سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

هر چیز دیگر - ANYTHING ELSE


هر چیز دیگر - ANYTHING ELSE
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لتی آرونسن
کارگردان : وودی آلن
فیلمنامه‌نویس : وودی آلن
فیلمبردار : داریوش خنجی
هنرپیشگان : آلن، جیسن بیگز، استوکارد چانینگ، دَنی د ویتو، جیمی فالن، کریستینا ریچی، آنتونی آرکین و دیوید کانراد
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۸ دقیقه


نیویورک، زمان حال. ̎جری فالک̎ (بیگز) و ̎دیوید دابل̎ (آلن)، زوج نویسندهٔ ناشی و بی‌تجربهٔ قطعات کمیک هستند. البته ̎فالک̎، بیست و خرده‌ای ساله، آتیهٔ خوشی پیش‌رو دارد حال آن‌که ̎دابل̎، شصت و خرده‌ای ساله، هنوز اجباراً به کار تدریس‌اش در یکی از مدارس نیوجرزی چسبیده است. ̎دابل̎ به مرشد و مربی ̎فالک̎ تبدیل می‌شود که مدام با دوست عصبی و غیرقابل اعتمادش، ̎آماندا̎ (ریچی) سروکله می‌زند. ̎آماندا̎ مادرش را هم به آپارتمان ̎فالک̎ آورده و حاضر نیست با او راه بیاید. ̎دابل̎، ̎فالک̎ را به فروشگاه اسلحه‌فروشی می‌برد و مصرانه به او می‌قبولاند که نیاز دارد در مقابل نازی‌ها، از خود دفاع کند. او در مورد بی‌وفائی‌های ̎آماندا̎ به ̎فالک̎ هشدار می‌دهد و مدام سرش نق می‌زند که ̎هاروی̎ (د ویتو)، کارگزار وفادار ولی بی‌بو و خاصیتش را ول کند. ̎دابل̎ که از وجود یک کار نویسندگی در کالیفرنیا باخبر شده، ̎فالک̎ را راضی می‌کند که به او بپیوندد و دو نفری به کناره‌های غربی بروند. ̎فالک̎ رابطه‌اش را با ̎آماندا̎ قطع می‌کند. ̎دابل̎ در آخرین لحظه جا می‌زند و از فکر رفتن به کالیفرنیا انصراف می‌دهد و ادعا می‌کند که یک نازی را کشته و حالا باید به آلاسکا فرار کند. ̎فالک̎ تنها به کالیفرنیا می‌رود.
● ̎مثل هر چیز دیگر̎ عبارتی است که می‌تواند برای این فیلم شاخص باشد، ولی آیا می‌توانیم فکر کنیم که وقایع‌نگار حرفه‌ای مخمصه‌های روشنفکرانهٔ عصر ما به بن‌بستی رسیده که تازه اسمش را بن‌بست نمی‌توان گذاشت؟ این حسی است که با دیدن شخصیت خود آلن القا می‌شود، آدم بدبین بیش از حد پارانویائی، وراج و غم‌زده‌ای که بیشتر شبیه هم‌کیشی برای چارلتن هستنِ معتقد به اسلحه در بولینگ برای کلمباین (مایکل مور، ۲۰۰۲) به نظر می‌رسد تا نقش‌های قبلی‌اش؛ نیویورکی کهنه‌کاری که در حال تلاش برای حل معمای عشق، خدا، فقدان و مرگ است. مهم‌ترین علت این دگرگونی را باید صرفاً پیر شدن و حس گریزناپذیر تنهائی توأم با آن دانست. فیلم نسبت به هیچ‌ چیز شور و شوقی ندارد و پُر از نوعی حس سرخوردگی است که هرگاه آلن شروع به نقل نکته‌ها و لطیفه‌هائی ـ که به نظرش حامل حقایق پُر معنای زندگی‌اند ـ می‌کند، به اوج می‌رسد. او آنی‌هال (۱۹۷۷) را با یکی از این شوخی‌ها آغاز کرد و به نوعی در این‌جا تداعی فیلم راهگشای کارنامه‌اش را شاهد هستیم. او حالا کمدین پیری است که هم‌تای جوانش را تعلیم می‌دهد یا دقیق‌تر بگوئیم کله‌اش را با یافته‌های یک عمر خود پر می‌کند و دختر متفاوت و روشنفکری نیز وجود دارد که نقش او را مظهر به روز تفاوت ـ و غرابت ـ یعنی ریچی بازی می‌کند و نمی‌تواند به زندگی با نویسندهٔ جوانِ امیدوار ادامه دهد. آلن ظاهراً مرکزیت را به زوج جوان می‌دهد تا نمایش قدیمی میل و یأس را اجرا کنند و آنها می‌کوشند به کلام و اصول آلن وفادار بمانند. با این حال موقعیت چاره‌ناپذیر به نظر می‌رسد. این پذیرش چاره‌ناپذیری به‌عنوان یک واقعیت ظاهراً همان چیزی است که آلن قصد ارائه‌اش را داشته است. هرچیز دیگر تروتازه نیست، حتی به نظر می‌رسد بازیگران می‌خواهند حس زندگی را از فیلم بگیرند. کسی در یک فیلم جدید از وودی آلن به دنبال معانی و بیان تازه و بی‌سابقه‌ای نیست، اما همیشه آرزوی دیدن بینشی خاص که این قصه‌های مکرر ̎اندیشه و تردید̎ با پس‌زمینه‌های کمابیش ثابت را توجیه کند، وجود دارد. به‌رغم بی‌اعتنائی‌ای که آلن در این‌جا به این آرزو نشان می‌دهد، می‌توان به بینش خودخواهانه‌ای که از خودخواهی تعبیر جدیدی به‌دست می‌دهد، به‌عنوان تازگی تسلی‌بخش فیلم اشاره کرد. مشکل بزرگ شخصیت ̎بیگز̎ این است که نمی‌تواند به کسی ̎نه̎ بگوید (حتی وقتی این کار به نفع او است) و بزرگ‌ترین موفقیت هنگامی حاصل می‌شود که دست از رفتار برطبق این عادت شکست‌خورده می‌کشد. پیروزی نهائی او آمادگی‌اش برای رفتن به کالیفرنیا فارغ از فکر آینده است. شخصیت آلن بیشتر عاملی شتاب‌دهنده است تا آدمی واقعی و سر آخر نویسندهٔ جوان را هم‌راهی هم نمی‌کند. چندان نیازی به او نیست، چون ما دیگر ̎بیگز̎ را کاملاً شناخته‌ایم: جانشینی نالایق و نحیف اما هم‌چنان یک جانشین برای وودی آلن، آماده و مهیا برای کلنجار با همان اضطراب‌ها، دودلی‌ها ،عدم قطعیت‌ها، بدگمانی‌ها، نارضایتی‌ها و خودحقیرانگاری‌هائی که در سی سال گذشته بسیاری از تاریخچه‌های شخصی معاصر آلن را متمایز کرده‌اند. درست‌تر و حقیقی‌تر آن است که ̎بیگز̎ را بدلی، جانشینی برای مخاطب وفادار آلن بدانیم، مخاطبی که درس‌های زندگی و عشق را با تماشای این فیلم‌ها گرفته است. اگر شما یکی از این گروه باشید، در وجود ̎بیگز̎ آن‌چه بر شما رخ داده را می‌بینید و درمی‌یابید تا چه حد به تحلیل‌گر و منتقدِ وسواسی روابط انسانی تبدیل شده‌اید. و پس از تأملی کوتاه درمی‌یابید که چه خوب و نه‌تنها این، بلکه این مثل آلن بودن، فکر کردن و دوباره فکر کردن به روش به‌سختی به‌دست آمدهٔ او هم مثل بقیه فکر کردن‌هاست، ̎مثل هر چیز دیگر̎.


همچنین مشاهده کنید