شما هم چون غار برای اصحاب كهفم [كه بدان پناه آوردند]. من برای شما باب و در حطه [توبه و بازگشت] هستم. هر كه از آن درآمد، نجات یافت و هر كه سرباز زد، هلاك شد. من حجت در حجهٔ الوداعم [كه پیامبر در آن جا فرمود]: «میان نسل اندر نسلتان، كتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را به جا گذاشتم. اگر به آنها چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نمی‏شوید.» (۸)
پی‏نوشت‏ها:
۱) نهج البلاغه، خطبه ۸۷، عترت پیامبر.
۲) همان خطبه، ۱۴۴، فضل اهل بیت.
۳) همان، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۴) مستدرك، ج ۲، ص ۳۴۳، ج ۳، ص ۱۵۱; عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲; المعارف ابن قتیبه، ص ۱۴۶; تفسیرابن كثیر، ج ۴، ص ۱۲۳; تفسیر آلوسی ج ۲۵، ص ۳۲; الصواعق المحرقه، باب ۱۱، فصل نخست، آیه هفتم.
۵) مستدرك، ج ۴، ص ۱۴۹; فضایل الصحابه، احمد بن حبنل، ج ۲، ص ۶۷۱ و ۱۱۴۵ ; الخصائص الكبری، ج ۲، ص ۴۶۶; الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۸ و ۹۳۱۳.
۶) صحیح مسلم، كتاب المناقب، ح ۳۷۸۶ و ۳۷۸۸; سنن ترمذی، ج ۳، ص ۱۴۸; مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴ و ۱۷ و ج، ۵، ص ۱۸۲ و ۱۸۹; مصبابیح السنه، ج ۴، ص ۱۸۵ و ۱۹۰.
۷) نهج البلاغه، خطبه ۹۸، اصحاب رسول الله.
۸) تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۱ - ۲۱۲.


نوشته: صائب عبدالحمید
ترجمه: عبدالله امینی
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید