سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


چگونه آنچه می‌خواهم، بگویم


چگونه آنچه می‌خواهم، بگویم
بابک احمدی مولف و منتقد نظریه‌های فلسفی معاصر با ارسال پیامی در بزرگداشت علیرضا مشایخی حضور پیدا کرد که حرف امروز ماست
به دقت نمی‌توان گفت که موسیقی مدرن از کجا آغاز شد. آیا آن بعدازظهر که کلود دبوسی در جنگل جن بد ترکیب خواب‌آلوده‌ای را دید سرآغاز بود؟ یا وقتی شوئنبرگ اقتدار نت پایه را در چند قطعه کوتاه برای پیانو در هم شکست؟
شاید هم آغازگر، صداهای وحشی و هوش ربای مناسک بهار استراوینسکی بود؟ کشف فضیلت ابداع به کنار، یک نکته روشن است: با موسیقی مدرن دنیای منجمدی که گویی بنا به قوانینی طبیعی محکم و جاودانه می‌نمود، در هم ریخت. موسیقی مشایخی هم به سهم خود آن دنیای دروغین را ویران می‌کند،‌آن هم در فضای فرهنگی که همه را به آن دروغ‌ها نیاز است و مردم خواب سنگین قرن‌ها را به بیم و هراس بیداری ترجیح می‌دهند.
تا به میانه سده بیست رسیدم آزمون‌های فراوانی را از سر گذرانده بودیم، از سونات ویولن چارلز آیوز تا پرومته اسکریابین، از موسیقی آتنال ویتسک آلبان برگ و سریالیسم وبرن تا ایجاز کوارتت‌های بارتوک، از موسیقی مجلسی هیندمیت تا اپرای گروتسک دماغ شاستاکوویچ.
از این همه در فضای موسیقی ایران هیچ خبر و اثری نبود. معدودی به سودای هم آواز کردن موسیقی ژیتان و روستایی با قاعده‌های پلی فونیک به ساختن آثاری سمفونیک روی آوردند که چیزی بیش از تقلیدی بی‌جان از ساخته‌های امثال امین‌الله حسین نبودند. نسل بعدی هم که از این راه رفتند چیزی برتر نیافریدند. گروهی نیز در هم راهی با آواز، یک ساز را تبدیل به ارکستر کردند و بنا را بر هم‌نوازی دسته‌ای از سازهای همانند گذاشتند، بی‌خبر از نظم ضروری تکامل، بنا به شیوه‌های پیچیده اما آزموده چون فرم سونات یا جانشین‌هایی که از زمان موسیقی با روک شناخته و تمرین شده بودند.
موسیقی روستایی با تبدیل نرم ملودی‌ها دلنشین است اما فقط زمانی که به بنیان ساده و عاری از آرایه‌های آن وفادار بمانیم. چنان که تاریخ ایدهای آلمانی نشان می‌دهد، سادگی فرم و نظم‌آرایی و سازی لیدها از زمان بتهوون و شوبرت تا روزگار برامس حفظ شده بود. نوآوری‌های مالر، هوگو ولف و ریشارد اشتراوس استوار بر این سنت مقتدر بود. بی‌خبری از این تحول بود که کار را بر نخستین نسل نوجویان موسیقی ایرانی آسان و کم خطر جلوه داد.
از سوی دیگر، پس از پتروشکای استراوینسکی دیگر آشکار بود که تبدیل موسیقی ژیتان به فرم‌های جدید‌تر تنها از مسیر مدرنیسم موسیقایی می‌گذرد. آهنگسازان ایرانی بی‌خبر از تجربه‌های تازه در تبدیل‌های ریتمیک، پوسته موسیقی روستایی را شکافتند تا به هسته‌ای برسند که بی‌آن هیچ بود. راهی باقی نماند جز اینکه با دف و نی آرمان‌شهر عرفانی خود را در موسیقی قاجاری بجویند،‌و غسل تعمید آن با صفت « سنتی» چیزی از انجماد و سکون‌اش نکاست.
پیش روی نوجویان جز آواهای گوش خراش راک و رپ ایرانی چیزی باقی نماند، و امروز جهل مطلق را پشت مخالف‌خوانی با اخلاق و نظم حاکم پنهان می‌کنند.
شکست تجربه‌های ایرانیان زمانی ادامه داشت که موسیقی به‌مثابه یک هنر در فضای زنده و بالنده جهانی به آواهای شفاف الیویه مسیان، سریالیسم بولز، نوآوری‌های لیگتی، پندرتسکی، نونو، بریو، هنتز، موسیقی الکترونیک اشتوکهاوزن، پیانوی دستکاری‌شده جان کیج، درخش صداهای آدس و تجربه‌های مینیمالیستی رسیده است. اینها صداهای راستین سده جنگ‌های جهانی، اردوگاه‌های آدم سوزی، گولاگ، هیروشیما و ویتنام هستند.
علیرضا مشایخی از انگشت‌شمار آهنگسازان و موسیقیدانان ایرانی است که با دوران خود معاصر است و در دنیای واقعی می‌زید. در موسیقی او چند پارگی سوژه، ناروشنی واقعیت‌ها، عدم اطمینان به حقایق رسمی، دغدغه‌ها و ترس‌های انسانی و منطق ناروشن و بی‌رحم زندگی مدرن شنیده می‌شود.
آنچه در آزمون‌های یک عمر او برای من عزیز است تنوع و غنای تجربه‌های آوایی و استفاده آزادانه او از هر نوآوری و سنت‌شکنی است. او مثل آدمی که قدر آزادی‌اش را می‌داند دیگر نخواهد خود را اسیر یک آیین، یک مکتب و یک سبک کند.
آغازگاه کار او مثل هر هنرمند اصیلی این پرسش به ظاهر ساده اما بسیار ژرف بود: چگونه آنچه را که می‌خواهم، بگویم؟ چگونه کار خودم را پیش ببرم؟ کارش سخت بود. خواست به خودش وفادار بماند و عمری چنین ماند.
آنچه در کار او ایرانی است جزئی از آن هنر بزرگ جهانی شده که او در جوانی دانست باید با ضربان آت تپش قلب خود را همراه کند. در نتیجه، چیزی فراتر از چند تم روستایی و بومی ایرانی را به عرصه موسیقی امروز دنیا کشاند. او به این اعتبار موسیقی ایرانی ساخت که بی‌کس، تنهایی، حساسیت و اشتیاق‌های سرکوب شده آدم ایرانی را بیان کرد.
بابک احمدی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید