شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


گفت وگو با موسیو پوآرو


گفت وگو با موسیو پوآرو
موسیو پوآرو، یکی از چهره های شناخته شده تلویزیونی در سراسر جهان است. نقش این کارآگاه تیزهوش، وسواسی و بسیار مبادی آداب را دیوید ساچت، بازیگر انگلیسی اجرا کرده است. سریال تلویزیونی پوآرو بین سال های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ برای نخستین بار از تلویزیون انگلیس پخش شد و پس از آن در کشورهای مختلف به نمایش درآمد.
ساچت، متولد لندن است؛ در سال ۱۹۴۶ آن هم در یک خانواده بافرهنگ، پدرش پزشک است و برادرش از دست اندرکاران خبر تلویزیون. او از ۱۸ سالگی تصمیم گرفت بازیگر شود. از این رو در نخستین گام به عضویت تئاتر ملی جوانان درآمد و پس از آن سه سال در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن تحصیل کرد و سرانجام در سال ۱۹۷۳ به کمپانی بزرگ رویال شکسپیر پیوست.
ساچت در عرصه های مختلف بازی کرده است، از رادیو و تلویزیون تا تئاتر و سینما. به جز بازی در نقش پوآرو که شاهد آن در تلویزیون ایران بوده ایم، فیلم های سینمایی متعددی از او در کشورمان به نمایش درآمده است. در عرصه تئاتر نیز او در نمایشنامه های باارزشی ظاهر شده است از اتللو و تاجر ونیزی شکسپیر تا چه کسی از ویرجینیاوولف می ترسد ادوارد آلبی. به هر حال هر کس که حتی یکی از قسمت های پوآرو را دیده باشد، می داند که دیوید ساچت یک بازیگر عادی نیست و این سریال علاوه بر داستان پردازی قوی آگاتاکریستی به مدد حضور موفق ساچت چنین محبوب و نام آشنای مردم جهان شده است. تا آنجا که چند سال پیش پس از یک وقفه پنج ساله از او برای حضور در دو قسمت دیگر از مجموعه پوآرو یعنی قتل راجر آکروید و لرداد گویر می میرد دعوت شد.
▪ نخستین بار چگونه پا به عرصه بازیگری گذاشتید؟
ـ من از همان زمان که یک بچه مدرسه ای بودم و فقط شانزده سال داشتم در نمایش مکبث در مدرسه بازی کردم. پیش از این هم تجربه در کارهای نمایشی مدرسه را داشتم، اما بازی در مکبث چیز دیگری بود. انگار آنجا طور دیگری ظاهر شده بودم. به هر حال این بازی با استقبال تماشاچیان مواجه شد و توجه معلم ما را هم به خود جلب کرد. او به من پیشنهاد کرد تا به تئاتر ملی جوانان بریتانیا بپیوندم. من هم همین کار را کردم و در چند نمایش بازی کردم.
▪ از اول می خواستید بازیگر شوید؟
ـ اوه نه، بیشتر دلم می خواست پزشک شوم، اما در درس های ریاضی قوی نبودم. شاید به دلیل اینکه پدرم پزشک بود و دنیای او برای من بسیار جالب بود. او حالا بازنشسته شده است.
▪ این احساس از کجا شروع شد؟
ـ همین حالا هم می توانم لحظه ای را که تصمیم گرفتم بازیگر شوم، به خاطر بیاورم. در یک نمایش نوشته بن جانسن در رویال تئاتر لندن بازی می کردم. در آخرین جلسه نمایش وقتی پس از اجرا روی صحنه رفتم و دیدم سالن چگونه خالی شده است، چراغ هایی که خاموش می شدند و فضای سالن... چنان در من تاثیر گذاشت که تصمیم گرفتم هرگز از آن جدا نشوم.
هنر برای مردم یک چیز ضروری و زندگی هنرمندان اسرارآمیز است. آنها همیشه هنرمندان را دوست دارند و به آنها احترام می گذارند. این شد که حالا یک بازیگر هستم.
▪ آن موقع فکر می کردید که روزی نقش پوآرو را بازی کنید؟
ـ نه، من خیلی پوآرو را نمی شناختم. پیش از آن فیلم های دیگری ساخته شده بود. اما وقتی نقش به من پیشنهاد شد، برایم باورکردنی نبود، واقعا هیجان زده شده بودم.
▪ می شود از اول توضیح دهید؟
ـ سال ۱۹۸۷ بود. پیش از اینکه فیلمبرداری آغاز شود من شروع به تحقیق درباره پوآرو کردم. کتاب های آگاتاکریستی را خواندم. خیلی از کتاب های دیگری را که این داستان را تحلیل و بررسی کرده بودند هم خواندم. فیلمبرداری، یک سال بعد شروع شد و سال بعد یعنی ۱۹۸۹ پخش شد.
▪ چگونه شما را انتخاب کردند؟
ـ روزالیند هیکس، چند سال پیش مرا در یک فیلم دیده بود و از همان زمان به این نتیجه رسیده بود که من می توانم پوآرو باشم. آن فیلم بلات در چشم انداز و از تولیدات بی.بی.سی بود. برای این فیلم جایزه رویال تلویزیون به من تعلق گرفته بود. به هر حال از آنجا او مرا در نقش پوآرو دید.
▪ برای لهجه پوآرو آیا آموزش خاصی دیدید؟
ـ نه، من هر چه از پیش در ذهن داشتم کنار گذاشتم و بارها و بارها رمان های آگاتاکریستی را خواندم و مجموعه از صفات و ویژگی های پوآرو را برای خودم استخراج کردم. در مرحله بعد باید به او تبدیل می شدم، باید ذره ذره این صفات را در رفتارم بروز می دادم. صدای او برای من خیلی مهم بود و خیلی هم سخت. پوآرو اگرچه بلژیکی بود، اما فرانسوی حرف می زد.
به همین دلیل همه فکر می کردند او فرانسوی است و از همه مهمتر چون پوآرو همه چیز را در مغزش تجزیه و تحلیل می کرد باید صدای من هم از سرم بیرون می آمد. بعد سعی کردم به جهان مثل او نگاه کنم و غیرعادی بودن او را نشان دهم.
از همه مهمتر این بود که شخصیت او به کاراکتری طنز بدل نشود و مخاطب، او را شخصیتی مسخره نبیند، بلکه ویژگی های او را بپذیرد و او را به عنوان فردی دوست داشتنی قبول کند و در برابر کارهای عجیب اش لبخند بزند.
▪ صفاتی در شما هست که به پوآرو نزدیک باشد؟
ـ شاید در زمینه نظم به او نزدیک باشم. آپارتمان من مثل پوآرو همیشه مرتب و منظم است.
▪ نقش های مکمل شما هم خیلی خوب بودند. کار کردن با آنها چطور بود؟
ـ عالی. واقعا عالی. فیلیپ جکسن در نقش جپ، هیوفریزر در نقش هستینگز و پائولین موران در نقش خانم لمون. همه عالی بودند. آنها هم مثل من نقششان را کاملا می فهمیدند و کار کردن با هم لذت بخش بود.
▪ از میان قسمت های مختلف کدام را بیشتر دوست داشتید؟
ـ از قتل راجر آکروید لذت بردم. قتل های ای بی سی را هم دوست داشتم.
▪ غیر از بازیگری به چه کاری علاقه مند هستید؟
ـ عاشق عکاسی هستم. از موسیقی هم لذت می برم و به نواختن کلارینت تسلط دارم. هر چند اخیرا وقت چندانی برای آن ندارم. عاشق قایق سواری هستم و کتاب خواندن هم که همین طور.
▪ به نوشتن هم فکر می کنید؟
ـ دوست داشتم بنویسم، اما فکر نمی کنم از پس نوشتن رمان برآیم. فکر کنم اگر قرار باشد چیزی بنویسم فلسفی باشد. فکر می کنم مهمترین چیزی که باید یاد بگیریم این است که در حال زندگی کنیم و نگذاریم نگرانی از آینده یا رنج از گذشته آن را مخدوش کند.
ترجمه؛ مازیار معتمد
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید