پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سفرهای تاریخی وزیرنظام


سفرهای تاریخی وزیرنظام
از افتخارات تاریخی امیركبیر آن بود كه پس از سالهای متمادی، گردوغبار حقارت را از دربارهای ایران زدود و بار دیگر خودباوری و غرور ملی بر تارك آن درخشید. امیر در طی سفرهای دیپلماتیك خود در جوانی و ابتدای اشتغالات حكومتی‌اش به كشورهای خارجی، تجربه‌های سفر را با هوش و ذكاوتی ستودنی درك و تحلیل نمود تا این‌ تجربه‌ها در آینده‌ای نزدیك در كار مْلك‌داری به‌كار آید. او به‌خاطر لیاقتهای فراوانی كه از خود نشان داده بود، در جایگاه یكی از دیپلماتهای بزرگ ایران آن‌روز و علاوه بر آن انیس همیشگی ولیعهد جوان قرار گرفت كه به‌ویژه در زمینه مناسبات دیپلماتیك از كارایی و توان فوق‌العاده‌ای بهره داشت.
گرچه دوران صدارت امیركبیر بسیار كوتاه بود اما گویی ثمره تمامی تجربه‌ها و لیاقتهای زندگانی او در همان چندسال به‌كار آمد و شالوده‌های بنای ایران نوین را پی‌افكند. استقلال در زمینه روابط خارجی و سرافرازی در عرصه‌های داخلی، به نمود خاص فكری اصلاح‌طلبان پس از امیركبیر تبدیل شد. با این‌همه، سرنوشت زندگانی برای خود او به پریشانی رقم خورد؛ كه البته این پریشانی بی‌سرایت به سیاست داخلی و خارجی سراسر كشور و نیز به نسلهای بعدی نخبگان نبود. مقاله‌ پیش رو، زندگی دیپلماتیك امیركبیر و سفرهای خارجی او را مورد تتبع قرار داده و شخصیت و فعالیتهای او را از منظر یك دیپلمات برجسته و توانا‌، با نظر به توانایی وی در فن مذاكره و مباحثه، تحلیل و معرفی می‌كند.
امیركبیر را پیش از هر چیز به واسطه تلاشها و كوششهایش در عرصه سیاستهای داخلی كشور می‌شناسند. از محققان و قلم‌زنان شارح و ناقد حوادث گوناگون تاریخ معاصر ایران گرفته تا مردم عادی، امیر را بزرگ‌مردی در اصلاح امورات كشور و سامان‌دهنده به هرج‌و‌مرجهای دوران خویش می‌دانند. كتابهای فراوانی در وصف كارهای او نگارش یافته و بحثها و مجادلات زیادی در قبول یا رد اقداماتش صورت گرفته است. انتظام امور كشور و لشكر، سركوب گردن‌كشان و طاغیان، تنظیم امور مالیه، بسط قسط و عدالت، ترویج اخلاق مدنیت، توجه به صناعت و تهیه جراید و بذل مساعدت در امر تالیف كتب از جمله اموری هستند كه دوست و دشمن به او نسبت می‌دهند. اما شاید بزرگترین و پرارزش‌ترین یادگار امیر را باید در سر پرجنگ او با دول استعماری آن روزگار جست. در نگاه به گذشته، مبارزه با تسلط اجنبی و جلوگیری از تحكم آنان در این سرزمین نام میرزاتقی‌خان به‌حق درخشش خاصی دارد. در میان تمام شاهان و شاهزادگان، درباریان، دیوانیان و امرای لشكر در نزدیك به سه قرن گذشته، نظیر او بسیار كمیاب بوده و یا لااقل در نگاه محققان و مورخان ناشناخته مانده‌اند.
با ظهور امیركبیر در میان دولتمردان قاجاری و صعود او بر بلندای دربار شاه جوان (ناصرالدین‌شاه)، وزیرمختارها و سفرای متكبر كه مطابق عادت نخوت‌بار دولتهایشان را بر گرده ضعیف ملت ایران می‌گذاشتند، دست و پای خود را جمع كرده و دانستند كه این ملك را مردانی دیگر نیز هست كه هیچ تشابه با شاهان هوسباز، درباریان فربه و تملق‌گوی ندارند. از آن پس، این سفرا و فرستادگان بریتانیا و روسیه نبودند كه حتی صدرالعظم ایران را ساعتها منتظر ملاقات خود بگذارند بلكه وقتی امیر آمد، صفهای طولانی این فرستادگان مغرور در پشت درب اتاق ایشان تشكیل شد تا شاید او فراغتی از امور اداره مملكت حاصل نموده و آنها را به حضور بپذیرد. بااین‌وجود، این ملاقاتها‌، چیزی جز صحنه عتاب و سرزنش و منع آنان از دخالت در امور داخله ایران‌زمین نبود. اما به‌راستی میرزاتقی‌خان امیركبیر این طرز برخورد با فرنگیان سرمست از قدرت مصنوعات جدیده و صنعت نوظهور را از كجا آموخته بود كه برخلاف سایر عوامل درباری و بزرگان قاجاری، چنین پرقدرت و باصلابت به استقبال روس و بریتانیا می‌رفت. مگر در وجود او چه بود كه سایرین از آن بهره‌ای نداشتند و یا امیركبیر در غربیان و بیگانگان چه ضعفی یافت كه دیگران از آن بی‌خبر بودند.
بی‌تردید هوش و ذكاوت، میهن‌پرستی و شجاعت و همچنین تدبیر و فراست امیر در این بین بی‌تاثیر نبوده است. اما آن‌چه به نظر می‌رسد بسیاری از مورخان متقدم و تاریخ‌نگاران این دوره بدان بی‌توجهند، سابقه آشنایی، معاشرت، مجادله و مباحثه امیركبیر با این بیگانگان می‌باشد. او زمانی كه هنوز امیرنظام و صدراعظم هم نبود، بارها طی سفرهای خارجی از سوی دولت ایران به مباحثه و گفت‌وگو با فرنگیان، به‌ویژه با روس و عثمانی و انگلیس مامور شد. شاید امیر چون سالها به‌عنوان مامور از سوی دولت ایران به مناسبتهای مختلف در كشورهای خارجی و در ارتباط با دربارهای دول مربوطه به سر برده بود، بهتر از هر كسی به ضعفها و قدرت، مكر و حیله‌ها و فزون‌خواهی ایشان آشنا بود و لذا نه مرعوب و نه تطمیع می‌گشت؛ و این چنین بود كه دوره‌ای در تاریخ معاصر كشورمان ثبت شد كه بیگانگان به‌راحتی در خود جرات دخالت و دست‌اندازی در شوون داخلی مملكت ایران را نیافتند.
●سفرهای امیركبیر
امیركبیر در دوران صدارت خویش عملا كفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود كه بیش‌ازهرچیز موجب اشتهار و محبوبیت وی گردید. مهارت امیر در انتخاب سفرا جهت اعزام به سایر دول، نامه‌های او به این فرستادگان و مذاكرات و مكاتبات ایشان با ماموران دولتهای بیگانه همگی نشان‌دهنده این است كه او شناخت عمیقی از دولتهای خارجی به‌ویژه از همسایگان ایران و دولتهای بزرگ جهان آن روز داشته و بر ضعف و قدرت ایشان آگاه بوده است. ازهمه‌مهمتر‌این‌كه امیركبیر به واسطه تجربه چندین ماموریت سیاسی به نمایندگی از دربار و دولت ایران، به فنون برخورد و رویارویی با ماموران سیاسی سایر دول آگاه بود و در گفت‌وگو با ایشان می‌توانست به سهولت ضمن دفاع از ملك و میهن بر ارج و قرب دولت و ملت متبوع خود بیفزاید.
۱ـ ماموریت به روسیه:
میرزاتقی‌خان امیركبیر كه در دوره آغازین استخدام در دستگاه دولتی جزو نزدیكان و منشیان قائم‌مقام بود، در نخستین سفر خود به خارج از ایران (به روسیه) ــ كه در آن هنگام بیست‌ودوسال بیشتر نداشت ــ جزو دبیران حكومتی بود. این سفر ده‌ماه به طول انجامید و هرچند امیركبیر در آن زمان مقام بالای دولتی نداشت و در مذاكرات هم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار نبود اما در این مدت تجربیات ارزشمندی به دست آورد.
پس از انعقاد معاهده تركمنچای در سال ۱۲۴۳‌.ق میان دولتین ایران و روس، طرفین به منظور نظارت بر حسن اجرای معاهده و نیز مبادله اسناد مربوطه، سفرایی را به دربار یكدیگر روانه كردند. از طرف دولت تزاری شخصی به نام گریبایدوف ــ كه فردی شاعر و نویسنده اما تندخو و عجول بود ــ مامور به این كار گردید. وی تبریز را به عنوان محل اقامت و نظارت خویش برگزید اما پس از مدتی، با اكراه فراوان، جهت تكمیل ماموریت خویش و در حالی‌كه نزدیكان خود را در تبریز باقی گذاشته بود موقتا روانه طهران شد. در پایتخت از او با تشریفات كامل و احترامات ویژه پذیرایی و استقبال به عمل آمد. به‌تدریج مشخص گردید كه این سفیر متكبر، اعتنا و احترامی نه‌تنها برای عموم ایرانیان قائل نیست، بلكه خواص و درباریان نیز در نظر او ارج و قربی ندارند. به هر حال، علیرغم همه این مسائل گریبایدوف ماموریت خود را به پایان رساند و مهیا می‌شد كه به تبریز بازگردد اما واقعه‌ای رخ داد كه به‌جای تبریز، گریبایدوف را ــ البته جسدش را ــ راهی روسیه كرد.
ماجرا از این قرار بود كه یكی از خواجه‌سرایان دربار فتحعلی‌شاه به نام آغایعقوب ارمنی كه به دیوان دربار مبالغی بدهكار بود، با تمسك به یكی از فصول عهدنامه تركمنچای به سفارت روسیه پناهنده شد. وی با این عمل درواقع قصد داشت از زیر بار دیون خود به دولت ایران شانه خالی كند. ازسوی‌دیگر، از آنجا كه او تبعه دولت ایران بود نمی‌توانست مصداق اصل سیزدهم عهدنامه تركمنچای باشد، كه در آن تاكید شده بود اسرای جنگی تبعه ایران و روس كه در اختیار هریك از طرفین هستند، باید به كشور خود بازگردانده شوند. اما آغایعقوب ارمنی ایرانی بود و پیش از آغاز نبردهای ایران و روس، حتی در دربار ایران اشتغال داشت و لذا اقدام گریبایدوف در پذیرش یعقوب ارمنی و دادن مصونیت به او، خشم شاه و دربار ایران را برانگیخت. جالب‌آن‌كه گریبایدوف به این هم اكتفا نكرد و به تحریك همین پناهنده دردسرساز، درصدد برآمد به استناد اصل مذكور، جمع دیگری از اسرای گرجی را كه بیشتر آنان به خدمت اعیان و شاهزادگان ایران درآمده بودند مطالبه نماید. در حالی كه اسرای گرجی یا خودشان مسلمان بودند و یا در طول اقامت خویش در ایران به اسلام تغییر دین دادند. از جمله آنان دو زن گرجی كه در خانه اللهیارخان آصف‌الدوله اقامت داشتند، به دستور گریبایدوف با اجبار و زور به سفارت روسیه منتقل شدند. انتقال این دو زن مسلمان و سایر اسرا به سفارت روس خشم و نفرت عموم مردم و روحانیون را برانگیخت و نهایتا كار بدانجا كشید كه مردم به سفارت حمله كرده و تمام اعضاء آن ــ جز یك تن ــ را كشتند و اسرا را نیز آزاد كردند.
این واقعه شخص شاه و دربار را به‌شدت نگران و متوحش نمود. چاره‌ای جز این نبود كه دربار ایران بی‌درنگ به دلجویی و جلب رضایت خاطر دربار روس اقدام نماید. می‌توان گفت این ماجرا درواقع بیش‌از‌همه عباس‌میرزا را به زحمت انداخت؛ چراكه او در آن زمان در جبهه جنگ با روسها قرار داشت و می‌دانست كه سپاه او تاب تحمل حمله ارتش تزاری را نخواهد آورد. درواقع عباس‌میرزا به عهدنامه تركمنچای امید بسته بود تا شاید بتواند در پرتو آن به‌تدریج سپاه درهم شكسته و ضعیف ایران را سر و سامان دهد. علاوه‌براین، براساس فصل هفتم همین معاهده، دولت تزاری متعهد شده بود از ولایت‌عهدی و سلطنت عباس‌میرزا پس از درگذشت فتحعلی‌شاه حمایت كند. به‌هرروی، عباس‌میرزا به جهت موارد فوق و همچنین نگرانی پدرش به چاره‌جویی برآمد. او علاوه‌برآن‌كه به دلجویی پاسكویچ، سردار نامی و فاتح آذربایجان، پرداخت، هیاتی را نیز به اشاره وی روانه تفلیس نمود تا از آنجا نزد تزار روسیه رفته و مراتب عذرخواهی دولت ایران را به خاطر سرنوشت گریبایدوف به وی ابلاغ كنند. هیچ یك از شاهزادگان، درباریان، دیوانیان و امرای لشكر ایران جرات پذیرش این ماموریت را نداشتند. سرانجام عباس‌میرزا یكی از پسران خود به نام خسرومیرزا را به این امر مامور گردانید. در شوال ۱۲۴۴.ق خسرومیرزا به همراه محمدخان زنگنه ــ امیرنظام آذربایجان ــ و چند تن دیگر عازم دربار تزاری شدند.
در میان این عده، فردی به نام میرزاتقی‌خان فراهانی نیز حضور داشت كه بعدها پس از طی مدارج ترقی به صدارت اعظمی ایران رسید و ملقب به عنوان «امیركبیر» گردید. در آن زمان میرزامحمدتقی، یا كربلایی‌محمدتقی جوانی بیست‌ودوساله و در زمره دبیران بود. از آنجاكه میرزاتقی‌خان از نزدیكان قائم‌مقام و پرورش‌یافتگان او به شمار می‌رفت و با توجه به سبك صدارت قائم‌مقام، بسیاری بر این باورند كه میرزامحمدتقی ماموریت داشت تا ضمن تهیه شرح مسافرت و حضور در دربار روسیه موارد را به اطلاع قائم‌مقام برساند.جالب‌آن‌كه قائم‌مقام نامه‌ای تهیه نمود و به هیات اعزامی داد كه در آن با تیزهوشی و با قلم استادانه‌ای گناه بروز واقعه سفارتخانه روس در طهران و قتل گریبایدوف به گردن دولت تزاری گذاشته شده بود. قائم‌مقام در این نامه، علت اصلی بی‌نظمیهای پایتخت و برخی نقاط دیگر را حمله روسیه به ایران و لذا تضعیف دولت و تسری بی‌نظمی و اغتشاش از نقاط مرزی به پایتخت ذكر كرد. او خاطرنشان ساخت كه به دلیل صدماتی كه از ناحیه دولت روسیه به ایران وارد شده، مجال پرداختن به امور دیگر وجود ندارد و لذا چنین شورش و بی‌نظمی در كشور و دارالحكومه روی داده است.
به‌هرحال، هیات اعزامی با هدایا و برخی پیشكشها عازم روسیه گردیده و در صفر سال ۱۲۴۵.ق به پترزبورگ وارد شدند. دراین‌هنگام روسیه سخت با قوای عثمانی درگیر جنگ بود و به‌همین‌دلیل، علی‌رغم ماجرای قتل گریبایدوف، استقبال گرم و شایانی از هیات ایرانی به عمل آورد؛ چنان‌كه خسرومیرزا و همراهان او به حضور نیكلای اول تزار روسیه نیز رسیدند و مذاكراتی نیز بین آنان انجام شد. تزار روسیه ضمن پذیرش عذرخواهی دولت ایران، به این حد رضایت داد كه صرفا مسببان واقعه قتل گریبایدوف تنبیه گردند. دربار تزاری كه به‌شدت نگران جبهه‌های جنگ با عثمانی بود، تمایل نداشت كه در این اوضاع اقداماتی به عمل آورد كه جبهه جدیدی نیز با ایرانیان گشوده شود و لذا به منظور رضایت ایران، امپراتور روسیه حتی یك كرور از مجموع دو كرور تومان بدهی ایران بابت جنگ ایران و روس را نیز مورد بخشش قرار داد.
هیات ایرانی، از جمله محمدتقی‌خان فراهانی، در طول اقامت دو ماهه در پتزربورگ و همچنین در مسیر رفت و بازگشت، از جمله در شهر تفلیس، از موسسات علمی و صنعتی روسها دیدن ‌كردند. محمدتقی‌خان جوان بارها به كارخانه‌های بزرگ اسلحه‌سازی، توپ‌ریزی، باروت‌سازی، كاغذ‌سازی، فلزتراشی و . . . رفت و از دارالفنون و رصدخانه بزرگ مسكو نیز دیدن كرد. كتابخانه‌ها، دانشگاهها و مریض‌خانه‌های روسیه نیز از نگاه تیزبین او دور نماند. بی‌تردید این نخستین سفر میرزامحمدتقی‌خان فراهانی به روسیه و دیدار او از مراكز و محافل علمی و صنعتی و مشاهده نظم امور دیوانی و لشكری آن كشور تاثیر فراوانی بر افكار و اندیشه‌های وی باقی گذاشت. علاوه‌برآن، امیركبیر كه در این هنگام جوانی دیوانی بود، از نزدیك با فرهنگ و عادات اهالی روسیه آشنایی یافت و در ضمن انجام ماموریت و هنگام حضور در دربار نیكلای به‌تدریج بر فنون اجرای ماموریتهای سیاسی و مباحثات خارجی آگاهی یافت.
این سفر در سوم رمضان ۱۲۴۵.ق به پایان رسید. هیات اعزامی به تبریز بازگشت و غائله قتل گریبایدوف و تیرگی روابط دولتین ایران و روس به‌نحو‌مناسبی به پایان رسید؛ هرچند در این بین نباید ضعف و ترس فتحعلی‌شاه و دربار ایران از روسیه و در مقابل وحشت دولت تزاری از جنگ با ایران در این زمان به دلیل درگیری با عثمانی را در پایان بخشیدن به این ماجرا بی‌تاثیر دانست؛ وگرنه با كمی تیزهوشی و جسارت از سوی دربار ایران، قضایا حتی می‌توانست به نحو دیگری پایان پذیرد و ایران مطالبات دیگری نیز از روسیه بنماید.
امیركبیر در این سفر علاوه بر آشنایی با رسوم ماموریتها و مباحثات خارجی، با مشاهده پیشرفتهای روسیه به فكر سامان‌بخشیدن به هرج‌ومرج داخلی و بی‌نظمیهای امور ایران افتاد. جوان بیست‌ودو‌ساله‌ای كه در ماموریتی تقریبا دلهره‌آور(به دلیل قتل گریبایدوف) با امپراتور روسیه ملاقات نموده و از نزدیك شاهد رفتار و اعمال او بود، دیگر نمی‌توانست بیست‌سال‌بعد كه به صدارت‌اعظمی ایران می‌رسید ترسی از ایشان به دل راه دهد. وی در این سفر آموخت كه دولتهای استعماری از جمله روسیه بیش‌ازهرچیز به منافع خویش می‌اندیشند و در این مسیر حتی از مطالبه خون‌خواهی سفیران خود نیز درمی‌گذرند. میرزاتقی‌خان مشاهده می‌كرد كه همان‌گونه كه نمی‌توان به وعده‌های این دولتها دل خوش كرد، از تهدیدهای آنان نیز نباید بیش‌ازحد هراسی به دل راه داد. امیركبیر دریافت كه در پس هر تصمیم غربیها ــ به خصوص روس و انگلیس ــ نقشه‌ای نهفته است كه می‌بایست صرف‌نظر از تصمیمات ایشان، به ماهیت نقشه‌ها و اهداف پنهانی آنان نیز پی برد. علاوه‌براین، مشاهده پیشرفتهای به‌عمل‌آمده در روسیه، به امیر آموخت كه قدرتمندی دولتها نه در القاب و عناوین طولانی شاهان و درباریان، بلكه با نظم و سازمان بخشیدن به امورات كشور و لشكر و پیشرفت صنایع مختلف است كه می‌توان به آن دست یافت.
۲ـ مسافرت ایروان:
دومین سفر امیركبیر به خارج از كشور نیز در دوران جوانی او روی داد. نه‌سال پس از سفر نخست به روسیه، امیركبیر به همراه ناصرالدین‌‌میرزا ــ ولیعهد ــ جهت ملاقات مجدد با تزار روس روانه ایروان شد؛ بااین‌تفاوت‌كه این‌بار یك مامور ساده دولت ایران نبود، بلكه اینك وزیر نظام آذربایجان محسوب می‌گردید. قدرت و نفوذ میرزا‌تقی‌خان در این زمان به‌حدی بود كه تمام لشكر آذربایجان فرمان كسی جز او را نمی‌بردند. در سال ۱۲۵۳.‌ق محمدشاه قاجار ــ جانشین فتحعلی‌شاه ــ كه جهت دفع غائله هرات در خراسان به سر می‌برد، ملتفت گردید كه نیكلای اول تزار روسیه كه ظاهرا به قصد گردش در قفقاز به سر می‌برد در نزدیكی سرحدات شاهنشاهی ایران حضور دارد. تزار روسیه نیز از آنجاكه با دربار محمدشاه رابطه نسبتا خوبی داشت، فرصت را مغتنم شمرد و ملاقات با او را خواستار شد. اما از آنجاكه به‌ویژه از جانب انگلیسیها شایع شده بود كه لشكركشی دولت ایران برای تصرف مجدد هرات و سركوب والی طغیانگر آن ناحیه با رضایت و همدلی دولت تزاری صورت گرفته است، ضمن آن‌كه روس و انگلیس نیز بر سر این منطقه با یكدیگر رقابت داشتند، محمدشاه چندان تمایلی به ملاقات با امپراتور روسیه نداشت و لذا تصمیم گرفت ناصرالدین‌میرزا ولیعهد خویش را كه در این ایام طفلی هفت ساله بود را به معیت امیرنظام زنگنه روانه ایروان نماید. امیرنظام زنگنه به همراه هدایا و تحفه‌های فراوان از طهران عازم تبریز گردید و به همراه ولیعهد خردسال و گروهی دیگر جهت ملاقات با تزار روسیه عازم ایروان شد. همراهان و ملازمان ولیعهد را علاوه بر امیرنظام در این سفر حاجی ملا‌محمود نظام‌العلماء(معلم ولیعهد)، عیسی‌خان(دایی ناصرالدین‌شاه)، طاهرخان قزوینی، میرزا محمد حكیمباشی و میرزا علی‌اكبر تبریزی(به عنوان مترجم) برعهده داشتند. اماآن‌كه بیش‌ازهمه در این بحث مورد نظر ما می‌باشد، میرزامحمدتقی‌خان فراهانی وزیر نظام بود كه در آن زمان به جانشینی از امیرنظام زنگنه تقریبا همه‌كاره و شخص اول آذربایجان محسوب می‌گشت. محمدتقی‌خان در این سفر بار دیگر با تشریفات دیدارهای رسمی خارجی آشنا شد و بیش‌ازپیش به فن مذاكره با مقامات و سران دول خارجی پی‌برد. هرچند ماموریت ایروان ارزش سیاسی چندانی نداشت، اما تجربه مفیدی برای امیركبیر به شمار می‌آمد. وی در سفر نخست خود به روسیه توانسته بود با نشان‌دادن تواناییها و لیاقت خود، نظر امیرنظام زنگنه را به خود جلب كند و با انجام خدمتهای پسندیده در طول سفر، پس از بازگشت در دستگاه وی مشغول به كار گردد. نه‌سال‌بعد در سال ۱۲۵۳.‌ق مجددا میرزامحمدتقی‌خان توانست با نشان‌دادن لیاقت، كاردانی، شجاعت و ادب خود نظر ناصرالدین‌میرزا ولیعهد را به خود جلب كند؛ تا جایی كه از این پس همواره ناصرالدین‌میرزا او را در كنار خود حفظ كرد و سرانجام زمانی كه شاه ایران شد وی را به مقام صدارت دولت ایران برگزید. اشاره به بخشهایی از ملاقات هیات ایرانی با تزار روسیه كه محمدتقی‌خان فراهانی وزیر نظام نیز در میان آنان بود به نقل از روضهٔ‌الصفای ناصری خالی از لطف نخواهد بود:
«چون به منزل خاص اعلیحضرت امپراتور اعظم رسیدند، در اتاقی بزرگ كه متصل به اتاق خاص امپراتور بود فرود آمدند و بر كرسی‌ها و صندلی‌ها برنشستند. ناگاه اعلیحضرت امپراتور اعظم دری از درهای منزل خود را برگشاده، حضرت ولیعهد را [ناصرالدین میرزا] . . . به اندرون اتاق خاصه خود برد . . . و بنیاد ملاطفت و مهربانی كرد و ولیعهد را به خنده و تبسم و سخن و تكلم تكلیف و ترغیب همی فرمود . . . دیگر باره درب را گشاده جناب امیرنظام [زنگنه] و حاجی مولامحمود معلم را به درون خواند و از آن پس میرزا محمدتقی وزیر نظام [امیركبیر] و محمدطاهرخان وكیل را كه حامل هدایا بود بخواست و نامه مودت ختامه شاهنشاه ایران ــ خلد الله ملكه ــ با رشته‌های مروارید و بافته‌های كشمیری و اسبهای تركمانی و عربی را به حضور آوردند و میرزا محمد حكیم‌باشی و میرزا علی‌اكبر تبریزی مترجم نیز درآمدند . . . اعلیحضرت امپراتور و سایر امرا همچنان ایستاده بودند و به شاه‌میرخان دیلماج فرمود كه از امیرنظام بپرس كه هریك از همراهان ولیعهد را معرفی كند. پس حال عالی‌جناب معلم [حاجی مولا محمود معلم] را پژوهش فرمود. امیرنظام گفت كه از عظمای علمای آذربایجان و معلم سركار نواب شاهزاده ولیعهد است . . . پس احوال محمدطاهرخان وكیل را باز پرسید. مترجم عرض كرد كه امیرنظام عرض می‌كند كه نوكر بزرگ نایب‌السلطنه مغفور بوده، در آن حضرت محرمیت داشته و اكنون حامل هدایا است. جواب فرمود كه محرمیت به نایب‌السلطنه منصبی بزرگ است. پس استفسار از حال میرزامحمدتقی فراهانی [امیركبیر] نمود. امیرنظام عرض كرد كه مستوفی نظام بوده و به واسطه خدمت اكنون به وزارت نظام رسیده و در سفر سابق در پطرزبورغ به حضور مبارك امپراتور شرف‌یاب شده. امپراتور فرمود كه الحمدالله یك‌بار دیگر رفیق خود را دیدیم. بعد از آن به لغت روسی فرمود كه احوالت خوب است. وزیرنظام [امیركبیر] هم به زبان روسی عرض كرد: الحمدالله از التفات امپراتور اعظم . . . روز دیگر به اشارت حضرت ولیعهد همراهان ركاب قصد مراجعت نمودند و از روز ورود تا زمان رجوع هشت روز بوده.»
در این شرح سفر، چند نكته جالب‌توجه درخصوص امیركبیر به چشم می‌خورد: اول‌آن‌كه در معرفی وی به تزار روسیه، امیرنظام به لیاقت و كاردانی میرزامحمدتقی‌خان اعتراف نموده و دلیل ترقی وی از مقام مستوفی به وزارت نظام را همین خدمات و لیاقت امیركبیر ذكر می‌كند. نكته‌دوم‌این‌كه امیركبیر در پاسخ به احوالپرسی امپراتور روسیه كه به زبان روسی از او احوالپرسی كرده، به روسی جواب می‌دهد. این امر، دلیل بر هوش و ذكاوت امیر در آموزش و یادگیری زبان روسی ــ با وجود تمام مسئولیتهایش ــ می‌باشد.
هرچند در سفر به ایروان و ملاقات با تزار روسیه در محل«اوچ كلیسا» ــ كه یك هفته بیشتر به طول نینجامید ــ ماموریت سیاسی خاصی به هیات ایرانی محول نشده بود، بااین‌وجود در این ملاقات موضوعاتی نظیر قضیه هرات، مهاجران و اتباع ایرانی در روسیه و روسهای مقیم ایران مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت و همگی این مسائل باعث شد بیش‌ازپیش بر تجربیات و دانسته‌های میرزاتقی‌خان وزیر نظام درخصوص نحوه برخورد و مذاكره با خارجیان افزوده شود.
در ادامه پیشرفتها و ترقیات میرزاتقی‌خان باید گفت: پس از مرگ امیرنظام زنگنه، وی مسئولیت تام نظام آذربایجان را به دست آورد. ازهمه‌مهمتراین‌كه امیر در هنگامی كه وزارت نظام آذربایجان را به دست آورده بود، به پشتوانه سفرهای خود به تفلیس، مسكو، پترزبورگ و ایروان اقدام به مهمترین سفر خارجی خود به ارزروم نمود؛ بااین‌تفاوت‌كه این سفر وی بسیار طولانی‌تر، مهمتر و حساس‌تر از ماموریتهای پیشین بود.۳ـ چهار سال در ارزروم:
یكی از مهمترین اتفاقات دوران زمامداری محمدشاه قاجار را می‌توان انعقاد معاهده ارزنه‌الروم (ارزروم) دانست. ایران و عثمانی در طول تاریخ به‌ویژه پس از تاسیس سلسله صفویه درگیر اختلافات و مناقشات با یكدیگر بودند. تدوام همین اختلافات به دوران قاجار نیز كشیده شد. طرفین گاه‌وبیگاه زدوخوردهایی به‌ویژه در مناطق مرزی داشتند. شدت این درگیریها در مناطق شمال‌غربی (در آذربایجان) و جنوب غربی (در بین‌النهرین و خرمشهر) بیش از سایر مناطق بود. در هنگام پادشاهی فتحعلی‌شاه مجددا دو كشور رودرروی هم صف‌آرایی كردند. جالب این‌‌كه هر دو دولت ایران و عثمانی سابقه جنگ و ستیز با روسیه تزاری را نیز داشتند. اما تاریخ هرگز نشان نداد كه این دو دولت مسلمان با یكدیگر متحد شده و علیه دشمنان خود، به‌ویژه با روسیه تزاری، وارد جنگ شوند. علاوه بر بی‌اعتمادی ایران و عثمانی به یكدیگر و فزون‌خواهیهای عثمانی در این قضیه، می‌توان به نقش دول استعماری، به‌ویژه روس و انگلیس، اشاره كرد. به هر حال، مجددا اختلافات دو كشور در زمان فتحعلی‌شاه به اوج خود رسید و عباس‌میرزا از جانب او مامور گردید ضمن لشكركشی به خاك عثمانی، از دست‌اندازی این دولت به سرزمینهای ایران ممانعت به عمل آورد. عباس‌میرزا با سپاهی تقریبا آماده و مجهز، به عثمانی حمله كرد اما با وجود پیشرفتهای قابل‌توجه سپاه او، نتیجه‌ای عاید ایران نگردید و دو كشور به‌ناچار ــ و یا شاید هم از روی مصلحت‌اندیشی ــ مصالحه كردند. متعاقب آن پیمان اول ارزنه‌الروم در نوزدهم ذیعقده سال ۱۳۲۸.ق از سوی طرفین به امضاء رسید. براساس این معاهده دولت ایران پذیرفت همه مناطقی را كه به تصرف خود درآورده به عثمانی مسترد گرداند. مرز دو كشور نیز براساس معاهده سال ۱۱۵۶.ق ــ كه بین نادرشاه افشار و سلطان محمود بسته شده بود ــ تثبیت گردید. در مقابل، دولت عثمانی متعهد گردید كه زوار ایرانی عتبات عالیات را مورد آزار و اذیت و باج‌خواهی قرار نداده و بلكه در كار آنان تسهیل نیز نماید. همچنین مقرر شد عشایر و دامداران مرزنشین اجازه داشته باشند براساس رسوم دیرینه خود ــ ییلاق و قشلاق ــ بدون مزاحمت در مرزها تردد نمایند.
آنچه از پیمان نخست الرزنه‌الروم به دست می‌آید، آن است كه دولت ایران در حین گفت‌وگوها و جهت حل اختلافات فی‌ما‌بین، از خود حسن نیت و همكاری شایان‌توجهی نشان داد اما بااین‌وجود ماحصل مذاكرات طرفین كه همان پیمان ارزنه‌الروم باشد، نتوانست ریشه اختلافات طرفین را از بین ببرد. این پیمان تنها منجر به انعقاد طرح صلح كلی بین ایران و عثمانی گردید و از مرتفع‌ساختن مواردی كه سبب‌ساز مناقشات ایران و عثمانی گردیده بود بازماند. از جمله موارد بسیار مهم كه همچنان لاینحل باقی ماند، می‌توان به اختلافات مرزی طرفین به‌ویژه در آذربایجان، كردستان و خوزستان اشاره كرد. علاوه‌براین، همان‌گونه كه در سالهای بعد نیز مشاهده گردید، حركت حاجیان ایرانی از سرزمینهای تحت تصرف عثمانی به خانه خدا و همچنین سفر به عتبات عالیات در عراق با مشكلات و مخاطرات بسیاری همراه شد.
چنین بود كه دوره صلح و آشتی به‌زودی به سرآمد و كشمكشهای تازه‌ای نمایان شد. از سال ۱۲۵۰.ق قافله‌های تجار ایرانی در خاك عثمانی بارها مورد هجوم و غارت قرار گرفتند و مرزنشینان و روستاهای سرحدات ایران و عثمانی نیز از حملات و چپاول حكام محلی عثمانی در امان نبودند. ازهمه‌پیچیده‌تر، قضیه بین‌النهرین و اوضاع شهر محمره (خرمشهر) بود. در سال ۱۲۵۳.ق كه محمدشاه سرگرم لشكركشی به هرات بود، ناگهان اوضاع محمره با لشكركشی والی بغداد به آنجا به هم ریخت. اسناد بسیاری وجود دارد كه نشان می‌دهد دولت بریتانیا ــ كه در این زمان به‌شدت نگران لشكركشی دولت ایران به هرات بود ــ در تحریك والی بغداد برای حمله به سرحدات جنوبی و غربی ایران، به‌ویژه خرمشهر، دست داشته است؛ چراكه بریتانیا نمی‌خواست محمدشاه فراغتی یابد كه بتواند با آسودگی خاطر به هرات ــ دروازه هند ــ لشكركشی كند. سپاه عثمانی در حمله به خرمشهر چپاول و وحشی‌گری بسیاری از خود بروز داد؛ تاجایی‌كه پس از قتل مردان و چپاول اموال و داراییها، زنان را نیز به اسیری بردند. دولت ایران به‌شدت به این عمل شنیع عثمانی اعتراض نموده و خواستار عقب‌نشینی لشكر عثمانی از خرمشهر و استرداد اموال غارت‌شده و پرداخت خسارت گردید. اما پاسخ دولت عثمانی، در عین گستاخی و تحكم، دارای ابعاد حقوقی پیچیده‌ای نیز بود. آنها گفتند: «بندر خرمشهر از توابع بصره و بغداد و ملك ما است و رعیت خود را تنبیهی كرده‌ایم. اگر ثابت كردید كه خرمشهر از ایران است، آن‌گاه از خسارت صحبت كنید.» این پاسخ محمدشاه را سخت برآشفت و او تصمیم گرفت در یك فرصت مقتضی این اقدام عثمانی را تلافی كند.
درگذشت سلطان محمد دوم در سال ۱۲۵۵.ق و شكست سپاه عثمانی از لشكریان ابراهیم‌پاشا در مصر، دولت ایران را جهت حمله به عثمانی شدیدا وسوسه كرد. درهمین‌حین سفیر ایران در اسلامبول به طهران بازگشت و ضمن ارائه اطلاعاتی از كیفیت اوضاع و احوال در سرزمین عثمانی، دربار ایران را از آخرین اخبار آن سرزمین آگاه ساخت. پس از مرگ سلطان محمود دوم، سلطان عبدالمجید جانشین او گردید. درهمین‌حین محمدشاه ــ بیش‌ازهمه به تحریك حاج میرزا آغاسی ــ ظاهرا جهت تنبیه اشرار اما به واقع به نیت لشكركشی برای جنگ با عثمانی عازم غرب كشور شد. در اواخر سال ۱۲۵۵.ق سلطان عبدالمجید از این اقدام محمدشاه مطلع و هراسناك گردید. لاجرم جهت دفع خطر و حفظ سرزمین‌های تحت تصرفش به امپراتور روسیه متوسل شد. وی از امپراتور روسیه درخواست كرد تا واسطه مذاكره بین ایران و عثمانی گردد. امپراتور روسیه نامه‌ای به محمدشاه نوشت و در آن از او خواست ضمن پذیرش تشكیل انجمنی جهت حل اختلافات، نمایندگانی را جهت مذاكره معرفی نماید. سرانجام قرار بر آن شد كه نمایندگان سیاسی ایران و عثمانی و همچنین نمایندگان دو دولت روس و انگلیس ضمن تشكیل انجمنی در ارزنه‌الروم به حل و فصل اختلافات فی‌ما‌بین اقدام نمایند. میرزاجعفرخان مشیرالدوله در این خصوص می‌گوید:«وقتی كه حاجی مرحوم [حاجی میرزا آغاسی] به خبط‌های خود منتقل شد، دولتین انگلیس و روس كه هر دو باطنا حامی دولت عثمانی بودند، به‌خیال‌آن‌كه خود را به عنوان توسط، دخیل این كار و چاره برای این امر ناگوار بنمایند، حاجی مرحوم را واداشت كردند كه مجلس گفت‌وگو برقرار و مطالب طرفین به واسطه وكلای ایشان در مجلس مزبور و حضور وكلای دولتین واسطین گفت‌وگو و اظهار شده، به تراضی طرفین قرارداد اصلاح ذات‌البین نمایند.» ابتدا قرار بود هیات ایرانی به سرپرستی میرزاجعفرخان مشیرالدوله جهت مذاكرات ارزنه‌الروم عازم گردد، اما او هنگامی كه از طهران به تبریز حركت كرده و به این شهر رسید، ظاهرا دچار بیماری سخت و طولانی گردید؛ بسیاری براین باورند كه وی جهت شانه‌خالی‌كردن از بار چنین مسئولیت خطیری تمارض نموده و خود را بیمار جلوه داده بود. درهرصورت وی از این كار بازماند و قرعه به نام محمدتقی‌خان وزیر نظام افتاد. البته در انتخاب او به ریاست هیات ماموران ایرانی نیز جای بحث و مناقشه وجود دارد. برخی معتقدند كه در این هنگام وزیر نظام آذربایجان ــ امیركبیر ــ دارای چنان قدرت و نفوذی در آذربایجان بود كه همگان را براین واداشت كه وی را لایق نمایندگی دولت ایران در مذاكرات ارزنه‌الروم بدانند. گروهی دیگر معتقدند دلیل اصلی اعزام ایشان به این ماموریت خطیر و طولانی چیزی جز رشك و حسد حاجی‌میرزا آغاسی نسبت به ترقیات روزافزون و نفوذ فوق‌العاده او در كشور خصوصا در بلاد آذربایجان، نبود؛ به این معنا كه حاجی‌میرزا آغاسی در سال ۱۲۵۹.ق محمدتقی‌خان را به ماموریت ارزنه‌الروم روانه كرد تا ازیك‌طرف از نفوذ او در دربار و ناحیه آذربایجان بكاهد و ازسوی‌دیگر از‌ آنجا كه این ماموریت را بس بزرگ و خطیر می‌پنداشت، می‌خواست امیركبیر را با شكست و خفت به كشور بازگرداند. حاجی‌میرزا آغاسی بر این باور بود كه اختلافات ایران و عثمانی به‌قدری عمیق و پیچیده است كه انعقاد صلح بین طرفین تقریبا محال است. وی با معرفی وزیر نظام آذربایجان، قصد داشت اولا همانگونه كه می‌پنداشت با شكست مذاكرات امیر سرشكسته و با خفت به ایران بازگردد و بدین‌سان از محبوبیت و نفوذ او در میان درباریان و اهالی آذربایجان كاسته ‌شود. ازسوی‌دیگر اگر امیر، باهوش و فراستی كه داشت می‌توانست سربلند از مذاكرات بیرون بیاید، حاجی‌میرزاآغاسی نیز از این افتخار بی‌نصیب نمی‌ماند. اما در عمل نتیجه به گونه دیگری رقم خورد. مذاكرات ارزنه‌الروم نزدیك به چهارسال طول كشید و نهایتا معاهده ارزنه‌الروم در سال ۱۲۶۳.ق بین طرفین منعقد گشت. اهمیت این معاهده ــ پیمان دوم ارزنه‌الروم ــ تا آنجا است كه طرفین عملا پس از آن مناقشه جدی در روابط خود به وجود نیاوردند و این معاهده پایه روابط آنها ــ حتی تا زمان فروپاشی عثمانی و تشكیل دولت تركیه و عراق در غرب كشور ــ باقی ماند. متاسفانه با وجود چنین ارزش و اعتباری كه مذاكرات ارزنه‌الروم از آن برخوردار بود، گزارشات دقیق و گسترده‌ای از آن در دست نیست. با این همه، آنچه را هم‌كه موجود است، بی‌شك می‌توان آغازگر تاریخ جدید دیپلماسی ایران دانست.
امیركبیر در این ماموریت برای نخستین‌بار به‌طورجدی در یك كنفرانس چندجانبه و در مذاكرات دیپلماتیك حضور یافت و مدتی طولانی بحث و گفت‌وگوی سیاسی، تاریخی و حقوقی را پیگیری ‌نمود. متاسفانه درباره تاریخ دقیق حركت امیركبیر به ارزنه‌الروم و همچنین همراهان او اطلاعات چندانی در دست نیست.
امیر در اثنای مذاكرات، با ارسال نامه‌هایی، دربار ایران و به‌ویژه صدراعظم آن، حاجی‌میرزا آغاسی، را از شرح ما‌وقع آگاه می‌ساخت اما مشهور است حاجی‌میرزا آغاسی به سبب كینه و عداوتی كه با وی داشت، حتی نامه‌های او را نمی‌‌‌گشود؛ تا جایی كه پس از مرگ آغاسی تعدادی از نامه‌های امیركبیر به او سربه‌مهر یافت شد.
●شرح‌ سفر
اختیارنامه محمدتقی‌خان وزیر نظام، با عنوان «وكیل مختار» دولت ایران در صفر ۱۲۵۹.ق با مهر محمدشاه صادر گردید و امیر در همین ماه عازم ارزنه‌الروم شد.
برخی منابع، تعداد همراهان او را تا دویست نفر نیز ذكر كرده‌اند. البته پس از شروع مذاكرات، تعدادی از آنان به وطن مراجعت نموده و در نهایت هیات و نمایندگان ایران به سی نفر محدود گردیدند.
پاشا ــ حاكم ــ ارزنه‌الروم از امیر خواست تا در آن جا به عنوان میهمان رسمی دولت عثمانی اقامت كند اما وی بنا به دلایلی این امر را نپذیرفت.
همراهان میرزامحمدتقی‌خان را گروهی مركب از دستیار، منشی، مترجم، مامور واسطه طبیب گرفته تا وقایع‌نگار و كاتب و مامور رمز تشكیل می‌داد كه درواقع امیركبیر از این طرق قصد داشت ضمن كنترل و نظارت دقیق بر روند مذاكرات و ثبت و ضبط آنها، ایران را نیز از پیشرفت مذاكرات آگاه كند.
از آنجا كه مذاكرات طولانی و گسترده بود، میرزاتقی‌خان سعی كرد از تمام جوانب مساله اطلاع كسب كرده و ضمن اطلاع از روحیات افراد، اخبار دقیقی از اوضاع و احوال مملكتهایشان به دست آورد. البته او در این ملاحظه خود صرفا اتباع و نمایندگان دولتهای روسیه، عثمانی و انگلستان را مدنظر داشت. امیركبیر علاوه بر این عده، با گروهی از ماموران خارجی مستقر در خاك عثمانی نیز ملاقاتهایی به عمل آورد كه ازآن‌جمله می‌توان به ملاقات او با كنسول فرانسه و چند كشیش امریكایی اشاره كرد.
مقدمات مذاكرات در حال تدارك بود كه اوضاع و احوال بسیار سخت و پیچیده‌تر از قبل گردید. ماجرا از این قرار بود كه والی بغداد، شهر كربلا را به توپ بست و فرمان قتل‌عام مردم را صادر نمود. این اقدام درواقع با دستور دولت عثمانی صورت گرفت اما بریتانیا و عثمانی پنهانی تصمیم گرفتند كه در مذاكرات اعلام شود كه این حمله به طور خودسرانه از سوی والی بغداد صورت گرفته است. در حالی‌كه در حقیقت عثمانی‌ها قصد داشتند در آغاز گفت‌وگوهای ارزنه‌الروم خرمشهر را تصرف كنند و ایران را در مقابل عمل انجام‌شده قرار دهند. اما در ایران، دولت و به‌ویژه شخص حاجی‌میرزا آغاسی تلاش می‌كردند تمام این تحولات را از دید مردم و شاه مخفی نگه دارند كه نهایتا مردم از مسائل مطلع و برآشفته شدند لذا شاه علیرغم بیماری، دستور حمله به عثمانی را صادركرد. سرانجام با وساطت و در حقیقت اعمال فشار دولتهای روس و انگلیس، موضوع لشكركشی دولت ایران منتفی و صرفا قرار شد خسارت و غرامت دریافت گردد.نخستین جلسه مذاكرات ارزنه‌الروم در پانزدهم ربیع‌الثانی ۱۲۵۹.ق (پانزده مه ۱۸۴۳.م) برگزار شد معمولا مذاكرات ارزنه‌الروم را به دو دوره تقسیم می‌كنند: دوره اول از سال ۱۲۵۹.ق تا ۱۲۶۰.ق كه در برگیرنده هیجده جلسه بود و دوره دوم از اواسط سال ۱۲۶۱.ق تا ۱۲۶۳.ق كه پیمان نهایی منعقد شد. در دوره اول مذاكرات، بیش‌از‌هر‌چیز مسائل مورد مناقشه مطرح گردید و نمایندگان شركت‌كننده از چهار دولت در این خصوص به گفت‌وگو پرداختند. اما در دوره دوم شركت‌كنندگان سعی كردند ضمن حل اختلافات به تدوین مواد عهدنامه بپردازند. در حین گفت‌وگوها كماكان درگیریهای مرزی بین ایران و عثمان ادامه داشت و همین امر بر پیچیدگی اوضاع می‌‌افزود. بااین‌وجود جلسات مذاكره به‌طورمنظم و هربار در خانه یكی از چهار نماینده برگزار می‌شد و مترجمان تمام مذاكرات را به فارسی و تركی ترجمه می‌نمودند. جالب‌آن‌كه نظیر بسیاری از مذاكرات سیاسی امروزی، در آن روزگار نیز علاوه بر جلسات رسمی، نشستهای خصوصی متعددی جهت حل اختلافات و حصول تفاهم برگزار می‌گردید كه در این مذاكرات نیز برخی از نشستها به حل‌وفصل اختلافات كمك شایانی نمود.
اما در خصوص مشخصات دو طرف اصلی مذاكره‌كننده باید چنین گفت كه صدر هیات عثمانی ــ انور افندی ــ هرچند در دفاع از منافع عثمانی از خود قابلیت زیادی نشان می‌داد اما در فن گفت‌وگو مهارت چندانی نداشت و ضمن عدم رعایت متانت در برخی موارد، موجب بروز جنجال و درگیری در حین مباحثات می‌گردید. اما در مقابل آنچه كه دوست و دشمن راجع به صدر هیات ایرانی ــ امیركبیرــ گفته‌اند، همه نیكی و تحسین و تمجید است. صورت جلسات و گزارشهای باقی‌مانده از مذاكرات ارزنه‌الروم نزد نمایندگان، اعضاء و سفرای چهار دولت شركت‌كننده در این مذاكرات نشان می‌دهد كه امیركبیر در این گفت‌وگو بسیار سنجیده سخن گفته و با رعایت موقع‌شناسی شیوه‌ای بسیار ماهرانه در مذاكرات اتخاذ كرده بوده است. او «می‌دانست كجا باید دست بالا را بگیرد و كجا كوتاه بیاید، كجا استوار باشد و تندی نماید و كجا باید گذشت كند و نرمی به خرج دهد. پی‌برده بود در چه اموری روس و انگلیس با هم سازش و مواضعه نموده‌اند و در چه موارد سیاستشان همسان نیست. رفتار میرزاتقی‌خان، چه در محیط كنفرانس و چه در شهر [ارزنه‌الروم] بسیار سنگین و متین بود. به‌حدی احترام دوست و دشمن را به خود جلب كرده بود كه گزارشهای نمایندگان انگلیس پر است از ستایش نسبت به كاردانی و دانایی و نیك‌رفتاری و بزرگ‌منشی او؛ گرچه از حساسیت وی همیشه دل‌خوش نبودند.»
متاسفانه امیركبیر در شرایطی به دفاع از منافع ملی در مذاكرات ارزنه‌الروم مشغول بود كه دولت ایران بدون برخورداری از سیاست خارجی مشخص تنها امید خود را به وی بسته بود. تا آنجاكه در تاریخ مضبوط می‌باشد، حتی نابسامانی اوضاع ایران به‌حدی بود كه حاجی‌میرزا آغاسی تحت تاثیر روس و انگلیس در برخی مواقع دستورات و پیامهای كاملا ضد و نقیض به گروه مذاكره‌كننده در ارزنه‌الروم می‌فرستاد. وی حتی كار را تا آنجا پیش برد كه در كمال نادانی، دولتهای بیگانه‌ای را كه در مذاكرات ارزنه‌الروم شركت داشتند از محتوای پیامهای خود آگاه می‌كرد. در چنین شرایطی است كه بیشتر به سختی كار و مهارت امیركبیر پی‌خواهیم برد. در یك كلام باید گفت كه در آوردگاه سیاست و دیپلماسی ایران، روس، انگلیس و عثمانی این نماینده ضعیفترین كشور، یعنی ایران، بود كه با مهارت و شجاعت و آگاهی به فن دیپلماسی و گفت‌وگو با طرفهای خارجی توانست پیروز میدان گردد. دولت و دربار ایران در این زمان به‌قدری ناآگاه و غافل از رسوم مذاكرات بین‌المللی بودند كه حتی در صدور اختیارنامه میرزاتقی‌خان مواردی از اشكال از خود باقی گذاشتند و بدین‌ترتیب مجبور شدند پس از سپری‌شدن چندین جلسه از مذاكرات ارزنه‌الروم فرمان مكمل اختیارنامه او را صادر كنند. امیركبیر در حین مذاكرات بارهاوبارها تا مرز تقابل و حتی درگیری با نمایندگان عثمانی پیش رفت اما هرگز تسلیم تهدیدات و بلوفهای آنان نشد. هرچند پرداختن به ریز مسائل و شرح جزئیات در هریك از موارد اختلافی و بیان موضع و عملكرد امیركبیر در این موارد از حوصله این بحث خارج است اما باید گفت كه وی در خصوص هریك از موارد اختلافی با دستی پر و آگاهی كامل از مساله و نهراسیدن و مرعوب‌نشدن پای به میدان مذاكره می‌گذاشت و معمولا پیروز و سربلند بیرون می‌آمد. در جهت معرفی میزان قدرت قابلیت میرزاتقی‌خان فراهانی یا همان امیركبیر معروف در فن مذاكره و دیپلماسی، همین بس كه رابرت كرزن، كه خود جزو نمایندگان هیات انگلیس حاضر در مذاكرات بود، درباره او چنین گفته است: «میرزا تقی از تمام نمایندگان عثمانی، روسیه و انگلیس كه در ارزنه‌الروم جمع شده بودند قابل ملاحظه‌تر و مشخص‌تر بود و با هیچ یك از آنها قابل‌مقاسیه نبود.» ظل‌السلطان نیز در كتاب تاریخ و سفرنامه مسعودی می‌گوید: «از روی انصاف می‌گویم و خدا را به شهادت می‌طلبم كه در مقام امیركبیر غلو نكردم. از خواجه نظام‌الملك مرحوم وزیر معروف و مشهور سلاجقه و صاحب‌بن‌عباد وزیر مشهور و معروف دیالمه و پرنس بیسمارك و لرد پالمرستون، ریشو وزیر مشهور لوئی سیزدهم فرانسه و پرنس كارچكوف روسی، به حقِ حق، به‌مراتب با عرضه‌تر و بهتر بود.» هرچند در این گفتار سعی نداریم كه بر تمام اقدامات امیر قلم تایید و تحسین بكشیم اما از آنجاكه مقصود اصلی در این بحث فن مذاكره و دیپلماسی می‌باشد نمی‌توان از مهارتها و قابلیتها‌ی وی به آسانی گذشت. در اینجا متذكر می‌گردیم كه تمجید و تایید ما در خصوص فن مذاكره و گفت‌وگوی امیركبیر و تسلط او بر جریانات سیاسی حاكم بر روابط ملل و دولتها هرگز به صورت مطلق نیست؛ چنانكه بسیاری از محققان و مورخان در همین موضوع نیز ایراداتی بر وی وارد نمودند.
یكی از این موارد گرایش وی به سمت ینگه دنیا ــ ایالات متحده امریكا ــ می‌باشد. اعتقاد براین است كه امیر با هدف دفع خطر روس و انگلیس به سمت نیروی سومی گرایش پیدا كرد كه در سالهای بعد دردسرهای فراوانی را برای كشورمان به همراه آورد. هرچند در این مورد نمی‌توان بر امیر چندان خرده گرفت اما این ایراد بر او همچنان باقی است كه با واردكردن ناگهانی دولت امریكا به صحنه سیاسی كشور، بریتانیا و روسیه را هرچه بیشتر در جهت تسلط و نفوذ در ایران تحریك نمود. گروهی دیگر بر این باورند كه اعطای حق بازرسی و نظارت بر كشتیها در خلیج‌فارس به دولت بریتانیا از سوی وی نیز امری غیرقابل دفاع می‌باشد؛ چراكه دولت انگلستان در آن زمان به بهانه جلوگیری از برده‌داری و حمل‌ونقل و فروش برده در دریای‌عمان و خلیج‌فارس عملا قصد داشت این آبراه حیاتی را تحت نفوذ و كنترل خود درآورد.
اما علیرغم چنین انتقاداتی ــ هرچند برخی از آنها كاملا صحیح و به‌حق باشد ــ بازهم نمی‌توان از اقدامات و فعالیتهای درخشان وی در عرصه سیاست خارجی چشم‌پوشی كرد. امیركبیر در حالی مذاكرات ارزنه‌الروم را پیش می‌برد كه این گفت‌وگوها بسیار طولانی، گسترده و وقت‌گیر بود. در حین مذاكرات چندین بار امیر به بیماری و نقاهت مبتلا گشت و حتی یك‌بار براثر آشوبی كه در شهر ارزنه‌الروم روی داد تا پای مرگ پیش رفت ولی هرگز از مذاكرات دست نكشید و با تدبیر و درایت خود كار را با انعقاد عهدنامه ارزنه‌الروم در شانزدهم جمادی‌الثانی سال ۱۲۶۲.ق به پایان برد و سرافراز به میهن بازگشت. در كل می‌توان گفت به موجب معاهده ارزنه‌الروم، هرچند دولت ایران از دعاوی خود در بعضی مناطق مرزی دست برداشت، اما در مقابل عثمانیها نیز حاكمیت ایران بر خرمشهر و ساحل چپ اروندرود و نیز حق كشتیرانی ایران در این رودخانه را به رسمیت شناختند كه تاریخ نشان داده اهمیت ارزش مورد اخیر به چه میزان می‌باشد. امیر خسته و كوفته اما سربلند از مذاكرات ارزنه‌الروم پس از چهارسال به میهن بازگشت اما متاسفانه مورد بی‌مهری برخی از جمله حاج‌میرزا آغاسی قرار گرفت. وی چنین وانمود می‌كرد كه امیركبیر در انجام كامل ماموریت خویش موفق نبوده و علاوه براین در مواردی نیز كه كامیاب گردیده ارشادات و راهنماییهای شخص وی موثر بوده است. سرانجام وی و محمدشاه قاجار ضمن اعتراف به تواناییهای امیركبیر به تحسینش پرداختند. امیر توانست ضمن انعقاد معاهده ارزنه‌الروم اولا دفع خطر از جانب عثمانی نماید و درگیریهای طولانی بین طرفین را به پایان رساند، ثانیا برخی امتیازات و اراضی مهمی را كه مورد مناقشه بود به ایران بازگرداند و ثالثا ــ ازهمه‌مهمتر ــ به دولتهای همسایه و همچنین به دولتهای استعماری متذكر گردد كه این سرزمین دارای مردانی كاردان و ماهر در فن مذاكره و دیپلماسی است كه اجازه نخواهند داد بیگانگان به‌راحتی و سهولت و در پرتو مهارتهای خویش در گفت‌وگو و احیانا به توسط اغواء و تطمیع حقی از حقوق ملت ایران را ضایع گردانند.جهت آشنایی با گفت‌وگوها و مذاكرات صورت‌گرفته در ارزنه‌الروم و تكنیكهای به‌كاررفته در آن بهتر است در پایان گفتار نگاهی به متن این معاهده به نقل از كتاب مرحوم عباس اقبال آشتیانی داشته باشیم:
«مقدمه . . .
▪ فقره اول: دولتین اسلام قرار می‌دهند كه مطلوبات نقدیه طرفین را كه تابه‌حال از یكدیگر ادعا می‌كردند كلّها ترك كنند ولكن با این قرار به مقاولات تسویه مخصوصه، مندرجه در فقره چهارم خللی راه نیابد.
▪ فقره دوم: رردولت ایران تعهد می‌كند كه جمیع اراضی بسیطه ولایت زهاب یعنی اراضی جانب غربی آن را به دولت عثمانی ترك كند و دولت عثمانی نیز تعهد می‌كنند كه جانب شرقی ولایت زهاب یعنی جمیع اراضی جبالیه آن راكه مع دره كردند به دولت ایران ترك كنند و دولت ایران قویاً تعهد می‌كنند كه در حق شهر ولایت سلیمانیه از هرگونه ادعا صرف‌نظر كرده به حق تملكی كه دولت عثمانیه در ولایت مذكور دارد وقتاًمن‌الاوقات یك‌طور دخل و تعرض ننمایند و دولت عثمانیه نیز قویاً تعهد می‌كنند كه شهر و بندر محمره و جزیره‌الخضر و لنگرگاه و هم اراضی ساحل شرقی یعنی جانب یسار شط‌العرب را كه در تصرف عشایر متعلقهٔ معروفهٔ ایران است به ملكیت در تصرف دولت ایران باشد و علاوه براین حق خواهند داشت كه كشتیهای ایران به آزادی تمام از محلی كه شط‌العرب به بحر منصب می‌شود تا موضع التحاق حدود طرفین در شهر مذكور آمدورفت نمایند.
▪فقره سوم: دولتین متعاهدتین تعهد می‌كنند كه به این معاهده حاضره سایر ادعاهایشان را در حق اراضی ترك كرده از دو جانب بلاتأخیر مهندسین و مامورین را تعیین نموده برای این‌كه مطابق ماده سابقه حدود مابین دولتین را قطع نمایند.
▪فقره چهارم: طرفین قرار داده‌اند كه خساراتی كه بعد از قبول اخطارات دوستانه دو دولت بزرگ واسطه كه در شهر جمادی‌الاول سنه هزارودویست‌وشصت‌ویك تبلیغ و تحریر شده به طرفین واقع شده و هم رسومات مراعی از سالی كه تاخیر افتاده براین‌كه مسائل آنها را از روی عدالت وصول و احقاق حق شود از دو جانب بلاتاخیر مامورین را تعیین نمایند.
▪فقره پنجم: دولت عثمانی وعده می‌كند كه شاهزادگان ایران در برسا اقامت داده غیبت آنها را از محل مذكور و مراوده مخفیه آنها را به ایران رخصت ندهند و از طرف دولتین علیتین تعهد می‌شود كه سایر فراری‌ها به موجب معاهده سابقه ارزنه‌الروم عموما رد شوند.
▪فقره ششم: تجار ایران رسم گمرك اموال تجارت خود را موافق قیمت حالیه و جاریه اموال مذكوره نقدا یا جنسا به وجهی كه در عهدنامه منعقده ارزنه‌الروم در سنه هزارودویست‌وسی‌وهشت در ماده ششم كه دایر بر تجارت است مسطور شده ادا كنند و از مبلغی كه در عهدنامه مذكوره تعیین شده زیاده وجهی مطالبه نشود.
▪فقره هفتم: دولت عثمانیه وعده می‌كند كه به موجب عهدنامه‌های سابقه امتیازی كه لازم باشد در حق زوار ایرانی اجرا دارد تا از هر نوع تعدیات بری بوده بتوانند به كمال امنیت محلهای مباركه را كه در ممالك دولت عثمانی است زیارت كنند و همچنین تعهد می‌كنند كه به مراد استحكام و تاكید روابط دوستی و اتحاد كه لازم است فی‌مابین دو دولت اسلام و تبعه طرفین برقرار باشد، مناسب‌ترین مسائل را استحصال نمایند تا چنانكه زوار ایرانیه در ممالك دولت عثمانیه به جمیع امتیازات نایل می‌باشند. سایر تبعه ایرانیه نیز از امتیازات مذكوره بهره‌ور بوده خواه در تجارت و خواه در موارد سایره از هر نوع ظلم و تعدی و بی‌حرمتی محفوظ باشند و علاوه براین بالیوزهایی كه از طرف دولت ایران برای منافع تجارت و حمایت تبعه و تجار ایرانیه به جمیع محلهای ممالك عثمانیه كه لازم باشد نصب و تعیین شود به غیر از مكه مكرمه و مدینه منوره دولت عثمانیه قبول می‌نمایند و وعده می‌كنند كه كافه امتیازاتی كه شایسته منصب و ماموریت بالیوزهای مذكوره باشد و در حق قنسولهای سایر دول متحابه جاری می‌شود در حق آنها نیز جاری شود و نیز دولت ایران تعهد می‌كند كه بالیوزهایی كه از طرف دولت عثمانیه به جمیع محلهای ممالك ایرانیه كه لازم بیاید نصب و تعیین در حق آنها و در حق تبعه و تجار دولت عثمانیه كه در ممالك ایران آمد و شد می‌كنند معامله متقابله را كاملا اجرا دارد.
▪فقره هشتم: دولتین علیتین اسلام تعهد می‌كنند كه برای دفع و رفع و منع غارت و سرقت عشایر و قبایل كه در سرحد می‌باشند تدابیر لازمه اتخاذ و اجرا كنند و به همین خصوص در محلهای مناسب عسكر اقامت خواهند داد. دولتین علیتین تعهد می‌كنند كه از عهده هر نوع حركات تجاوزیه مثل غصب و غارت كه در اراضی یكدیگر وقوع می‌یابد برایند. قرار دادند كه عشایری كه متنازع فیه باشد و صاحب آنها معلوم نیست به‌خصوص انتخاب و تعیین‌كردن محلی كه بعد از این دائما اقامت خواهند كرد یك‌دفعه به اراده اختیار خود ایشان حواله شود و عشایری كه تبعیت آنها معلوم است جبرا به اراضی دولت متبوعه آنها داخل شوند.
▪فقره نهم: جمیع مواد و فصول معاهدات سابقه خصوصا معاهده‌ای كه در سنه ۱۲۳۸ هـ .ق در ارزنه‌الروم منعقد شده كه به خصوص به این معاهده حاضر الغاء و تغییر نشده مثل آن‌كه كلمه‌به‌كلمه در این صحیفه مندرج شده باشد كافه احكام و قوت آن ابقاء شده است و فی‌مابین دو دولت علیه قرار داده شده است كه بعد از مبادله این معاهده در ظرف دو ماه یا كمتر مدتی از جانب دولتین قبول و امضاء شده تصدیق نامه‌های آن را مبادله خواهند كرد. وكان ذلك فی یوم سادس عشرون شهر جمادی‌الثانی سنه ۱۲۶۲».
البته در برخی اسناد و نامه‌های به‌جامانده از این دوره فقره یا ماده دیگری نیز به چشم می‌خورد كه به شرح ذیل می‌باشد:
▪«فقره دهم: این معاهده حاضره اساس صلح گردیده به مراد قراردادن تفرعات مواد مندرجه آن و بعضی خصوصیاتی كه تسویه آنها فی‌مابین دولتین لازم است دولتین تعهد می‌كنند كه بعد از تصدیق‌كردن این معاهده از طرفین وكلا تعیین نمایند.»
یونس فرجی
منابع
۱ـ عباس اقبال آشتیانی، میرزاتقی‌خان امیركبیر، به كوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات توس، چاپ سوم،‌۱۳۵۵
۲ـ سیاستگران دوره قاجار، احمد خان‌ملك ساسانی، تهران، ۱۳۲۸
۳ـ رضاقلی‌خان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری، تهران، ۱۲۷۴.ق
۴ـ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد اول، تهران ۱۳۲۴.ش
۵ـ دوستعلی‌خان معیرالممالك، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه، تهران، بی‌تا.
۶ـ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، جلد هشتم، ۱۳۳۳
۷ـ محمدیوسف هروی، عین الوقایع، (كلیات ریاضی)، مشهد، ۱۳۲۴‌.ق
۸ـ میرزاتقی لسان‌الملك سپهر، ناسخ التواریخ، تهران، ۱۲۷۳.ق
۹ـ ابوالقاسم لاچینی، عباس‌میرزا نایب السلطنه، تهران، ۱۳۲۶.ش
۱۰ـ حاج‌میرزاطاهر اصفهانی، گنج شایگان، تهران، ۱۲۷۲.ق
۱۱ـ محمدحسن انصاری شیخ جابری، آگهی شهان از كار جهان، جلد سوم، اصفهان، ۱۳۱۴.ش
۱۲ـ میرزاعلی‌خان امین الدوله، خاطرات سیاسی، چاپ حافظ فرمانفرمایان، تهران، ۱۳۴۱.ش
۱۳ـ میرزاجعفرخان حقایق‌نگار خورموجی، حقایق‌الاخبار ناصری، تهران، ۱۲۸۴.ق
۱۴ـ فریدون آدمیت، امیركبیر و ایران، فریدون آدمیت، تهران، شركت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، ‌۱۳۵۴
۱۵ـ علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی، امیركبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، دفتر انتشارات اسلامی، فروردین ۱۳۴۶
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید